در کتاب حیات القلوبِ مرحوم مجلسی که قصص الانبیا و احوالِ پیامبر خاتم است، در بخش معراج رسول، داستانی ذکر شده تا مدح علی باشد. حکایت این است که در آسمان چهارم، پیامبر با تندیسِ عظیمی از علی مواجه میشود که ذوالفقار در دست میچرخاند؛ جبرئیل که در رکاب پیامبر است عرضه میدارد که ملائکه مقیم آسمان، دلشان برای علی که در زمین است تنگ میشد و این هیات متحرک را ساختهاند که آتش فراق، سرد کنند.
از این روایت مجعول که معنا و معنویت و پیامبر و علی را به سخره میگیرد بگذریم، غرض از آوردن این اباطیل اینکه علی بن ابیطالب به همت مورخان و بسیاری از علمای شیعه ، قرنها از تاریخ اخراج شد.
دَروزیهای سوریه علی را در شمار چهار ربالنوعی نهادند که پرستش میکنند. صوفیان از او سرحلقه عرفان ساختند بی اینکه حضورش در جامعه را ببینند و شیعیان چنان به کلاف خلافت و غدیر و دشمنی با خلفای پیش از علی مشغول شدند که اصلا درد امیرالمونین و آرمان و شیوهاش در حکومت از یاد بردند.
سید رضی، نهج البلاغه را که مشتمل بر خطبهها و نامهها و پندهای امام اول شیعیان است، در قرن چهارم هجری، تدوین کرد اما مولف بیش از اینکه مفتون فلسفه سیاسی علوی شود، مسحور بلاغت گشت و ذوق ادبی سید رضی، حجابی بر فهم علی شد.
نهج البلاغه در این همه قرن که سلاطین اسلامی آمدند و رفتند و در ایران حتی صوفیان صفوی، خود را کلب-سگ- علی خواندند و سلسله برپا کردند، متروک و بلکه ِسری باقی ماند.
علی ابن ابیطالب از مقام انسانی فراتر رفت واسطورهای گشت و تاریخ از علی خالی شد و آنچه ماند، آهن پاره ذوالفقار بود و ذکر خیری که از بازوانِ تناور او میشد که دروازه خیبر کند. خواندن قصههای مجعول از خونریزی و مبارزهطلبی علی، نَقل محافل شیعیان شد و این حدیث از او خوانده نشد که: «بدی را از سینه دیگران با کندن آن از سینه خود ریشه کن نما».
در این صد ساله اخیر است که نهج البلاغه درخشیده است و از قضا در سپیده دم مشروطیت. مرحوم نائینی اولین نفری بود که در کتاب تنبیه الامه، مشروطه را در امتداد حکومت علوی، مقبول اسلام خواند. نائینی در بحث مبسوطی بر سر انواع حکمرانی،حکومت را به دو نوع تملکیه و ولایتیه منقسم کرد. اولی همان حکومت مالوف و استبداد سلطانی بود که همه میشناختند و دومی حکومت به نمایندگی مردم و مشروط به قانون و بر مبنای شورا و مشورت که پدیدهای تازه و تجربه نشده بود.
نائینی پا را فراتر می نهد و حکومت پیامبر و علی ابن ابیطالب را حکومت شورویه -شورایی – می داند. البته مشکلی این میانه هست و آن پندار معصومیت و علم غیب پیامبر و امام به زعم مسلمین و شیعیان است که این شورایی بودن را حشو زائد میکند و با این حال نائینی معتقد است اصل شورایی بودن در حکومت معصوم نیز ضروری است چه اگر شورا نباشد، حکومت شبیه حاکمیت استبدادی میشود.
