شش نفر کاندیدا برای شرکت در انتخابات رئیس جمهوری چند هفته آینده کشورمان تایید صلاحیت شدند. اما چرا در ایران امروز میبایست در انتخابات شرکت کرد و چرا میبایست به روحانی رای داد؟
بسیاری در این انتخابات و انتخابات گذشته کوشیدهاند یا به انتخابات توجه نکرده و یا آنرا تحریم کنند. سوال اینجاست که وقتی شهروندی از حق قانونی خود در این راستا استفاده میکند، آیا استفاده از این حق به مشکل پیش روی، ایجاد یک حکومتی دموکراتیک و پاسخگو، کمک میکند و یا خیر و آیا از این حق شهروندی استفاده بهینه شده است؟ بحث مختصر صاحب این قلم این است که تحریم راه به جایی نمیبرد. در انتخابات باید شرکت کرد و در این دوره میبایست به روحانی رای داد.
۱. انتخابات در ایران، خلاف بسیاری از کشورهای دموکراتیک که مردم حق انتخاب گستردهتری در بین کاندیداها دارند، انتخاب بهعنوان مثال بین یک لیبرال و یا یک محافظه کار نیست. انتخاب در کشور ما، انتخاب میان دموکراسی و استبداد است. انتخاب بین کسانیست که به دموکراسی بهعنوان یک شیوه حکومتی اعتقاد دارند و کسانیکه این شیوه را طرد کرده و نظام ایده ال آنها یک نظام تئوکراتیک دینیست. روحانی به دموکراسی دلبسته و تنها کاندیدایی است که به ارزشهای دموکراتیک اعتقاد دارد. روحانی به جنبش دموکراسی خواهی با ایجاد فضای سیاسی مناسبتری کمک میکند. طرف مقابل، نه تنها به دموکراسی اعتقاد ندارد که در عمل اگر در گذشته حکومت کرده و یا نهادی را به تصاحب خود آورده بهشیوه های غیر و یا ضدّ دموکراتیک روی آورده است.
به قوه قضائیه و جایی که ابراهیم رئیسی بهعنوان کاندیدای محافظهکار از آن میآید نگاه کنیم، نهادیکه در طول سالهای بعد از انقلاب به یک قوه قضائیه سیاسی و در خدمت استبداد و برای استحکام پایه های قدرت مردان مستبد تبدیل شده است. قوّه قضاییه دستی در سرکوب و خشونت مخالفین مشروع نظام استبداد داشته است. اصولا ولایت فقیه و تئوری حکومت طبقهای خاص پای در استبداد مطلق دارد و کسانیکه در جایگاه های مختلف سیاسی این حکومت قرار گرفتهاند برای مقبولیت این نظام به خشونت متوسل شدهاند. در تئوریهای مختلف مشروعیت سیاسی، بحث این است که نظامهای سیاسی بهمحض توسل به زور و خشونت، مشروعیت خود را از دست میدهند. سیاست و حکومتی یک امر زمینی است و زمانیکه آسمانی میشود، مردم از آن جدا شده و طبقه خاصی برای بهدست گرفتن این حکومت قدسی میشوند. با قدسی شدن این مردان، راهی بجز توسل به زور و خشونت نمیماند. ایران در حال تجربه قرون وسطای اروپاست. انتخابات در ایران، انتخاب بین پیش به سوی دموکراسی و یا برگشت به استبداد مطلق است. متأسّفانه استبداد مطلق مردان قدسی در قرائتی از دین مشروعیت کامل دارد.
سردار حسن نجات، جانشین اطلاعات سپاه میگوید «به روحانی گفتم تماس صوتی تلگرام باید فیلتر شود ولی او مخالفت کرد.» او به دنبال یک دولت انقلابی در این انتخابات میگردد. امام جمعه موقت تهران، صدیقی، روحانی را انقلابی نمیداند. دولت پنهان گرایشات دموکراسیطلبانه روحانی را بر نمیتابد و بهدنبال یک دورهای کردن روحانی است. طرف مقابل روحانی به استبداد مطلق چشم دوخته است و در این انتخابات نهایت کوشش را خواهد کرد که دستاوردهای کنونی که با عزم دولتی سازگار و با ارزشهای دموکراتیک بهدست آمده است را کاملا تباه نماید. روحانی در سخن چند روز پیش خود در قزوین گفته بود «بحث با سر این است که از این بهبعد آزادی بیان را ادامه دهیم و یا نه؟ بحث بر سر این است که فضای امنیتی را باید ادامه دهیم یا نه؟ بحث بر سر این است که فضا را باز نگاه داریم همچنان و یا نه؟» لذا میبایست به روحانی رای داد که به روند دموکراسی اعتقاد دارد و به سیاست کشور در این راستا کمک میکند.
