زیتون- ریبوار کوهستانی: جمهوری اسلامی ساخت سیاسی و حقوقی پیچیدهای دارد. این «جمهوری» هرچند برخی از مولفههای شکلی و کارویژههای نظامهای جمهوری را دارد اما بنا به تعاریف مورد توافق از این واژه، در واقع جمهوری نیست. مشکل اما به همینجا ختم نمیشود، جمهوری اسلامی در چارچوب هیچ یک از شکلهای شناخته شده و تئوریزه شده نظامهای سیاسی نیز نمیگنجد و همین تحلیل ساختاری و از جمله مساله تفکیک قوا در آن را دشوار میکند.
در اصل ۵۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی به اصل تفکیک قوا تصریح شده است اما وجود نهاد رهبری، شورای نگهبان که عملکرد و اختیاراتی فراتر از دادگاههای قانون اساسی شناخته شده در نظامهای دمکراتیک دارد، و البته مجمع تشخیص مصلحت نظام از سویی و از سوی دیگر نهادها و سازمانهای موازی که مستقل از هم و جزیرهای عمل میکنند، اصل تفکیک قوا در این نظام را مخدوش و غیرقابل درک میسازد.
با این وصف و با آگاهی به این محدودیتها، یکی از پرسشهایی که پس از انتخاب مجدد حسن روحانی برای ریاست جمهوری موضوعیت مییابد، تاثیر انتخابات اخیر و رای بالا به حسن روحانی بر توزان قوا در جمهوری اسلامی است. آیا نتیجه انتخابات اخیر موجب تقویت جایگاه و قدرت عمل قوه مجریه و شخص رییس جمهور در قبال دو قوه دیگر و البته نهادهای بالادستی و مواز قدرت در ایران خواهد شد یا نه؟
درباره توازن قوا پس از انتخاب رئیس جمهور جدید ایران، با احمد سلامتیان، تحلیلگر سیاسی و نماینده دوره نخست پس از انقلاب مجلس شورای ملی ر ر ایران گفتگو کردهایم.
آقای سلامتیان، حسن روحانی با رای بالاتری از انتخابات چهار سال پیش برای دور دوم به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. فکر میکنید رای بالاتر حسن روحانی در انتخابات این دوره، میتواند موجب تقویت جایگاه ریاست جمهوری و تقویت جایگاه قوه مجریه در تقابل با قوه قضائیه و نهادهای بالادستی قدرت در ایران شود؟
انتخابات اردیبهشت ماه امسال ویژگیهای خاصی دارد و البته دامنه آثارش هم محدود به قوه مجریه نمیشود. شکلی که انتخابات انجام شد، صف آرایی که در آن دیده شد و نتیجهای که از آن حاصل شد مشخصاتی دارد که به نظر من فارغ از مشخصات فردی نامزدها و استراتژی گروههای مختلف در قدرت، قبل و بعد از انتخابات، و فراتر از همه اینها٬ خودش را به صحنه سیاسی ایران تحمیل خواهد کرد.
در پشت صحنه مراسم انتخاباتی این دوره، علاوه بر سرنوشت ریاست جمهوری آینده در ذهن کلیه بازیگران سیاسی و به خصوص اقتدارگرایان ٬مساله داشتن حداکثر نفوذ و نقش در مساله جانشینی خامنهای در لحظه پس از مرگ او مطرح بوده است
این ویژگیها را میتوان چنین برشمرد؛ در کمترین انتخاباتی در ایران، جناح اقتدارگرا (مراد من از جناح اقتدارگرا جناحی است که در یک دولت رانتی به دلیل نزدیکی با راس قدرت، موقعیت انحصاری یا برتری در بهره گیری از رانتهای قدرت دارد) چنین همه جانبه وارد انتخابات شده است.
اردوگاه اقتدارگرا در این انتخابات قویتر از همه انتخابات دیگر به میدان آمد، یعنی هرگز در طول تاریخ جمهوری اسلامی این جناح قادر نبوده یا نخواسته است به منظور حفظ جایگاه انحصاری رانتی خودش در نزدیکی به راس قدرت، برای سازماندهی آرا مطمئنهاش (آرایی که از پیش تصور میشود به یک جناح سیاسی خاص تعلق دارد) چنین با برنامه و آمادگی وارد فضای انتخابات شود. هزینه کردن از یک شخصیت که ۳۸ سال در سایه مانده و پستهای مهم و حساسی داشته و هزینه کردن از جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز پس از شکست سنگینی که در انتخابات خبرگان و مجلس دور قبل خورده بودند و علاوه بر این هزینه کردن از بیت رهبری و همچنین هزینه کردن از مقام تولیت آستان قدس رضوی و بالاخره در تبلیغات هزینه کردن از مساله سند آموزشی ۲۰۳۰ همچون جدال مباحه و اسلام نشان از این تلاش گسترده دارد.
