صبح «امید» که بد معتکف پردۀ غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد
ساقیا لطف نمودی قدحت پرمی باد
که به «تدبیر» تو تشویش خمار آخر شد
.
قطار انتخابات ریاستِ جمهوری دوازدهم به ایستگاه انتهایی و مقصد خود نزدیک می شود. با انصراف محمد باقر قالیباف و اسحاق جهانگیری، آرایش نیروهای سیاسی در فضای کنونی روشن تر شده و عملا دو قطبی حسن روحانی / ابراهیم رئیسی شکل گرفته است. طی دو هفته اخیر، تحلیل ها و سخنان زیادی دربارۀ وضعیت سیاسی کشور و چرایی حضور در انتخابات منتشر شده است؛ بنای تذکار و تکرار آنها را ندارم.
شخصا بر آنم ، بدین سبب که سفارتخانه و دفتر کنسولی ایران در کانادا وجود ندارد، به یکی از مرز های کانادا و آمریکا بروم و در مکان مشخص شده توسط وزارت خارجۀ ایران، به حسن روحانی رای دهم؛ به دولت « تدبیر و امید» آری بگویم تا به رغم کارشکنیهای بسیاری که میشود و بادهای ناموافقِ فراوانی که میوزد، راه طی شده درعرصۀ بین المللی را پیش برد و افزون بر سامان بخشیدن به امر اقتصاد و وضعیتِ معیشتی مردم، وعدههای نقد نشده از دورۀ نخست ریاستجمهوری چون رفع حصرِ میر حسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی و همچنین تبدیل وضعیت امنیتیِ دانشگاه ها به وضعیت سیاسی را پی بگیرد و بدانها تحقق بخشد؛ تا فضای فرهنگی- سیاسی نیمه باز و نیم بندی که شکل گرفته، بسته نشود و به عقب برنگردیم و روزگار اسفناک گذشته را تجربه نکنیم.
میتوان سخنان فوق را با مدد گرفتن از مکتب اخلاقیِ «فایدهگرایی قاعدهمحور» هم توضیح داد. مطابق با آموزه های این نحلۀ اخلاقی، کنشی به لحاظ اخلاقی موجه است که بیشینه شدن فایده و کمینه شدن درد و رنج برای بیشترین شهروندان را به همراه داشته باشد، کنشی که بتوان آنرا به صورت یک قاعدۀ کلی در آورد. چنانکه در مییابم، در وضعیت کنونی، رای دادن به روحانی با عنایت به کارنامۀ چهار ساله گذشته و همچنین برنامه های کنونیِ دولت « تدبیر و امید» در عرصه های فرهنگ، اقتصاد، سیاست داخلی و سیاست خارجی، در قیاس با کاندیداهای دیگر، مخصوصا ابراهیم رئیسی و مصطفی میرسلیم، متضمن تولید درد و رنج کمتر برای عموم شهروندان است ؛ افزون بر این میتواند در میان مدت فایدۀ بیشتری را نیز رقم زند. لازمۀ این سخن این است که مشارکت در انتخابات و رای دادن به حسن روحانی، کنشی اخلاقی و موجه است.
در این نوشتار، روی سخنم با کسانی است که هنوز مردد اند و در تردید بسر میبرند، افرادی که به سبب تلخیهای ناشی از وعده های محقق نشدۀ روحانی و اصناف ناکارآمدی ها و کاستی های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعیِ کشور، دل خوشی ندارند و با سیاست قهر کرده و عطای کنش سیاسی را به لقای آن بخشیده اند. به روایت ایشان، مشارکت و یا عدم مشارکت سیاسی، در سرنوشت سیاسی نقشی ایفا نمیکند و در بهترین حالت، به مشروعیت نظام کمک میکند، بدون اینکه از رای دادن طرفی ببندیم و در این میان نصیبی بریم؛ تحلیلی که به نظرم ناموجه و گمراه کننده است و راهی به جایی نمی برد.
دو روز پیش، فیلم گردهماییِ طرفداران حسن روحانی در ورزشگاه آزادی را میدیدم؛ جمعیت موج می زد و زنان و مردان و جوانان و میان سالانِ کثیری در مراسم حضور یافته و حمایت خود از رئیس جمهور کنونی را مشتاقانه و شورمندانه ابراز می کردند. مشاهدۀ چند صحنه در این گردهمایی برایم تکان دهنده بود. حضور پروین فهیمی، مادر زنده یاد سهراب اعرابی که از نمادهای جنبش سبز سال ۸۸ است؛ نازنینی که جان عزیزش را بر سر آرمان های بلند و پاک خویش گذاشت و به سمت بی سو پرواز کرد و نامی نیک از خود برجای گذاشت، انصافا عبرت آموز بود. با دیدن صحنههایی که مادر رنجدیدۀ سهراب لبخند میزد و با تکان دادنِ پرچم ایران ، حمایت خود از روحانی را ابراز می کرد، اشک در چشمانم حلقه زد و گونههایم تر شد. پروین فهیمی عزیز، به رغم درد جانکاهی که هشت سال است بسان صلیبی بر دوش خود حمل میکند و هنوز پاسخ ظلم آشکاری را که بر او و خانواده اش رفته نگرفته، صحنه را ترک نگفته و دوشادوش دیگر شهروندان، در پی تحقق آرمانها و دغدغه های مدنی و انسانی خویش از طریق مشارکت در انتخابات پیش روست. افزون بر این، حضور باران کوثری، بازیگر و هنرمند سرشناس کشور نیز تحسین برانگیز بود. وی که به گفتۀ خود در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد ممنوع الکار بود، در سخنان خویش در گردهم آییِ « سلام آزادی»، از افرادی یاد کرد و نام برد که به احترام ایشان رای می دهد، عزیزانی که رنج های بسیار برده و هزینه های گزاف پرداخته، اما خم به ابرو نیاورده و غر نزده و قهر نکرده و تسلیم نگردیده و بر آنند تا در انتخابات پیش رو شرکت کنند و به حسن روحانی رای دهند: محمد خاتمی، بهاره هدایت، پروین فهیمی، مصطفی تاجزاده و فخر السادات محتمشی پور. می توان به این فهرست، افرادی چون میر حسین موسوی، زهرا رهنورد ، مهدی کروبی، بهزاد نبوی، عماد بهاور… را نیز افزود.
