همه افراد آگاه و وجدانهای بیدار میدانند که وضعیت کارگران ایران به وضعیت اقتصادی جامعه گره خورده است. بهاین معنا که هر بحران و بنبستی در عرصهی اقتصادی در ایران به روشنی در معیشت کارگران موثر است. همچنین کارگران ایران تاوان تمامی سیاستهای نادرست خصوص سازیها و تقویت اقتصاد شبهدولتی را میدهند و همچنین میدانیم که اقتصاد نفتی، رانتی و تجارتی چه تبعات مهلکی را بهبار آورده است و از طرفی دیگر، به علت عدم وجود سندیکاها و تشکلات مستقل سراسری، کارگران ایران نه تنها قادر نیستند با سیاستهای فوق بهطور متشکل مقابله کنند، بلکه گسترش غیرقابل تصور قراردادهای موقت و عدم امنیت شغلی و فقر و سیهروزی و استثمار و بهرهکشی غیرقابل تصور، باعث عدم حداقل درآمد میلیونها کارگر شده است تاجائیکه اعتراضاتشان را هم کم اثر کرده است.
ما میدانیم که همهی مسائل خرد و کلان سیاسی و اجتماعی و همهی تضادها و کشاکش ها در سطوح جامعه دارای بعد اقتصادی و طبقاتی هم است. حتی انتخابات پیش رو و عوامفریبیهای انتخاباتی بیش از هر چیزی مسئله اقتصادی را مورد نظر قرار داده است. زیرا مطابق نظر فرزانگان، اقتصاد زیربنای جامعه است. بههمینجهت باید دید که کارگران ایران، به نسبت آگاهی و سازمانییابیاش تا چه حدی میتواند در این کشاکشها سهیم باشند؟ آیا دوباره با نام حمایت از طبقه فرودست جامعه، بحران را مزمنتر و همه جانبهتر و اقتصاد را کاملا به رکود خواهند کشید؟
حال با توجه به مسائل تعیینکننده فوق، اجازه دهید فراز و فرود اعتراضات کارگری طی ماههای گذشته را بررسی کنیم تا در پرتو آن بتوانیم موقعیت مبارزاتی کارگران ایران را طی دوره آتی ترسیم کنیم.
یکم – طی اعتراض نزدیک به هزارکارگر شرکت هپکو در شهر اراک، کارگران در چندین حرکت اعتراضی مطالباتشان را بهدرستی مورد تاکید قرار دادند که در نهایت در تظاهراتی ازمحل کارخانه تا مرکز شهر اراک شعار « زیربار ستم نمیکنیم زندگی » را سردهند و آشکار کنند که دیگر وضعیت اسفناک موجود را بهراحتی تحمل نخواهند کرد. در همین راستا کارگران پلاکرین بزرگترین قطب نساجی کشور با چند هزار کارگر بارها به امکان بستهشدن کارخانه و توقف خط تولید اعتراض و درخواست کردند که دولت نسبت به موقعیت شکننده کارخانه اقدامات عاجل را در دستور کار خویش قرار دهد. با وجود اینکه ظاهرا دولت به درخواست نیروی کار این کارخانه با سابقه پاسخ مثبت داد اما شواهد نشان میدهد که کارخانه پلاکرین اصفهان با مشکلات متعددی روبرو است و طی ماههای گذشته کارگران بارها در مقابل استانداری اصفهان و اداره کار تجمع کرده و هر بار مطالباتشان مورد تاکید قرار دادند. اعتراضات پیدرپی نیروی کار این کارخانه و انعکاس خبری آن در رسانه های مستقل و حتی رسمی، افکار عمومی جامعه را بیش از گذشته نسبت به کارخانهای که نزدیک به دو هزارو پانصد تن کارگردارد و تامینکننده مواد اولیه دهها کارخانه در ایران است را به شدت حساس نمود. نمونه دیگری که میتوانیم بهآن اشاره کنیم؛ اعتراض کارگران کارخانه چوکا درگیلان بود. این کارخانه هزار کارگر دارد و بزرگترین تولید کننده چوب خاورمیانه محسوب میشود. به علل گوناگون این کارخانه را به مدت کوتاهی تعطیل و خط تولید را متوقف نمودند اما فشار نیروی کار باعث شد خط تولید دوباره راهاندازی شده و بهرغم مشکل نقدینگی، تولید در این کارخانه دوباره به جریان افتد.
