اختلافات عربستان و قطر دیرینه است، از جمله بر سر مسائل ارضی که معطوف به تلاش قطر برای رهایی از وابستگی زمینی به عربستان بوده است یا نحوه برخورد قطر با اقلیتی از عربستانیها که در قطر بودهاند یا تلاشهای عربستان برای کودتا در قطر و ….
سیاست رسانهای قطر در الجزیره هم مطلوب عربستان نبوده و جاهطلبیهای این کشور که با اتکا به ثروت عظیمش نقشی برجسته را در تحولات منطقهای و در رقابت با عربستان پیگیری کرده نیز.
در سالهای اخیر اما بهار عربی و ایستادن عربستان و امارات و بحرین از یک سو و قطر از سوی دیگر در دو جبهه متفاوت آتش اختلافات را بیشتر دامن زده است. قطر هم مانند ترکیه نفع خود را در تغییر رژیم در کشورهای عربی و به قدرترسیدن متحدی مانند اخوانالمسلمین دیده است، در حالی که عربستان حامی رژیمهای موجود و به لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی مخالف سرسخت اخوانالمسلمین بوده است.
با به قدرترسیدن اخوانالمسلمین در مصر و تونس و لیبی و نقشی که این گروه در میان مخالفان سوری داشت، به نظر میرسید که در رقابتهای منطقهای قطر نسبت به عربستان دست بالا را پیدا کرده است، به خصوص که در ترکیه هم شاخه دیگری از اخوانالمسلمین حاکم است و حماس هم به عنوان شاخه دیگری از این جریان با توجه به ریاست جمهوری محمد مرسی در مصر فضای بهتری برای تنفس یافته.
سال ۲۰۱۴ که اخوانالمسلمین در مصر از قدرت کنار زده شد و السیسی جای مرسی را گرفت، عملا شکستی برای سیاست منطقهای قطر بود که تخممرغ های خود را مثل ترکیه در سبد اخوانالمسلمین گذاشته بود. عربستان و امارات و بحرین با فراخواندن سفرای خود قطر را زیر فشار گذاشتند که از اخوان ببرد. نهایتا توافقی امضا شد و قطر قول داد که چنین کند. خروج اعضای ارشد حماس از پیامد این توافق بود.
آتش اختلافات ولی همچنان خاموش نشد و هر دو طرف در عرصه منطقهای یارگیریها و دوریها و نزدیکیهای متفاوتی را دنبال کردند. قطر البته صرفا به حمایت از اخوانالمسلمین یا داشتن سیاستهای نرمتر نسبت به ایران و حزبالله متهم نیست، بلکه حمایت از شماری از گروهها در سوریه (النصره، التحریر، فتح شام و …) که رقیب گروههای مورد حمایت عربستان (جیشالاسلام، کمیته عالی مذاکرات و …) به شمار میروند، و میکروفون دادن به این گروهها در رسانههای خود یا دادن دفتر نمایندگی به طالبان یا تعللهایی در جریان تعقیب عناصر دستاندرکار در ترورهای یازده سپتامبر هم به آن نسبت داده میشود. آمریکاییها هم به رغم استقرار فرماندهی نظامی خود در پایگاه العدید در قطر بیش از پیش در این اتهامات با عربستان و متحدانش همنوا شدهاند و به خصوص همکاری آن با حماس را نوعی دشمنی با اسرائیل تلقی کردهاند. سفر ترامپ به عربستان و عدم همراهی قطر با مواضعی که در آن گرفته شد نیز بیش از پیش واشینگتن را به دوری از دوحه سوق داد.
نقش آمریکا در ماجرا
البته قبل از سفر ترامپ به منطقه زمینههای دوری دو کشورو شروع اعمال فشار بر قطر، از جمله برای تغییر موضع آن نسبت به حماس (تندروترین نیروی مخالف اسرائیل) و تغییر در رابطه نرم خود نسبت به ایران، فراهم شده بود.