علاوه بر اینها، به علت ورود جناح اقتدارگرا به عرصه انتخابات با تمام سرمایه فکری، ایدئولوژیک و اجتماعی خودش، علیرغم تاکید راس نظام بر قطبی نکردن انتخابات در آغاز، این انتخابات کاملا قطبی شد.
نکته دیگر این است که این اولین باری بود که جناح اقتدارگرا به صورت سازمان یافته و تشکیلاتی عمل میکرد. یعنی مهندسی پادگانی انتخابات و از پشت دیوارهای بسته عمل کردن این بار جواب نداد و آنها سازماندهی بازی انجام دادند.
کسی چون سردار ذوالقدر که مهندسی انتخابات سال ۸۸ را بر عهده داشت در تلاش مهندسی کردن این انتخابات به صورت پادگانی بود، اما با توجه به آرا مستقل و متنوعی که از پادگانها و خانوادهها و مناطق آنها در دورههای پیش دیده شد، روش این بار تغییر کرد.
سردار ذوالقدر جمعیت جمنا را تشکیل داده و کوشید رای اصولگران را مهندسی کند هرچند عملا فصل الخطابش هیات رییسه جمنا بوده که البته همین هیات ریسه هم به بخش دفتر سیاسی سپاه سال ۱۳۸۸ خلاصه میشود.
آنها چنان سازماندهی شده عمل کردند که حتی قالیباف را که چهره سیاسی و شعارهای پوپولیستیتری از رییسی داشت و توان ریزش آرا در جبهه مقابل و جذب این آرا را داشت وادرار کردند به نفع رییسی انصراف دهد.
به نظر من در پشت صحنه مراسم انتخاباتی این دوره، علاوه بر سرنوشت ریاست جمهوری آینده در ذهن کلیه بازیگران سیاسی و به خصوص اقتدارگرایان٬ مساله داشتن حداکثر نفوذ و نقش در مساله جانشینی خامنهای در لحظه پس از مرگ او مطرح بوده است٬ چون مطابق با اصل ۱۱۱ قانون اساسی، رییس جمهوری عضوی از شورای سه نفره موقت رهبری در دوران فترت پس از نبودن رهبر فعلی و تعیین رهبر آینده است. فارغ از توازن نیروهای سیاسی در زمان مرگ، رییسجمهور در این فرآیند نقش مهمی خواهد داشت و در تحلیل جایگاه ریاست جمهوری فعلی باید این را هم در نظر داشت.
در مورد مجلس شورای اسلامی، میتوانیم انتظار داشته باشیم متاثر از تقویت جایگاه ریاست جمهوری همسو با اکثریت مجلس، توان مانور این مجلس نیز در برابر فشارهای قوه قضاییه، شورای نگهبان و نهادهای موازی افزایش یابد؟
پاسخ این سوال برای من و مخاطبانام کاملا روشن است. در داخل جمهوری اسلامی وضعیتی خاص حاکم است. در اصل ۶ قانون اساسی آمده است که ادره امور کشور از طریق مراجعه به آرای عمومی و رفراندوم و تعیین نمایندهگان در سطوح مختلف خواهد بود و این منتخبان مردم هستند که حاکمیت ملی را در این نظام ممکن خواهد ساخت، هرچند در این اصل به مساله حاکمیت ملی اشاره نشده است اما متاثر از شیوه تقسیم قدرت در تاریخ جمهوری اسلامی، سقف سربی قیمومتی بر سر اصل ششم ساخته شده است که اصل ۵ قانون اساسی است. اصلی که میگوید در زمان غیبت ولی عصر، در داخل جمهوری اسلامی ولایت امر به عهده ولی فقیه است.
در انتخاباتی که فردایش در میدانهای مشهد مردم میتوانند شادی کنند و بدنهایشان را آزاد کنند یعنی عنصر فرهنگی در این انتخابات موثر عمل کرده است
قانون اساسی هم در تقسیم وظایف و اختیارات برای رییس جمهوری و نهادهای انتخابی دیگر، روز به روز کوشیده امکان عمل و اختیارت این نهادها را بیشتر کنترل و محدود کند. چون بنا بر ذات و طبیعت تفاوت آرای عمومی هر چهار سال یکبار، نماینده منتخب هر دوره متاثر از رای مردم، شادابی زیادتری دارد، زیرا نماینده مستظهر به حمایت رای و نظر مردمی است که او را انتخاب کردهاند. با این حال ارگانهای ناشی از اصل ۵ برآمده از راس قدرت هستند و سمتهایشان انتصابی است و دوره تصدی سمتهایش هم اگر مادام العمری نباشد، از سمتهای انتخابی بسیار طولانیتر هستند.