سه نمونه فوق تا حدی نشان میدهد که سیاست خصوصی سازی نظام سیاسی ایران طی دولتهای متعدد چه ضربات هولناکی را به تولید در جامعه و نیروی کار وارد کرده است. همین موارد فوق، مشتی نمونه خروار است و نشاندهنده سیاست شکستخورده خصوصیسازی به سبک و شیوه جمهوری اسلامی است. زیرا در پرتو خصوصیسازیست که اقتصاد شبهدولتی رشد و گسترش یافته و هم اکنون بعد از کارفرمای بزرگ در ایران یعنی دولت، اقتصاد شبهدولتی صاحب صدها کارخانه ریز و درشت است که هر یک بهدنبال تعدیل نیروی کار و یا بازخرید و اخراج کارگران با سابقه هستند.
در اصل برای فهم بخشی از اعتراضات کارخانههای ایران باید بتوانیم زمینههای سیاستهای نادرست حاکمیت را بهخوبی ببینیم. زیرا حکومتی که خود بر اساس رانت سیاسی و اقتصادی استوار است در طرحهای نظیر خصوصیسازی و ایجاد مناطق تجاری آزاد هم این ویژگی تسری می یابد.
روند و پروسه اعتراضات گسترده با تمامی کاستیها و نقایص به خوبی نشان میدهد که در تاریخ جدید ما هیچگاه در جامعه ما اینهمه اعتراض کارگری وجود نداشته است. اعتراضات کارگری ایران در همهی کارخانههای متوسط و بزرگ، بیش و کم جریان داشته و دارد و به مسئله دائمی مبدل شده است. چرا که سیاست خصوص سازی از یکسو و ترویج قراردادهای موقت از سویی دیگر، کارگران ایران را به مرز زندگی ذلتوار کشانده است. برای مقابله با این روند دهشتناک نتوانستند سکوت را به نیروی کار ایران تحمیل کنند. لذا اعتراضات را در تمامی بخشهای صنعتی و خدماتی و معادن شاهدیم.
بهرغم تمامی این اعتراضات و کوششهای بیوقفه، متاسفانه مبارزات جاری کارگران نتوانسته است باعث نقطه عطف شود، چون تنها یک نقطه عطف جدی در جنبش کارگریست که میتواند بعنوان یک عنصر تعیین کننده محسوب گردد. وقتی که در جنبش کارگری فاقد نقطهعطف هستیم هر حرکت کوچک و بزرگ به مثابه تلاشهای بیاثر تلقی میشود زیرا دارای دستاورد کلان نیست. در هر سه مورد اعتراضی که در بالا از آنها نام بردیم در اصل مخالفت با خصوصیسازی کارخانه هدف عمده بوده است اما به دلائل مختلف کارگران در رسیدن به اهدفشان شکست خوردند. درست است که حرکت اعتراضی آنان در رسانهها و دنیای مجازی پژواک یافت. اما به نقطه عطف منجر نشد و به نظر میرسد که در جنبش کارگری مبارزات باید به نقطه عطف ختم شود در غیر این صورت فاقد دستاورد کلان و تعیین کننده است.
دوم – گفتیم که فراز و فرود اعتراضات کارگری تا حد زیادی نشاندهنده موقعیت برنام های کلان اقتصادی نظام سیاسی است. به این معنا که زمینههای مادی و واقعی اعتراضات نیروی کار ایران را نابسامانیهای اقتصادی تشکیل میدهد، چون نابسامانیهای اقتصادی بیش از هر قشر و طبقه ای نیروی کار ایران را متاثر میکند.
