ما خواهان حفظ وضع موجودیم، زیرا وضع موجود نجات کشور را از سقوط به انتهای درهای که دولت احمدینژاد راهبری میکرد، ممکن کرد. زیرا وضع موجود فرصتی فراهم کرده است برای جبران خسارات هشت ساله به مردم و به نسلهای آینده که سرمایههاشان به تاراج رفت؛ با این نگرانی منطقی که این فرصت میتواند با بیاعتنایی به خطراتی که در کمین است از میان برود. زیرا وضع موجود این امکان را فراهم کرده است تا جامعه مدنی ایران بتواند بجز سیر صعودی قیمتها، بجز تنگی معیشت، به جز دویدن در پی دارو و درمان و به غیر از سایه شوم جنگ و ناامنی، به دیگر مطالبات انسانی و اجتماعی خود بیاندیشد و آنها را بیان کند. به محیط زیست بیاندیشد، به حقوق کودکان، به فرهنگ به هنر و آنچه بشر سوای روزمرهگی نیاز دارد و در یک کلام به همهی آن حقوقی که در شأن جامعهی بشری است.
ما خواهان ادامه وضع موجودیم، زیرا این وضعیت میتواند بستر بازگشت عوامفریبان را به قدرت برچیند و میتواند از قدرتیابی عامل رسوای قتل عام فرزندان مردم در دهه شصت جلوگیری کند؛ که اگر جز این شد تحقیر جامعه مدنی ایران است در مقابل جهانی که جنبش سبز را تحسین کرده است.
اکنون و در شرایطی که بازگشت به همهی نشانههای ترسناک گذشته امکانپذیر شده است، حفظ وضع موجود برای ما یعنی امکان ادامه مبارزه و ایضاً امکان فرارفتن از «وضع موجود ».
وسیله و سلاح ما برای حفظ این امکانات رأی ماست که در گام نخست بازگشت فریبکاران و دشمنان آزادی را به صحنه قدرت سیاسی سد میکند.
اینک آنها که خواهان حفظ وضع موجود نیستند؛
اینک آنها که خواهان حفظ وضع موجود نیستند و صادقانه میخواهند آن را به شرایط بهتری فرا برویانند، باید به ما بگویند که با تحریم انتخابات چگونه از به قدرت رسیدن این عناصر و بدتر شدن همین وضعیت جلوگیری می کنند! ایشان که به خوبی می دانند مخاطبینشان برای تحریم، نه رأیدهندگان به قالیباف و رئیسی و میرسلیم بلکه ناراضیان از وضعیت موجود و ایضاً مخالفان این عناصر هستند، باید با همین روشنی که مردم را به ماندن در خانه های شان دعوت می کنند، معلوم کنند که در اثر این خانهنشینی چگونه وضع موجود تغییر می کند؟
آیا رئیسی یا قالیباف جامعه را به جهتی که مطلوب آنهاست هدایت میکنند یا باور دارند که همان مردمی که تحریم کردهاند به خیابانها میریزند و علیه رأیهایی که دیگران دادهاند قیام میکنند و وضعیت ایدهآل چون رویایی با شکوه مستقر میشود؟
آیا اساساً دعوت مردم ایران را در دولت رئیسی و قالیباف به خیابانها منطقی میبینند و هزینههای آن را برای مردم ایران قابل پرداخت ارزیابی کردهاند؟ و سهم خود را در این میان چگونه پرداخت میکنند؟
نه تنها این بزرگوارانی که به عمر انقلاب و انتخابات تحریم کردهاند بلکه دیگرانی نیز که معتقدند در همین چند روزه باقی مانده، به جای رأی دادن به روحانی میتوان کارزاری برای رسیدن به هدف دامن زد، باید احتمالاتی را که در روی زمین قابل پیشبینی و با عقل متوسط قابل دریافتن است روشن کنند. طبیعی است که ایشان مایل باشند تا راهبردی سوای تجربهی همواره بیثمر تحریم بیاورند، از سوی دیگر برایشان آسان نیست تا الزامی را که حکم تجربه در مقابلشان نهاده است، بپذیرند. پس ادعا میکنند که همین حالا میتوان و باید! سختترین شرط و شروط را به روحانی تحمیل کرد و اگر او گردن نهاد مرحمت کرده و قبل از اینکه صلاحیتش تجدید نظر شده و رد بشود، به او رأی داد! ایشان به لحاظ اخلاقی موظفاند که راه رسیدن به این هدف را بدون آنکه منجر به عروج رئیسی شود توضیح بدهند.
