لطفاً یک نفر مرا از گیجی در آورد!

احمد زیدآبادی

انتخابات اخیر، بسیاری از هموطنان را شاد و بسیاری دیگر را غمزده اما مرا به کلی گیج کرد. من که مرور رسانه ها بخصوص رسانه های مربوط به افراد و نهادهای حامی جریان “اصولگرا” را به صورت عادتی ترک ناشدنی دنبال می کنم؛ بخصوص از دو سال پیش به این سو، شاهد بوده ام که آنها آقای روحانی و دولت او را با الفاظی خطاب قرار داده اند که ملایم ترین و لطیف ترین آنها، “نئو لیبرال” و “غربگرا” بوده است.

گمان من بر این بود که هدف از کاربرد این نوع واژه ها، زمینه سازی برای رد صلاحیت روحانی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم از سوی شورای نگهبان است؛ چرا که وقتی برخی شخصیت های سیاسی از ابتدای انقلاب تا کنون به دلیل اینکه بزرگترین اتهام شان “لیبرال” بوده است از حضور در تمام رقابت های انتخاباتی حتی انتخابات شوراهای شهر و روستا محروم بوده اند؛ پس اکنون چگونه ممکن است شخصی که کوچکترین اتهامش ” نئو لیبرال” – یعنی لیبرال به غایت شداد و غلاظ – است؛ از صلاحیت لازم برای به دست گرفتن عالی ترین مقام اجرایی کشور برخوردار باشد؟

به هر حال، با توجه به حجم کاربرد این نوع الفاظ در رسانه های “اصولگرا” و تکرارشان از زبان بزرگان این جریان، برای من تقریباً جای تردید باقی نماند که آدمی با آن همه ویژگی های یکسر منفی و کارنامۀ کاملاً مردود، اگر لایق حبس و مجازات نباشد؛ دست کم شانسی هم برای تاًیید صلاحیت در مقام رئیس جمهور کشور از سوی شورای نگهبان ندارد!

از این رو، هنگامی که شورای نگهبان آقای روحانی را برای ریاست جمهوری صاحب صلاحیت دانست؛ باورش برای من ساده نبود؛ بخصوص اینکه از سوی هیچکدام از محافل “اصولگرا” صدای اعتراض و حتی پرسشی از شورای نگهبان بلند نشد که چرا یک آدم غربگرای نئولیبرال را واجد شرایط سخت و سنگین حضور در عرصۀ انتخابات ریاست جمهوری دانسته است! به منظور رفع این تناقض، به ناچار حدس زدم که لابد همۀ آن هجمه های لفظی و رسانه ای از سر شوخی و سهل انگاری بوده و با گذر آقای روحانی از فیلتر شورای نگهبان که به معنای احراز شرایطی از جمله “حسن سابقه، امانت، تقوا، مدیر و مدبرو مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی و مذهب رسمی کشوردر وی بوده است؛ غائلۀ هجمه ها نیر پایان خواهد یافت.

با این همه، به محض آغاز مبارزات انتخاباتی، نه فقط نشانی از تجدید نظر در ادبیات جریان “اصولگرا” نسبت به روحانی دیده نشد؛ بلکه دامنۀ الفاظ به کار برده شده علیه او چنان گسترده و بی پرده شد که تناقض پیش آمده برای مرا تشدید کرد!

واقعیت این است که دیگر هیچ مفری برای رفع این تناقض پیدا نکردم تا اینکه برخی از “اصولگرایان” خود به کمک آمدند و به تلویح و تصریح اعلام کردند که حضور روحانی در انتخابات یک ضرورت است تا پاسخگوی عملکرد “فاجعه بار” خود باشد! یکی از سران آنها نیز گفت که شاید شورای نگهبان ترجیح داده است که روحانی و معاون او از سوی مردم رد صلاحیت شوند تا بهانه ای برای مظلوم نمایی در میان نباشد! و در نهایت سایت نزدیک به محمود احمدی نژاد نیز فاش ساخت که در بین “اصولگرایان” باخت روحانی در انتخابات چندان قطعی و بدیهی بوده که می گفته اند “چوب خشک” هم در مقابل او رأی می آورد!

این نوع حرف ها گر چه از نیت “اصولگرایان” برای رضایت از تأیید صلاحیت روحانی و یا سکوت در مقابل آن، پرده برداشت، اما رفع تناقض نکرد؛ چرا که صرفِ اطمینان به شکست یک نامزد در انتخابات نمی تواند توجیه مناسبی برای “صالح” دانستن او از سوی شورای نگهبان باشد!

به هر حال، با آنکه “اصولگرایان” گویا انتظار داشتند روحانی به علت کار نامۀ “فاجعه بارش” در برابر “چوب خشک” هم شکست بخورد؛ او پیروز میدان انتخابات و دوباره رئیس جمهور کشور شد.

واکنش “اصولگرایان” در مقابل پیروزی روحانی نیز در جای خود قابل تأمل و بررسی است. اغلب آنها در پیام های “تبریک” خود به روحانی به او هشدار می دهند که از راه و رسم چهار سالۀ خود عبرت بگیرد و گام در راه اجرای برنامۀ رقیبان خود بگذارد! برای نمونه آقای میرسلیم در پیام خود به روحانی تأکید کرده است که به “جبران فرصت های سوخته” در چهار سال گذشته بپردازد.