اگر بنا به تلخ شدن و رو ترش کردن باشد، قاعدتا نازنینانی که ذکرشان رفت، به خاطر آنچه در هشت سال اخیر بر ایشان رفته، بر دیگران اولیاند و حق تقدم دارند، که از راحت خویش گذشته و آسودگی یاران را طلبیده و رنج سالها زندان و سختی و دوری از خانواده را تحمل کرده و برای مایوس شدن و به کنج عزلت خزیدن و ملول شدن و افسرده گشتن و یا مردّد شدن، شواهد مکفی در دست خویش و به نزد دیگران دارند. اما، آنها چنین نکرده و دست از طلب برنداشته و مجدانه و صادقانه پای در میدان نهاده، عزم رای دادن کرده و در عین حال دیگر شهروندان را هم به شرکت در انتخابات فرا خوانده اند.
هموطن عزیزی که همچنان در تردید بسر می بری ؛ هر چند در داخل کشور با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می کنی، هر چند دولت اختیارات بسیار ندارد و نهادهای انتصابیِ متعددی ما را احاطه کرده اند؛ هر چند انتقادات موجهی به کارنامۀ دولت « تدبیر وامید» وارد است؛ در عین حال، اگر در انتخابات شرکت نکنی و از مجالی ( ولو اندک) که در تعیین سرنوشت خود برخورداری، استفاده نکنی؛ کاملا متصور است که درعرصه های اجتماع و اقتصاد و فرهنگ و سیاست، با وضعیت تلختری مواجه شوی و روزگار تراژیکی را تجربه کنی. امر سیاسی، چه بخواهی، چه نخواهی، چه بپسندی، چه نپسندی، چه اذعان کنی، چه اذعان نکنی؛ با زندگی ما سخت گره خورده ، خود را بر ما تحمیل می کند، به نحوی که نتایج ملموس آنرا با گوشت و پوست و خون خود میچشیم.
با رای دادن به حسن روحانی، البته ایران گلستان نمیشود و مشکلات یکدفعه از میان رخت برنمیبندد، اما رای ندادنِ به او و مجال را برای ریاست جمهوری ِابراهیم رئیسی و دولت مسما به «کار و کرامتش» فراهم کردن، قطعا بر میزان مشکلات میافزاید و مصیبتها و گیر و گرفتهای صعب و دل آزار و رمانندهای را در عرصههای گوناگون پدید خواهد آورد. مسیر تحققساز و کار دموکراتیک و حقوق بنیادین انسانی درایران کنونی، مسلما پر سنگلاخ و متلاطم و ناهموار است؛ در عین حال با پشت کردن و روی بر تافتن و رای ندادن هموار نمیگردد. نباید ناشکیابی پیشه کرد و دلسرد شد؛ صبوری پیشه کردن و امیدوار بودن به رغم تمام تضییقات و محدودیت های بالفعل و موجود، در اینجا دست بالا را دارد، که « صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند» و « رهرو آنست که پیوسته و آهسته رود».
در قیاس با تجربۀ برخی دیگر از کشورها، چهل سالی که از انقلاب بهمن ۵۷ میگذرد، زمان بلندی نیست و برای عبور از دوران گذار و نهادینه شدن ساز و کار دموکراتیک در ایران زمین باید صبورتر و امیدوارتر و واقع بین تر بود و به تحققِ تحولات اجتماعیِ پایدار و ماندگار درمیان مدت اندیشید و دست رد به سینۀ یاس زد و آنرا فرونهاد. در عین حال، با عنایت به تجربۀ دولت « تدبیرو امید» در چهار سالۀ نخست، و با توجه به سخنان حسن روحانی در مناظرات و سخنرانیهای پانزده روز اخیر، میتوان امیدوار بود که اگر رئیس جمهور در روز جمعۀ پیش رو رای بالایی اخذ کند، در دورۀ دوم ریاست جمهوری خود در پیگیری مطالبات و خواسته های دموکراتیک و مدنیِ شهروندان با جدیت و صلابت و صداقت بیشتری رفتار کند.
هموطن عزیز، اگر در پیِ دست کم افزایش نیافتنِ میزان درد و رنج خود و بستگان و دوستان و هممیهنانت در سالیان پیش رو هستی، اگر دلمشغول نهادینه شدن ساز و کار عقلانی و به محاق رفتن پوپولیسم در سطح تصمیمگیریهای کلان کشور هستی، اگر در پی کاسته شدن از حجم معضلات اقتصادی و معیشتی به نحو روشمند و بنیادین هستی، اگر در اندیشۀ تحققِ مدارا و مدنیت و حقوق بنیادین شهروندی در میان مدت هستی، اگر نمیخواهی به روزگار ویرانگرِ سپری شده برگردی، تردید را کنار بگذار و با رای دادنِ به روحانی در وضعیت خطیر و حساس کنونی، در سرنوشت خود و مملکتت نقش ایفا کن:
«من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می خیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد ؟»
یک پاسخ
این اصرار دیر هنگام، حاصل افراط در انکار های قبلی است.
از واقعیات درس بگیریم!
دیدگاهها بستهاند.