نه تنها این دو گروه، بلکه راهنمایانی که به جای روشن کردن این مسیر دشوار، گرد و غبار توهم را میپراکنند و تبلیغ میکنند که میتوان در دور اول رأی نداد و در دور دوم بین روحانی و رئیسی تصمیم گرفت، به حرمت قربانیان همه این سالها باید روشن کنند که چه تضمینی برای رفتن انتخابات به دور دوم و عدم پیروزی رئیسی یا قالیباف وجود دارد؟
همه این مدعیان دیده و سنجیدهاند که مفهوم نقش مردم در انتخابات چگونه با انقلاب بهمن شکل گرفت؛ از کدام اوهام و باورهای درست و غلط عبور کرد؛ چگونه دوم خرداد را که اولین طلیعه مطالبات آگاهانه این ملت، از پس دو دهه انقلاب زدگی بود، در پیشانی این انقلاب نشاند.
همهی ایشان بخاطر دارند که چگونه بیتجربگی اصلاحطلبان و جامعه سیاسی و زهر تبلیغاتی مشابه امروز که تخم نومیدی پراکنده بود، قهر مردم را از اصلاحطلبان رقم زد و چگونه پایتخت کشور و از آنجا تمام کشور را به آبادگران و احمدینژاد سپرد و آن فاجعه بزرگ انسانی اقتصادی و فرهنگی را موجب شد.
اینک جمنا! اینک رئیسی و آنک آیندهای معلوم در تشابه با این گذشتهی نزدیک!
ما همه به عیان میبینیم که اگر همهی لطمات حاصل از شکست اصلاحطلبان و پیروزی پوپولیستها جبران نشده است، تلاش در جهت جبران آنها جریان دارد و صورت دیگر تنها بازگشت به آن شرایط دوزخی است.
پس این دعوتکنندگان مردم به تحریم انتخابات، بگو با شعارها و پردههای رنگارنگ به چه و چگونه میاندیشند؟
8 پاسخ
“جم” گرامی، گویا شیوه مرسوم در مناظرات جمهوری اسلامی به یک فرهنگ تبدیل شده. شما تلویحا به من برچسب وابستگی به یکی از نیروهای طرفدار سرنگونی زده و بی آنکه به سوالات من بپردازید یک تنه به قاضی رفته و راضی باز گشته و طلبکار هم شده اید!
اولا احتمال این خواست شما که «…طرفین بایستی تحمل نقد و نیز ظرفیت پذیرش مسئولیت را داشته باشند.» از احتمال ظهور مهدی کمتر است. کدام نشانه ها در رفتار حکومت (که یکی از طرفین دعواست) انتظار «بالا رفتن تحمل نقد و نیز پذیرش مسئولیت» از سوی آن را توجیه می کنند؟ کاندید کردن رئیسی؟ افتخار کردن به رفتارهای خشونت آمیزشان از فردای پیروز انقلاب (سرکوب و شکنجه و اعدام)؟
دوما شما که از این همه سطح تحمل نقد و ظرفیت بالای مسئولیت پذیری برخوردارید، ای کاش وابستگی سیاسی خود را بر ما روشن می کردید تا ما با یک نمونه از این تحمل نقد و ظرفیت پذیرش مسئولیت آشنا می شدیم و می آموختیم.
