درآمد: سیاستورزی محافظهکاران در ایران، سیاست کشور را دستکم به سه آفت گرفتار کرده است. اول نوع حکومت ایدهآلی که برای استقرار آن تلاش میکنند، که یک دولت استبدادی دینیست. در این حکومت یک فرد با تکیه بر نیروهای مسلّح به انسجام ملی از طریق قهر و غلبه روی میآورد. دوم، محافظهکاران ایرانی، امنیت را از دریچه اقتدار نظامی ارزیابی میکنند. این اقتدار نظامی خود را بیشتر با خشونت داخلی و خارجی نشان داده است. سوم، از ابتدای انقلاب محافظهکاران به پوپولیسم که پایه های آن بر عوامفریبی، دروغ و جهل استوار شده است روی آوردهاند که در انتخابات اخیر جلوه بیشتری یافت. این نوشته به صورت خاص به مورد سوم میپردازد.
***
تئوری ولایت فقیه که امروز در ایران پایگاه فکری یک نظام سیاسی شده است، پایی در فقه گروهی از مجتهدین دارد که در اجتهاد فقهی خود کوشش کردهاند مفهوم وکالت را به عامه مردم تسّری دهند. آیتالله خمینی ولایت وکالتی فقیه را همانطوریکه برای صغیر و محجور مورد بر رسی قرار میدهد، برای حکومت و ولایت سیاسی فقها بر مردم نیز بهکار میگیرد. تئوری او با تئوری آیتالله منتظری که به یک ولایت نظارتی و نه حکومتی اعتقاد دارد تفاوت فاحشی دارد. با حضور آقای خامنهای در صحنه سیاست کشور، محدودیت های قانونی و نظارتی مجلس خبرگان نیز برداشته شد و ولیفقیه بهعنوان یک مسول حکومتی با وظایف غیر محدود در راس هرم قدرت کشور قرار گرفت. قدرت نامحدود و تکیه بر نیروهای مسلّح برای او قدرت مطلقی ساخته است که در سیاست داخلی و خارجی کشور نفوذ غیر قابل تصوری را بروز میدهد. استبداد دینی در ایران با هیچ استبدادی قابل مقایسه نیست بهخاطر اینکه این استبداد شکل قدسی برای حامیان او پیدا کرده است و این حامیان حاضرند که مهر تایید بر سیاستهای غیر اخلاقی او بگذارند. سیاست خارجی آقای خامنهای در سوریه که به انهدام کامل یک کشور و قتل هزاران و آوارگی میلیونها انجامیده است، از طرف حامیان حکومت او با هیچگونه چالش اخلاقی و دینی روبرو نشده است. محافظهکاران در ایران به تمام ارزشهای انسانی و اخلاقی پشت کردهاند و در طول سالهای گذشته تمامی تلاش خود را برای استقرار یک استبداد دینی مطلق بهکار گرفتهاند.*
نظامهای استبدادی کلا از اخلاق بهرهای نگرفتهاند. استبداد به قدرت مطلق چشم دوخته و حاضر نیست که این قدرت را با شهروندان کشور تقسیم کند. این قدرت انحصاری مردم را تقسیم میکند. این تقسیم مردم به کسانیکه از قدرت بهره میگیرند و کسانیکه نمیتوانند در قدرت سهیم و برای کشور خود تصمیم بگیرند، پایه های تبعیض و بد اخلاقی سیاسی میشود. استبداد در ذات خود تبعیضگراست و نمیتواند به اخلاق و عدالت روی آورد. برای همین استبداد همیشه بیاخلاق میماند. در این انتخابات، استبداد بیاخلاقی مطلق خودرا با کاندیداهای منتسبش به نمایش گذاشته است. آنها از جعل هر گونه دروغ و عوامفریبی ابایی نداشتهاند. آنها به قدرت چشم دوختهاند و اخلاق برای دستیابی به این قدرت جایی ندارد.
نظام استبداد محور ایران، به امنیت ملی از دریچه اقتدار نظامی نگاه کرده است. این نوع نگرش با تلاش برای نهادینه کردن نهاد های دموکراتیک همخوانی ندارد. عوامل کلیدی تاثیر گذار برروی طراحی دکترین امنیت ملی یک کشورند عبارتند از جغرافیای سیاسی(Geopolitics)،توان نظامی (Military Capabilities)، موقعیت اقتصادی (Economic Conditions)و نوع حکومت (Type of Government)یک کشور.
