زیتون-ریبوار کوهستانی: آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، چند روز پیش در دیدار با شماری از دانشجویان که از آنها به عنوان افسران جنگ نرم نام برد، به آنها توصیه کرد که مستقل و «آتش به اختیار» باشند.
رهبر ایران در ادامه صحبتهایش در آن نشست، تاکید کرد که نه تنها افسران جنگ نرم بلکه عموم فعالان عرصه فرهنگی باید «خود تصمیم بگیرند که چه بکنند». آیتالله خامنهای میگوید هنگامی که دستگاه فرهنگی مختل میشود افسران جنگ نرم باید با «شناخت وظیفه خود» به صورت آتش به اختیار تصمیمگیری و اقدام کنند.
مجریان فرمان «آتش به اختیار» چگونه این فرمان را فهم کرده و آن را عملیاتی میکنند؟ انتظار میرود این فرمان چه پیامدهایی به دنبال داشته باشد؟ آیا ممکن است از جمله پیامدهای این فرمان٬ تکرار رخدادهایی همچون قتلهای زنجیرهای یا حمله به کوی دانشگاه تهران باشد؟ درباره این موضوع با رضا علیجانی، روزنامهنگار و فعال سیاسی ملی مذهبی ساکن پاریس گفتگو کردهایم.
آقای علیجانی٬ فرمان آتش به اختیار آقای خامنهای به تعابیر مختلفی دامن زده است. برخی میگویند این نشانه بحران سیاسی و دعوت طرفدارنش به برخور تندتر با آقای روحانی است و برخی دیگر میگویند این تعبیر نادرست است. شما چه برداشتی از این فرمان دارید؟
اصل و کنه آتش به اختیار، ناظر به واقعیت نظام دوگانه سیاسی ایران است٬ یعنی نظامی که از یک سو نهاد پرقدرت ولایت فقیه را دارد و از سوی دیگر علیرغم نظارت استصوابی٬ گونهای از نهادهای انتخابی، یعنی ریاست جمهوری و مجلس را هم در خود دارد. این نظام دوگانه همیشه این امکان را به بخش ولایی که باثباتتر و قدرتمندتر است داده که به بخش انتخابی شلیک کند و آن را محدود کند. اما تا اینجای امر مساله قانونی است یعنی در متن قانون آمده است. البته این قانون پاردوکسیکال است و از درون مجلس خبرگان هم تاکنون دلسوزانی چون مرحوم مهندس سحابی به این پاردوکس اشاره کردهاند.
اما مساله وقتی بحرانیتر میشود که بخش ولایی نسبت به بخش انتخابی از ابزارهای فراقانونی هم استفاده میکند. آقای خامنهای خطاب به افسران جنگ نرم صحبت میکند و مقصود و هدف را جایی قرار میدهد که این افسران جنگ نرم فکر میکنند آنجا اختلالی و اشکالی وجود دارد. اشکالی که به تعبیر آقای خامنهای ناشی از تعطیلی و یا اختلال مراکز فرهنگی و سیاسی قانونی است.
آقای خامنهای به این تجربه دردناک تاریخی رسیده است که به نیروهای هوادار خودش فقط تا سر صندوقهای رای مبسوط الیدی بدهد
به این ترتیب کسانی که مسوول آتش به اختیار هستند افرادی هستند که به شیوه خاصی تربیت میشوند و به جاهایی که خودشان تشخیص می دهند به دلیل تعطیلی و اختلال مراکز قانونی، اشکال و ناهنجاری وجود دارد شلیک میکنند. به این ترتیب در واقع، هم عملی کردن آتش به اختیاری امر غیرقانونی است و به هرج و مرج دامن میزند و هم صریحا به مواردی اشاره میشود که معنایش ایستادن مقابل نهادهای قانونی است، با این تفسیر که آن نهاد قانونی یا فرمانده دچار ناتوانی است.
این دو نکته تا اینجا روشن است و نکته سومی که آقای خامنهای باید روشن کند تفسیر شیوه عملیاتی کردن این آتش به اختیاری است.
باید امیدوار بود که ایشان به شیوهای این فرمان را تفسیر کند که جلوی هرج و مرج و مقابلهجویی با دولت را بگیرد و هرج و مرج اداری در ایران تنها به همین هرج مرج ذاتی بین دو بخش منحصر شود. یعنی نقطه ابهام تنها در مورد مکانیسم عملی کاربرد این فرمان آتش به اختیار است و اینکه افسران جنگ نرم در شلیک به مواردی که دولت قانونی را در آن دچار اختلال میدانند چگونه عمل کنند و از چه روشهایی استفاده کنند و تا کجا پیش بروند، وگرنه در رابطه به اینکه مجریان آن افسران جنگ نرم هستند و مقصد و سیبل آنها هم نقاطی در حوزه اختیارات دولت است هیچ تردیدی وجود ندارد.