سوما هم میهن محترم آش را آنقدر شور کرده اید که متوجه نیستید که در حین اینکه از مسئولین اصلی انحراف انقلاب در چشم مردم قهرمان می سازید، تاریخ را هم تحریف کرده و به مردم آدرس اشتباهی می دهید! حکومت که نقش اصلی را در همه خشونت ورزی ها علیه چه نیروهای تندرو و چه نیروهای معتدل نقش اساسی را داشته رها کرده اید و گریبان نیروهای خارج از کشور را گرفته اید. به این هنرمندی شما باید غبطه خورد!
ادامه پست قبلی:
… البته پیروزی روحانی به یک شرط مهم و اساسی نیز بستگی دارد و آن عدم تقلب حریف در انتخابات به شیوه سال ۸۸ است. اگر چنین تقلب به هر شکل آن صورت گیرد، با حضور میلیونی یا عدم حضور میلیونی مردم نیز روحانی شکست خواهد خورد. والسلام.
بالاخره، هر جوری باشه، هر جوری بشه، میخواهی بگی، منفی بافی درسته؟؟؟
جهت آگاهی خانم محمدی و همفکران شان،حفظ و ادامه وضع موجود بی هیچگونه اصلاحاتی در ساختار حاکمیت و لذا قانون اساسی، ره به فروپاشی تدریجی این نظام و کشور خواهد برد. به اصطلاح “حاکمیت دوگانه” اصلاح طلب- محافظه کار شرایط آچمز کنونی را تداوم خواهد بخشید و با کارشکنی و خرابکاری دو طرف در کار یکدیگر و لذا در امور کشور،کار در نهایت به فروپاشی خواهد کشید. شک نکنید. چرا که این نوع حاکمیت ،حرکت در دور باطل و بسته ای است که تجربه ۸ ساله ی اصلاحات در سال های ۱۹۷۶-۸۴ بی هودگی و بی ثمری آن را به اثبات رساند.
ضمناً شما نگران تحریم کنندگان نباشید، زیرا اگر اصلاح طلبان/اعتدالیون در روز واقعه با یک نامرد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند و حماقت سال ۸۴ را تکرار نکنند (که با چند نامزد در انتخابات شرکت کردند و بازی را در نهایت باختند و دست آخر با کمال بی شرمی گناه آن را به گردن مردم انداختند) در همان دور اول انتخابات پیروز می شوند. نگران نباشید. اگر دوقطبی روحانی- رئیسی یا روحانی-قالیباف ایجاد شود، به احتمال زیاد روحانی با یا بی دعوت و حمایت شما “دلواپسان”، پیروز خواهد شد.
خانم محمدی گرامی، ممانعت از تسلط کامل مافیای قتل و غارت بر کشرمان البته که ضروری است. اما این همزمان به معنای حفظ وضع موجود نیست. اگر شر ایط ذهنی جامعه آماده می بود، این وضع به هیچ وجه قابل دوام نمی بود، چرا که بالایی ها نمی توانند و بهمین دلیل قاتل مرتجعی همچون رءیسی را برای پست ریاست جمهوری در نظر گرفته اند و پایینی ها هم نمی خواهند. این نخواستن پایینی ها آیا دلیلی غیر از نارضایتی آنان از وضع موجود است؟ پس شما و دوستانتان برای یکبار هم که شده ببایید در کنار تلاش برای ممانعت از سلطه کامل تفکر ارتجاعی که راه را تنها در سرکوب مردم و ضدقه دادن به صاحبان مملکت می داند، وضع موجود را هم نقد کنید. به متحدانتان بگویید که در صورت پیروزی باید قاتلان پیرامون خود را نیز طرد کنید، مثل پورمحمدی که در قتل عام سال ۶۷ اگر از رئیسی بیشتر جنایت نکرده باشد در همان حد شریک اوست. به آنها بگویید در صورت پیروزی ما دیگر بهانه های همیشگی اتان که «نمی گذارند» یا «اختیارات رئیس جمهور محدود است» را نمی پذیریم؛ چراکه وقتی برای رای آوردن به مردم روی آورده و آنها را بسیج می کنید، بعد از پیروزی هم می توانید از اهرم مردم برای مالیات گرفتن از آستان های مقدس و همه نهادهای زیر نظر رهبری به همان شکل استفاده کنید. از مردم برای رفع حصر بدون شرط رهبرانشان استفاده کنید و …!