تاکید بر شورایی بودن حکومت حتی در زمانه حاکمیت معصوم ، حرف تازهای بود که از فقیه نواندیشی در بطن انقلاب مشروطه شنیده شد. تفکر نائینی از بارقههای نخستینِ اندیشیدن به سیاست بود، فارغ از ذهن بستهی شیعی که همواره حاکمان را غاصب میدانست و حق حکومت را در انحصار امامان و امام غایب. با این همه آنچه نائینی میگفت در قیاس با نهج البلاغه که بیش از یک هزار سال قدمت داشت، کهنه مینمود.
اما آنچه نهج البلاغه را اینگونه به پستوی تاریخ برد و تامل بر علی را به تقدس مبدل کرد،این هاله معصومیت و غیبدانی بود که حضور تاریخی امام را در این نورپردازی گمراه کننده، به محاق افکند.
حال بیاییم و امام را به چشم انسانی انسان و از پنجره نهج البلاغه تماشا کنیم.
علی میگفت:«ما تکیهگاه راه میانهایم، آنها که تندروی کردهاند به ما بازمیگردند و آنها که عقب ماندهاند، میرسند».
بهرغم مدعیان که از علی رهبر انقلابی میسازنند که با طبقه ثروتمند سر ستیز داشت و تنها گرسنگان و پا برهنگان را پاس میداشت، ایشان چنان به مساوات دل بسته بود که میان فقیر و غنی در قبال حکومت فرقی نمینهاد. در فرمان به مالک اشتر آنگاه که طبقات اجتماعی را شرح میدهد از سپاهیان و تاجران و صنعتگران میگوید و این گروه تاجر و بازاری و صنعتگر را کسانی میداند که رونق و آبادی جامعه به دست ایشان است و اگر که تضعیف شوند، حکومتی که اموراتش به مالیات میگذرد، لنگ میماند. حتی تاجران را میستاید که به سفرهای دور و دراز میروند و پا به جاهایی میگذارند که کمتر کسی رفته است و به مالک توصیه میکند که حقوق ایشان را حفظ کند و بر قیمت کالاها نظارت کند که هم به نفع مشتری باشد و هم فروشنده و به مالک اشتر انذار میدهد که مجازات احتکار را سنگین قرار ندهد.از مالک میخواهد تا قسمتی از عواید محصولات کشاورزی را به طبقه فرودست و از کار افتاده اختصاص دهد و با این حساب حکومت را پشتیبان فقرا میداند و نه نماینده ایشان.
علی در پی ۲۵ سال مشاوره به خلفا و ایستادن در کناره قدرت، میداند که خلفای پیشین از چه ضربه خورده اند. در نامهای به فرزندش حسن مینویسد که عمری را در سیر و نظر در تاریخ پیشینیان و عبرت گرفتن نهاده است.
نقادی عملکرد حکمرانان قبلی او را به این نتیجه رسانده که از خود رایی و استبداد دوری کند. عدالت و حقیقت را مفاهیم بیرونی میداند و قدرت و حکومت را وسیلهای برای رسیدن به آن. با این وصف حفظ قدرت را اوجب واجبات نمیداند و در این خویشتنداری از تقوی حیرتانگیزی که به ریاضت و عبادت کسب کرده و شرم از خداوند و یاد سترگ مرگ که هر لحظه فرایاد می کند، همت میطلبد.
تلاش علی بر این است که سیستم و رژیمی تازه بنیاد کند در دنیایی که تجربهای غیر از سلطنت نداشته است. هر چند که دموکراسی یونانی زمانهای بر پا بوده اما گمان نمیرود که امام چیزی از آن شنیده باشد و یا آن دموکراسی که بر پایه کاستهای طبقاتی بوده به مذاقش خوش میآمده است.
با این حال علی با فراست دانسته است که مبنای حکومت بر پایه حقوق مردم است. در نامهای به اشعث بن قیس والی آذربایجان مینویسد «حوزه فرمانرواییت طعمه تو نیست،بلکه امانتی است بر گردن تو».