ایران با یک موقعیت حساس جغرافیایی در منطقه استراتژیک خاور میانه اگر چه به طور کامل مستعمره کشورهای اروپایی نگردید اما دائما در طول تاریخ مدرن خود با نفوذ سیاسی کشورهای خارجی خصوصاً انگلیس، روسیه و آمریکا روبرو بوده است. استبداد قاجار و پهلوی و نفوذ خارجی اجازه نداد تا کشور فرصت آن را بیابد تا به ساخت نهادهای قدرتمند سیاسی دمکراتیک و اقتصادی پویا دست یابد. بعد از انقلاب برای اولین بار در تاریخ معاصر کشور فرصتی پیش آمد تا کشور در هر دو زمینه توفیق حاصل نماید که استبداد داخلی این فرصت را از آن سلب نموده است.
قدرت نظامی میتواند تاثیر مثبت و منفی در طراحی سیاست خارجی و دکترین امنیت ملی داشته باشد. رئالیستها(realism) اعتقاد دارند که اگر میخواهی در صلح بمانی میبایست برای جنگ آماده باشی. رئالیستها اصولا به امنیت جمعی (Collective Security)اعتقادی نداشته و آنچه بعدها منجر به تشکیل سازمان ملل متحد گردید و یا تشویقی برای ایجاد سازمان هایی نظیر ناتو شد افکار لیبرالیسم (Liberalism)سیاسی بود که در اروپا و در آمریکا از ابتدای قرن بیستم توسط ودرو ویلسون(Woodrow Wilson) و متفکرین اروپایی پای به عرصه روابط بین الملل گذاشت. دولتهای استبدادی بهجای ایجاد سازمانهایی که به امنیت جمعی و منطقه ای کمک کند به تاسیس ارتش های نیرومند روی آورده اند. مثال صدام حسین و یا معمر قدافی در این رابطه بسیار گویاست. ارتشی که صدام حسین ساخت نهایتاً منجر به فروپاشی آن نظام مستبد گردید.
دولتهای استبدادی منابع مالی بزرگی را به ساختن نیروی انتظامی اختصاص میدهند که این منابع میتوانند در ساخت اقتصادی پویا و روبه رشد کمک شایانی کند، اما طبیعت استبداد با این کار سازگاری ندارد. داشتن ارتشی نیرومند که سیاست داخلی و خارجی کشوری را تحت الشعاع قرار ندهد برای هر کشوری ضروری است اما استفاده از یک ارتش برای افزایش قدرت در درون یک کشور و بسط نفوذ خارجی یک دولت کاری است بسیار غیر معقول و خطرناک. این ارتش میتواند به امنیت ملی کشور آسیب فراوانی برساند. سپاه پاسداران در ایران امروز از قدرت خود برای سرکوب داخلی و نفوذ خارجی استفاده میکند.
سطح رشد اقتصادی یک کشور نقش بسیار مهمی در سیاست خارجی و طراحی دکترین امنیت ملی یک کشور ایفا می کند. اصولا کشورهایی که از رشد اقتصادی بالایی برخوردارند و در صنعتی نمودن اقتصاد کشور خود توفیق حاصل نمودهاند، از نفوذ بینالمللی بیشتری برخوردار بوده و توانستهاند از امنیت ملی بهتری برخوردار باشند.
یکی از معیارهای ارزیابی اقتصادی پویا حجم تولید ناخالص (Gross Domestic Product-GDP)داخلی است. تولید ناخالص ملی (Gross National Product-GNP)معیار دیگری است که به فهم جهانی شدن یک اقتصاد کمک میکند. اگرچه اقتصادی پویا و میزان حجم تولید ناخالص یک کشور نشانگر نفوذ بین المللی و امنیت یک کشور است اما این نفوذ به معنی تشویق ماجراجویی در صحنه بینالمللی نیست و اگر کشوری از آن بدین منظور استفاده کند به امنیت ملی خود آسیب میرساند. وقتی صحبت از اقتصادی پویا میشود، بزرگترین مساله ایجاد نیروهای انسانی (Human Resources) و طبقهای تحصیلکرده و صنعتی برای پیدایش یک چنین اقتصادی است. در کشورهای موفق، دولت و بخش خصوصی در کنشی تنگاتنگ، به تولید نیروهای انسانی مورد نیاز اهتمام میورزند.