حال نیروی کار آگاه وقتی که با این نابسامانی ها رودررو می شود، یک راه بیشتر در پیش پای خود نمیبیند و آن اعتراض به وضع موجود است. مطالبات متنوعی که در همه بخشهای اقتصادی بیپاسخ مانده و بطور روز افزون تلنبار میشوند خود امکان اعتراضات پیاپی کارگران را فراهم میکنند. در چنین صورتی پرسش این است که موقعیت تشکلات کارگری که دولتی هستند چگونه است؟ به تعبیری روشنتر بدنهی اجتماعی تشکلات کارگری دولتی آیا بهعنوان نیروهای بازدارنده عمل میکنند یا خیر؟
به نظر می رسد که ما هیچ دورهای از تاریخ جدید ایران را نداشتهایم که تشکلات رسمی کارگری با تناقضی چنین جدی روبرو شده باشند. تناقضی که از یکسو بدنه اجتماعی تشکلات رسمی کارگری به دلیل فشار دستمزد ناعادلانه و حقوقهای معوقه و … عملا در اعتراضات کارگری مشارکت دارند. اما از طرف دیگر دل در گروه تشکلات رسمی دارند. این تناقض شاید برای تشکلات کارگری وابسته به دولت، امری ناخوشایند محسوب شود اما به روند همبستگی کارگران ایران در اعتراضات هیچ خللی وارد نمیکند، زیرا منافع صنفی و طبقاتیست که درنهایت همه کارگران را متحد میکند.
طی ماههای گذشته، هم در اعتراضات کارگری و هم در حمایت از اعتصاب غذایی فعالین کارگر زندانی، بهخوبی شاهد بودیم که تشکلات کارگری وابسته به دولت دیگر نتوانستند به هیچوجه ممکن، حرکتهای کارگری را مهار و یا هدایت کنند؛ هر چند که به لحاظ رسانهای چنین وانمود کنند اما در حقیقت امر توفیری ایجاد نمیکند. بهعنوان مثال خبرگزاری همچون ایلنا که بهعنوان خبرگزاری رسمی کار، چاره ای جز انتشار اخبار کارگری ندارد. هر چند که تلاش می شود این حرکتها و اعتراضات را به نحوی به تشکلات رسمی کارگری منسوب کنند اما آشکار است که اکثر اعتراضات کارگری دارای رهبران عملی و شعارهای مشخص صنفی خویشاند. از این بابت جنبش کارگری ایران توانسته است فعالیتهایش را از طریق رسانه خبری نظام منعکس کند. این شاید قدری عجیب به نظر رسد اما مطالعه اخبار روزانه ایلنا به روشنی ادعای فوق را اثبات میکند و در عین حال باید خاطر نشان کرد که جنبش کارگری ایران از عدم رسانه مستقل سراسری به شدت رنج میبرد.
سوم – در ماههای گذشته بخش زیادی ازاعتراضات درباره پرداخت حقوقهای معوقه بوده است. یعنی کارگری که به امید گرفتن حقوق و با این انگیزه کار میکند اما در آخرماه کارفرما ازدادن حقوق کارگر پرهیز میکند و این مسئله در برخی از کارگاهها و مراکز تولیدی،گاه ماههای متمادی جریان مییابد.
موضوع حقوقهای معوقه دراکثر بنگاههای کوچک و متوسط و حتی بنگاههای بزرگ به یک رویه مبدل شده است. اینکه کارخانه و بنگاه تولیدی با مشکل نقدینگی روبروست، اینکه به علت واردات عظیم امکان فروش محصولات تولیدی نیست، اینکه بدهیهای متعدد کارخانه و مرکز تولیدی به موسسات مالی و بانکی امکان دادن حقوق کارگران را نمیدهد و یا صاحبان مراکز تولیدی طی برآوردی بهخوبی میدانند که اعلام ورشکستگی خواهند کرد و یا .. در نهایت باعث به تعویق افتادن حقوق ها میشوند.
تجربه به کارگران ایران آموخته است که تنها راه مقابله باا ین رویه نادرست، اعتراض است. بر همین اساس کارگر تنها و تنها یک راه بیشتر ندارد و آن اعتراض پیگیرانه و مدام نسبت به این اجحاف است. بهعلاوه از نظر قانونی کارفرمایان به خوبی پی بردهاند که مقامات قضایی و … بهطور کامل با آنان همراهی میکنند و حقوق معوقه اساسا یک جرم محسوب نمیشود و میتوان برای این موضوع دهها دلیل واقعی و یا علت واهی فراهم کرد.