در فرمان به مالک اشتر، مساوات بین همه مردم چه مسلمان و چه نامسلمان را چنان بیان میکند که ما ایرانیها در صد سال گذشته در بیان این صراحت، لکنت داشتیم: «با مردم همچون حیوان درندهای مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری، زیرا آنها دو گروه بیش نیستند یا برادران دینی تو هستند و یا انسانهایی همچون تو».
در ساختار ابتدایی حکومت اسلامی که هنوز فخر و غرور قبیله ای و عشیرهای برجاست و در پی کشورگشایی خلفای پیشین و شیوه حکمرانی عثمان و معاویه ، پدیده عرب و عجم و نژاد پرستی عربی نیز بر آن افزوده شده است، امیرالمومنین دریافته است که رعایت حقوق و مساوات جز با قاضیان مستقل از حاکم تامین نخواهد شد.
نباید انتظار داشت که تفکیک قوا را در حکومت علوی شاهد باشیم، هنوز بسیار راه مانده است تا رسیدن به سیستمهای حقوقی نوین. با این همه کوشش علی در برجسته کردن نقش قاضیان شگفتانگیز است.
علی در فرمان به مالک اشتر که به فرمانداری مصر منصوبش کرده است، استقلال امر قضا از حکومت را به تمثیل شرح میدهد. از مالک میخواهد که وقتی قاضی به جمعی وارد میشود، چنان او را تکریم کند و احترام گذارد که مقربانش هیچ گاه در این توهم نیفتند که میتوانند در پناه فرماندار از قضاوت مصون بمانند.
حکومت در نگاه علی ودیعه است و نه حقِ ازلی و ابدی که لابد از آن امامان است و پس از ایشان به فقها میرسد. در هیچ یک از نامهها و وصایایی که به حسن نوشته است، او را برای حکمرانی آماده نمیکند. وصایا به حسن تنها به تذکر و خدا اندیشی اختصاص دارد و حقی برای او در حکومت قائل نیست. حتی وقتی در نامهای حسن را متکفل اموالش پس از وفات تعیین میکند، مینویسد:«پسران فاطمه همان مقدار سهم از این مال دارند که پسران علی -منظور فرزندانش از دیگر زنان است-و اینکه سرپرستی اموال را به پسران فاطمه واگذاردم به خاطر تقرب به رسول الله است».
با چنین بینشی در هیچ کجای نهج البلاغه علی از واقعه غدیر یادی نمیکند، هر چند خود را در خطبه شقشقیه شایستهتر از خلفای پیشین در امر امارت میداند اما تنها دلیلش بر پذیرفتن حکومت ، بیعت مردم است.
در اوان کار حکومت وقتی نامهای به مردم کوفه میغرستد که در واقع گزارشی است از واقعه کشتهشدن عثمان و خبر از دارالخلافه شدن کوفه، اعلام میکند که خلیفه است چون که مردم به رغبت و نه اکراه و اجبار با او بیعت کردهاند.
علی ضعف خلفای پیشین را در استبداد رای میداند و از این روست که نهج البلاغه سرشار است از تکریم مشورت. علی معتقد است: «آنکه تو را هشدار داد چون کسی است که مژده داد».
به تجربه دریافته که :« آنکس که از افکار و آراء گوناگون استقبال کند،صحیح را از خطا خوب میشناسد» و اینکه : «هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست».
متاسفانه در تاریخ ذکر نشده که امام در جلسات مشاوره چه میکرد و تا چه حد تصمیمات ایشان در حکومت جمعی بود اما میدانیم که علی «نمیدانم» زیاد میگفته است و نشان به آن نشانی که در نهج البلاغه بارها میگوید از ندانستن شرم نکنید: «آنکس که از گفتن نمیدانم روی گردان است به نابودی میرسد»
حکومت پنج ساله علی در طلیعه تاریخ اسلام البته نمیتوانست به رژیم حقوقی و دموکراتیک ختم شود. زمان و زمین مهیا نبود، سنتهای قبیلگی ، آفتِ فساد نهادینه ، جهل مردم که از هر تازگی هراسان بودند و منافع بزرگان جامعه اسلامی به یگانهی تنهایی چون علی مجال نمیداد تا شیوه و فلسفه حکمرانی را دگرگون کند.
