روحانی ۹۲، روحانی ۹۶

تقدیم به ارتباط‌گران بی نشان

در جریان این انتخابات من از شما بسیار آموختم. هیچ یک از ما؛ اگربخواهیم خودمان را با دوران قبل از انتخابات مقایسه کنیم؛ در همان نطقه ای قرار نداریم که پیش از این مسیر طولانی ودشوار قرار داشتیم. همه ما متحول شده‌ایم واز هم تأثیر پذیرفته‌ایم. اگر فیلم “دوباره ایران” را در ذهن خودمان مرور کنیم؛ به یک “نقطه آغاز” بسیار نیرومند دراین فیلم خواهیم رسید: فیلم از صحنه مراسم ۱۶ آذروپرسش دانشجویان آغاز می‌شود. شما قبل از این که رئیس جمهور را ببینید دانشجوی پرسشگر را می بینیدشما دیدید در ادامه همین مسیری که با پرسشگری دانشجویان شرو ع می‌شود؛ توقفی در کار نیست. همچنانکه آن هنرمند محبوب گفت{رضا کیانیان }شما همچنان “پرسشگر خواهید ماند”

من این قبیل صحنه‌ها را یکی از زیباترین لحظات دوران خدمت خودم محسوب می‌کنم واز این که رئیس جمهور به طور مستقیم در معرض باران پرسشگری ومطالبات قرار می‌گیرد حس بسیارخوبی دارم. همین مطالبه گری ها وهمین پرسشگری‌ها بود که از روحانی شما؛ یک “روحانی دیگر” ساخت؛ روحانی ۹۲ نه؛ نه حتی روحانی ۹۶؛ بلکه آن روحانی که در کنار شما و با شما چشم در افق‌های روشن قرن نوین دوخته وبرای نیل به آرمان‌های اعلام شده در “برنامه” تلاش می‌کند. در حقیقت این یک نیاز همگانی است: همه ما باید خودمان را منطبق با چالش‌ها ونیازهای قرن نوین متحول کنیم. گشوده بودن به روی انتقادها شرط اصلی این تحول روحی است و در ادامه این مسیر همچنان نیازمند چالش وانتقاد ها ومطالبه های شما خواهیم ماند. وقتی روحانی در همان بیانیه نخستین؛ تعبیر “وکیل” را در مورد خود به کار برد؛ در حقیقت خواست همین مطلب را بگوید وسعی کند در فراسوی وظایف ریاست جمهوری نه فقط مجری مطالبات شما که صدای شما باشد؛ صدای بی صداها؛ صدای آنان که به هر دلیل “ناشنیده” ماندند و”دیده نشدند” ویا هویت‌های مستقل ومتفاوت شان به رسمیت شناخته نشد.

جغرافیای کمپین انتخاباتی بدون هنرمندان، بدون تولید کنندگان نمادها و سمبل ها به این نقطه نمی‌رسید. سعی “سایه “{شاعر} بود که خستگی‌های این مسیررا بر رهروان آسان کرد. “باران” بود که بر بنفشه زار اردیبهشت آزادی بارید؛ و”ترانه” بود که جرس بیدار باش را در گوش قافله زمزمه کرد.

نغمه خوان “ربنا” بود که دگر باره در پیرانه سر؛ “سرای امید” همه ما ایرانیان شد؛ سینما گران بدون رانت بودند در جریان این کمپین بزرگ به وسعت جغرافیای ایران؛ “لذت باهم بودن” و”لذت باهم ساختن” ایران را به ما یادآورشدند؛ معلمان روستاها بودند که در دور افتاده‌ترین نقاط این کشور پیشتاز گروه‌های مرجع شدند و به یمن دانش وخودآگاهی ملی؛ اخگر آگاهی را در جان روستاییان شعله ور کردند. آقای همه ما “میرزا آقا” بود که به یمن آن عکاس تیزبین؛ به نگین نمادهای انتخاباتی تبدیل شد. به این ترتیب شما با کمترین امکانات مادی؛ در تولید تصویر ونماد ودر تولید “سرمایه عاطفی وارتباطی” بر صاحبان رسانه‌های بزرگ وعریض وطویل سبقت جستید وفصلی تازه گشودید در دانش ارتباطات.

منبع: کانال تلگرام نویسنده

Recent Posts

معاویه: یک عرب ایرانی یا مسیحی؟

مسعود امیرخلیلی

۱۳ آبان ۱۴۰۳

آقای خامنه‌ای، ۱۳ آبان و شورای‌ نگهبانِ جهان

۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…

۱۳ آبان ۱۴۰۳

آیا پذیرفتگان دیکتاتوری مقصرند؟!

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…

۱۳ آبان ۱۴۰۳

روز جهانی وگن؛ به یاد بی‌صداترین و بی‌دفاع‌ترینِ ستمدیدگان!

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است…

۱۲ آبان ۱۴۰۳

اسرائیل؛ درون شورویه و بیرون مستبده!

درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…

۰۸ آبان ۱۴۰۳