آیا میتوان گفت صدور فرمان یا توصیه «آتش به اختیار» از سوی آقای خامنهای در یک نشست عمومی به این معنی است که توصیههای پشت پرده و کنایهها و تذکرات علنی و غیر علنی رهبری به دولت آقای روحانی در تغییر رفتار و عملکرد دولت، آنچنان که ایشان میخواهند، موثر نبوده و این فرمان تازه خبر از رسیدن اختلافات رهبری و دولت به یک نقطه بحرانی بیبازگشت میدهد؟
به یک معنا این تفسیر درست است٬ یعنی هم به معنای استیصال است و هم علامت هشدار و البته صرفا به آقای روحانی هم ختم نمیشود، هرچند طرح این بحث بلافاصله پس از شکست جریان مورد حمایت آقای روحانی دقیقا همین معنی را میرساند که شما اشاره کردید. نگرانیهای آقای خامنهای اما مسبوق به سابقه است و شاید بیش از یک دهه و نیم در دولتهای مختلف تکرار شده و به نظر من پیامد پیدایش دو نوع سیاست، دو نوع دکترین کلی برای ادره کشور است، یک دکترین توسعه گرای اقتصادی و یک دکترین اقتدارگرای امنیتی و تهاجمی نسبت به جهان و منطقه.
فرمان آتش به اختیار حداقل پیامدش ایجاد نوعی هرج و مرج و کارشکنی در کار دولت رسمی کشور است اما عمق و شدت این هرج و مرج بستگی به دولت اقای روحانی دارد
آقای خامنه ای در انعکاس داخلی دکترین خودش، خواهان بسته شدن فضای فرهنگی جامعه است چون فکر میکند دشمنان جهانی به داخل نفوذ میکنند، شبیخون فرهنگی میزنند و میخواهند استحاله فرهنگی ایجاد کنند و طرفدران دکترین توسعه اقتصادی را سازشکار میداند و با یک شکاکیت امنیتی در بین آنها دنبال نفوذی میگردد.
ریشه این مساله هم فقط به دولت آقای روحانی برنمیگردد اما آقای خامنهای پس از جنبش سبز، از اینکه با دستکاری انتخابات و تقلب در آرا مردم بتواند جلوی اکثریت یافتن سیاست توسعهگرایی اقتصادی را بگیرد ناامید شده است. از طرفی هم شاید تحت فشار بخش تندروی حامیان خودش است که انتظار دارند آقای خامنهای به نحوی از بالا مساله را حل کند.
اما آقای خامنهای به این تجربه دردناک تاریخی رسیده است که به نیروهای هوادار خودش فقط تا سر صندوقهای رای مبسوط الیدی بدهد. یعنی رادیو و تلویزیون، سپاه، روحانیت و ائمه جمعه و بسیج با برخورداری از حداکثر بودجه و امکانات حتی خدعه، فریب و دروغ برای تهاجم به طرف مقابل با هدف پیروزی سر صندوق رای آزادند. ایشان در بخشی دیگر از سخنرانیشان گفتند که من باید مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کنم و شما بروید تلاش کنید که این رای نیاورد و یکی دیگر رای بیاورد. یعنی در واقع توپ را به میدان هواداران خود انداخت و با تاکید بر اینکه اگر جایی شکست خوردیم این جایی است که شما کارتان را درست انجام نداید، خودش را از این شکست تبرئه کرد.
عملی کردن فرمان «آتش به اختیار» تا چه حد میتواند موجب جبران شکست مورد بحث شود؟ یعنی آیا ممکن است کاربرد این فرمان در عمل فضا را چنان بر دولت روحانی و جریان سیاسی نزدیک به او تنگ کند که در پایان چهار سال ریاست جمهوری دوره دوم حسن روحانی، در ارزیابی کارنامه ایشان، افکار عمومی و حتی هوادارن جریان سیاسی نزدیک به دولت، به او نمره منفی بدهند و از این جریان رویگردان شوند؟
این بستگی به دو عامل دارد. یکی رفتار و برنامهریزهای دولت آقای روحانی و دیگری نحوه برخورد و واکنش جامعه مدنی به این شرایط.