یکی از دلایلی که محافظهکاران در ایران نمیتوانند متحد شوند این است که به قدرت و نه به تفاهم اجتماعی چشم دوختهاند. اولی از مقوله استبداد و دومی از مقوله دمکراسی است. حکومت ایدهال محافظکاران در ایران یک حکومت استبدادی دینیست. در این حکومت همه چیز مشروعیت خودرا از بالا و راس هرم قدرت، ولیفقیه، دریافت میکند. تعهد به این نوع حکومت برای یک محافظهکار شرط اصلیست. وقتی شعار های مردمی و تکیه بر مردم میدهند، فریبکاری میکنند. برای همین محافظهکاران ایرانی پایهگذار بد اخلاقی سیاسی در ایران بوداند. دروغ و فساد در شیوهی حکمرانی آنها نهادینه شده است. پارادوکس تکیه بر مردم و مستبد در راس هرم قدرت، جایی برای اخلاق سیاسی و تفاهم اجتماعی در سیاست آنها نگذاشته است. انتخابات در ایران اجازه نم؟ دهد که استبداد دینی مطلق شود. یک استبداد دینی مطلق با یک حکومت توتالیتر فرق چندانی ندارد. باید در صحنه انتخابات ماند تا استبداد پیروز نگردد.
۲. بی اعتنایی به انتخابات و یا تحریم آن، بدون شک راه بهجایی نخواهد برد. هر رأی که به صندوق و به نفع روحانی ریخته نشود، یک رای ریخته شده به صندوق کاندیدای مخالف اوست. اگر محافظهکاران بتوانند بسیاری از مردم را به عدم شرکت در انتخابات تشویق کنند، فاصله بین روحانی و مخالف او کمتر شده و شانس محافظهکاران برای پیروزی در انتخابات بالا میرود. در منطقهی ما، تحریم انتخابات در سال ۲۰۰۹ در افغانستان توسط عبدالله عبدلله، ۲۰۱۲ در مصر، توسط مخالفین اخوان المسلمین، و رفراندوم جدید در ترکیه که بیش از ۱۰ میلیون ترک آنرا تحریم کردند، راه بجایی نبرده است ونتیجه تحریم پیروزی قدرت حاکم و به حاشیه راندن مخالفین بوده است. در اکثر تحریمهای انتخاباتی، قدرت حاکم موّفق میشود تا دست به تغییرات عمده در بافت سیاسی کشور بزند. رفراندوم جدید در ترکیه و تحریم کردها، به اردوغان این اجازه را داد تا او بتواند تغییرات عمدهای را در قانون اساسی این کشور ایجاد نموده و برای سالها رئیسجمهور ترکیه بماند. تحریم انتخابات میبایست بسیار وسیع باشد تا بتواند مشروعیت نظام را به زیر سوال ببرد. در ایران از ابتدا تحریم انتخابات توسط نیروهای سیاسی محکوم قلمداد شده و بهخاطر اینکه انتخابات با تمام مشکلات و محدودیتهایی که دارد تنها راهیست که تغییرات تدریجی را میسر نموده و اجازه نمیدهد که کنشهای استبدادی، نظام را کاملا بدست استبداد بسپارند.
تئوریسین های کنش های محافظه کار راست، برای انتخابات کوچکترین مشروعیتی قائل نیستند. آنها بارها نشان دادهاند که به جمهوریت نظام هیچ اعتقادی ندارند. خطر تحریم انتخابات در این است که نیروهای محافظهکار راست تشویق شوند تا از رکن جمهوریت نظام خلاصی یابند. تحریم انتخابات یک قمار بزرگ سیاسی است که از پیش برنده و بازنده آن در سیاست فعلی کشور مشخص شدهاند. بسیاری از تحولات دموکراتیک دنیا از طریق انتخابات بدست آمده است. طرفداران جنبش سبز هم نباید فراموش کنند که جنبش سبز در کشور ما یک جنبش براندازانه نبود. این جنبش اعتراضی، از بستر تقلب در یک انتخابات مشروع بر میخواست. جنبش سبز منادی و مدافع انتخابات آزاد و مشروع بوده است. به سنّت جنبش سبز میبایست متعهد ماند و احترام گذاشت. احترام به این جنبش، احترام به خونهای ریخته شده و رهبران محبوس این جنبش است. تحریم انتخابات به تغییرات تدریجی برای دستیابی به نظامی دموکراتیک سخت ضربه میزند.