طی ماههای گذشته صدها اعتراض خرد و کلان را ما در بین کارگران ایران برای گرفتن حقوقشان شاهد بودهایم و به نظر میرسد این موضوع همچنان ادامه خواهد داشت و حتی برخی از کارگران ایران نتوانستهاند حقوقهای معوقه خود را دریافت کنند و کارخانه اعلام ورشکستگی کرده است و …
مسئله فوق یعنی اعتراضات گسترده کارگران برای گرفتن حقوقهای معوقه باید استراتژیاش معطوف به این امر شود که قانونگذار و همچنین قوه قضائیه بهطور همهجانبه تحت فشار قرارگیرد تا عدم پرداخت حقوق بهعنوان یک جرم تلقی شود و کارفرما بابت تخطی از آن مجرم شناخته شود و البته تا رسیدن به این هدف راهی طولانی را کارگران در پیش دارند، زیرا نداشتن اتحادیههای سراسری و تشکلات مستقل قوی، امکان تحت فشار قرار دادن قوه مقننه و مجریه و قضائیه شاید محال به نظر میرسد اما اعتراض گسترده به شلاق کشیدن کارگران معترض معدن آق دره نشان داد که می توان با همراه کردن افکار عمومی حتی درشرایطی که توازن قوا به نفع حاکمیت است قوه قضائیه را کاملا به عقبنشینی وادارکرد..
چهارم –در ماههای گذشته که با اتحادهای موردی نیروی کار ایران مواجه بودهایم بهویژه در اعتراض به اصلاح قانون کار در مقابل مجلس، شاهد بودیم که کارگران، معلمان، پرستاران و بازنشستگان برای نخستین بار با شعار نیروی کاراتحاد اتحاد. کارگر، معلم، پرستار ، کارمند اتحاد اتحاد را سردادند.
حرکت سمبلیک فوق در اصل نشان داد که زمینههای این اتحاد و همبستگی در حال بهوجود آمدن است، چون بخشی از فعالین بخشهای متعدد نیروی کار ایران پی بردهاند که در پرتو همبستگیست که خواهند توانست به بخش زیادی از مطالبات صنفی و اجتماعی خویش برسند. در این مسیر کانونهای مستقل صنفی معلمان از یکسو و محافل کارگری و همچنین فعالین حوزه درمان و بهداشت بعلاوه فعالین حرکتهای بازنشستگان بهعنوان اصلیترین نیروی این اتحاد و همبستگی محسوب میشوند. فورا باید اضافه کرد که روشنفکران منتقد وضع موجود علیالخصوص روشنفکرانی که تمایل به حمایت از نیروی کار ایران را دارند باید بتوانند با آسیبشناسی از اعتراضات جاری کارگران از کاستیها و نقاط قوت حرکتها سخن گویند تا شاید با انباشت تجربه جنبش کارگری ایران روبرو شود.
سخن آخر؛
بهرغم تمامی کوششها و تلاشها جنبش کارگری ایران فاقد انسجام است. این عدم انسجام را ما بهطور عینی در بین فعالین بخشهای گوناگون کارگری در ایران شاهدیم. همچنین عدم این انسجام را در اولویتبندی مطالبات کارگری بهراحتی میتوان مشاهده کرد. برای رسیدن به یک انسجام اولیه و فائق آمدن به خصلت تدافعی مبارزات کارگران ایران و رسیدن به راهکارهای راهگشا، اتحاد و همبستگی فعالین کارگری نیازی غیرقابل انکار است و این مهم به نظر می رسد که ازطریق گفتوگو و تعامل ممکن خواهد شد و اینک به دلیل وجود امکانات گوناگون بهویژه از طریق دنیای مجازی میتوان این گفتوگو و تعامل را آغاز نمود، شاید بتوان زمینههای لازم را فراهم نمود تا جنبش کارگری ایران بتواند جایگاه واقعی خود را در مسیر مبارزات صنفی، اجتماعی وطبقاتی در سالهای آتی کسب کند.
در اتحاد نیروی کار دو قشر و تیپ به شدت نقش ایفا کردهاند یکی عناصر کارکشته و فعالین کارگری و دیگری بازنشستگان ایران.