در ادامه بحثهای مندرج در مقاله «با تروریسم چه باید کرد؟» مندرج در زیتون، و مطرح شده در برنامه صفحه ۲ آخر هفته، مورخ پنج شنبه ۸ ژوئن از تلویزیون فارسی بیبیسی، با شرکت آقایان کامران متین و ماهان عابدین و من، که عمدتا حول «علل سرایتِ تروریسمِ داعشی به کشور ما» صورت گرفت، برخی نکات ناشکافته را در سطور زیر مورد توجه قرار داده ام.
۱. راست این است که حکومت جمهوری اسلامی، در دهه گذشته، از فعالیت گروههای سلفی در مناطق غربی کشور حمایت کرده و این حمایت به آنها فرصت داده جای پا باز کنند. هرچند این حمایت بعد از تشکیل «خلافت اسلامی» قطع و به مقابله تبدیل شد. تذکرات مطرح شده در این مورد در برنامه صفحه ۲ کاملا صحیح است.
به یاد آوریم که سال گذشته حکومت ۲۰ نفر را – حتی با نادیده گرفتن حق دفاع – به اتهام ارتباط با داعش اعدام کرد. در همان زمان علل این اعدامها در برنامه صفحه ۲ بی بی سی – که من هم در آن شرکت داشتم مورد بحث قرار گرفت. شواهد معین در دست است که برخی از اعدامشدگان قبلا با جمهوری اسلامی همکاری داشتهاند. بهزعم من نیز این اعدامها نشانه آن بود که استراتژی جمهوری اسلامی پس از پیدایش داعش مشخصا تغییر کرده است.
۲. در باره تاثیر سیاست تبعیضآمیز جمهوری اسلامی در مناطق کرد نشین در جذب افراد به داعش چه میتوان گفت؟ آقای متین تاکید دارد وقتی حتی اجازه ساختن یک مسجد سنی هم در تهران داده نمیشود، مسلم است که نارضایی تشدید و تروریسم امکان یارگیری پیدا می کند. اشاره آقای متین به ریشه اصلی پیدایش و رشد داعش نیست. زیرا:
– پیدایش و رشد داعش ریشه در زخمهایی دارد که، از معاهده سایکس-پیکو تا امروز، در روح و روان جامعه عرب و سنی خلیده است. تحقیر ناشی از جنگ ۶ روزه، و سپس مصائب بیپایان درافغانستان، عراق، لیبی و جاهای دیگر، هزاران نفر را در سراسر خاورمیانه، شمال افریقا، و غرب آسیا آماده انتحار – و میلیونها نفر را به حمایت از آنان تشویق – کرده است.
– انگیزه و رویای داعشیها رفع تبعیض قومی نیست. رویای آنها احیای قدرت خلافت اسلامی (امپراطوری عباسیان) است. آنها، برخلاف ملیگرایان کُرد، بشدت با اقتدار قومی مخالفند. مرتبط دیدن وقوع تروریسم داعشی با مطالبات معوقه قومی و مذهبی در ایران شناخت علت اصلی شکلگیری و رشد داعش را از مرکز توجه دور می کند.
– در منطقه ما هرگاه خواسته باشیم میزان تاثیر حکومت ها در رشد داعش را مورد توجه قرار دهیم بیهیچ تردید نقش دولت عربستان و متحدان، و نیز نقش دولت ترکیه بعد از ۲۰۱۱، با نقش ایران در این ارتباط قابل قیاس نیست.
– و بالاخره این که اتفاقا در ایران طی ۲۰ سال گذشته روند گرایش به خشونت به گونهای بارز سیر نزولی داشته و در تمام جوامع همسایه سیر صعودی.
به این ترتیب گرایش به تروریسم در میان برخی عناصر سُنی در کشور ما عوامل برون مرزی بیش از عوامل درونزا موثرند. در شکلگیری و رشد تروریسم داعشی مسلما عوامل متعدد، با وزن و اهمیت متفاوت، دخیلاند. تشخیص درست وزن و اهمیت این عوامل، برای هر سیاستگذاری کارآمد در مقابله با تروریسم، حائز اهمیت کلیدی است.
انباشته شدن زندانهای کشور از عناصری که به ظن تمایل به داعش دستگیر شده اند، زنگ خطری جدی است. بدون کاهش شکاف طبقاتی، بدون جلب گروههای وسیعتری از اهل تسنن به مشارکت سیاسی، بدون باز کردن راه برای پیگیری مطالبات مدنی، بدون تقویت حس تعلق و سهمگیری و حضور در قدرت سیاسی، هم زندانهای کشور از عناصر ناراضی سنی انباشتهتر، و امکان بهرهگیری عوامل برونمرزی، گستردهتر خواهد شد.
۳. آقای پرپنچی، گرداننده برنامه، در دقیقه ۳۸ با اشاره به مقاله اخیر من در زیتون با عنوانِ «با تروریسم چه باید کرد؟» پرسید: چرا شما جذب عدهای به تروریسم در بریتانیا را ناشی از سیاست خارج و به حاشیه رانده شدن آنها میدانید اما وقتی به ایران می رسید به حاشیه رانده شدن سنیها را در گرایش آنها به تروریسم دخیل نمیدانید؟ پاسخ من به این پرسش چنین است:
– از مقاله فوق به هیچ روی به رفتار حکومت با مهاجران (اقلیت ها) در بریتانیا اشاره ندارد. مقاله تصریح میکند حمله نظامی قدرتهای غربی – به شمول بریتانیا – به عراق و افغانستان و لیبی، و نابود شدن امید بخشهای بزرگی از جوامع فوق در کسب اقتدار سیاسی نقش تعیینکننده داشته است.