۳. به احتمال قوی، در نهایت آقای رئیسی در مقابل آقای روحانی قرار خواهد گرفت. آقای رئیسی کاندید استیصال محافظهکاران کشور است. قالیباف، جلیلی، رضایی، ولایتی و حداد عادل شانس خود را در گذشته آزمایش کردهاند. رئیسی نماینده دولت پنهان و شخص آقای خامنهای است.
مقایسع سابقه سیاسی این دو کاندیدای اصلی، خواندنی است. روحانی سابقهی سیاسی و مدیریتی بالایی دارد. بر خلاف آن، آقای رئیسی نه سابقهی سیاسی دارد و نه تجربه مدیریتی. رئیسی در سنّ ۱۵ سالگی وارد حوزه علمیه شده و تا سنّ بیست سالگی به تحصیل مشغول بوده است. این پنج سال معادل ناآرامی های انقلاب نیز هست. از سنّ بیست سالگی تا بهحال، یعنی ۳۶ سال بعد، دادیار و دادستان شهر کرج، جانشین اسدلله لاجوردی در زندان اوین، دادستان تهران، رئیس بازرسی کّل کشور، معاون اول قوّه قضائیه، دادستان کّل کشور، دادستان دادگاه ویژه روحانیت و از سال ۹۴ تا کنون تولیت آستان قدس رضوی را بعهده داشته است. غیر از کشتار سالهای ۶۷-۶۸ که مستقیم در آن دخیل بوده، فجایع کهریزک، حصر سران جنبش سبز، محدودیتهای آقای خاتمی و بیعدالتی قوّه قضائیه سیاسی در کارنامه اوست. دوستان او افرادی نظیر مرتضوی و رئیس قوهٔ قضائیه فعلیاند. علم الهدی پدر زن اوست و رئیسی نگرش فرهنگی یکسانی با او دارد.
در مقابل او آقای حسن روحانی است. روحانی سال ۹۲ پس از کسب سالها تجربه در صحنه سیاست ایران و درون نظام، به صحنه انتخابات آمد. کشوری به دست او داده شد با خزانهای خالی و تورمی نزدیک به ۴۰ درصد. دولت پیش از او از بالاترین سطح قیمت نفت یعنی بشکه یی بالای ۱۰۰ دلار بهرهمند شده بود. میزان درامد نفت در زمان هشت سال دولت احمدینژاد به ۷۰۰ میلیارد دلار رسیده بود. اما قیمت نفت در زمان روحانی به مرز ۳۰ دلار رسید. در بین سالهای ۹۲-۹۱، اقتصاد ایران با رشد منفی کم سابقهای روبرو بود. تحریمهای اقتصادی توانی برای اقتصاد کشور نگذاشته بود. در زمان دولت پیش، در آمد سرانه کشور همراه با صادرات نفتی و غیر نفتی ایران ضربه های بزرگی خورده بود. در بین سالهای ۱۳۹۳-۱۳۸۴، تنها ۶۸۵ هزار شغل جدید تولید شده بود، در حالی که از سالهای ۱۳۹۳ به این طرف، در دو مقطع، حجم کار تولیدی به ۱،۲۸۳ میلیون رسید. دولت روحانی توانست تورم را به زیر ۱۰ در صد کشیده و بر حجم صادرات نفتی و غیر نفتی بیفزاید. با عقد قرارداد برجام و آوردن امنیت به بازار ایران، دولت روحانی موفق بوده است که در زمینه مشکلات اقتصادی کشور کارنامه بسیار خوبی را با در نظر گرفتن محدودیتها از خود بجای گذارد.