آخرین عامل تاثیرگذار بر دکترین امنیت ملی یک کشور بافت نظام سیاسی آن است. نظامهای دموکراتیک اصولا نظام های پاسخگو به مردم و تاثیر پذیرفته از آرا و عقاید آنها هستند. نظامهای دموکراتیک کمتر به ماجراجوییهای بین المللی روی میآورند، به خاطر اینکه میبایست نظر مردم خودرا جلب نمایند. به لحاظ تئوریک، اعتقاد بر این است که نظامهای دموکراتیک اگرچه در مواردی شروع کننده جنگ بودهاند اما کمتر نظامی دموکراتیک به جنگ نظام دموکراتیک دیگری رفته است. به این مفهوم صلح دموکراتیک (Democratic Peace)میگویند که کاربرد خودرا در حل مناقشات بین المللی بهکرات نشان داده است. در طول دو دهه گذشته نظام های دموکراتیک غربی پایه گذار تجارت بین المللی بوده و اصولا لیبرالیسم تجارتی (Commercial Liberalism)بر این باور است که تجارت بینالمللی می تواند به صلح جهانی کمک کند به خاطر اینکه در سایه جنگ و عدم امنیت نمیتوان به داد و ستدهای بینالمللی ادامه داد.
اقتدارگرایی نظامی فقط به امنیتی کردن سیاست داخلی و توسعه طلبی خارجی نظام استبداد کمک کرده است. با اقتدار گرایی نظامی، استبداد توانسته است برای نهادینه کردن یک نظام تئوکراتیک دینی کوشش نماید. این نظامی که مردان مستبد بر آن حکومت میکنند راهی بجز فریبکاری ندارد درست بهخاطر اینکه استبداد با فریبکاری و دروغ خو میگیرد. هرگز نباید تعجب کرد که استبداد در این انتخابات روی حقیقی خودرا نشان داد.
اما پوپولیسم یکی دیگر از محصولات استبداد است که از ابتدای انقلاب وجود داشته و اکنون بیشتر خود را با فریبکاری، دروغ و جهل نشان میدهد. پوپولیستها بر سه مقوله در کنش های سیاسی خود تکیه میکنند.
اول آنها از مردم سخن میگویند. اما آنها از همه مردم درون جامعه سخن نمیگویند. مردم به طرفداران اسلام ناب محمّدی و طرفداران اسلام آمریکایی، لیبرال و انقلابی، انقلابی و سازشکار، با بصیرت و بی بصیرت، حامی فتنه و مخالف فتنه و خس و خاشاک و به تازگی به چهار در صد و ۹۶ در صد تقسیم میشوند. پوپولیست های راستی اروپا و چپ آمریکای لاتین مردم را به سخت کار، درست، خالص و غیره تقسیم میکنند. در سیاست امروز کشور ما این خط کشی بین طرفداران ولایت و نظام دموکراسی شکل گرفته است. طرفداران ولایت که به یک نظام استبداد دینی اعتقاد دارند، هم خودشان و هم نظامشان برای مخالفین حقوق شهروندی بمعنی قانونی آن قائل نیستند. بخاطر همین مخالفین و منتقدین به بند کشیده میشوند. بسیاری از حقوق تحصیلی بنام دانشجویان ستاره دار محروم میگردند.
دوم، پوپولیستها همچنین نخبگان سیاسی جامعه را که درون چهارچوبهای فکری آنها قرار نگیرند، فاسد تلقی مینمایند. نخبگانی برای آنها قابل قبول هستند که از نظر فکری به یک دولت استبداد دینی اعتقاد داشته باشند.