– مقاله تصریح میکند که تا وقتی ملل سرکوبشده و تحقیرشده در این مناطق وجود دارند، تا وقتی حس عمومی در این جوامع چنین است، کسانی هم پیدا خواهند شد که حاضر باشند برای ضربهزدن به این قدرتها خود را به کشتن دهند. اقدامات امنیتی و پلیسی برای حفاظت مردم الزامی است، اما تروریسم را ریشهکن نمیکند. برای مهار و ریشهکنی تروریسم باید در خاورمیانه، شمال افریقا، پاکستان و افغانستان اقتدار و حق انتخاب حکومت به ملل بازگردد. مقاله مذکور روی نایابیِ گسترده تروریسم انتحاریِ شیعی و شیوع گسترده تروریسمِ انتحاریِ سُنی انگشت میگذارد و تاکید میکند که وجود یا عدم «حس اقتدار و حاکمیت» در این دو جامعه عامل تعیین کننده است.
– تضعیف سیاستهای چند فرهنگگرایانه در بریتانیا (اشاره آقای متین) یا به حاشیه رانده شدن مهاجران قومی (اشاره آقای پرپنچی) نیز از عوامل گسترش نارضایی هست اما عامل اصلی پیدایش و رشد تروریسم در جهان نیست. حس تعلق به جوامع ستم کشیده، لگد خورده و درمانده، در غرب آسیا، خاورمیانه و شمال افریقا غیرقابل حذف است. تاثیر همپیوندی مسلمانان سنی با سرنوشت تلخ و دردآلود خلق های آن مناطق عامل تعیینکننده و تاثیر تبعیضهای فرهنگی در غرب عامل ثانوی در گرایش به تروریسم است.
۴. در باره تاثیر مداخله ایران در عراق و سوریه و مقابله با داعش چه میتوان گفت؟
-سیاست ایران در سال ۲۰۱۱ در سوریه واقعا رویاپردازانه و زیادهطلبانه بوده است. ایران میبایست در حل مسالمتآمیز مساله با قطر و ترکیه وارد تعاملِ فعال میشد. اگر در آن مقطع دیدگاه آقای ظریف و روحانی بر دولت غالب بود احتمالا شانس موفقیت این رویکرد، در صورت حمایت ترکیه، قابل ملاحظه بود. (تاکید آقای متین در زمینه اشتباه بودن موضع ایران در آن مقطع درست است). اما پس از پیدایش داعش این ارزیابی که نجات بغداد و دمشق بدون حمایت خارجی میسر بوده اشتباه است. و اگر داعش و القاعده بغداد و دمشق را فتح میکردند تمام دنیا از آن لطمه میدید و ایران بیش از همه.
-دفاع از دمشق و بغداد و اربیل در برابر هجوم داعش به هیچ روی به کُردها و شیعیان حق نمیدهد که برای اعراب سُنی حکومت تعیین کنند. جنگ و تروریسم را این هوس در آن مناطق بیپایان میکند.
۵. در باره تاثیر نقش قدرتهای منطقه ای و جهانی در گسترش تروریسم چه میتوان گفت؟
– ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، و واکنش امریکا در قبال آن، نقطه چرخش بزرگ در وضعیت امنیت ملی و بینالمللی است. با حمله امریکا به افغانستان و عراق تروریسم شکل تازه به خود گرفت. تروریسم با شکست بهار عربی مهار گسیخت و جهانگیر شد. و در تمام این دوران امتناع سرسختانه اسرائیل از صلح با فلسطین و تلاش بیوقفه آن برای منزوی ساختن ایران به جای منزوی ساختن تروریسم عملا به فرادستی جریانهای تروریستی منجر شده است.
– در ایران برخی سیاستها در فاصله ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲، مبارزه با تروریسم داعشی و القاعدهای را در سایه قرار داد. تبلیغات در جهت محو اسرائیل، تعبیر بهار عربی به «بیداری اسلامی» و امتناع از حل مناقشه هستهای، از آن جمله اند. این سیاست ها زمان را هدر داد. از سوی دیگر نگرانی ایران از ابقا یا احیای هر نوع قدرت سُنی در عراق و سوریه نقش به غایت منفی داشته است. اما از این انحرافات نمیتوان و نباید نتیجه گرفت که سیاست ایران عمدهترین مروج تروریسم در منطقه بوده است. ادعای حاکمان ریاض و تل آویو، و اظهارات آقای ترامپ، که میگویند ایران مهم ترین منبع صدور تروریسم در جهان است، نه منصفانه است و نه مبتنی بر حقایق.
– از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در میان رهبران سیاسی در بسط تروریسم نقش داشته اند واقعا هیچکس به گرد پای جرج بوش و تونی بلیر هم نمیرسد. در این رابطه رتبه دوم قطعا از آن آقای ناتانیاهو ست. پس از آن باید از کوربینی و تاخیر صدام حسین، امتناع بشار اسد از سازش با مخالفان خویش نام برد. ستیز شاهان فرتوت عربستان با بهار عربی، بهخصوص حمایت آنان از کودتا در سرزمین غمزده مصر، در رتبه بعدی است. تغییر روش ترکیه بعد از ۲۰۱۱، و در حال حاضر سیاستهای ترامپ و می و پیروی آنها از مطالبات اسرائیل و عربستان، از دیگر عوامل در مساعد سازی فضا برای رشد تروریسم موثرترند.
قلع و قمع قدرت اعراب سنی در عراق با عنوان «بعثزدایی» (که متاسفانه ایران هم کوتهنظرانه حامی آن بود)، سرنگونسازی قذافی و تولید خلاء قدرت در لیبی، لگد زدن به صندوق رای در مصر با کمک عربستان، و راهاندازی جنگ داخلی در سوریه، اقدامهایی اشتباه بودهاند که به بسط تروریسم کمک کرده اند.
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…