حجاب در ترازو

سروش دباغ

زیتون- متن پیش‌ رو مقدمه کتاب «حجاب در ترازو» نوشته‌ی «سروش دباغ» است که برای انتشار در اختیار زیتون قرار داده شده است.

***

مقدمه

از دیرباز جوامع اسلامی با مقولۀ  حجاب و پوشش زنان سر و کار داشته اند. مطابق با تلقیِ رایج، دختران و زنان، هنگامی که به سنّ بلوغ می رسند، «باید» موی سر و گردن خویش را از پسران و مردان نامحرم بپوشانند. شخصا، به عنوان کسی که سالیانِ متمادی در خانواده ای مذهبی  بسر برده و بالیده و در مدرسۀ « نیکان» که در عداد مدارس دینیِ تهران به حساب می آید، تحصیل کردم، با این فضا به نیکی آشنا هستم.

اوایل دهۀ هشتاد شمسی که به کشور انگلستان سفر کردم، در رشتۀ فلسفۀ تحلیلی با گرایش اخلاق در دانشگاه واریک[۱] مشغول به تحصیل شدم. از همان ایام، در کنارِ درس و مشقِ موظف  در حوزۀ فرا خلاق[۲] و اخلاق هنجاری[۳] و تحقیق پیرامونِ مکاتب فلسفیِ« خاص گرایی اخلاقی»[۴] و « اخلاق در نظر اول»[۵]، دلشمغول ربط و نسبت میان دین و اخلاق بودم و در این باب می خواندم و می اندیشیدم.[۶] پس از اتمام تحصیل و بازگشت به ایران نیز، در دوره های متعدد تدریسِ فلسفۀ اخلاق، به این مهم  پرداختم و انواع روابطِ میان این دو مقوله را بررسیدم و تبیین کردم.

در دو دهۀ اخیر، نحلۀ نواندیشی دینی، افزون بر مباحث دیگر، دلمشغول رابطۀ میان دین و اخلاق و نگریستن به دیانت و فقاهت از منظر اخلاقی و توزین آموزه های دینی و احکام فقهی در ترازوی اخلاق  بوده است.[۷] در حوزۀ فقاهت، می توان با تفکیک « باب معاملات» از «باب عبادات»، به توزین احکام فقهیِ اجتماعی در ترازوی اخلاق و شهودهای اخلاقیِ عرفی پرداخت و از روایی و نارواییِ آنها در روزگار کنونی سراغ گرفت. به نزد نواندیشان دینی متاخر، روایت و قرائتی از دیانت و فقاهت که بریده از اخلاق است و ناسازگار با شهودهای اخلاقیِ عرفی، خردستیز است و فرونهادنی؛ که « کافرم من گر از این شیوه تو ایمان داری». «حجاب» و پوشاندنِ موی سرو گردنِ بانوان از احکام فقهی اجتماعی است، حکمی که نیمی از جامعۀ اسلامی به نحو مستقیم، و نیمی دیگر به نحوی غیر مستقیم با آن سر و کار دارند.

چهار سال و اندی پیش، در راستای پیگیری کار و بار خویش در حوزۀ نواندیشیِ دینی، و با عنایت به پژوهش هایی که آن ایام در حوزۀ اسلام شناسیِ معاصر در دپارتمان «مطالعات تاریخیِ» دانشگاه تورنتو انجام داده بودم، بر آن شدم تا به مسئلۀ حجاب از منظر اخلاقی ( نه فقهی)  بپردازم، امری که جایش  در ادبیاتِ روشنفکری دینی خالی بود؛ از اینرو مقالۀ « حجاب در ترازوی اخلاق» را  منتشر کردم. لبّ مدعای من در این مقاله، افزون بر تاکید بر ناروایی اخلاقیِ «حجاب اجباری»، روا انگاشتنِ نپوشاندنِ موی سر و گردنِ زنان و دختران در روزگار کنونی از منظر اخلاقی بود؛ برای  موجه کردنِ این سخن،  ادله ای چند اقامه کردم. پس از انتشار این نوشتار، افزون بر طعن ها و ناسزاهایی که نثار نگارنده شد، مقالات و سخنان عالمانۀ متعددی در نقد این مقاله منتشر شد.[۸] در ادامه، جهت ایضاح بیشتر مدعیات و ادلۀ خویش، مقالات « بی حجابی یا بی عفتی؛ کدام غیر اخلاقی است؟»، « مسئله حجاب و فهم روشمند از قرآن» و « حجاب در ترازوی قرآن» را منتشر کردم.

