بلوف غیر از دروغ است. «بلوف» جملهای است که به قصد پنهانکردن واقعیتی به کار میرود، در حالیکه دروغ مستقیما واقعیت را انکار میکند. به عبارتی دیگر، دروغ اغلب جملهای است که محتوای آن در جهان، واقع نشده است و خبری است خلاف امرِ واقع، اما محتوایِ بلوف یک ادعا است که با اتکا به اطلاعاتِ درست یا مبهم، اظهار میشود. همان اندازه که تشخیص نادرستی یک دروغ مهم است، امکانسنجی یک بلوف نیز اهمیت دارد. بلوف لزوماً محتوا و حتی شکل خبری ندارد و به قصد «پنهان کردن یک واقعیت یا فریبِ مخاطب» و یا «تغییر ِ میدانِ بازی» به کار میرود و لذا برخلاف دروغ که معمولاً غیراخلاقی و قابل ارزشگذاری است، بلوف مستقیماً فاقد بار اخلاقی است و این نتایج و عوارض آن است که میتواند غیراخلاقی قلمداد شود .
انواع بلوف و کارکردهای آن
در یک نوع دستهبندیِ ساده ، بلوفها سه گونهاند. بلوف سفید، بلوف خاکستری و بلوف سیاه.
«بلوفِ سفید»، جملهای است که نهادِ آن مشخص است وِ گزارهاش(خبرش) ادعایِ ممکن اما عجیبی دارد و امکانسنجی آن ساده است. مثلاً جملهی «ابراهیم میتواند ۱۰ کیلومتر را زیر باران بر روی جدول کنار خیابان راه برود» نمونهای از یک بلوف سفید است، چون مدعی انجام کار مشخص است و مدعای بلوف هم اگر چه کمی سخت اما امکانپذیر است. مادامی که ابراهیم این عمل را انجام نداده باشد این تنها یک بلوف است اما اگر ابراهیم به انجام این عمل اقدام کند ولی از عهدهی آن برنیاید آنگاه بلوف به دروغ تبدیل میشود و پای اخلاق هم به میان میآید .
بسیاری از «وعده و وعیدهای جذاب» کاندیداها که برای جلب آرای مردم و توجه افکار عمومی ابراز میشوند، در زبانِ این نوشته، میتواند بلوفهای سفیدی تلقی شود که بار اخلاقی مستقیمی ندارند. اما وقتی کاندیدایی پیروز شد، این بلوفها، به ادعایی تبدیل شده و حاملِ بار اخلاقی میشوند. مثلاً همهی مردم به خاطر دارند که محمود احمدینژاد اولینباری که برای ریاستجمهوری کاندید شد، گفت: «اگر رئیسجمهور شوم، پول نفت را سر سفرهی مردم میآورم».آن روزها بسیاری از مردم به شوق این شعار که ظاهر عدالتخواهانه و فریبندهای داشت، به احمدینژاد رای دادند و وقتی با گذشت چهار سال ریاستجمهوری، او نتوانست به مدعای خود جامهی عمل بپوشاند، آن ادعا و آن بلوف به مقام دروغ تنزل یافت و آثار اخلاقی آن نمایان شد و چه بسا سبب روگردانی کسانی شد که به هوای آن شعار، او را انتخاب کرده بودند. در نمونهای مشابه، در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم، ابراهیم رئیسی وعدهی «سه برابر کردن یارانهها»را برای دهکهایی از جامعه داده است که تا اطلاع ثانوی نمونهی یک بلوف سفید است و یا در نمونههایی دیگر: «فرق مطلق را کاملا میشود ریشهاش را کند»، «تمام افرادی که تحت پوشش حمایتی هستند امکانش هست بیایند بیرون»، «دولت را در پشت ویترین قرار میدیم».
