نوحه حزینی که کویتیپور به یاد محمد جهانآرا،فرمانده شهید سپاه خرمشهر، خواند یکی از ماندگارترین ریتمهای رزمی انقلابی است که از زمان جنگ باقی مانده و بعید است تا کسانی ازنسل دوران جنگ زنده هستند خاطره این نوحه از پس ذهن ایرانیان پاک شود. کویتیپور به یاد دلاوران جنگ٬ افسوس میخورد از اینکه محمد جهانآرا نبوده است تا آزاد شدن خرمشهر را ببیند و شاهد باشد که خون یارانش بیثمر نبوده است.
هنوز که هنوز است آهنگ این نوحه در اصطلاح عام٬ خون بسیاری را به جوش میآورد و روزهایی را تداعی میکند که پاکترین جوانان کشور به تنها معادله ای که فکر نمیکردند همان حفظ جان بود و تاخیر در جانفشانی .
اما روایت امروز عطاالله مهاجرانی از دیدار با مادر جهانآراها، از پشت پرده این خانواده قهرمان که پیرو انقلاب چهار جوان خود را از کف دادند، پردههای دیگری را آشکار می کند از اینکه ثمره خون و جانفشانی صدها هزار جهان آراها ی ایرانی به کجا ختم شد.
در واقع محمد جهانآرا و همه همقطاران او در جریان آزاد سازی خرمشهر و پس از آن ٬ رفتند و ندیدند که چند هزار نفر همانند حسن جهانآرا در زندانهای جمهوری اسلامی بیدلیل اعدام شدند٬ در حالی که دیگر نه از هیچ جریان سیاسی هواداری می کردند ٬ و اگر هم هوادار تشکیلات یا گروهی بودند اعدام حدود چهار هزار نفر از جوانان یک کشور طی دو سه ماه در هیچ مکتب و آئینی قابل توجیه است.
مسئولان کشور در آن زمان به درخواستها و پیگیریهای پدر سه شهید جهانآراها که خواستار آزادی تنها پسرش از زندان بود جواب منفی دادند. حتی هاشمی رفسنجانی قدر قدرت نیز خود را درگیر این مساله نکرد تا یکی از چهار جوان یک خانواده با سه شهید را به آنان باز گردانده شود.
اینجاست که میتوان گفت همان بهتر محمد جهانآرا نماند تا ببیند آنانی که وارث خون او شدند٬ هم دست رد به سینه پدرش زدند که پدر سه شهید بود و هم دست رد به سینه ملتی که امید داشت خون جوانانشان حداقل زمینه ساز اخلاقی و انسانی شدن روابط اجتماعی شود.
همان بهتر که محمد جهانآرا و محمد ابراهیم همت و محمد باکری نبودند تا ببینند بسیاری از برادرانی که حاضر نشدند از خیر اعدام آن یک پسر جهانآرا بگذرند٬ پس از پایان جنگ مقاطعه کار شدند و درگیر خرید و فروش و واردات و صادرات هر آنچه که تصور کنید. از شکر و و لاستیک و سانتریفوژ و نفت و گاز گرفته تا ترانزیت مواد مخدر٬ فقط به شرط اینکه سود آن میلیاردی باشد ٬ در جایی حسابرسی نشود٬ برایش مالیات پرداخت نشود ٬ و صد البته در دفاتر دولتی نیز ثبت نشود.
همان بهتر که محمد جهانآرا نماند و ندید که خانوادههای بسیاری از فرماندهان سپاه در منازل آنچنانی زندگی می کنند و همسران و نوجوانانشان با ماشین های شاسی بلند لوکس برای خرید نان و سبزی از منزل بیرون می روند٬ در حالی که اگر گشتی در شهرک های مسکونی ارتش بزنید شاهد هستید که حتی در میان ارشدترین فرماندهان ارتش از ماشین شاسی بلند خبری نیست.
اگر برادر چهارم خانواده جهانآرا با یک محکومیت ۸ ساله، پس از هفت سال اعدام شد در حالیکه فقط هوادار و روزنامه خوان یک جریان سیاسی بود٬ پس میتوان گفت که همان بهتر که محمد جهان آرا نبود تا ببیند عدالتخانه جمهوری اسلامی سیاهترین سابقه قضایی صد سال اخیر ایران را از خود باقی گذاشت.
و همان بهتر که محمد جهانآرا نماند تا ببیند آن سپاهی که زمانی میلیونها نفر با احترام به آرم آن نگاه میکردند، امروز خود به بزرگترین حزب سیاسی کشور تبدیل شده است. با این تفاوت که هم بازداشتگاههای مخوف دارد ٬ هم دستگاه اطلاعاتی امنیتی دارد ٬ و هم خانه تیمی دارد. سپاهی که بسیاری از معاونتهای قوه قضاییه را اداره می کند٬ مالک ۵۱ درصد سهام مخابرات است و دهها بندر غیر قانونی و خروجیهای فرودگاهی ثبت نشده دارد.
همان بهتر که محمد جهانآرا نماند تا ببیند اطلاعات سپاه در بسیاری از شهرها تبدیل به چنان تشکیلات مخوفی شده است که بارها وزارت اطلاعات به فعالین سیاسی شهرها پیغام داده است که اطلاعات سپاه برای دستگیری آنان دارد می اید و از آنان خواسته تا در شهر نباشند و برای مدتی گم و گور شوند.
همان بهتر که جهانآرا نماند تا ببیند سپاه و بسیج در جریان اعتراض به نتایج انتخابات سال ۸۸ چه بر سر مردم آوردند . آنقدر بر سر و روی مردم در خیابان های تهران کوبیدند تا احمدی نژاد با فراغ خاطر کشور را سی سال به عقب برگرداند. همان بهتر که محمد جهانآرا نماند تا ببیند سپاهیها و بسیجیها همان بلایی را که آنها بر سر بعثیها آوردند با میلگرد و باتون برقی بر سر زن و بچه مردم در خیابان آوردند و نه به چادری رحم کردند و نه به روسری. و همان بهتر که محمد جهان آرا نماند تا ببیند از قضا فرزندان ابراهیم همت و باکری و بسیاری دیگر از دلاوران شهید جنگ نیز در میان مردمی بودند که از سپاهیها باتون خوردند کبود شدند و شب در بازداشتگاه خوابیدند.
همان بهتر که محمد جهانآرا نماند و ندید که برادران حفاظت اطلاعات سپاه که مسئولیت دستگیری و بازداشت سیاسیون و نویسندگان و روزنامهنگاران و حتی هنرمندان را بر عهده دارند در نگاه مردم همانطور قضاوت می شوند که مردم عراق استخبارات مخوف صدام حسین را می دیدند یا بسیاری از مردم عملکرد آنها را مشابه کمیته ضد خرابکاری زمان شاه میدانند . کسانی که از بازداشتگاههای سپاه آزاد می شوند داستانها و شنیدههایی را نقل میکنند که مانند آن را فقط در فیلم های هالیوود میتوان دید.
در حالیکه پس از چهل سال٬ برای هزاران خانواده شهید داده ایرانی جر حسرت چیزی باقی نمانده است٬ کاش نه آن سه برادر محمد جهان آرا در جنگ کشته میشدند و نه آن یک برادر در زندان به اعدام می رفت. واقعا حیف از خون جوانان و دلاورانی که ثمره جانفشانی آنها سرمایه کاسبی متاخرین سپاه گردید.
* این روایت را من از احمد علوی همشهری جهانآرا نیز شنیده بودم
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…