محمدباقر قالیباف به نفع ابراهیم رئیسی کنار کشید و آرایش انتخابات شفافتر شد. در این باره نکاتی چند مطرح است.
قالیباف به اراده خود نرفت
قالیباف دورخیزی چندین دورهای و چندین ساله برای انتخابات کرده بود. او هزینه سنگینی (البته از بیتالمال مردم) برای تبلیغ خود و استخدام مشاوران فراوان و نیز بذل و بخششهای گستردهای برای جذب عِدّه و عُدهّ کرده بود. در مناظرهها نیز کنارکشیدن جهانگیری را عملی غیراخلاقی خوانده بود. در همان روز کنار کشیدن نیز برنامه تبلیغ انتخاباتی در رشت داشت. اعضای ستادش نیز رای او را بالاتر از رئیسی میدانستند و این توقع را پنهان نمیکردند که رئیسی به نفع او کنار برود. برخی تحلیلگران جریان محافظهکار نیز از قبل (و در یکی از سایتهایشان حتی ساعاتی قبل از اعلام انصراف قالیباف)، کنار کشیدن هر یک از دو کاندیدایشان را اشتباهی استراتژیک اعلام میکردند. بنابراین کنار کشیدن او تحت توصیه و فشار نیروهایی بود که رئیسی را به صحنه آوردهاند.
دومین قمار بزرگ
چفیه به گردنهای نظامی- امنیتی که ابراهیم رئیسی را با قماری بزرگ و به گمان امکان شکست روحانی به عرصه انتخابات آوردهاند؛ دست به قمار بزرگ دیگری زدند. قمار دوم این است که فکر میکنند با تجمیع رای دو نامزدشان بهتر میتوانند روحانی را شکست دهند. تندروها و خوشخیالهایشان میگویند در همین دور اول! و به اصطلاح واقع بینترهایشان می گویند در دور دوم.
اما آنها هم احتمالا میدانند که سبد رای قالیباف با رئیسی فرق دارد. و همانطور که ممکن است بخشی از آن به رئیسی بپیوندد بخش دیگری از آن نیز خلاف رئیسی و به روحانی رای خواهد داد. همین بخش میتواند همان ریسک بزرگ را تشکیل دهد و بتواند رای روحانی را بالاتر ببرد و از پنجاه درصد (بهزعم حضرات) به حدنصاب قانونی برساند.
برخی شنیدهها حاکی از پیوستن حتی برخی مسئولان ستاد قالیباف به ستاد روحانی در برخی شهرهاست.
تحلیلهای خوشبینانه و بدبینانه در رابطه با کنار کشیدن قالیباف
برخی معتقدند کنار کشیدن قالیباف به خاطر سیر نزولی آراء او پس از مناظره سوم بوده است. وی میخواهد روغن ریخته را وقف امامزاده رئیسی! کند و از شکست مفتضحانه برای سومین بار بگریزد. اما به نظر نمیرسد خود ستاد قالیباف چنین ارزیابی از میران و سیر آراء نامزدش داشته باشد.
برخی خوشبینان معتقدند فشار برای کنار رفتن قالیباف برای این بوده است که جریان محافظهکار از پیروزی روحانی مطمئن شده و با این حرکت خواسته مقداری رای رئیسی را بالا ببرد تا شکست با نتیجه آبرومندانهتری اتفاق بیفتد. نحوه برخورد و بسیج تمام عیار جریان نزدیک به بیت (اعم از سپاه و بسیج و کمیته امداد و ائمه جمعه و روحانیون و طلاب وابسته به جریان تند رو و یا مصلحت/ بادسنجها در نقاط مختلف کشور و …) اما؛ نشان از حکایت دیگری دارد. چرخش و تعدیل مواضع علی لاریجانی و برخی محافظهکاران میانهرو نیز حکایت از جهت وزش باد است.