آیا شایسته نیست که آقای میرسلیم از خود بپرسد که اگر روحانی نیز مثل ایشان چهار سال گذشته را فرصت سوزی می دانست که قاعدتاً نباید وارد میدان انتخابات می شد! و اگر ایرانیان نیز نظری مشابه آقای میرسلیم داشتند طبعاً به ایشان رأی می دادندو نه به حسن روحانی! و اگر قرار باشد که روحانی برنامۀ رقیبان انتخاباتی خود را اجرا کند دیگر چه نیازی به برگزاری انتخابات و به رأی مردم گذاشتن برنامه های متفاوت و این همه دلهره و هزینه و غیره بود؟

در هر صورت تقاضا دارم که یکی از “اصولگرایان” مروت کند و پا پیش بگذارد و به منظور رفع گیجی امثال من و اگر آن هم برای شان مهم نیست، محض رضای خدا به این چند پرسش پاسخ دهند:

یک – چرا شورای نگهبان آقای روحانی را که به زعم آنها افکار و عملکردش یکسره مردود است؛ برای ریاست جمهوری ایران صالح تشخیص داده و او را واجد صفاتی چون امانت ، تقوا، حسن سابقه، مدیر، مدبر و غیر ذلک شمرده است؟

دو- اگر تشخیص شورای نگهبان صائب است؛ چرا آنان از طرح اتهام علیه روحانی دست بر نمی دارند و اگر صائب نیست چرا نسبت به آن اعتراض نکرده اند؟

سه – به نظر آنها، صرف شکست پذیری یک نامزد انتخاباتی – آنگونه که پاره ای محافل ادعا کرده اند – توجیه مناسبی برای تأیید صلاحیت آن نامزد است؟

چهار – آیا آنها به واقع انتظار دارند که رئیس جمهور منتخب برنامۀ رقیبان خود را به اجرا بگذارد؟

پنج – از این پس چگونه می خواهند با رئیس جمهوری که او را به انواع اتهام ها متهم می کنند؛ همکاری کنند؟

اگر به این پرسش ها پاسخ داده شود؛ آنگاه نوبت طرح پرسش های شاید سخت تری از آقای روحانی هم فرا می رسد!

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. به این میگن شیره بنفش مالیدن سر سبزها و دوشیدن گاو خسن و به آن میگویند رقص عزای مردم

  2. از سال ۸۴ با روزآنلاین با احمد زیدآبادی و مسعود بهنود و ابراهیم نبوی و حسین باستانی و مرتضی کاظمیان و …. حشر و نشر اینترنتی داشتم. و همه این ها چراغی بودند در راه تلاش من برای زندگی انسانی تر. چراغ هایی به روشنای خورشید بلکه پرنورتر.

    “زندگی به اندازه‌ای زیباست که همه چیز را می‌توان قربانی آن کرد، مگر شرافت را، که عزیزتر و زیباتر از زندگی است و لایق آنکه زندگی را قربانی آن کرد. این اصل اساسی زندگی من است و هر کس لحظه‌ای در این باره تردید کند هرگز مرا نشناخته‌است.”

    این جمله را همان یک بار اول که خواندم حفظ شدم. گوینده این جمله مطمئنا از اعلی ترین انسان هاست.

    پایدار باش و سرزنده و همچنان استوار در راهی که برگزیده ای و بدان پرچمت همچنان افراشته خواهد ماند تا ابد. چرا که خورشید را پشت سیاه ترین ابرها نیز نمی توان پنهان داشت.

    در تابستان ۸۸ در دادگاه موسوم به فتنه هنگامی که همراه با دیگر متهمان -عبدالله رمضان زاده سعید شریعتی محمدعلی ابطحی عطریانفر و ….- با پابند و دستبند در حیاط پشتی مجتمع قضایی امام خمینی تهران از ون پیاده شدی نور خورشید چشمانت را زد و با چشمانی ریز کرده آسمان را نگاه کردی. شرنگ تلخ آن لحظه همچنان در جانم زبانه می کشد. هنگامی که وارد ساختمان می شدی در گیت ورودی سربازی با لباس وظیفه به تو و عبدالله رمضان زاده ادای احترام نظامی کرد آن سرباز من بودم.
    اسطوره زندگی ام هستی احمد زیدآبادی. حتی بیشتر از خودم دوستت دارم. برای تمام عمر.

    لطفا برسد به دست سرور مکرم جناب آقای احمد زیدآبادی

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

چهره‌ی مچاله‌شده از گریه و لابه‌ی بسیارِ او، بِرندی شده بود. بر بالای هر منبری که می‌رفت، در جمعِ هر جماعتی که می‌رفت؛ اشک‌اش دمِ مشکش بود. چشمِ جوانان مؤمن و انقلابی را خوب گرفته

ادامه »

سالها پیش که رهبر جمهوری اسلامی در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ جنجال سند آموزشی ۲۰۳۰ را به‌پا کرد در مطلبی با عنوان «اصولگرایان

ادامه »

توی یک عالم دیگری سیر می‌کرد. در عوالمی که به واقعیت راه نداشت. تک‌تک جمله‌هایی که بیان می‌کرد و سفارش‌هایی

ادامه »