«بلوف خاکستری»، جملهای است که نهاد و یا خبر آن در ابهام قرار دارد، یعنی یا مدعیِ انجام بلوف معلوم نیست یا مدعای بلوف کمتر امکانپذیر است. مثلا عبارت «ابراهیم میتواند ۳۰ دقیقه زیر آبی یک نفس شنا کند» یک بلوفِ خاکستری است. چون مدعی انجام کار مشخص است، اما مدعایِ «۳۰ دقیقه نفس نکشیدن» اگرچه مطلقا محال نیست، اما چندان امکانپذیر و قابل باور هم به نظر نمیآید .
در «ادبیات دیپلماتیک»،بلوفهای خاکستری کاربرد فراوانی دارند. در این نوع بلوف، چون یک طرف ماجرا در ابهام قرار دارد، امکان مانور را برای گوینده بیشتر میکند و مخاطب هم میتواند آن را به نوعی که مطلوب میداند، تفسیر و تحلیل کند . بلوف خاکستری از طیفهای متنوعی برخوردار است و در آداب سیاسی و روابط بینالمللی کاربردهای چندگانهای دارد . مثلاً ادعای «حمله ی نظامی اسرائیل به تجهیزات اتمی ایران» که هر از چند گاهی به گوش میرسید، نمونهای از یک بلوف خاکستری بود که کارکردهای متفاوتی برای متحدین استراتژیک اسرائیل داشت. از طرفی، در داخل، «تندروها و خشونتورزانی» که هویت و وجودِ خود را از این گونه تهدیدها و حملهها میگیرند ، از این بلوف به نفع میلیتیاریزه و امنیتی کردن فضا استفاده میکردند و از ثمرات آن برخوردار میشدند و گروهی از کشورها هم برای فروش تسلیحات و تجهیزات به کشورهایی که در دامنهی این تهدید قرار داشتند، از آن بهره گرفته و گروهی هم با استفاده از آن، به تحریمها و تامین منافع اقتصادی و سیاسی رو میآوردند و دستهای هم از وحشت عَجَمها به دامن صهیونیستها پناه میبردند. یکی دیگر از این بلوفهای خاکستری رایج «حملهی داعش به ایران» است که برای توجیه مداخله نظامی ایران در سوریه، هر از گاهی به وسیلهی حاکمان بهکار میرود.
اما «بلوف سیاه»، بلوفی است که هم نهادِ جمله در ابهام به سر میبرد و هم خبری که منتسب به نهاد است، ممکن نمینماید . مثلا در ادعایِ «کسیرا می شناسم که میتواند بر روی آب راه برود» ، هم فرد مدعی و هم مورد ادعا شده، در هالهای از «ابهام و امکان» قرار دارند.
بلوفهای سیاه، کارکرد سیاسی و اجتماعی موقتی دارند و معمولاً «از سرِ ناچاری» به کار میروند و غالبا برای «انحراف افکار عمومی » و یا «تغییر میدان بازی» استفاده میشوند. بدیهی است هر اندازه گوینده(بلوفزن) از جایگاه مهمتری برخوردار باشد، رسانهها هم به اشاعه و انتشار بلوف او بیشتر علاقهمند میشوند.بهغیر از رسانههای همسو، حتی رسانههای حرفهای انتشار و افشای بلوفهای سیاه توسط افراد مشهور را رسالت خود میدانند و بر این باورند که افکار عمومی به راحتی آنها را تشخیص میدهند و بدون آنکه چیزی را باور کنند، از مشاهدهی ناتوانی و عجز، صاحب بلوف لذت میبرند.