دیگر اینکه علی ابن ابی طالب انسانی بود عظیم اما به هر حال انسانی سرشار از ندانستهها و محدودیت چها. علی در ساختن ساختار و سیستم حکومتی که بتواند بی اتکا به شخص خلیفه قانونمندباشد و به عدالت رفتار کند، توفیقی نیافت. حکومت آن بزرگوار تلاش جانکاهی بود برای رسیدن به عدالت و مساوات اما انتظار نباید داشت که از حکومت ساده و شریفِ علوی، بتوان حقوق پیشرفته امروزی را استنباط کرد، گو اینکه آن بزرگوار چندان عنایتی به حقوق زنان نداشت.
در کتاب سرگذشت انسانی در شرق و غرب میتوان آن پنج سال حکومت علی را صفحهای زرین دانست از تکاپوی مردی حیرتانگیز که فراتر از زمان و تاریخ خویش میاندیشید و هنوز که هنوز است به تاریخ بازنگشته است.
17 پاسخ
با کمال احترام به سرور عزیزم آقای رهبر که همیشه از خواندن مطالبشان بذت میبرم و استفاده میکنم
این مقاله به نظرم احساسی و عاطفی بود
نهج البلاغه منبعی مشکوک هست که دقیق معلوم نیست واقعا سخنان امام اول هست یا قلم فرسایی سید رضی
شما بهتر میدونید برخی احادیث که به امام علی منسوب شده ، اقوال ، داستان و اشعار عرب هست …. ظاهرا سید رضی هرجمله بلیغی که دم دست بوده رو به نام امام اول سند زده.
در مجموع شیعه (از غالی تا نواندیش) یک ذهنیت اغراق شده و فوق انسانی از علی داره
در ضمن آقای رهبر و امثال ایشان، بهتر است هرچه برایشان عجیب و غریب بود، سریع آنرا اباطیل نخوانند. هم جای تردید از نظر شناخت علمی بگذارند که ممکن است امری ممکن باشد اما با عهد ما که مشحون زمانه و جو آن است نسازد، نیز رعایت ادب و متانت در کلام را بکنند، بهتر است. ممکن است بگویند من نمفهمم، یا با عقل من جور در نمی آید. اما معجزات انبیاء نیز گاهی درحد فهم و درک ما نیست، اما رد کردن آن ها هم معقول نیست.
بوعلی سینا: هرامر عجیبی که به گوشت خورد، آنرا در ظرف امکان (در زمره احتمالات) بگذار.
تا روزی به علم قطعی در نفی یا اثبات برسی. صرف عجیب و غریب بودن، کافی برای انکار نیست، حداکثر نپذیرفتن است، نه انکار قطعی.
از هر چه بگوئیم، آخرش:
از علی آموزیم اخلاص عمل.
پیامبر ص: علی با حق است، و حق با علی است، هرجا علی برود، حق هم، می رود!( علی مع الحق و الحق مع علی، یدور حیث ما دار).
و آنها که ظالمانه علی را خانه نشین کردند، بر بشریت ظلم کردند.
و ما که اظهار دوستی با علی ع، می کنیم، کمی نهج البلاغه بخوانیم، معرفت بیاموزیم و عمل کنیم!
علی ع: “اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد”، مرا یاری کنید، با ورع(خودداری از گناه کردن), کار و تلاش، عفت و پاک دامنی، درست کاری و محکم و متقن کار کردن!
در شگفتم از مقامت یا امیر المومنین!
دشمنت را خصم جانم، یا امیر المومنین.
من غلامت را غلامم، یا امیرامومنین.