مشکل دیگر متحدان شما این است که محرومان و زحمتکشان یدی و فکری را اصلا به حساب نمی آورند و این می رود که به پاشنه آشیل آنان تبدیل شود. اگر متحدان شما واقعا معتقد به «جامعه ای صد در صدی» هستند، چرا حتی از بر زبان راندن نام کارگران، معلمان، پرستاران و … ابا دارند و راه حلی مشخص برای بهبود وضعیت زندگی آنان را ارائه نمی دهند؟
بی رودربایسی و با تمام احترامی که برای شما قائلم، تلاشتان، فقط و فقط برای حفظ وضع موجود، آب در هاون کوبیدن است. اگر مافیای زر و زور بدنبال تغییر وضعیت به نفع اقلیت خودی است، ما و شما هم باید در تلاش برای تغییر وضع موجود به نفع اکثریت جامعه باشیم.
گذشته از مباحث و گفتگوهای انتخاباتی فعلی که بایستی بجای خود بدان پرداخت و بهرحال در شرایط فعلی بحث و مسئله روز است باید توجه کرد که وقایع خشونت آمیز روی داده در سال ۵۷ و پیش و پس از آن نظیر دهه ۶۰ و سال ۶۷ و تبعات بعضأ جبران ناپذیر آن بایستی در یک فضای آرام و ضمن بحث و گفتگوهای محترمانه و مستدل و منطقی و مسئولانه مورد مطالعه و بررسی و نقد قرار گیرد و طرفین بایستی تحمل نقد و نیز ظرفیت پذیرش مسئولیت را داشته باشند.
گروههای سیاسی مختلف بویژه آنها که از میان دانش آموزان و نوجوانان و با اهداف و برنامه ها و شعارهای غیرواقعگرایانه و خیال پردازانه و عمدتأ ملازم با روشهای خشونت ورزانه کسب قدرت سیاسی ، حامی و هوادار جذب می کردند بایستی با شهامت و صادقانه و منصفانه کارنامه و عملکرد و نقش و سهم خود در خشونتهای رخ داده پیش و پس از انقلاب و آسیبهای وارده ناشی از آن را مورد کنکاش قرار دهند.
متأسفانه هدف اصلی بیشتر این گروههای سیاسی بخصوص در خارج از کشور، فراتر رفتن از جمهوری اسلامی و یافتن فرصت و محملی برای شانه خالی کردن از پاسخگویی و انکار نقش و مسئولیت خود و پنهان کردن آن در ورای حوادث و رویدادهای انقلاب احتمالی و مطلوب شان در آینده موهوم که لاجرم به بازتولید دور باطل خشونت خواهد انجامید و فراموشی تدریجی حقایق در پشت گرد و غبار زمان است.
لازم است ضمن تفاهم و توافقی ملی، وقایع چند دهه گذشته کشور منصفانه و عادلانه در بوته نقد و سنجش قرار گرفته و در درجه اول از خانواده و بستگان آسیب دیدگان دلجویی و در صورت لزوم اعاده حیثیت شده و سپس ماحصل مباحث و گفتگوهای مدنی جهت انتقال تجارب مثبت به نسلهای آینده ثبت و ضبط و منتشر گردد و بر تداوم مسیر درست متکی بر تحمل و مدارا و احترام متقابل و در چهارچوب مدنیت و منطق و خرد برای دستیابی به سطوح بالاتر پیشرفت و توسعه تأکید گردد.
چند میلیون دانشجوی کشور وطیفه سنگینی به عهده دارند که خانواده های خود را از وضعیت حساس مملکت آگاه کنند .
جالب است! چقدر کنسرواتیسم طرفدار پیدا کرده است.
دیدگاهها بستهاند.