رقیب او آقای رئیسی با هیچ تجربه مدیریتی و اجرایی میخواهد رئیس جمهوری کشوری شود که با چالشهای اقتصادی بزرگی روبروست. همفکر او آقای قالیباف، دوازده سال شهردار تهران بوده است، اما این کارنامه اکنون با عدم مدیریت صحیح، آلودگی هوا و فساد بسته میشود. اقتصاد کشور در دست رئیسی با مشکلات پیچیدهای روبرو خواهد شد. محافظه کارا به یک اقتصاد تجاری دلالی و نه تولیدی اعتقاد دارند. دولت احمدینژاد نشان داد که اقتصاد دولتی تحت فرمان رئیسی و قالیباف به کدام سمت و سویی هدایت میشود. روندی که روحانی در اقتصاد کشور شروع کرده است میبایست ادامه پیدا کند. در غیر این صورت کشور با مشکلات عدیده اقتصادی که کشور را با بیثباتی و بیامنیتی به چالش میکشند روبرو خواهد شد.
۴. روحانی از اخلاق سیاسی نسبی برخوردار است، اما مخالفین او به هیچ ارزش اخلاقی پایبند نیستند. پوپولیسم و عوامفریبی سیاست آنهاست. پوپولیستها با دو مشکل اساسی بهلحاظ شخصیتی روبرو هستند. آنها هم به جهل و هم به فریبکاری روی میآورند بهطوریکه در بسیأری از موارد جدایی این دو از یکدیگر باسانی امکان پذیر نخواهد بود. وقتی آقای قالیباف ادعا میکند که در آمد سرانه کشور را ۲.۵ برابر میکند، جدا کردن جهل او از عوامفریبیاش کار اسانی نیست. وقتی آقای رئیسی به دیدار خانواده فقرا میرود و از حیثیت و آبروی آنها برای خود سرمایهگذاری میکند، این یک عوامفریبی مطلق است. مردم ما با عوامفریبیهای احمدینژاد و حامیان روحانی او کاملا آشنایی دارند.
امام جمعه موقت تهران آقای صدیقی در حسینیه تهرانی میگوید، «در انتخابات نباید به دنبال شاد کردن دشمنان و منافقان باشیم بلکه باید از خدا بخواهیم کسی که هیأتی و امام رضا پسند و دلسوز و مبارزه وگر با فساد باشد انتخاب شود. باید خط را بشناسیم و ببینیم چه کسی غیرت دارد و همان را انتخاب کنیم». صدیقی یک فریبکار و عوامفریب مطلق است. از احساسات مذهبی مردم استفاده میکند تا روحانی را به بیغیرتی موصوف و به منافقان متصل نموده تا برای رئیسی رای جمع آوری کند. آیتالله جنتی و مصباح یزدی برای حمایت از احمدینژاد خوابنما شده بودند. آیتالله خزعلی در مورد احمدینژاد گفت، «فاطمه زهرا به خواب یکی از اولیا آمدند که پسرم (رهبری) و احمدی نژاد را حمایت کنید».آقای خامنهای این دولت (احمدینژاد) را برترین دولت پس از مشروطه میدانست و میگفت «امروز در این دولت (احمدینژاد) آرمانهای امام کاملا برجسته شده است». در مناظره های تلویزیونی چند روز گذشته، رئیسی و خصوصاً قالیباف نشان دادند که در سیاست به هیچ ارزشی پایبند نیستند. دامنه توهّم، دروغ و تهمت به روحانی در بین محافظهکاران و رقبای روحانی در چند هفته گذشته آنچنان بالا گرفت که آقای خامنهای در یک سخنرانی از آن یاد کرد. در جوامع دموکراتیک دروغ و تهمت از طریق رسانه های جمعی بر ملا گردیده و زمانی به دست دادگاه سپرده میشود. در کشور ما، بخشی از محافظهکاران ابایی از دروغگویی ندارند بهخاطر اینکه، تهمت و دروغپراکنی با استبداد رابطه تنگاتنگی دارد. از طرف دیگر، قوهٔ قضائیه در دست آنهاست. شهروندان کشور نمیتوانند برای اعاده حیثیت به نیروی قضایی که در دست خود آنهاست پناه برند. برای مبارزه با بیاخلاقی سیاسی و عوامفریبی محافظهکاران، میبایست به دولتی رای داد که به ارزشهای اخلاقی فرهنگی، ملی و دینی کشور متعهد و پایبند است.