علی هم جاذبه داشت و هم دافعه. یار ضعیفان و مظلومان و یتیمان بود و با ناکثین(پیمان شکنانی چون طلحه و زبیر و عایشه), قاسطین(تجاوز گرانی چون معاویه و عمر عاص و مغیرهو..), و مارقین (افراطیون خارج شده از جاده ی دین داری صحیح، همچون ابن ملجم), جنگید.
Abbas Chimeh:
ادعای جعلی دانستن این روایت مستند به چیست؟
چون در مقاله بحث سندی ای صورت نگرفته پس احتمالا تنها دستاویز مولف برای جعلی خواندن روایت محتوای آن است.
حال این سوال پیش می آید که کجای آن مغایر با اصول اعتقادی اسلام است؟
به نظر من بهترین و منصفانه ترین نتیجه گیری از این مقاله توسط نویسنده محترم و نکته بین در انتهای متن آورده شده است.
در کتاب سرگذشت انسانی در شرق و غرب میتوان آن پنج سال حکومت علی را صفحهای زرین دانست از تکاپوی مردی حیرتانگیز که فراتر از زمان و تاریخ خویش میاندیشید و هنوز که هنوز است به تاریخ بازنگشته است…
آقای رهبر،
بیشترمنصف باشید.درنهج..امام دههابارخودشان رانماینده محرومان میدانند.اصلا نه تنهاخودشان رابلکه مسئولیت عمده عالمان رادراین میدانند
وانباشت سرمایه راحاصل تضییع میشمارند.ستمی که من وبسیاری ازدوستان به وفور روا میداریم اینست که پدیده هارادر پارادایم زمانی ومکانی خودش بررسی نمی کنیم.اگر عده ای امام راباتعصبات خود مصادره میکنند شما ایشان را با رویکردهای امروزین خود مصادره نفرمایید.
” اصلا درد امیرالمونین و آرمان و شیوهاش در حکومت از یاد بردند.”
اصلا در نیافتند که نوبت به از یاد بردن برسد ، اگر دریافته بودند صحبت از علی به حکایت رفتن نزد قاضی در اختلاف راجع به زره و کمک شبانه به مستمندان منحصر نمیشد و نوبت به قصه صحبت کردن شیر با حضرت هم نمیرسید !
اقای رهبر اگر همان نهج البلاغه را درست می خواندید میتوجه می شدید که حضرت علی در اوج دفاع از ازادی و حقوق مردم به موضع گیری طبقاتی اسلام و نبرد با اشرافیت غارتگر هم اشاره کرده است .مثلا در نهج البلاغه در مورد دلیل قبول حکومت می گوید که خداوند از اگاهان جامعه پیمان گرفته که بر سیری ظا لم و گرسنگی مظلوم یعنی بر اختلافات طبقاتی سکوت نکنند.در مورد ندانسته های امام و یا نقص در مورد حقوق زن البته یک نفر اگر شیعه باشد می داند که علم امام لدنی و از سوی خداست و اکتسابی نیست که نقص داشته باشد ولی اگر ایشان دچار محدودیت بودند به خاطر شرایط زمان بود که مردم زمان ایشان به لحاظ عقلی چگونه می توانستند علم ایشان را تحمل کنند .مگر نه این است که ایشان می گفت من علمی دارم که راه های اسمان را بهتر از زمین می دانم .من علمی دارم که تا قیامت از حوادثی که واقع می شود اگاه هستم .و می فرمود از من بپرسید قبل از این که من را از دست بدهید ودر این موقع عرب نادانی از او پرسید بگو موهای سر من چند عدد است .راستی در چنین جامعه ای امکان سخن گفتن از مسائل مدرن امروزی بود.ایا در جامعه ای که تازه از جهل زنده به گور کردن زن رها شده بود امکانش وجود داشت که شما از برابری زن و مرد به شیوه قرن بیست ویکم سخن بگویید .