این اختلاف طبیعت و ذات این دو اصل و نیروهایی که متاثر از این دو اصل مسوولیت و نقش سیاسی مییابند در تاریخ جمهوری اسلامی بسیار مهمتر از ویژگیهای روانشناسی یا ادعاهای سیاسی و برنامههای این یا آن کاندیدا است.
میدان سیاست و خصوصیات آن، بسیار بیشتر از ذهنیتهای سیاسی در دنیای ما منشا اثر خواهد بود. در چنین وضعیتی من میگویم تناسب قوا در سیستم سیاسی هر قالبی که داشته باشد وقتی بنا باشد آقای جنتی با خانم مینو خالقی در برابر هم قرار بگیرند، سن آقای جنتی و نهاد سیاسی که از آن میآید قادر به مقابله به خانم مینو خالقی نخواهد بود که هم سنش و هم جایگاهی که از آن میآید بسیار متفاوت است.
آن قالب خشک قادر به بازی در مقابل این نیروی منعطف نیست. اساسا اگر توانایی برای مقابله در این وضعیت وجود داشت، انتخابات دوم خرداد رخ نمیداد، محمود احمدی نژاد بدل به آن پدیده نمیشد، اگر توانایی برای مقابله وجود داشت، پس از انتخابات ۹۲ انتخابات ۹۶ با این ویژگیهای خاصش به وجود نمیآمد.
بنابراین تناسب قوا هرچقدر هم سرای قدرت سخت و غیرمنعطف باشد در مواجه با بدنه اجتماعی از آن تاثیر میگیرد و اگر که در برابر تازگی و تحول بدنه اجتماعی انعظاف از خود نشان دهد با گفتگو تفاوتها رفع خواهد شد و زمانی هم که فاقد این انعظاف باشد قاعدتا اختلافها به درگیری و خشونت انقلاب خواهد کشید.
با توجه به همان تعریفی که خود شما از تاثیر پذیری محتمل سرای قدرت و قوای انتصابی از بدنه اجتماعی و خواستههای عمومی ارائه میدهید، فکر میکنید امکان بازی مجلس فعلی در این سال باقیمانده از این دوره، بیشتر از گذشته خواهد بود؟
در این مجلس، رییس مجلس که فردی اصولگرا است از کاندیدایی حمایت میکند و حمایت کرد که اصولگرا نیست. این امر عجیب و غریبی است و تحلیل آن کمک میکند برآوردی از شیوه رفتار مجلس در این چند سال پیش رو داشته باشیم. ببینید صادق لاریجانی رییس قوه قضائیه ناچار نیست هر چهار سال خودش را در معرض رای مردم بگذارد، حتی مردم قم، اما در مقابل علی لاریجانی ناچار است در ماه و هفته رای دادن ثابت کند که ولی نعمتاش مردم هستند و رای مردم او را بالا میآورد. تا زمانی که در سیستمی چنین قاعدهای وجود دارد و انتخابات هم یک حداقلی از رقابت را در خود داشته باشد و مناسک انتخابات هم به طوری جا افتاده باشد که عامه مردم به نحوی با رای و صندوق رای بتوانند نقش سیاسی ایفا بکنند و یا حتی بازی سیاسی بکنند، مطمئن باشید که این طراوت اجتماعی بدنه رای و انتخابات است که میتواند دیوار خشک دژ قدرت را متحول کند. من مطمئنم این مجلس در دو سال آینده ناگزیر است با رئیس جمهوری که با این وضعیت و شرایط انتخاب شده است، متفاوت رفتار کند.