۵. انتخاب مجدد روحانی بطور مستقیم با امنیت داخلی و خارجی کشور پیوند میخورد. روحانی پایبند به برجام خواهند ماند و با کیاست سیاسی خود و دستگاه دیپلماتیک کشور اجازه نخواهد داد که کشور با دولت ترامپ وارد چالش جدیدی شود. دولت ترامپ بهدنبال آن نیست که با احترام متقابل با ایران بر سر هیچ چیزی کنار بیاید. اسرائیل و تعدادی از کشورهای عربنشین منطقه و محافظهکاران آمریکایی فقط بهدنبال اعمال فشار بر روی ایران هستند. از طرف دیگری روسیه که محافظهکاران آنرا حامی ایران میدانند، غیر قابل پیشبینی و پوتین ایران را در یک معامله به آمریکا خواهد فروخت. پوتین و نتانیاهو روابط تنگاتنگی با یکدیگر برقرار کردهاند که هر زمان میتواند به ضرر منافع ایران اعمال شود. ایران در سوریه شکست خورده است. تنها برگ برنده ایران در سوریه دولت روسیه است. احتمالا آینده سوریه بهدست آمریکا، روسیه، اسرائیل، عربستان سعودی و ترکیه تعیین میشود و نه ایران. روسها بر سر سوریه با اسرائیل و آمریکا کنار خواهند آمد. روسها به اسرائیلیها اجازه داده اند تا کراراً مراکز نظامی و تسهیلاتی سوریه را بمب باران کند. اسرائیلیها میخواهند آنچه در سوریه میماند تهدیدی برای کشورشان نباشد. سپاهیان و سردار سلیمانی از ابتدا متوجه نبودند که مثل جنگ با عراق، کشورهای خارجی و مجاور اجازه نخواهند داد که ایران برنده این جنگ باشد. این عدم حسابگری به بهای هزاران خون، میلیونها آواره، کشوری کاملا ویران، خرج میلیاردها دلار پول و پایین آمدن حیثیت ملی کشور ما در خاورمیانه تمام شده است. بهتازگی یک تشکیلات مستقل نظر خواهی در خاورمیانه آماری را تهیه کرده است که برای کشور ما بسیار ناگوار است. آمارهای بهدست آمده توسط این سازمان(Arab Opinion Index ) نشان میدهد که ۷۱ در صد مردم عربنشین این منطقه، ایران را تهدیدی برای امنیت خاورمیانه قلمداد میکنند. در بین این مردم، آمریکا و اسرائیل رتبه های ۷۵ در صد را به خود تخصیص داده اند. بخاطر سیاست های نظامیگری سپاهیان، ایران بعد از آمریکا بیشترین میزان تنفّر مردم این منطقه را بهخود جلب نمودهاست.
دولت رئیسی و قالیباف دولت نظامیان و نماینده دولت پنهان است. این دولت نهتنها به اقتصاد کشور ضربه میزند، که امنیت آنرا به تهدید میکشد. اگر دولت روحانی قادر به حل مشکل انرژی هستهای ایران با دولت اوباما نشده بود، امروز امنیت ملی کشور با چالشهای محافظهکاران آمریکایی و ترامپ روبرو میشد. محافظهکاران ایرانی با برآورد خودشان به دنبال یک دولت انقلابی میگردند. دولت انقلابی در تصور آنها یعنی یک دولت دست راستی رادیکال که دائماً بخواهد غربستیزی و خصوصاً آمریکا ستیزی کند. این دوران گذشته است. در حال حاضر اکثر مردم آمریکا، ۵۶ در صد، حامی برجام بوده، در حالیکه ۲۹ در صد مخالف آن هستند. این ارقام از ۵۶ درصد مخالف و ۲۷ در صد موافق در سال ۲۰۱۵ تغییر و به اینجا رسیده است. بدون شک تلاش برای اعتماد سازی بین المللی روحانی در این رابطه بسیار دخیل بوده است. محافظه کاران راستگرای ایران به این کنشها توجّهی ندارند. رئیسی، قالیباف و سپاهیان ایران میتوانند مجدد کشور را با چالش های اقتصادی و امنیتی بزرگی روبرو کنند. جانشین اطلاعات سپاه پاسداران، سردار نجات از ضرورت تغییر دولت روحانی سخن گفته است. در اسفند ماه گذشته، جعفری، فرمانده کّل سپاه گفته بود که «احدی در سپاه حق دخالت سیاسی و جناحی در انتخابات و تخریب کاندیدا هارا ندارد». اما نجات به روشنی خطوط سیاسی دخالت نظامیان را در انتخابات روشن میکند.