اقای رهبر اگر شرایط زمانی را در نظر گیریم در مورد بهترین افراد گذشته هم به بدترین قضاوتها می رسیم.به عنوان مثال اگر به این نکته توجه نکنیم که در دوران جاهلیت زن را اصلا انسان ندانسته ومثل وسایل خانه با او برخورد می کردند و تا قرنها بعد هم نه در عربستان بلکه در بسیاری کشورها و حتی در اروپا زن حقوقی مانند ارث را به کلی نداشت در این شرایط است که می فهمیم که دستور اسلام در مورد سهم ارث زن چقدر مترقی بوده است ولی اگر با نگاه امروزی به این دستور نگاه کنیم البته که بی انصافی خواهیم کرد .تردید نکنید که اگر رسول خدا و حضرت علی بودند امروزه اجتهاد جدیدی داشتند .متاسفانه حوزه علمیه اصل مترقی اجتهاد را به موارد بسیار محدود خلاصه کرده و این اصل راهم مانند خیلی از موارد دیگر به ابتذال کشانده است .شاید به همین دلیل است که در روایت داریم که امام دوازدهم با دین جدید و حکومت اسمانی جدید و قضاوت جدید می اید.در این جا منظور این نیست که ایشان نماز و روزه جدید می اورد بلکه منظور همان اجتهاد جدید و تطبیق اسلام با شرایط زمان است که متا سفانه رو حانیت در این امر نا موفق بوده است ودر روایت هست که فقها با ایشان مخالفت می کنند.پس جناب رهبر در قضاوت خود انصاف را رعایت کنید و اطلا عات خود را هم در معصومین افزایش دهید.
چند سال دیگر پیام مرا بررسی خواهی کرد سردبیر آزاده؟ باز از کجایش خوشت نیآمده و با ایدئولوژیت همخوانی نداشته؟ خسته کننده ای هر چقدر هم مدل بیرونی سایت را عوض کنی. چون از درون نمیتوانی تغییرش بدهی. این پیام مال خودت است نه اینکه با انتشار آن بخواهی برای آزادمنشی خودت شاهد آورده باشی
سلام. ضمن تشکر از این مقاله، مواردی اشتباه می نماید که فقط به یکی از انها اشاره میکنم:
نباید تصور کنیم همه سخنان امیرالمومنین علی بن ابی طالب به مارسیده است. اصولا فضای جامعه تا سالها یا بی اعتنا به علی بود یا با او ضدیت شدید داشت. اینگونه نیست که نهج البلاغه، جامع کلمات این بزرگ مرد باشد. خیر. اقوال او در کتب دیگر هم امده حتی در کتب سنی مذهبان. همچنین میبایست علی را در کلام رسول خدا و نیز پسران طاهرینش واکاوی کرد تا این کاستی جبران شود. و گرنه به اشتباهتی گرفتار میشویم که مقاله نیز شده است.
سراسر عمر ۶۳ ساله علی ع، و از جمله همان ۲۵ سالی که در همان خطبه ی سوم، شقشقیه میگوید: “صبرت و فی العین قذی و فی الحق شجی، صبر کردم در حالیکه خار در چشم و استخوان در گلویم بود” آموزنده و راه گشاست.
در همان خطبه، می فرماید ابوبکر لباس خلافت بر تن کرد، در حالیکه بخوبی می دانست که آن جایگاه من است. (محلی منها محل القطب من الرحی، جایگاه من به آن، مثل محور آسیاب به کل آسیاب بود) و علی ع بیهوده و بی مدرک ادعای خلافت (جانشینی)پیامبر ص را نمی کرد. یکی از موارد صریح و روشن آن غدیر خم بود که از مسلمیات تاریخ است. و علامه امینی در کتاب الغدیر، پوشانندگان تاریخ را رسوا کرده است. و نهج البلاغه تنها بخشی از فرمایشات نقل شده از امام علی ع است.
