این اولین انتخاباتیست که روحانی در آن تابوهای سیاسی را میشکند. اگر تاکنون استبداد پشت پرده حریمهای قراردادی و خط قرمزهای قدسی مخفی شده بود و مسئولین کشور به این روشنی از سیاهی استبداد سخن بهزبان نمیآوردند، اینک روحانی برای اولین بار این حریم هارا شکست و این درست همان تفاوتی است که میان روحانی و خاتمی میتوان سراغ گرفت. خاتمی یک انسان فرهیخته، متین و فرهنگی است و اما روحانی سیاست مداریست که سالهای سال سیاست ورزیده و آمادهی هرگونه خطشکنی است.
او سیاستمداریست که کشور ما بیش از هر زمان دیگر به او سخت نیازمند است. اگر چه خاتمی نقش خودرا به خوبی ایفا میکند و شخصیت او بهعنوان یک سیاستمدار اخلاقی الگو قرار گرفته است، اما امروز کشور ما هم به خاتمی و هم به روحانی سخت نیازمند است. پردهای را که روحانی در این انتخابات برانداخت، میبایست زودتر کنار زده میشد اما گویا فقط او که یک سیاستمدار متعهد و حسابگر است از عهدهی این کار بر میآید.
او میگوید: ما مخالف تحریم و حصر ایرانیم- مردم خواهان زندگی مسالمت آمیز با دنیا هستند- شما دم از محرومیت و بازنشستگان میزنید؟ اعلام کنید در نهادهایی که شما هستید بازنشستگان چقدر میگیرند- از آزادی بیان سخن می گویند یاللعجب- ! آن ها که زبان ها را بریدند و دهان ها را دوختن – آن ها که ممنوع القلم کردند- آنها که ممنوع التصویر کردند- شما در نهادی کار می کنید که حتی جرات انتقاد از آن وجود ندارد- منطق شما ممنوع کردن و هوچی بازی است- ما امده ایم به بداخلاقی ها پایان دهیم که به خشونت طلبان و افراطیون پایان دهیم- شما هشت سال در این کشور بودید و مردم دیدند با مردم چه کردید- ما دنبال ازادی هستیم حتی در سالنمان بد اخلاقها را هم راه میدهیم- شما اینها را نمیشناسید، من اینها را می شناسم- اینها روزی در جلسه ای تصمیم گرفته بودند در پیاده رو دیوار بکشند- میخواهند پیاده رو را مردانه زنانه کنند- همانطور که در محل کارشان بخشنامه جدایی جنسیتی دادند- ایا میخواهید جامعه ما از بیانات خاتمی استفاده نکند؟- چرا شخصیتهای ما چرا بزرگان جامعه ما چرا آنهایی که به این کشور خدمت کردند چرا آنهایی که دلسوز جوانان هستند چرا آنهایی که گفتوگوی بین ملتها را به ارمغان آوردند چرا آنهایی که چهره واقعی ایران را به جهانیان نشان دادند، چرا آنان را خانهنشین میکنید؟ باچه قانونی با چه مقرراتی؟- چرا حرف دلتان را به جوانها نمیگویید- همان حرفی که در جلسه خصوصی میگفتید- چرا نمیگویید که میگفتید جوانها فرصت نیستند و تهدیدند در کشور- دعوا بر سر آن است که عده ای از آزادی جوانان نگرانند- شما میخواهید ارتباط جوانان ایران را با دنیا قطع کنید- شما میخواهید ایران در حصر و محاصره بماند- دوران شما تمام شده است و…
روحانی در مناظره سوم و امروز، پرده از عوامفریبی محافظهکاران راستگرا و نمایندگان آنها رئیسی، قالیباف و میرسلیم برداشت. به قالیباف گفت که در شورای امنیت ملی همیشه دنبال «لوله کردن» دانشجویان و خشونت در مقابل جنبش دانشجویی بوده است. قالیباف را نه تنها متهم به خشونت کرد، که به فساد گسترده مدیریتی او پرداخت.او را همچنان به دروغگویی متهم نمود. رئیسی را به اغماض بر فساد متهم کرد. از او پرسید در سالهای تصدی خود در قوّه قضائیه برای چشم بر فساد دوخته ست. به آنها گفت از آنها بیشتر اطلاعات دارد اما حاضر نیست پردهدری کند. مناظره سوم نشان داد که روحانی بر سیاست و اقتصاد کشور تسلط دارد و توان آن را دارد که از عوامفریبی و کنش های پوپولیستی آنها پرده بردارد.