موضوع بسیار حساس دیگری دخالت احتمالی روسها در انتخابات ایران به نفع رئیسی است. نماینده رسمی پوتین با رئیسی در ایران ملاقات کرده است. دلیل این ملاقات و محتوای آن بین رئیسی و نماینده پوتین هنوز مخفی مانده است. روسها در انتخابات آمریکا بهشکل وسیعی به نفع ترامپ وارد عمل شدند. از طریق هک کامپیوترها، ایجاد خبر های جعلی و استفاده از ویکیلیکس جو کشور را برای فاسد نشاندادن خانم کلینتون آماده کردند. از طرف دیگر، اسرائیلیها بدنبال احمدینژاد دیگری در انتخابات ایران میگردند. هم روسیه و هم اسرائیل منافعشان در این است که روحانی در صحنه سیاسی ایران نباشد. اسرائیلیها بهدنبال راستگرایان رادیکال در صحنه سیاسی ایران میگردند، تا بتوانند به ایرانستیزی دامن برنند و خطر ایران را بزرگ جلوه دهند. بهلحاظ اقتصادی، اسرائیلیها ایران را رقیب خود در این منطقه میدانند. والتز یکی از نویسندگان کتاب لابی اسرائیل چند سال گذشته بر این موضوع در یکی از مقالات خود تکیه کرده بود. بههرحال، برای پوتین و اسرائیل، فرصت تحریمهای بیشتر بر روی ایران، فقط از طریق دولتهای نظامی و راستگرا در صحنه سیاست ایران مقدور خواهدشد. روسها برای متکیکردن سیاسی و اقتصادی کشور ایران به خودشان، با تحریم بر ضد ایران مخالفتی نخواهند کرد.
در این انتخابات، محافظهکاران دو شانس دارند. اول ابراهیم رئیسی و محمد باقر قالیباف، که احتمالا یکی به نفع دیگری در پایان دور انتخابات کنار میرود، کاندید دولت پنهان هستند. دولت پنهان شامل رهبری، سپاهیان، ائمه جمعه و نهادهای زیر فرمان رهبریست. او از حمایت مالی و غیره رهبری، بسیج، سپاه و نهادهای دولت پنهان برخوردار است. رئیسی بدون شک صدا و سیما، تریبونهای نماز جمعه، روزنامه های اصولگرا و دستهای مرئی و نامرئی همراه با امتیازات نا محدود مالی دیگری را با خود خواهد داشت. دوم، اگرچه روحانی موفقیت های شایان توجّهی در زمینه های اقتصادی داشته است، اما فقر، محرومیت اقتصادی، بیکاری خصوصاً دربین جوانان در چهار سال گذشته آنچنان تقلیل نیافته است. موفقیت های اقتصادی دولت برای بخش محروم کشور محسوس نبوده است. محافظهکاران میتوانند از اوضاع بد اقتصادی کشور در مقابل روحانی با تمسّک به عوامفریبی استفاده کنند. آقای رئیسی یک سیّد است و از سیادت او برای عوامفریبی بخشی از مردم حاشیهنشین کشورمان استفاده میشود. لذا این انتخابات را نباید ساده گرفت. اگرچه رئیسی و قالیباف هردو سابقه خوبی در بین مردم کشور ندارند، اما از تبلیغات منفی و عوامفریبی طرف مقابل نباید به سادگی گذشت.
این انتخابات بسیار حساس و کلیدی است. قالیباف برای سومین بار به صحنه آمده است. او واقعا میخواهد به هر قیمتی به قدرت برسد. این آخرین شانس اوست. محافظهکاران با رئیسی برگ دیگری را برای عوامفریبی رو کرده اند. توفیق روحانی، شکست بزرگی برای ایدئولوژی محافظه کاران راستگرا و استبداد دینی خواهد بود. انتخابات گذشته مشروعیت ایدئولوژیک اصولگرایان و استبداد را نشانه گرفت. انتخاب مجدد روحانی، در قدم دیگری اقتدارگرایی و نظامیگری را به چالش خواهد کشید. با روحانی، کشور در چهار سال آینده توفیقات بسیار بیشتری در صحنه سیاست و اقتصاد کشور بدست خواهد آورد. چهار سال آینده برای پیشرفت بسوی دموکراسی در کشورمان بسیار ضروریست. باید تمامقد پشت سر روحانی ایستاد.