ولی با موضع مخالفی که قطر نسبت به بیانیه اجلاس ترامپ و رهبران کشورهای عربی در مقابله با ایران، گرفت، لحنها در واشنیگتن باز هم تندتر شد. جلسه دو هفته پیش بنیاد حمایت از دموکراسیها (FDD) که به روابط تنگاتنگ با دولت اسرائیل مشهور است و سخنرانیهای تند رابرت گیتس (وزیر دفاع سابق آمریکا) و دنیس راس (مشاور خاورمیانهای کلینتون و از چهرههای سیاسی و نظری نزدیک به اسرائیل در واشینگتن) در آن
http://www.arabnews.com/node/1105866/world
که بر مجازات و حتی تحریم قطر به دلیل حمایتهایش از حماس و نزدیکی به ایران تاکید داشتند همه و همه نمیتوانند به عنوان مقدمهای برای پشتگرمی عربستان وامارات و بحرین و موضع امروز آنها تلقی نشود. سخن امروز تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا که طرفهای مناقشه را به گفتوگو و حل اختلافات فراخوانده نباید نافی خشم واشینگتن از قطر و جهتگیری برای فشار بر این کشور تلقی شود.
با این همه، خوشحالی برخی محافل و تحلیلگران ایرانی که به استقبال شکاف در میان کشورهای عربی خلیج فارس رفته و آن را به سود ایران دیدهاند چندان واقعی نیست. قطر به لحاظ سیاسی و اقتصادی و مرزی بیش از آن به کشورهای همسایه عرب خود وابسته است که به راحتی بتواند با قطع رابطه این کشورها کنار بیاید. برای مثال شرکت هواپیمایی قطر یکی از مهمترین رکنهای اقتصادی این کشور است و وضعیتی برجسته در نقل و انتقالات هوایی بینالمللی و منطقهای دارد. محرومشدن از پرواز به بحرین و عربستان و امارات یک طرف و بستهشدن قلمرو هوایی این کشورها و مصر بر روی آن آسیب و زیان کمی نیست. همین دشواریها سبب شد که در سال ۲۰۱۴ قطر کوتاه بیاید و به توافقی در جهت خواست عربستان رضایت دهد. یا حجم تجارت میان این کشورها که بر صدها میلیارد دلار بالغ میشود یا نیاز قطر به تامین اقلام متفاوت برای آمادهسازی خود جهت برگزاری جام جهان ۲۰۲۲ که محرومیت از امکانات مرزی عربستان و رابطه با کشورهای همسایه تاثیر منفی کمی بر آن نخواهد داشت. تشنج سیاسی با همسایگان هم وضعیت مساعدی برای چنین تدارکی نیست.
این که ترکیه وایران تلاش کنند زیر بغل قطر را بگیرند و زیانهای ناشی از قطع رابطه عربستان و امارات را برایش جبران کنند به گونهای نیست که فشار این قطع رابطه را به اندازه زیادی بکاهد، به خصوص که آمریکا هم آشکار و پنهان در تحریمها علیه قطر یا انتقال پایگاه نظامی خود از این کشور شریک شود. به عبارت دیگر، امکان کوتاهآمدن قطر کم نیست.
با این همه اگر قطر به توافقی مشابه سال ۲۰۱۴ تن دهد و حتی پیگیرانهتر هم در جهت اجرای آن برآید، ولی شکاف میان کشورهای خلیج فارس که در جنگی نیابتی هم با هم درگیرند فراتر از آن است که کامل فروکش کند. در چنین شرایطی اگر سیاست مدبرانه و یک دستی (نه انقلابی و متکی به الفاظی مانند احمق و پست و … نسبت به رهبران کشورهای عربی) در تهران حاکم میبود و دستگاه دپیلماسی کشور حرف آخر را میزد، ایران هم میتوانست احیای مناسبات با عربستان را بهتر پیش ببرد و هم از شکافهای پیشآمده به سود منافع خود بهره گیرد و هم… فعلا که متاسفانه چنین نیست.
منبع: فیسبوک نویسنده
یک پاسخ
شاید قطر توان تحمل فشارهای پدرسالار عرب خود یعنی عربستان سعودی و خدم و حشم آن را خیلی نداشته باشد و مجبور شود در ایفای نقش قوی و تاثیر گذار خود بعنوان یک قدرت مستقل عربی و پشت کردن به سیاست های منسوخ ریاض ،کمی دست به عصاتر شود اما این شکاف قطعا رفوشدنی نیست و ایران باید برای برخورد مناسب با این رویداد و اتخاذ سیاستی مبتنی بر آموزه ها و تجارب بدست آمده از میز اتاق های دیپلماسی نه نظامی ،نقشه راه قوی داشته باشد.
دیدگاهها بستهاند.