بهدنبال صحبت های روحانی در ارومیه، همدان و کرمانشاه که استبداد را نشانه رفته بود، آقای خامنهای به صحبت های او عکسالعمل نشان داد. او در جمع افسران دانشگاه امام حسین گفت:«اگر کسی بخواهد در انتخابات بر خلاف امنیت کشور اقدامی انجام دهد با واکنش و سیلی سختی مواجه خواهد شد». او با توصیه به «تغییر رفتار»، که روحانی را مورد نظر داشت، تاکید کرد که اگر افراد با «حرف های خود» دشمن را به خود امیدوار کنند انتخابات پیش رو به ضرر جمهوری اسلامی تمام خواهد گردید. آقای خامنهای در هر انتخاباتی مردم را به سؤ استفاده دشمن هشدار داده است. او میخواهد که اکثریت مردم کشور در انتخابات شرکت کنند تا نظام مشروعیت بین المللی خود را حفظ کند، اما هربار نتیجه آنچیزی که او میخواهد نیست. سال ۸۸ نتیجه را با یک تخلف انتخاباتی تغییر دادند اما این تخلف انتخاباتی، آغاز گر دوران جدیدی در انتخابات شده است که مردم کشور بر مطالبات عدالتخواهانه خود افزودهاند و هیچ کاندیدی نمیتواند نسبت به این مطالبات بی طرف بماند. موضوع حصر یکی از این مطالبات اصلیست تا جاییکه امروز یکی از کاندیداهای محافظه کار، میرسلیم، ادامه حصر را به نفع نظام نمیداند. لذا آقای خامنهای روز به روز حلقه را برای نظام استبداد تنگتر و تنگتر میبیند.
روحانی، بخشی از استبداد را نشانه رفته است و محافظهکاران راستگرا که بهدنبال تحقق استوار نظامی تئوکراتیک و مطلقه بودهاند، ایدئولوژی و تلاش خود را با چالشهای جدی او روبرو میبینند. بی دلیل نیست که بهدنبال صحبت های روحانی، احمد توکلی عکسالعمل نشان داده است. او در نامه سرگشادهای خطاب به روحانی میگوید، « این روزها حوادثی رخ میدهد و مواضعی از دوم مقام رسمی کشور سر میزند که انسان میماند به امام و شهداء چه بگوید! ….. از روزهای نخست تبلیغات انتخاباتی به آقای روحانی برادرانه تذکر دادم که چون شما نامزدی هستید که در عین حال، رییس جمهور مستقر است، اگر به مصالح ملی مقید باشید، نمی توانید هر حرفی را بزنید. مقصودم از هر حرفی خطاب به سایر نامزدها بود…. متاسفانه وی نه تنها به این تذکر توجهی نکرد که هیچ، حالا میبینیم در هیات یک اپوزیسیون تیغ به روی نظام جمهوری اسلامی میکشد! کاش ما نبودیم و این استحاله ها را نمیدیدیم.» او در مورد سخنان روحانی در ارومیه، همدان و کرمانشاه و در این نامه سرگشاده میگوید،«این سخنان را رییس جمهوری با حرارت بیان می کند، که در مراسم تحلیف در مجلس شورای اسلامی در برابر قرآن مجید سوگند یاد کرده است که «از هرگونه خودکامگی بپرهیزد و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است، حمایت کند»… این سخنان را رییس جمهوری با حرارت بیان می کند که ۲۸ سال تمام، از مهر ۱۳۶۸ تا کنون دبیر شورایعالی امنیت ملی و عضو یا رییس آن بوده است و ذیل مصوبات مرتبط با امنیت کشور را امضا و ابلاغ کرده و قبل از آن نیز در مناصب متعدد تقنینی، اجرایی، نظامی و امنیتی مسئولیت داشته است.» او ادامه میدهد که این صحبتها «فضای کشور را در مسیری قرار خواهد داد که بوی فتنه و آتش از آن به مشام می رسد. خودکامگی برای جلب رای، نباید به قیمت رقیب هراسی، دیو و دلبرنمایی، احساساتی کردن جوانان و طرفداران و برانگیختن نفرت نسبت به رقیبان و طرفداران آن ها، و در نهایت به جان همانداختن توده های مردم تمام شود… مگر در آن انتخابات نامزدی که رییس جمهور بود، چه حرفی می زد که شما این روزها نزده اید. از جمله سیاستمداران بدعاقبتی نباشید که نه تنها مانع ترمیم این زخم می شوند که بر آن خنجری دیگر می زنند.»
روحانی بخشی از استبداد را نشانه رفته است و برای اولین بار در حیات جمهوری اسلامی و انتخابات کشور، یک کاندید معتبر و ماندنی حرفهایی به زبان میاورد که بخشی از مطالبات جنبش دموکراسیخواهی کشور را تعریف و توصیف میکند. این مطالبات ضدّ استبداد و ضدّ ایدئولوژی استبدادطلبانه محافظهکاران راستگراست که این بار با پوپولیسم و عوامفریبی تمام عیار به میدان آمدهاند.