البته اضافه کنم که مقاله ی زیبائی بود و در بزرگی و عظمت علی ع هرچه بگوئیم بقدر فهم ناچیز ماست. چه بسا منقولات یا برداشت های دیگران نیز با فهم ما جور نیاید!
در شگفتم از مقامت یا امیرالمومنین
من غلامت را غلامم یا امیرالمومنین!
در مجموع سپاسگزارم که شما و زیتون، در سالروز ضربت خوردن مظلومانه ی آن امام همام، یاد حق و حقیقت را زنده کردید!
حق زنده باد و باطل نابود باد.
“یکی از موارد صریح و روشن آن غدیر خم بود که از مسلمیات تاریخ است”
با یک مقدمه نسبتا صحیح نتایج اشتباه و باب میل گرفتید
اگر علی غدیر را سند حقانیت حکومت میدانست طبیعتا به آن اشاره میکرد و نیازی نبود من و شما ذهن خوانی کنیم که منظور علی از اولویتش به عثمان واقعه ی غدیر بوده.
واقعه ی غدیر و اعلام محبت پیامبر به علی به دلیل اعتراضی بود که بخشی از مسلمانان به شکل تقسیم غنایم از جانب علی داشتند.
سلام
مقاله با نتیجه گیری لغزنده ای پایان یافته است:
“در کتاب سرگذشت انسانی در شرق و غرب میتوان آن پنج سال حکومت علی را صفحهای زرین دانست از تکاپوی مردی حیرتانگیز که فراتر از زمان و تاریخ خویش میاندیشید و هنوز که هنوز است به تاریخ بازنگشته است.”
روش حکومتی علی و اندیشه های ایشان در زمره “صراط الذین انعت علیهم” است….
ما باید از خدا (خدا) طلب هدایت کنیم…اهدنا الصراط المستقیم…اگر خداوند ما را در این عصر و زمان هدایت کند آنگاه در همان “الصراط” قرار میگیریم….
همین که بگویید “فراتر از زمان و تاریخ” عده ای با سوء استفاده از این موضوع به دنبال معیار گرفتن عملکرد های علی خصوصا در امور اقتصادی بر می آیند…مثلا زکات (مالیات) به همان اندازه…
عملکرد وابسته به زمان و مکان است ولی اندیشه میتواند فراتر باشد…
اندیشه امروزی میتواند معیاری برای عملکرد امروزی باشد بر عکس آن صحیح نیست…
یعنی عملکرد گذشته لزوما منطبق با اندیشه امروز نیست…لذاست که از خدا میخواهیم ما را به اندیشه امروز (هدایت) راهنمایی کند تا عملکردی متناسب داشته باشیم عملکردی در ادامه (ادامه)عملکرد گذشته…
بنابراین بهترین آرزو استعانت این است که مجهز بشویم به هدایت امروزین…هدایت امروزین از قرآن جاوید بر می آید…گذشته ها تجربه های ما هستند نه معیارهای ما…
والسلام
برخورد واقع بینانه با حضرت علی و تاریخ به نفع تشیع است و اگر در غیر انسان نشان دادن حضرت علی بکوشند بیشتر ایشان را از دست خواهند داد.
احترام و مراجعه شما را به علی پاس میدارم. اما تائید کلامی از شخصیت و درک او از زندگی برای دوستدارانش کافی نیست. امروزه کدام کار عملی را میتوانید بکنید که زنده کننده تفکر او باشد؟ قادرید نشان دهید مثل ولی قبیله و اسلام قبائلی نمی اندیشید و عمل نمیکنید؟ آنهائی که حتی دوستی علی را نمی شناسند و نهج البلاغه هم احتمالا نمی خوانند دارند ابتکاراتی به خرج میدهند تا تفسیر قبائلی از قران را از زیر انحصار روسای قبائل
“خود فقیه خوانده “خارج کنند. به خبری در این مورد روی سایت دویچه وله مراجعه کنید .
دیدگاهها بستهاند.