فرمان آتش به اختیار حداقل پیامدش ایجاد نوعی هرج و مرج و کارشکنی در کار دولت رسمی کشور است اما عمق و شدت این هرج و مرج بستگی به دولت اقای روحانی دارد که در درجه نخست از بالا، پشت صحنه و در فضای علنی، با آقای خامنهای صریحا گفتگو کند و ایشان را وادار کند تا حداقل دامنه و برد این آتش به اختیاری را به کمترین سطح تقلیل بدهد و برخوردش در این مورد را اصلاح کند.
مساله توان اقتصادی کشور و البته فقدان کاریزمای آقای خامنهای در مجموع به نظرم مانع این میشود که آتش به اختیار در این حد شدید و حداکثری عملی شود
در گام بعدی هم، مقاومت و پیگیری اقای روحانی در انتخاب وزرایی که برای دولتاش معرفی میکند میتواند نتیجه را عوض کند. فارغ از اینکه بخشی بزرگ از نهادهای تصمیم گیری کشور در اختیار طرف مقابل است و آنها میتوانند در کار دولت مانع تراشی کنند، دولت چون به هرحال وزراتخانهها و بودجه مملکت را در اختیار دارد میتواند برنامههای توسعهای خویش را پیش ببرد.
به این ترتیب، دولت اقای روحانی هم باید بتواند به زبان کارشناسی اقتصادی و امنیتی با آقای خامنهای گفتکو کند و او را متوجه کند که توان اقتصادی کشور امکان پیگیری سیاستهای تنشزای داخلی و خارجی را نمیدهد و میتواند تبعات امنیتی برای کل نظام داشته باشد و هم ارتباطی شفاف با افکار عمومی داشته باشد تا آقای روحانی بتواند همچنان از انرژی اجتماعی، افکار عمومی و شبکههای اجتماعی برای کند کردن آتش بیاران به اختیار استفاده کند و آسیبهایشان را به حداقل برساند.
رهبر ایران پیشتر بحث تهاجم فرهنگی و نگرانیهای خود در این باره را مطرح کرد، به باور برخی ناظران نتیجه ابراز نگرانی ایشان و پیامد عملی سیاست مبارزه با تهاجم فرهنگی٬ اقدامات آتش به اختیاران آن زمان در خلق فجایعی همچون قتلهای زنجیرهای روشنفکران و نویسندهگان و یا در سطحی دیگر برخورد با توریستهای خارجی بود. فکر میکنید چقدر این خطر وجود دارد که این فرمان تازه «آتش به اختیار« موجب تکرار تجربههایی مشابه در سالهای پیشرو شود؟
من امکان عملی شدن این سطح از خشونت را بعید میدانم هرچند منتفی نیست٬ اما جملات آقای خامنهای استعداد تفسیر حداکثری و حداقلی را همزمان دارد. میتواند تفسیر حداقلی از آن موجب برهم زدن برخی مراسم در دانشگاهها و کنسرتهای موسیقی و برخی تجمعات خیابانی علیه مخالفان یا برخورد با «بدحجابی» باشد که کم و بیش وجود دارد و میتواند برد و دامنه وسیعتری هم بگیرد. با این حال آقای روحانی خودش سابقه امنیتی دارد و مساله توان اقتصادی کشور و البته فقدان کاریزمای آقای خامنهای در مجموع به نظرم مانع این میشود که آتش به اختیار در این حد شدید و حداکثری عملی شود.
به هر حال هم جریان اصلاح طلب و اعتدالی و هم جریان محافظه کار میانهرو با این رویکرد موافق نیستند و سلاح جریان تندرو هم به تدریج کند شده است و همین که طیف آقای خامنهای از اینکه مستقیم در انتخابات دخالت کنند ناتوان شده و امکان این کار را ندارند، به گمان امکان تکرار رفتاری همچون قتلهای زنجیرهای و یا حتی دستاندازی در سیاست خارجی همچون اقدامات سعید امامی را هم از ایشان سلب کرده و یا دستکم به حداقل ممکن رسانده است.
اما همین قدر هم که اقای خامنه ای بلافاصله پس از شکست انتخاباتی فرمان آتش به اختیار میدهد و در واقع اعلام استیصال و هشدار میکند و بخشی از خطاها و وظایف را به گردن حامیانش میاندازد، یعنی آژیر خطر در صحنه سیاست ایران بلند به گوش میرسد. اضافه کنم سخنان آقای خامنهای روشنتر از آن است که بتوان تعبیر خوشبینانهای از آن داشت، اما شرایط اقتصادی و اجتماعی چنانکه اشاره کردم امکان استفاده حداکثری از این فرمان را محدود میکند.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…