نظام ولایت مدار به صحنه انتخابات سال ۸۸ آمده بود تا با یک تخلف انتخاباتی، آینده استبداد دینی را با حذف تدریجی جمهوریت نظام تثبیت نماید. اما دو عامل اساسی استبداد را در تلاش خود عقیم گذاشت. اول جنبش سبز. سرکوب خشن جنبش سبز نتوانست این جنبش را متزلزل و متوقف نماید. جنبش سبز همچنان پابرجا و به راه خود ادامه داد و سبب شد که تمامی نیروهای دموکراسی خواه کشور حول آن متحد شوند. دوم، شجاعت و مقاومت سران جنبش سبز، موسوی، کروبی و رهنورد و قبول حصر بجای پوزشخواهی، به آبیاری و سبزی این درخت تنومند کمک شایانی نمود. اگر این شجاعت و بزرگواری این رهبران پاک نبود، معلوم نبود حتی امروز انتخاباتی با این توان برگزار میشد. اگر رهبران جنبش سبز به استبداد تسلیم شده بودند، امروز از تلاش برای دموکراسیخواهی خبری نبود. با ولایت آقای خامنهای، حاکمیت آمده بود با یکدست کردن نیروها و اتکا بر نظامیگری، پایه های خودرا برای اقتدار گرایی مطلق در زیر یک نظام استبداد دینی تثبیت نماید. عکس العمل مردمی به تخلف انتخاباتی در سال ۸۸، بحرانی که حصر برای استبداد دینی ایجاد کرده است و تمایل مردم برای ماندن در صحنه، به حاکمیت اجازه نداده است که حلقه را بیشتر از این بر تایید صلاحیت کاندیدا تنگ نمایند و به اجبار در هر انتخاباتی دریچهای را اگرچه محدود برای نیروهای اصلاحگرا باز گذشته است. از این دریچه خاتمی و روحانی، هر کدام بهنوعی، به عرصه انتخابات و سیاست کشور آمده اند و به توسعه سیاسی کمک های بزرگی کردهاند. کسانی که انتخابات را تحریم میکنند از این دینامیک در صحنه سیاست کشور غافل مانده اند.
روحانی جسارت آنرا داشته است که برای اولینبار در تاریخ انتخابات کشور حریم های بزرگی را شکسته و از خط قرمز های متعددی عبور کند. روحانی که چهار سال پیش انتخاب شد با روحانی امروز تفاوت دارد. جنبش دموکراسیخواهی در درون کشور مردان قابل سیاسی خود را خوب صیقل داده است. تاریخ جنبش های اصلاحگرایی در کشور ما به بیش از صد و پنجاه سال پیش و به زمان زنده یاد میرزا تقی خان امیرکبیر بر میگردد. ریشه جنبش اصلاحگرایی سیاسی امروز جامعه ما به مصدق، قهرمان ملی، کشور ما بر میگردد. مصدق به شاه گفت سلطنت کند و نه حکومت. شاه به این گفته مصدق اعتنایی نکرد تا اینکه انقلاب اسلامی کشورمان به عمر حکومت او پایان داد. بعد از انقلاب زندهیادان مهندس مهدی بازرگان و آیتالله سیّد محمود طالقانی خطر استبداد دینی را گوشزد نموده و توصیه آنها به مستبدین در لباس دین این بود که آب استبداد و دین در یک جوی نخواهد رفت. استبداد دارد پرتوانثتر در صحنه سیاست کشور به چالش کشیده میشود. روحانی خشم استبداد دینی را بر انگیخته است. با تمام توان میبایست او را حمایت کرد. انتخاب مجدد روحانی نه تنها در راستای امنیت کشور در شرایط متلاطم جهانی است، که یک قدم بزرگ بسوی دموکراسی و شکستن حریمهای استبداد دینیست.
4 پاسخ
لطفا کمی هم خط شکنی کنید و از استبداد و بسته بودن جعبه فکری روشنفکران، دینی و غیر دینی ، نیز کمی پرده بردارید.
فرهنگ از سیاست بزرگ تر و ماندنی تر است.
ادب و اخلاق هم همینطور.
اینها هم برای یک انسان غیور و متعهد امروزی، در مقیاس ملی و نیز در سطح جهانی مطرح است.
در واقع خراب شدن زیر بنا به ویرانی روبنا منجر شده است.
جناب آقای نوربخش تحلیل تان بسیار منطقی و بجا بود. انصافآ حرف دل اکثریت جامعه را رونمایی کردی
آقای نوربخش نه در جهت نفی یا در جهت رد نظرات شما چیزی نمی گویم و تنها به دئو سوال بسنده می کنم:
اول اینکه در سال ۸۸ تخلف شد یا کودتا؟
دوم اینکه اگر بخواهیم به حسن روحانی لقب «خط شکن« بدهیم این سه اشاره وی بیشتر برازنده آن لقب می بودند:
۱- اشاره به ۳۸ سال اعدام و زندان
۲- مالیات ندادن آستان قدس و نهادهای زیر نظر ولی فقیه
۳- ژست های ضد اسرائیلی جناح مقابل که همیشه به یاری تندروها در اسرائیل آمده اند.
حال سوال اینجاست که آیا شما سهوا به این سه اشاره مهم صراحتا نپرداختید، یا اینکه خودتان با یکی ، دو تا یا هر سه آنها مشکل دارید؟
در تایید یا رد منظورم بود، با پوزش
دیدگاهها بستهاند.