3 پاسخ
مقاله مستدل و خوبی بود. امیدوارم که اهل تردید و دو دلی را بسمت مشارکت فعال برای بهتر شدن اوضاع ایران ترغیب کند.
نظرات هر چند غلط را سانسور نکنید بهتر است. بگذارید مباحثه و گفتگو و دیالوگ شکل گیرد.
تحریم هنگامی جواب می دهد که جنبشی فراگیر مثل جنبش سبز بین سال های ۸۸ تا ۸۹، آنرا در دستور کار خود قرار دهد. شاید اگر اصلاح طلبان جنبش سبز را استحاله و منفعل نکرده بودند و حاضر به پذیرش پرداخت هزینه می شدند و از همان سال ۹۰ بجای آنکه رای پنهانی دهند یا ۹۲ که به گزینه ممکن رای دادند سیاست تحریم فراگیر را اتخاذ کرده بودند، امروز شاهد ثمره آن می بودیم.
اما تحریم نکردن بمعنای رای دادن هم نیست. یعنی می توان در کارزار آنچه انتخابات می نامند مشارکت فعال داشت ولی رای هم نداد. این سنتِ تحمیل کاندایی بد در مقابل کاندیدای بدتر، چنانچه شاهدیم نتیجه عکس داشته. اگر سال ۷۶ مردم برای آنکه نامزد رهبر یعنی ناطق نوری رای نیاورد به خاتمی رای دادند، امروز در کنار ناطق نوری باید به روحانی رای دهند تا یک جانی یا یک چکمه بوش چماقدار سکان قوه مجریه را در دست نگیرد! سوال اینجاست که ناطق به مردم نزدیک شده یا اینکه مردم را آنقدر از افعی ها ترسانده اند که به مارها پناه برده اند؟ بنظر من مورد دوم صادق است.
پس بجای یاری رساندن به اصلاح طلبانِ تسلیم طلب در متوهم کردنِ مردم و تحمیلِ کاندیداهایی که عیارشان هر چهار سال به چهار سال سیری نزولی داشته، باید بدون رای دادن به مار یا افعی از فضای ایجاد شده برای آگاه سازی مردم و افشای همه جناح های فاسد استفاده کرد و آنها را متوجه این نکته حیاتی برای ایران و ایرانی کرد که ما به راه سومی نیاز داریم. راه سوم همکاری همه نیروهای تحول طلبِ مترقی و آزادیخواه که دست رد به سینه خارجی ها می زنند برای عقب راندن دستگاه استبدادی ولایت فقیه و تغییر قانون اساسی به نفع ملت می باشد. هر نیرویی که تنها بموقع رای گیری به نفع کسی از درون نظام وارد عرصه شود، هر بهانه ای هم که بیاورد در بهترین حالت از خود رفع تکلیف کرده است. اما تاریخ در مورد آنان قضاوت دیگری خواهد داشت.
رژیم ایران با هر ترفندی که تونسته، سرنوشت خودشو به سرنوشت مردم گرده زده. واسه همین متأسفانه چاره ای جز رأی دادن نداریم. تحریم انتخابات، ته تهش میشه انتخابات دور نهم مجلس که نتیجش رو دیدیم: تنش آفرینی داخلی و خارجی. انتخاب روحانی، میتونه به نفع نظام هم باشه، اما انتخاب قالیباف یا رئیسی فقط به نفع نظامه و مردم و جامعه مدنی هیچ نفعی ازش نخواهند برد. مگه اینکه مثلا اینقدر فشارها زیاد بشه که مردم بخواند قیام کنند، که یقین بدونین نظام خودش میدونه کجا باید فشارها رو متوقف کرد. تازه ظرفیت تحمل فشار مردم توی دوره احمدی نژاد اینقدر زیاد شده که حالا حالا ها پر نمیشه.
اگه رأی ندادن یک درصد به نفع مردم و جامعه مدنی بود، من حاضر بودم انگشت اشاره دست راستم رو قطع کنم.
دیدگاهها بستهاند.