مثلا وعدهی ابراهیم رئیسی برای ایجاد سالیانه ۱.۵ میلون شغل، با توجه به اینکه برنامهای برای آن ارائه نشده است و هدف نهایی آن مخصوصا در سالهای نخست«غیرقابل باور» مینماید، نمونهی یک بلوف سیاه است. اما در میان کاندیداهای ریاستجمهوری دوازدهم محمدباقر قالیباف بارها به بلوفهای سیاه پناه برده است. مثلا گفته است«اگر نمیتوانستم درآمد کشور را ۲.۵ برابر کنم اصلا کاندیدا نمیشدم». بلوفی که هم «شیوهی انجام آن» مبهم است و هم «هدف نهایی» آن «باور کردنی» نمینماید. و یا در موردی دیگر هم مدعی شده است «در ۴ سال ریاست جمهوری، ۵ میلیون شغل ایجاد میکنم» که باز هم، هدف آن دور از دسترس است و برنامهای برای آن ارائه نشده است. و یا نمونه های دیگری چون«در دولت من، این اطمینان را به بازنشستگان میدهم که هر وقت در یخچال را باز کردند، مطمئن باشند یخچالشان پر است»، «امروز در دولت مردم، متعهد میشویم که حتما با توجه به افزایش قیمتها، یارانه ها را نیز تا سه برابر افزایش دهیم و به ۱۵۰ هزار تومان برسانیم»و… جملگی با توجه به اظهار نظر کارشناسان و نمایندگان مجلس، بلوفی سیاه به حساب میآیند.
امکان سنجیِ بلوفها
غالبا تشخیص بلوف کار دشواری نیست اما «امکان سنجی» بلوف، اگر بهدقت صورت نگیرد، واکنشِ مناسب در برابر آن را دشوار میسازد .
در میانِ گونههایِ بلوف، بلوفهای سفید، سهل و ممتنعاند. یعنی در عین اینکه امکانسنجی آنان ساده است اما خلق و استفاده از آنان دشوار است. به همین خاطر بلوفهای سفید بلوفهای کم هزینه و موثری هستند اما قلیل و منحصر بهفردند . بلوفِ «محمود وارد حریم ممنوعهی قدرت شده است» و یا «فهرست فاسدان اقتصادی را در جیب دارم» ، در عین امکان سنجیِ ساده، کارکرد موثری داشتهاند .
بلوفهایِ سیاه، هم در طرح و هم در امکان سنجی سادهاند،اما کارکردِ موثری ندارند و اغلب نتیجهی معکوس میدهند . بلوفهای سیاه بهراحتی طرح میشوند وحتی «فیالبداهه» هم قابل خلقاند . اما معمولا غیر از خسارت و تضییع بلوفزن ، ارزشافزودهای برای او ندارند. معمولاً بازیکن در شرایطِ استیصال، دست به بلوفهایِ سیاه و اغلب با هزینهی بالا میزند. گسترش فضای رسانهای و رسانههای آزاد ، کار را هر روز بر بلوفهای سیاه دشوارتر میکند و بیدلیل نیست که در عالمِ سیاست، بلوفهایِ سیاه به «تیرهایِ آخر » تعبیر میشوند .
البته در این میان، امکانسنجیِ بلوفهایِ خاکستری، دشوار است و اینگونه بلوفها،اغلب از پیچیدگی خاصی برخوردارند. دقت در طرح بلوفهای خاکستری و دقت در امکانسنجی آن، کارِ روزمرهی سیاستمداران درمنازعاتِ سیاسی است. تشخیص صحت و سقم و امکانسنجیِ بلوفهای خاکستری یکی از مهمترین مسائل سیاست استراتژیک محسوب میشود. گاهی نوع رفتارها و سیاستها هم میتواند بلوفهای خاکستری را به بلوفهای سیاه تبدیل کند. مثلا «اسرائیل بهزودی به تاسیات اتمی ایران حمله میکند » نمونهای از یک بلوفِ خاکستری در دوران پیش از برجام بود که دولت روحانی با «برجام» توانست آنرا در صورت تکرار عملا به یک بلوف سیاه تبدیل کند، چون هزینهی انجام این عمل را چنان بالا برد که عملا «ناممکن» شده است و البته با یک استراتژی غلط میتوان این هزینهی بالا را «کم» کرد و «امکان» آن را دوباره بالا برد .
*در این نوشته از یکی از یادداشتهای قبلی نویسنده استفاده شده است.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…