جستار« خویش را تاویل کن نی ذکر را» ، یکسال پس از انتشار این سلسله مقالات، ناظر به مسئلۀ              « ساپورت پوشیدنِ» زنان و دختران منتشر شد؛ حدود و ثغور رفتار عفیفانه در روزگار کنونی و منحصر نبودنِ عفت ورزی به زنان، از محورهای این نوشتار است.

« فمینیسم و روشنفکری دینی» و « حجاب  اجباری و حجاب اختیاری  در ترازوی اخلاق»، دو گفتگویی است  که طی دو سال اخیر با نگارنده انجام شده؛ اولی  ناظر به  مواجهۀ نواندیشان دینی با  مسائل و مقولاتی چون حقوق زنان و فمینیسم در دهه های اخیر است، دومی معطوف به  مقالات چهارگانه ام دربارۀ حجاب.

از میان جستارهای هفت گانۀ  حجاب در ترازو، مقالات چهارگانۀ  حجاب و نوشتار « خویش را تاویل کن نی ذکر را »، پیشتر در سایت « جرس» منتشر شده اند. « فمینیسم و روشنفکری دینی» در نشریۀ      « زنان» و « حجاب اجباری و حجاب اختیاری در ترازوی اخلاق» در سایت « زیتون» انتشار یاقته اند.

امیدوارم انتشار حجاب در ترازو، به کار کسانی که دلمشغولِ مباحث نواندیشی دینی در سالیان اخیرند و خصوصا به مسئلۀ حجاب می اندیشند، بیاید. از دست اندرکاران نشر « اچ اند اس» که مجال انتشار این اثر را فراهم کردند، صمیمانه سپاسگزارم.

 

سروش دباغ

تورنتو- فروردین ۹۶

—————————————————————————————–

[۱] Warwrick University

[۲] meta-ethics

[۳] normative ethics

[۴] Moral Particularism

[۵] The Ethics of Prima Facie Duties

[۶]  نتایج تتبعات و تحقیقاتم دربارۀ این دو مکتب اخلاقی، در دو اثر  عام و خاص در اخلاق و  درسگفتارهایی در فلسفۀ اخلاق منتشر شده است.

[۷] در اواخر دهه هفتاد شمسی، عبداالکریم سروش در مقالۀ « فقه در ترازو»  که خطاب به  آیت الله منتظری نگاشته شده بود، حکم ارتداد و ستاندن جان مرتدّ را نقد کرد و از توزین احکام فقهی در ترازوی عقل عرفی و جمعی سخن گفت. پس از آن، ابولقاسم فنایی در نیمۀ دهۀ هشتاد شمسی، دین در ترازوی اخلاق را نوشت و از توزین دیانت و فقاهت در ترازوی اخلاق سراغ گرفت. دو سال پیش، در مقالۀ «الاهیات روشنفکری دینی؛ نسبت سنجیِ میان تجربه دینی، معرفت دینی و کنش دینی»، با وام کردنِ آموزه هایی از فیلسوفان دین معاصر، مدلی ناظر به  آثار دین شناسانۀ نواندیشانِ دینی متاخر در سه قلمروی تجربه دینی، معرفت دینی و کنش دینی، با تاکید بر آراء عبدالکریم سروش  و محمد مجتهد شبستری بدست دادم. پرداختن به ربط و نسبت میان دین و فقه و اخلاق و توزین احکام فقهیِ اجتماعی در ترازوی اخلاق، بخشی از این برنامۀ پژوهشیِ دین شناسانه است. برای دیدنِ این مقاله، نگاه کنید به:

http://www.begin.soroushdabagh.com/pdf/353.pdf

 

[۸]   عموم این جستارهای انتقادی، در بخشِ « مقالات مسئله حجابِ» سایت شخصی ام قرار گرفته و در لینک زیر در دسترس است:

http://www.begin.soroushdabagh.com/hejab_f.htm

 

۹۶

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »