سخنی با دو مقام عالی نظام جمهوری اسلامی

حسن یوسفی‌اشکوری

بالاخره این انتخابات نیز گذشت. البته به خیر و خوشی. بر مردمی که با آگاهی و مسئولیت‌پذیری تشخیص دادند که با توجه به تجارب تاریخی و شرایط خاص جهان و منطقه و میهن، از مسالمت‌جویانه‌ترین ابزار حل منازعات اجتماعی و سیاسی برای مدیریت خرد و کلان کشور یعنی صندوق رأی استفاده کنند، تبریک و در عین حال سپاس و درود. دست مریزاد.

طبق تجربه زیسته‌ام در طول عمر جمهوری اسلامی، جز انتخابات مجلس اول (که خود نامزد بودم و البته انتخاب شدم)، در دیگر انتخابات‌های مجلس و شوراها و ریاست جمهوری یا اصلا رأی ندادم و یا به انداختن یک رأی بسنده کردم ولی در سه انتخابات ریاست جمهوری فعالانه شرکت کرده و افزون بر رأی دادن به کاندیدای مورد نظرم در تشویق دیگران به رأی دادن نیز مشارکتی فعال داشتم: انتخابات ۷۶، ۸۸ و ۹۶. اما همان اندازه که انتخابات اول و سوم کامم را شیرین کرد دومی چنان شرنگی در کامم ریخت که هنوز تلخی و زهرآکینی‌اش را از یا نبرده‌ام و فکر می‌کنم تا زمانی که جبران نشود (و حداقل تا وقتی که رهبران استوار و دلیرشان از حصر غیر قانونی رها نشوند) از یادم نخواهد رفت.

در این احوال (روز شنبه ۳۰ اردیبهشت ۹۶)، سخنی دارم با دو مقام عالی جمهوری اسلامی آقایان خامنه‌ای و روحانی. سخنی که انگیزه تحریر این نوشتار است.
در سال ۷۶ پس از انتخابات شدن آقای خاتمی نامه‌ای به ایشان نوشته و در آنجا با عطف به دوستی و آشنایی فیمابین و نیز با عنایت به حسن ظن ایشان به من، از باب خیرخواهی برای میهن و خود ایشان، نکاتی را یادآوری کردم و از جمله (البته اکنون نقل به مضمون) نوشتم به نظر می‌رسد بار دیگر شانس به جمهوری اسلامی روی آورده چرا که این حضور پر رنگ مردم و رأی بیست میلیونی به شما نشان داد که هنوز مردم به ناامیدی کامل نرسیده و هنوز اندک امیدی به تغییر اوضاع و انجام اصلاحات (هرچند در چهارچوب همین قانون اساسی و همین نظام) باقی است، حال بر شماست که از این فرصت تاریخی استفاده کنید و گامی به جلو بردارید و با اصلاحاتی کشور و نظام را از این بن بست تاریخی برهانید. سپس برای تحقق آن تذکر دادم روشن است که در چهارچوب مناسبات موجود شما به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم بدون همراهی و همکاری رهبر نظام نمی‌توانید در امور مهمه و تغییرات اساسی کامیاب باشید. در ادامه افزودم اما نکته اساسی این است که به حکم تجربه و منطق امور لازم است که دو کار را همزمان به پیش ببرید. از یک سو بر خواسته‌های مردمی و قانونی‌تان در چهارچوب همان دو اصل اعلام شده، یعنی قانون‌گرایی و تقویت جامعه مدنی استوار بمانید و در سوی دیگر با رهبر نظام هم‌فکری و رایزنی داشته باشید ولی توصیه می‌کنم هرگز اختلافات داخلی و پشت پرده را به کوچه و خیابان نکشانید چرا که در عمل نه تنها کاری از پیش نمی‌رود بلکه در نهایت این شما هستید که در مصاف نهایی و رویارو‌یی شکست خواهید خورد. در این مورد به تجربه جدال شکست‌خورده رئیس‌جمهور اول و رهبری و دیگر نهادهای نظام سیاسی اشاره و استناد کردم.

حال دقیقا بیست سال از آن زمان گذشته است. آنچه در این سال‌ها بر نظام و مردم و «ما» گذشته است روشن است و نیازی به بازگویی آنها نیست. در عین حال به اجمال می‌توان گفت جنبش اصلاحاتی بیست‌ساله کامیابی‌هایی داشته و البته ناکامیابی نیز کم نبوده است ولی هرچه بوده اکنون انبانی از تجربه بیست ساله داریم که اگر درست از آن استفاده کنیم هم برای نظام حاکم مفید است و هم برای مردم و کشورمان در وضعیت نامطلوب جهانی و به ویژه در وضعیت آشفته و نامطمئن خاورمیانه. اکنون نیز همان مدعیات بیست سال قبل را تکرار می‌کنم. چرا که این مدعا منطق اصلاح‌طلبی و اصلاح‌گری است و من اصلاح‌طلبم.

در طول هشت سال ریاست جمهوری خاتمی متأسفانه آیت‌الله خامنه‌ای (به هر دلیل) نه تنها از آن فرصت مثبت تاریخی استفاده نکرد بلکه از طرق مختلف (خود و یا از طریق عوامل وابسته به بیت رهبری) هم مانع استواری برای موفقیت اقدامات و ایده های ملی و مفید رئیس جمهور و دولت خاتمی شد و هم تلاش فراوانی کرد تا همان اقدامات محدود دولت اصلاحات نیز خنثی و بی‌اثر شود. از مهم‌ترین اقدامات آقای خامنه‌ای به قدرت رساندن شخصی چون محمود احمدی‌نژاد بود. رفتار و افکار احمدی نژاد (حداقل در دولت نهم) نشان می‌داد که او مأموریت داشت تا پروژه اصلاحات دوم خردادی را خنثی کند و اصلاح‌طلبان وفادار به نظام را از عرصه رقابت‌های درون حکومتی برای همیشه براند. اما دیدیم که چه شد و احمدی‌نژاد نه تنها گلی به جمال نظام نزد بلکه با ظرفیت تمام موجب بی‌اعتباری کل نظام و از جمله رهبر نظام و سبب شوربختی ملتی شد و گفتن ندارد که پیامدهای ویرانگر آن به این زودی‌ها جبران نخواهد شد.

در پی آن آقای حسن روحانی به ریاست‌جمهوری برگزیده شده و دولت یازدهم تشکیل شد. روحانی هرچند اصلاح‌طلب به معنای سیاسی و متعارف آن نبود و چنین داعیه‌ای نیز نداشت ولی از آنجا که برآمده از حمایت قاطع «سید اصلاحات» و رأی «سبد اصلاحات» (از هر دو نوع دوم خردادی و جنبش سبز هشتاد و هشتی) بود دولتی اعتدالی/ اصلاحی تشکیل شد. خوشبختانه این دولت و بیشتر رئیس آن توانست نه تنها در حد توان آثار مخرب دولت پیشین را جبران کند بلکه گام‌هایی مثبتی بردارد که مهم‌ترین و ماندگارترین آن در سیاست خارجی به فرجام رساندن برجام بود.

به رغم گفتارها و رفتارهای مثبت و مصلحانه روحانی و دولتش در این چهار سال، باز متأسفانه رهبر نظام و عوامل و نهادهای وابسته و تحت امر نشان دادند که بر همان سلوک پیشین سیر می‌کنند و برای ناکامی دولت روحانی و بی‌اعتبار کردنش از هیچ اقدامی فروگذار نکرده و نمی‌کنند. آخرین پروژه ورود ابراهیم رئیسی با آن کارنامه سیاهش برای رقابت با روحانی و حذف او از طریق صندوق رأی بود.

حال این همه را گفتم تا بگویم آقایان: خامنه‌ای و روحانی! با انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ و این حجم عظیم و خیره کننده مشارکت مردم و برگزیدن دوباره روحانی با این رأی کم‌نظیر و واقعا شگفت‌انگیز و غیر منتظره، یک بار دیگر شانس به مجموعه نظام جمهوری اسلامی و نهادهای تصمیم ساز آن با رهبری شما دو تن روی آورده است و دیگر با شمایان است که این موهبت را قدر بشناسید و کاری بکنید «ای که دستت می رسد کاری بکن». این فرصت‌ها تضمینی و همیشگی نیست و تحمل و امید مردم نیز در نهایت سقفی دارد. خدمت جناب آقای خامنه‌ای عرض می‌کنم که اگر در این بیست سال کشور و نظام در مجموعه در امان بود و حداقل فروپاشی رخ نداد معلول عوامل مختلفی بود و از جمله آن که در این سالیان پر رنج جناح اصلاح‌طلب و طیف گسترده جنبش سبز کم و بیش فعال بود و در توازن قوای حکومتی و مدنی نقش مهمی داشت و هنوز خیرخواهانی چون محمد خاتمی از هدایت معنوی و سیاسی‌شان شانه خالی نکرده‌اند و به ویژه در این چهار سال دولت یازدهم مدیریت اجرایی کشور را در دست داشت.

با این همه، این نیز دانسته است که اگر برخی همکاری‌ها و به‌ویژه همکاری در ماجرای مذاکرات هسته‌ای رهبر نظام با دولت روحانی نبود همین اندازه موفقیت نیز حاصل نمی‌شد و این نشان می‌دهد که همکاری دو مقام عالی نظام در سیاست‌های داخلی و به ویژه در سیاست خارجی شرط موفقیت است. بگذریم که آقای خامنه‌ای (به هر دلیل) پس از برجام در اشکال مختلف تلاش کرده و می‌کند که مانع برخی آثار مثبت و مفید آن در روابط خارجی و داخلی بشود.

متأسفانه ما اکنون به دوران قاجار بازگشته‌ایم! در آن دوران اگر دولت‌مردانی مصلح پیدا می‌شدند (قائم مقام ها و میرزا تقی خان و سپهسالار و امین الدوله) ناگزیر می‌بایست اول «اعلیحضرت» را مجاب می‌کردند تا با حمایت و تأیید صاحب قدرت بلامنازع نظام و در عین حال غیر پاسخگو کاری بکنند و اقدامی مثبت انجام بدهند. چه بخواهیم و چه نخواهیم وضعیت کنونی ما این است و عملا بیش از یک قرن جنبش قانونگرایی مشروطه را حذف کرده ایم!

آقایان خامنه‌ای و روحانی!
این رأی مردم (جز اندکی در اقلیت) نه رأی به نظام بود و نه به ولایت فقیه و نه حتی به شخص «حسن روحانی سرخه ای»! و این را شما به خوبی می‌دانید! لابد شما هم مانند من کلیپ‌های تصویری شمار قابل توجهی از بزرگان علم و دانشگاه و هنر و سیاست میهن‌مان را که (برخی از آنها برای اولین بار در عمر جمهوری اسلامی) با مردم سخن گفتند و از مردم خواستند که وارد عرصه انتخابات شوند و به حسن روحانی دهند ملاحظه کرده‌اید. در این سخن گفتن ها یک امر مشترک آشکارا به چشم می خورد و آن این بود که تمام این بزرگان با خشم فروخورده و با رنجی آشکار و در عین حال مسئولانه از مردم می‌خواستند در انتخابات شرکت کنند و به کاندیدایی رأی دهند که مطلوب جناح راست و سرکوبگر حاکمیت نیست و بخشی از مطالبات دریغ شده مردمی و ملی را نمایندگی می‌کند این همه رنج و یأس برآمد سیاست‌های آزادی‌ستیزانه و سرکوب‌گرانه مجموعه حاکمیت در این حدود چهار دهه است. البته در این میان کسانی چون خاتمی و روحانی به عنوان رئیس دولت اگر خواسته‌اند برای کاهش این رنجهای مستمر بر اهل اندیشه و فرهنگ و قلم قدمی بردارند، با اقدامات جناح مقابل خنثی شده و گاه بر افزایش خشم و خشونت افزوده است.

جناب روحانی!
شما به هر دلیل در مناظره ها و سخنرانی‌های انتخاباتی وعده‌های شیرین بسیار داده‌اید و اکنون (از شنبه ۳۰ اردیبهشت ۹۶) به بعد وقت عمل است. البته فکر می‌کنم بسیاری چون من از پیش می‌دانیم که هیچ رئیس‌جمهور و یا هیچ دولتی قادر نیست به تمام وعده‌های خود عمل کند و در «جمهوری اسلامی ایران» نیز با ساختار حقوقی و حقیقی آن نیز انتظار چندانی نداریم ولی بدانید که اولا، شما در برابر این انبوه رأی‌دهندگان به خودت مسئولیت اخلاقی دارید و ثانیا، حداقل انتظار این است به شکل قانع‌کننده‌ای نشان دهید که برای تحقق وعده‌هایتان کوشیده‌اید و دست کم به موکلان تان بگویید موانع کارتان چه بوده است.

به موضوع اصلی سخنم باز گردم. جناب روحانی! با دعوا و جدال لفظی شما و رهبر نظام در منابر و محافل عمومی مشکلی حل نخواهد شد. برای موفقیت شما چهار پیشنهاد دارم. اول این که با جدیت و شفافیت تمام وعده‌هایتان را پی بگیرید و با خودتان و مردم صاق باشید. دوم این که در صورت نیاز از مردم و حامیانتان از طرق مختلف یاری بخواهید و از این پشتوانه رأی مردمی به خوبی استفاده کنید. سوم، در صورت نیاز با رهبری مشورت کنید و کمک بخواهید. چهارم، با رهبری با زبان کارشناسی و با ارائه واقعیت‌های عینی و ملموس و قابل اثبات سخن بگویید نه با زبان و بیان ایدئولوژیک و فلسفی و جدلی و آن هم در کوچه و خیابان. او هم در نهایت نمی‌تواند به جنگ واقعیت‌ها برود. منطق امور و نیز تجربه نشان می‌دهد رهبری که مدعی است «حفظ نظام اوجب واجبات است» و او نیز مانند رهبر اول جمهوری اسلامی نشان داده است در صورت احساس خطر جدی برای بقای نظام اهل انعطاف است و «نرمش قهرمانانه» را فراموش نمی‌کند، این آمادگی را قاعدتا دارد در صورت مواجهه با واقعیت های بی‌رحم و خطرناک منعطف شود و برای بقای نظام و خودشان هم که شده گامی فراپیش نهد و کاری بکند.

بدین ترتیب جناب روحانی! مردم اکنون حرف خود را با بیانی شفاف گفته و مسئولیت خود را به انجام رسانده‌اند، اکنون بر شماست که این بار امانت را در حد توان و در حد انتظار به فرجام برسانید. این گوی و این میدان! اما ما مطالبات و مضمون رأی مان را بی‌امان به یادتان خواهیم آورد و صد البته برای موفقیت شما هرچه در توان داریم دریغ نخواهیم کرد. حق یارت!

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

10 پاسخ

  1. جناب آقای اشکوری عزیز
    بادرود من هم بسهم خود ازشماسپاسگزارم. درخواست بجایی بود ازدو مقام عالی نظام جمهوری اسلامی،
    اما همــه بایـد بداننــد مردم امروز کشــورمان وبطوراخص جوانان امروز بکلی فرق دارد با جوانان سال ۱۳۵۷ سـال انقلاب که من هم جزء شـان بودم،
    همین امروز همه میداننــد که اگر بجای آقای روحانی آقای رئیسی انتخاب شــده بود لحن بیـان و زبان آقای ترامپ رئیس جمهـور آمریکا در عربستــان سعودی دقیقا” ۱۸۰درجــه فرق داشت با آنچه که دیشب از زبانشان جاری شــد،
    امروز اگر به کنایــه مطلبی گفتــه شــود مردم بطور یقیــن می فهمنــد که منظور کیست و یا منظور چیست و با چــه هدفی گفتــه شــده است، برای مثال همیـن چنــدروز پیش در اوج رقابت انتخاباتی موضوع ۲۰۳۰ بمیـان آمد، خودم در تاکسی شاهــد آن بودم که مردم میگفتنــد:اینکه یک مسئلــه جدیدی نیست، ضمن اینکه اینطور هـم نیست…واین خراب کردن فلانی است ولاغیــر…!
    چــه بخواهنــد قبـول کننــد و یا نــه، امروز اکثـریت مردم میـداننــد جنگ در سـوریــه چقــدر هزینــه دارد و حتی پیــش بینی یقیـن دارنـد که عاقبت آن به نفع کشــورمان نخواهد بود،
    درآوایـل انقلاب بیـاد دارم راننــده ی تاکسی یه متنی را قشنگ درکاغذی نوشتــه بود وچسبانده بود به آینـــه ی داخل اتومبیــل اش…وآن نوشتــه این بود، “رفتــار وعملکرد مرا به حســاب دیـــن ام مگـذار” و امروز دقیقــا” برعکس است یعنی اکثریت مردم وقتی قدرت طلبی و آن ژست بیهــوده یک روحانی را در اماکن عمــومی میبینــد، آن مثال را می آورد که: یک روحانی در منبـر مسجـدی گفت: بچــه ای اگر روی فرش چیـش کرد، آن قسمت را بایـد بریــد…و وقتی به منـزل آمد با تعجب دیـد قسمتی از فرش منزل اش بریده شده ! درکمال نا باوری وقتی از زنش پرسیــد؟ خانمش جواب داد خودت امروز در مسجــد گفتی…و آخونــد میگویــد: زن فرش خودمان را که نگفتــم…وبسیـاری از این ضرب المثــل ها،
    درهرصورت امیــد دارم و از خداونــد متعال میخواهــم گوش شنــوایی باشــد،.

  2. اگر نامه اتان به دست اقای روحانی رسید، به او پیشنهاد بدهید که از اقای رییسی بخواهد که اگر واقعا به فکر محرومان است از منابع استان قدس که قابل توجه است در طرحهایی برای خانه سازی برای فقرا و کمک به روستاها و ایجاد شغل در کنار دولت استفاده کنند. نمیشود که نصف منابع مملکت به هر بهانه ای تحت کنترل دولت نباشد و هیچ منغعت عامه نداشته باشد، مالیات هم ندهند و تازه از دولت هم طلبکار باشند.

  3. سلام
    بنظرم در این موقعیت، این بهترین کاری است که میشود از یک اندیشمند توقع داشت. بسهم خود سپاسگزارم.
    ولی با توجه به مشغله ای که مخاطبان دارند، بهتر بود نامه بنسبت کوتاه و فهرست وار نوشته میشد تا خوانده شود.
    با توجه به سابقه ای که آقای خامنه ای دارد به نظر من این یک سیاست تاکتیکی است برای گذار از این موقعیت (نرمش قهرمانانه دیگر!).
    اعلامیه ای که ایشان خطاب به عموم، برابر معمول از بالا به پایین، آمرانه وآمیخته با تذکرها و بایدها و نبایدها نوشتند، این رخداد تاریخی را نیز مصادره به مطلوب کردند و باز نظام را برنده خواندند، مردم را دعوت کردند تا «در سایه نظام» باشند، نشان میدهد که درِ ایشان همچنان برهمان پاشنه خواهد چرخید.
    روشن بود که ایشان برنامه داشت آقای رئیسی را رییس جمهوری کند. اجرای این برنامه را در سال ۹۶ در سخنرانی حرم امام رضا آغاز کرد و دستور حمله به دولت داد.
    ایشان هشت سال رئیس جمهور (هرچند با اختیارهای یادشده در قانون اساسی پیشین) بودند و حدود ۲۸ سال است که ولی امر مطلق با اختیارهای نامحدود فراقانونی و بدون نظارت عمومی است، بخش بزرگی از درامد ملی در اختیار اوست، فرماندهی همه نیروهای مسلح و انتصاب رئیس قوده قضایی و . . . و انتخاب و درنتیجه انتصاب وزیران اطلاعات, کشور, فرهنگ و دفاع و اختیارهای قانونی و غیر قانونی گسترده دیگر با اوست. این همه فساد در حکومت، بیکاری، قاچاق، آسیبهای اجتماعی و فرهنگی، ورشکستکی اقتصادی، ناامنی، در واقع غارت دارایی های عمومی در حجم و اندازه وسیع جریان دارد. ایشان بدون این که خود پاسخگوی این وضع باشد به دیگران نسبت میدهد و دولت را سرزنش میکند. هربار هم که بر سر موضوعی سروصدا میشود (مانند حقوق های موسوم به نجومی) جنگ قدرت است. کسی درباره ایشان و نهادها و نیروهای زیر فرماندهی او کاری ندارد ! حتا مجلس هم برخلاف صراحتی که در قانون اساسی هست حق تحقیق واظهار نظر درباره کارهای و نهادهای زیر فرمان ایشان ندارد.
    از دو میلیارد دلار در امریکا میگویند ولی کسی حتا رئیس جمهور جرئت نمی کند درباره ۱۸ و نیم میلیارد دلاری که به دست مرزبانان و دولت ترکیه افتاد بپرسد ! یا درباره واریز نشدن نیمی از درامدهای نفتی سال های ۸۶ و ۸۷ به خزانه یپرسد (موضوع گزارش رئیس وقت دیوان محاسبات به مجلس) ! اینها بخش کوچکی از غارتها است. حتا رئیس جمهور جرأت نمی کند بپرسد (گفتن که نمی تواند) که کدام نهاد زیر فرمان چه کسی بگفته خود ایشان، سالانه ۲۵ میلیارد دلار کالا قاچاق می کند !
    ولی این بار موج کم مانندی از هیجان و شور مردمی بیش از موارد مشابه در گذشته، برخاست و همزمان برگزاری کنفرانس دور از خرد ریاض با سفر رئیس جمهور نه چندان عاقل امریکا با هدف تشکیل ناتوی عربی در برابر جمهوری اسلامی کلید خورد.
    آقای خامنه ای این بار (برای اوجب واجبات در جمهوری اسلامی) بهنگام هشیار شد و دریافت که دخالت در انتخابات هزینه جبران ناشدنی و خطر ازهم پاشیدن نظامش را دارد. ناگزیرتاکتیکی عقب نشست و خود را با مردم همراه نمایاند تا بعد !
    تغییر گفتارش از سخنرانی در دانشکده افسری سپاه تا سخنرانی یک یا دو روز پیش از انتخابات و نمایش انگشتری با نگین بنفش رنگ در هنگام رای دادن در همین جهت بود.
    یک روز پیش از انتخابات به دوستانی گفتم که با این ملاحظات بنظرم بزودی و با سرعت آقای روحانی (که بیگمان برنده انتخابات هستند) رئیس جمهور بعدی اعلام خواهند شد تا جنبش مردمی فروبنشیند و آقایان فکری برای کنفرانس ریاض و پیامدهای آن بکنند. آینده نشان خواهد داد که ایشان در نخستین فرصت برنامه هایش پی خواهد گرفت.
    ریشه مشکلات و نابسامانی ها در ساختار حکومت و تمرکز قدرت است. اشتهای آقایان هم برای در اختیار داشتن قدرت و ثروت روزافزون است.

    1. یک بخشی از ریشه ی مشکلات هم ما و شما هستیم. و آنهایی که تئوری توطئه ای و دایی جان ناپلئونی فکر می کنند.

  4. نرمش قهرمانانه و توافق هسته ای(برجام)اهرمش اتفاقات سوریه بود اگر فتنه سوریه نبود ما نه نرمش داشتیم و نه برجام البته تحریم یا جنگ و هردو شاید.اورژانسی ترین الویت کاری آقای روحانی(این خواست همه مردم صلح دوست و بشر دوست است)عدم حمایت از بشار اسد وجلوگیری از کشتار مردم سوریه و کمک به دولت جانشین که صلح در سوریه را به ارمغان آورد.آگاه باشید دست ما به خون مردم سوریه آلوده است. اگر کاری نکنیم تاوانش سخت و سنگین خواهد بود(خشک و تر باهم خواهد سوخت)‌.

  5. اقای اشکوری حتما میدانند که آزموده را آزمودن خطاست . با بیان سوابق ناسازگاری رهبر فرزانه با روسای جمهوری سابق نصایح جناب ایشان به رهبری تنها ناشی از دل در گرو حکومت دینی داشتن است و بس !

    1. اختلاف دو رهبر سیاسی با سلیقه ی فکری و مشی متفاوت در همه نوع حکومتی هست. دینی و غیر دینی ندارد.

  6. با سلام به حناب تبریزی
    اولا بسیار ممنونم که با کامنت گذاریهایتان در غالب مقالات منتشر شده در زیتون (از جمله مکتوبات من) مسئولانه همکاری می کنید. ثانیا تا آنجا که می دانم و در جریان هستم اظهارنظرهای قابل نشر افراد در زیتون منتشر می شود. با این همه پیشنهاد و تذکر شما که در زیتون منتشر شده را سردبیر نیز دیده و می بیند. دلیلی ندارد که به این توصیه درست عمل نکند.
    اشکوری

  7. جناب اشکوری، از اینکه حتی با آقای خامنه ای با زبان ملایم سخن گفته و روحانی را به بحث خصوصی منطقی دعوت کرده اید، سپاسگزارم. اصلاح جامعه با دید دلسوزانه با شعار دهی جوانانه و ناپخته فرق دارد.
    من هم یک خواهشی از شما دارم که از مدیران سایت زیتون بخواهید نظرات افراد را مادام که بی منطق و بی ادبانه نیست درج کنند، هر چند بنظرشان خطا بیاید و یا علیه مواضع فکری و سیاسی شان باشد.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »