در این یادداشت میخواهم به دو مغالطۀ متعارف در رسانهها و بحثوجدلهای زندگی روزمره اشاره کنم. یکی از آنها مغالطۀ «توسل به اکثریت» است و دیگری«مغالطه توسل به دلسوزی و جلب ترحم».
چه در مکالمات متعارف در فضای خانواده و جامعه و چه در گفتوگوهای عمومی و شفاهی در رسانههای مختلف، شاهد موقعیتهایی هستیم که در آن یک فرد ادعایی را مطرح میکند و متعاقبا هنگامی که شنونده از او دلیل این ادعا را میپرسد، فرد مدعی به جای ارائۀ دلیل برای اثبات ادعای خود به اکثریتی متوسل میشود که چنین ادعایی دربارۀ آنها صدق میکند. به یک نمونه در این زمینه توجه کنید:
«به گزارش روزنامه گاردین، دونالد ترامپ در پاسخ به سؤال خبرنگار روزنامه تایمز درباره برجام و توافق هستهای با ایران بدون اینکه اشارهای به جزئیات سیاست خود در این خصوص کند، گفت: اصلاً از توافق انجام شده با ایران خوشحال و راضی نیستم و فکر میکنم این یکی از بدترین توافقهایی است که تاکنون به دست آمده و من تا بحال احمقانهتر از آن ندیدهام. در کجای دنیا دیدهاید ۱۵۰ میلیارد دلار به کشوری بدهند و ۱.۷ میلیارد دلار بگیرند. درست مانند معامله ۱۰۰ میلیون دلار با ۱۰۰ دلار است.»
عبارت «در کجای دنیا دیدهاید»، مصداق مغالطه «توسل به رای اکثریت» است. حتی اگر ادعای ترامپ هم درست باشد و چنین قضیهای پیش از این در هیچ جایی اتفاق نیافتاده باشد، توسل به این دیده نشدن، نمیتواند مبنایی برای درست بودن ادعای مورد نظر باشد.
همچنین، برای روشن شدن موضوع میتوانید به آرشیو گفتوگوهای برنامۀ پربینندۀ نود مراجعه کنید. برای مثال وقتی که در مسابقات لیگ برتر ایران در سال گذشته هواداران تیم پرسپولیس به موجب حکم کمیتۀ انضباطی فدراسیون فوتبال از حضور در بازی پرسپولیس و سیاهجامگان محروم شدند، مجری برنامۀ نود برای انتقاد از چنین حکمی و نادرست شمردن آن میگوید: «شما یک جای دنیا را سراغ دارید که بازی فوتبال را بدون تماشاگر برگزار کنند؟!»
و یا در برنامهای دیگر ادعای مجری برنامه چنین بود: «هنگامی که چند تیم به طور همزمان در روز آخر بازیهای لیگ، احتمال قهرمانی دارند، مسئولین برگزاری مسابقات باید از جامهای یک شکل و یکسانی برای قهرمان احتمالی در شهرهای مختلف استفاده کنند و این صحیح نیست که در هر شهر از یک جام با شکلی متفاوت در قیاس با جامهای دیگر استفاده شود.» نکته مدنظر در اینجاست که اگر چه ادعای مجری برنامه صحیح به نظر میرسد اما دلیلی که او برای توجیه ادعای خود بهکار میبرد صحیح نیست. او از این گزاره به عنوان دلیل استفاده میکند: «کجای دنیا دیدهاید که چند جام کاملا متفاوت برای قهرمان احتمالی به شهرهای مختلف برده شود!».
بهکارگیری چنین دلیلی برای ادعای موردنظر همان مصداق مغالطۀ توسل به اکثریت است. اگر مجری برنامه قصد دارد چنین ادعایی را برای بینندگان خود موجه جلوه دهد، باید به چرایی استفاده از جامهای یکسان برای قهرمان احتمالی در شهرهای مختلف بپردازد و این صحیح نیست که بگوییم چون دیگران چنین میکنند و یا چنین نمیکنند ما نیز چنین میکنیم و یا چنین نمیکنیم.
مغالطۀ دیگری که میخواهم در این مجال به توضیح آن بپردازم، مغالطۀ «توسل به دلسوزی و جلب ترحم» است. در این مغالطه گوینده سعی میکند با توسل به احساسات شنوندگان، از طریق تاثیری که با جلب ترحم بر روی مخاطب میگذارد، او را وادار به پذیرش مدعا کند. به این مثال توجه کنید:
دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه قرار است هفته دیگر میان دو کاندیدای نهایی یعنی امانوئل مکرون(رهبر حزب به پیش!) و مارین لوپن(رهبر جبهه ملی فرانسه) برگزار شود؛ امانوئل مکرون نامزد حزب راست میانه و مارین لوپن نامزد حزب راست افراطی است؛ همچنین مارین لوپن در شعارهای انتخاباتی خود گفته است که در صورت انتخاب شدن، فرانسه را از منطقه یورو خارج خواهد کرد.
فرض کنید بر اساس نظرسنجیها اکثریت طرفداران دیگر نامزدها در دور اول انتخابات، مخالف خروج فرانسه از منطقه یورو هستند اما با برخی دیگر از مواضع مارین لوپن موافقاند. اکنون، شرایطی را تصور کنید که در دور دوم طرفداران امانوئل مکرون برای این که بتوانند اکثریت آرای نامزدهای دیگر را به سبد او(مکرون) بریزند، با برانگیختن احساس ترحم مردم نسبت به کشور فرانسه از این تاکتیک استفاده کنند که «رأی ندادن و یا رأی دادن به لوپن» باعث خواهد شد که مارین لوپن رأی بیاورد و متعاقبا فرانسه از منطقه یورو خارج خواهد شد؛ چنین رویکردی یک رویکرد سفسطهآمیز خواهد بود. چرا که طرفداران مکرون با تحریک احساسات مردم و جلب ترحم آنها (به خاطر کم ارزش شدن هویت یک فرانسوی، پایین آمدن ارزش پول فرانسه، آینده فرانسه و …) مانع از این خواهند شد که مردم(حداقل آن اکثریتی که مخالف خروج فرانسه از منطقه یورو هستند) بتوانند به طور منطقی و منصفانه با در نظر گرفتن تمامی شعارها، دلایل و استدلالهای دو طرف به قضاوت جهت انتخاب میان یکی از دو گزینه بپردازند.
به نمونهای دیگر توجه کنید: در یکی از برنامههای نقد و بررسی فیلم یکی از شبکههای تلوزیونی، کارشناس برنامه قصد دفاع از فیلم مورد بحث در آن برنامه را داشت و ادعای او این بود که فیلم مورد بحث، فیلم خوبی است. او برای توجیه ادعای خود چنین گفت: «فیلم این کارگردان فیلم خوبی است چرا که در چنین شرایطی که فیلمهای دیگری در این زمینه ساخته نشده است و امکانات لازم برای فیلم سازان وجود ندارد، باید قدر همین کارها را دانست و کار چنین کارگردان هایی باید مورد تمجید و تشویق قرار بگیرد.» در حقیقت، در چنین موقعیتی گوینده به منظور توجیه ادعای خود باید با طرح مشخصات فرمی و محتوایی فیلم از فیلم مورد نظر دفاع کند و نه این که با طرح مسائل غیر مربوط به فیلم، از طریق جلب ترحم شنوندگان، در پی دفاع از ادعای خود باشد.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…