اما نه تنها اردوگاه اصولگرا در این انتخابات هزیمت یافته است، پیروزی اردوگاه مقابل تنها سیاسی نیست بلکه این یک پیروزی عظیم شیوه زندگی و فرهنگی است. برای اولین بار، مراجع فرهنگی در این جامعه نقش و جایگاهی پیدا کردهاند که میتوانند هم ردیف و شانه به شانه مراجع مذهبی و مراجع سیاسی در فضای سیاسی تاثیر بگذارند. در انتخاباتی که فردایش در میدانهای مشهد مردم میتوانند شادی کنند و بدنهایشان را آزاد کنند یعنی عنصر فرهنگی در این انتخابات موثر عمل کرده است. فارغ از حضور آقای تتلو در حمایت از آقای رییسی، حضور و حمایت هنرمندانی مثل آقای ابتهاج یا خانم باران کوثری از آقای روحانی در این انتخابات بسیار موثر بود. اگر در ۴۸ ساعت پایانی انتخابات این بدنه فرهنگی نتوانسته بود ۵ تا ۷ میلیون نفر را به پای صندوقهای رای بکشاند مهندسی انتخابات به شکلی بود که با کمک شورای نگهبان اجازه نمیدانند آقای روحانی از دور اول انتخابات رد شود.
آقای سلامتیان٬ آیا ممکن است آقای روحانی در دوره دوم ریاست جمهوری و با تشدید تقابل قوا و البته متاثر از دستاندازی نهادهای غیرانتخابی، با بحرانهایی مشابه آنچه آقای خاتمی در دوره دوم ریاست جمهوری تجربه کرد مواجه شود؟
جنبش اصلاح طلبی در ایران، در دوران دوم آقای خاتمی ۴ ساله بود، اما اکنون این جنبش ۲۰ سال است و توانایی، شادابی و طراوات و تجربه یک جوان بیست ساله را دارد. جوانی که در تجربه بوته سیاسی در کشوری مثل ایران در چهار راه حوادث خاورمیانه آبدیده شده است. علاوه بر این، این بدنه انتخاباتی همان بدنه انتخاباتی سال ۱۳۸۰ یا حتی بدنه انتخاباتی خیابانهای پس از انتخابات سال ۱۳۸۸هم نیست. این بدنه انتخاباتی است که تمام آن تجربهها را در خود جذب و در سابقه و ذهنیت تاریخی خود حلاجی کرده است و به این باور رسیده است که تا روزی که طرف مقابل ناگزیر است صندوق بگذارد و بخواهد رای جمع کند، صندوق رای را او بهتر اداره خواهد کرد.
برای من یکی از جملات قصار این دوره را سردار طلایی گفت، او گفت آقای خاتمی انتصابات انتخاباتی کردند. بگذارید من این واقعیت را به زبانی دیگری بگویم: در طول تاریخ ۶۰ ساله گذشته ایران ما یک مرجع سیاسی نداشتیم که ۲۰ سال پشت سرهم، با نقل قول چند کلمه و تکرار آن، بدنه انتخاباتی را از این طرف به آن طرف ببرد.
برخی ناظران معتقدند که حسن روحانی در قیاس با محمد خاتمی، صراحت و جدیت بیشتری برای تعقیب برنامهها و پیگیری شعارهایش دارد و همین احتمال چالش و درگیری بین دو طرف قدرت را در ایران بیشتر میکند. آیا ممکن است از رهگذر جنگ قدرتی صریحتری که به این ترتیب ممکن است پیش بیایید، نیروی سومی سر بر بیاورد و توازن قوا را به نفع یکی از طرفین دگرگون کند؟
ابتدا باید این را دوباره تکرار کنم که مردان سیاسی بیش از اینکه وابسته شخصیت سیاسی و ذهنیتهای خودشان باشند وابسته به زمینه سیاسی و تحولاتش هستند. آقای روحانی امروز برآمده از انتخاباتی خاص است که ویژگیهایش ذکر شد و متناسب با این منطقی است که آقای روحانی با اتکا به نفس و با اتکا با پشتیبانی بیشتری وارد میدان شود٬ اما فراموش نکنید آقای روحانی درسی از دوره آقای خاتمی گرفته است و دستکم در چهار سال گذشته در هیچ زمینهای هم توانایی خودش را نشان نداده باشد در زمینه تعامل با رئوس بالایی موفق عمل کرده است. اگر در داخل جمهوری اسلامی بدون حضور بدنه اجتماعی دعوایی بین سر اول و دوم دعوا شود، تاریخ نشان داده است که بدون حضور بدنه اجتماعی قطعا سر دوم بازنده خواهد شد. اآنچه اینجا شاهد آن هستیم دعوای این دو سر با اتکا آنها به بدنه اجتماعی اس
یک پاسخ
تحلیل جالب و واقع گرایانه ای بود. از امثال ایشان چه بسا برای آینده کشور بتوان رهنمون گرفت که چگونه بدون خون و خون ریزی، اوضاع کشور و مدیریت سیاسی و اقتصادی آن را اصلاح کرد.
دیدگاهها بستهاند.