سوم مقولهایکه آنها به آن میپردازند، مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعیست. راه حل هاییکه آنها برای این مشکلات ارائه میدهند یا از سر عوامفریبی و یا جهل آنها سرچشمه میگیرد. وقتی قالیباف میگوید درامد کشور را به دوبرابر و نیم میرساند، این ادعا از جهل و همچنین عوامفریبی او سرچشمه میگیرد. وقتی رئیسی «کرامت انسانها» را شعار انتخاباتی خود مینماید، این یک عوامفریبی مطلق است بخاطر اینکه با سابقه او در قوّه قضائیه هیچ خوانایی ندارد.
پوپولیستها مردم را در درون یک جامعه تقسیم میکنند و این سیاست با پلورالیسم سیاسی کاملا مغایر است. این تقسیمبندی به استبداد کمک میکند نه به نهادینه کردن دموکراسی. سیاست های عوامفریبانه پوپولیستها سخت به منابع انسانی و ایجاد نخبگان سیاسی مدیر ضربه میزند.
در صحنه سیاست امروز کشور، جامعه به طرفداران استبداد دینی و حامیان تحولخواهی دموکراتیک تقسیم شده است. استبداد، بخش اکثریتی جامعه که به تحولخواهی دموکراتیک اعتقاد دارد و مطالبات صلح طلبانه و اصلاحگرایانه آنها را کاملا نادیده گرفته است. بهغیر از تبعیض ناعادلانه استبداد دینی برای این بخش از جامعه، بد اخلاقی سیاسی استبداد در طول این سالها و خصوصاً در این انتخابات به تنش های بحرانزایی در آینده تبدیل خواهد گردید. استبداد با اکثریتی از مردم روبروست که جوان است و در انقلاب حضور نداشته است. این اکثریت سخت به عدالت اجتماعی و ارزشهای دموکراتیک دلبستهٔ است. استبداد به ریزش نیرو و حامی خصوصاً در این بخش از جامعه روبروست. بد اخلاقی سیاسی محافظهکاران ایران یک پای در اعتقاد به قدسی بودن قدرت دارد و پای دیگر در ریزش این نیرو. این انتخابات نشان داد که محافظهکاران هیچ ابایی ندارند که از عوامفریبی و دروغ مایه گذارند اگرچه در دیررس به ضرر اندیشه آنها تمام خواهد شد. اگر تاکنون نیروهای تحولخواه با تبعیض های استبداد روبرو بوده اند، این انتخابات نشان داد که محافظهکاران از پشت سنگر دیگری، عوامفریبی و دروغ، برای مبارزه با اصلاحگرایی خودرا آماده میکنند. اگرچه فریب همیشه در سیاست نظامهای استبدادی و مردان مستبد وجود داشته است، اما چیزیکه در این انتخابات دیده شد شروع دیگری برای تلاش در صحنه ماندن و یک استراتژی جدید سیاسی توسط محافظه کاران میتواند محسوب گردد. نهادینه شدن فساد و عدم برخورد قانونی و اصولی با آن در زیر حکومت و دولت محافظه کاران شکل گرفت و اکنون فریبکاری و دروغ میرود که بخشی از سیاست آنها شود.
——————————————————
*در انتخابات اخیر، روحانی بدون آنکه به راس قدرت بپردازد، عملا استبداد را نشانه رفت. مردم ما برای این تلاش روحانی احترام فوق القاعده ای قائلاند و خصوصاً کمپین های انتخاباتی او با نیروهای جوان کشور مورد استقبال فراوانی قرار گرفته است. روحانی در سخنرانیهای متعدد خود پرده از بیلطفی استبداد به جوانان و طبقه تحصیلکرده کشور برداشته و سیاهی استبداد را آماج حملات خود قرار داده است. محافظه کاران در ایران با نسل جدیدی که در انقلاب حضور نداشته و به عدالت اجتماعی سخت دلبستهٔ است هیچ رابطه ای ندارند. هرجا که روحانی برای کمپین انتخاباتی رفته است شعار ضدّ حصر سران جنبش سبز داده شده است. محافظه کاران با تکیه بر استبداد به نیرویی تبدیل شده اند که بخاطر این گسست اجتماعی همچنان نمیتوانند برای حفظ قدرت از تکیه بر خودکامگی دست برداشته و روز بروز با ریزش نیروی بیشتری روبرو هستند.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…