برخی اما بدبینانه معتقدند متحد شدن همه جریان بهاصطلاح اصولگرا پشت سر نامزد تندروها و اعلام و علنی کردن همسویی با وی توسط همه عناصر ریز و درشتشان و تحرکات سپاه و بسیج نشان از علائم خطرناکتری دارد. آنها میخواهند به هر نحو ممکن رئیسی را از صندوقها در بیاورند و در این راه از هیچ کاری دریغ نخواهند کرد. شرایط کشور به خصوص با تهدید راس هرم سیاسی به سیلی زدن به کسانی که امنیت انتخابات و کشور را به خطر بیندازند و نیز ممانعت نیروهای انتظامی از حضور و فعالیت خیابانی ستادهای انتخابات روحانی علامت دیگری از پیشگیری از اعتراضات احتمالی در برابر اقدامات خطرناکی است که در پی تحقق آن هستند. اما آیا رهبر نظام با توجه به تجربه ۸۸ و نیز با توجه به روی کارآمدن ترامپ ماجراجو در آمریکا آمادگی آن را دارد که مجوز چنین اقدام بحرانزایی را بدهد؟ چندان معقول و «به مصلحت نظام»به نظر نمی رسد. اگر آقای رئیسی نامزد حداکثری آقای خامنهای است آقای روحانی نیز نامزد حداقلی وی است. چه نیازی به چنین ریسکی سنگین؟
اگر «به فرض» این کار را نیز در کنار دیگر اعمال غیرمعقول راس هرم قدرت و بنا به مصلحت هموار کردن مسیر رهبری رئیسی بپذیریم؛ سئوال اما این است که «چگونه» میخواهند چنین پروژه خطرناکی را پیش ببرند؟
آیا تقلب ممکن است؟
در این که جریان بیاصول و تندروی کارگردان پشت صحنه رئیسی در سابقه خویش دست یازیدن به همه روشها و ابزارها را دارد تردیدی نیست. این جریان متولی اصلی تقلب و دستبردن در رای مردم در سال ۸۸ و متعاقب آن سرکوب اعتراضات بوده است. همانگونه که سیاستهای ماجراجویانه قتلهای زنجیرهای و برخی سیاستهای مشابه ضدملی و ماجراجویانه در سیاست منطقهای و خارجی کشور را نیز در پرونده دارد.
اما در تقلب انتخاباتی این بار یک تفاوت جدی وجود دارد: تقلب میخواهد علیه دولتی انجام شود که خود مجری انتخابات است. آیا چنین چیزی ممکن است؟
برخی میگویند ما نمیدانیم آنها از چه ابزارهایی استفاده میکنند. در هر حال آنها نه معجزهگرند و نه شعبدهباز. تقلب باید یا روی صندوقها صورت بگیرد و یا در مرحله تجمیع آراء. به جز این دو، تلاش آنها باید ماقبل صندوق رای باشد مانند تبلیغات و سازماندهی وسیع برای جذب آراء نیروهایی خارج از سبد رای معمول و سنتیشان مثلا از اقشار کم در آمدتر شهری و یا در روستاها. اما این تلاش چقدر میتواند نامزد آنها را به پیروزی برساند؟ رای اقشار کم در آمد و روستاها نیز آن چنان یکدست نیست و بخش مهمی از آن به سبد روحانی نیز خواهد ریخت.
تلاش دیگر آنها میتواند «خریدن» آراء باشد که در انتخاباتهای محلی (مجلس و شورا) نیز بیسابقه نیست. چفیه به گردنها پول کافی برای این کار دارند. اما این شیوه نیز دایره محدودی دارد و نمیتواند خیلی وسیع و اثرگذار باشد. مگر اختلاف آراء نامزدها بسیار کم باشد.
آیا روش دیگری هم وجود دارد؟ بله! شناسنامههای غیرواقعی. جریان تندرویی که برای سرکوب جنبش سبز لشگر اراذل و اوباش راه میاندازد، جریان بیاصول نظامی- امنیتی که برای کسب درآمد در منطقه ترانزیت موادمخدر میکند؛ ابایی از دست زدن به هیچ حیله و ترفندی ندارد. اما استفاده از این حربه نیز محدود است به علاوه استفاده از این شناسنامهها بر سر صندوقهایی که توسط رقیب اداره میشود نیز خیلی ساده نیست.
صفبندی شفاف ولایت علیه جمهوریت
در آرایش جدید انتخابات صفبندی روشنی بین نیروهای به هر حال در صف جمهوریت و نیروهای صف ولایی شکل گرفته است. دو صفی که امروزه کم و بیش از دو نوع سیاستورزی توسعهگرا در یکسو و امنیتی- اقتدارگرا از سوی دیگر حکایت میکند.
ناگفته پیداست که وظیفه جامعه مدنی حضور فعال در این عرصه نفسگیر و خطرناک برای خنثیسازی طرح و برنامههای ویرانگر ضد مردمی و ضدملی داخلی و خارجی جریان تندروست. این جریان برای اقشار وسیع مردم زحمتکش و تحت فشار کشورمان جز سختی و تباهی و برای طبقه متوسط خواهان آزادی و دموکراسی نیز جز محدودیت و سختی و فشار و سرکوب چیزی به ارمغان نخواهد آورد. خاطراتمان به ما نزدیکتر از آن هستند که فراموششان کنیم. بخشی از این واقعیات نیز همیشه همراه و حاکم بر ما بودهاند.
وظیفه دولت نیز حساسیت و هوشیاری شدید و برنامهریزی دقیق برای جلوگیری از تقلب گسترده و به حداقل رساندن تخلفات و تحرکات جریان تندرو و بیاصول است. هر نوع کوتاهی و سستی در این رابطه گناهی نابخشودنی در حد خیانت به مردم و آینده ایران است.
مای تحولخواه اینک در وضعیتی تراژیک به سر میبریم. جریان اصلی اصلاحطلب نیز در سطحی دیگر وضعیت مشابهی دارد. ما علیرغم انتقاداتی که در برخی سیاستهای داخلی و منطقهای و رویکردهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی دولت روحانی و ضعف و سستیهایش به خصوص به کوتاهآمدنها و ناپیگیریهایش در حوزه آزادی ها و حقوق بشر داریم؛ بر سر این دوراهی بزرگ تاریخی محکوم و موظف به حمایت از استمرار دولت روحانی (با حداقل خواهی تمام و منطق حفظ جهت) هستیم.
از ماست که بر ماست
این که امروز رئیسی فریبکارانه میخواهد رای اقشار کم درآمد را بدزدد و حیلهگرانه شعار مبارزه با فساد میدهد، خود ناشی از برخورد غیرمسئولانه بخشی از حامیان روحانی در چهار سال گذشته است. اگر در این چهار سال نقد و اعتراض و فشار کافی به دولت برای مبارزه با فساد میآمد، امروز فاسدترین جریان کشور پرچمدار مبارزه با فساد نمیشد! و مهره پشت صحنه قوه قضائیهای که متصدی مبارزه با فساد است ریاکارانه دم ازاین شعار نمی زد.
به کار بردن کلمه نقد و انتقاد از سوی برخی حامیان افراطی دولت در روزهای آخر را کسی جدی نمیگیرد اگر ریاکارانه نداند. در اینباره سخن بسیار میماند.
این انتخابات نیست یک رفراندوم است
امروز مسئله فقط ریاستجمهوری ابراهیم رئیسی، به تعبیر مرحوم منتظری «جنایتکار» و تطهیر و تحریف او نیست. چفیه به گردنهای پشت سر او در پی آن هستند که با تسخیر دولت باز همان بساط غارت و بلاهت دولت احمدینژاد را راه بیندازند. مشکل آنها با احمدینژاد از قضا نه به خاطر نقطه ضعفها و سیاستهای ضدملی او بلکه به خاطر نقطه قوت او درعدم تمکین همهجانبه به رهبر نظام است. سیاستهای عملی ابراهیم رئیسی سالوس و فریبکار را از اطرافیان و حامیانش بهتر میشود شناخت. از مصباح یزدی و جلیلی و فرماندهان سپاه و سعید مرتضوی و وزرای احمدی نژاد و علم الهدی و زاکانی و رسایی و مداحان فربه از بیت المال فریبکار و ….
هدف آنها اما فقط کسب قدرت ریاستجمهوری و یا حتی در اختیار داشتن این نهاد برای دوران انتقال رهبری نیست. آنها میخواهند راه رهبری رئیسی را هموار کنند. بنابراین، این انتخابات رفراندومی برای تعیین رهبر بعدی نظام نیز هست.
هم جامعه مدنی و هم دولت روحانی و مجریان انتخابات مسئولیت خطیری برای جلوگیری از سیل ویرانگری دارند که صدای شتابگیری آن از درون ستاد رئیسی می آید.
اگر امروز کاری نکنیم فردا با تیرهبختی بزرگ و درمانناپذیری روبرو خواهیم شد. صدای این غرش مهیب را میشنوید؟
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…