سر دادن شعارهای تند علیه روحانی در تظاهرات جمعه گذشته (روز قدس) رخداد کوچکی نیست. شعارهایی که «مرگ»خواهانه بود و مضمونی تند داشت. روحانی در این شعارها نه فقط «دروغگو» که «وطنفروش»، «آخوند آمریکایی» و حتی «منافق» توصیف شد.
مستقل از خاستگاه و انگیزههای معترضان ـ که بهشکلی مفروض با پروژهها و طراحیهای «راست افراطی» پیوند میخورد ـ رویداد مهم از زاویهی تهدیدها و فرصتهایی که متوجه روحانی ـ و حامیانش ـ میکند، قابل ارزیابی و تحلیل است.
یک تهدید: «از سرنوشت بنیصدر بیآموز!»
شعارهای تند و اعتراضهای بیمحابای «آتش به اختیار»ها علیه روحانی، چندان غیرمترقبه نبود. وقتی در خردادماه گذشته رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی علنی و در حضور مسئولان و کارگزاران نظام، روحانی را از سرنوشت بنیصدر زنهار داد، تحرک میدانی و اعمال فشار بازوهای راست افراطی مفروض شد.
«آتش به اختیار»های مرتبط با کانونهای سرکوب و تمامیتخواهی، برآشفته از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و ناکامی نامزد مطلوبشان (رئیسی)، میکوشند با تهدید و تحدید روحانی، او را در چهارچوب اهداف و راهبردهای کانون مرکزی قدرت، مهار و تنظیم کنند. همان بخشی از حاکمیت (هسته اصلی قدرت) که بهقدر لازم از تداوم دولت روحانی، ناخشنود است.
پرخاشگری و اعتراض شدید علیه روحانی، تهدیدی دیگر و جدید و جدی علیه اوست و پیغامی تازه از راست افراطی. پیامی تند و خطرخیز که از ماهیت تمامیتخواهی برمیخیزد: بیباوری به لوازم و روندهای دموکراتیک، و هجمه و خدشه به آنها، با تکیه بر ابزارهای سختافزاری و دراختیار.
در میانهی تهدید رأس هرم نظام سیاسی و هشدارهای میدانی راست افراطی به روحانی ـ که: «از سرنوشت بنیصدر بیآموز!» ـ کار رییسجمهور اعتدالگرا برای ایستادن میان وعدههای انتخاباتی و برنامهها از سویی، و پرهیز از تعمیق چالش با شخص اول نظام، آسان نیست.
هرچند روحانی در ایام تبلیغات انتخاباتی و در این چند هفته، نشانههای قابل اعتنایی از قاطعیت و ایستادگی در برابر تمامیتخواهی، و پایداری بر دیدگاههایش بروز داده است. او ـ برخلاف خاتمی ـ صراحت و مقاومت بیشتری در کلام و رفتار از خود نشان داده و به نظر میرسد که میکوشد این ویژگیها را با عملگرایی و واقعبینی سیاسی پیوند زند.
اما مستقل از تهدید وصفشده، رخدادهای روز قدس واجد «فرصت»های قابل توجهی است، هم برای روحانی و هم برای حامیان او؛ در زیر به سه فرصت اشاره شده است.
فرصت نخست: «هوشیار باش!»
نخستین فرصت و وجه مثبت حوادث معنادار جمعه گذشته، هشداری است که به شخص روحانی و نیز اردوگاه متکثر حامیان او ارسال میشود.
صرفنظر از وجه تهدیدآمیز مواجههی اعتراضی و تند با روحانی، نفس اینکه او و همراهانش متوجه ابعاد اقدام مخالفان دولت شوند، بسیار مهم و باارزش است.
به تعبیری، هجمهی اخیر، میتواند چونان واکسنی (ویروس یا باکتری ضعیفشدهای) برای تداوم دولت روحانی و کامیابی روزافزون وی و افزایش مقاومت و هوشیاریاش، ایفای نقش کند.
هم روحانی، هم همراهان وی در دولت، و هم حامیان اجتماعی متکثر روحانی در طیفهای سیاسی مختلف، میتوانند با تأمل بیشتری در تهدیدهای بالقوه و موجود، دقیق شوند. مکثی درباره اینکه ابزارهای دفاعی دراختیار چیست؛ چه واکنشی در موارد مشابه و تندتر و گستردهتر، اجرایی است؛ مخالفان چه تمهیداتی در سر دارند؛ و محورهای مشابه.
از این منظر، میتوان تهدید بهوقوع پیوسته را بهمثابه شانس و فرصتی برای تقویت و تحکیم دولت و افزایش احتمال تحقق برنامههایش ارزیابی کرد.
فرصت دیگر: «از آزادی عقیده دفاع کن!»
روحانی میتواند از اتفاق رخ داده برای تعقیب بخشی از شعارها و وعدههای انتخاباتی و برنامههای دولتاش، کام گیرد.
او میتواند ضمن انتقاد از ادبیات توأم با توهین و اتهام و تهمت معترضان، درعینحال از اهمیت و لزوم آزادی بیان و عقیده در جامعه بگوید و از حق تمامی منتقدان و مخالفان و دگراندیشان برای نقادی صاحبان قدرت و حاکمان در هر مقام و جایگاهی دفاع کند.
اگر انتقاد تند و حملهی میدانی با شعارهای گزنده و شامل تهمت و افترا به رییس جمهور آزاد است، چرا امکان نقد محترمانهی کارنامه و ادبیات رییس قوه قضاییه یا معاون وی یا سازمان اطلاعات سپاه و حتی اجازهی نقد رهبر جمهوری اسلامی وجود نداشته باشد؟
روحانی میتواند در حراست از آزادی رسانهها، پا در راهی گذارد که یکی از الگوهای شاخص آن دکتر محمد مصدق است. آنجا که نخستوزیر دولت ملی پس از تکیه زدن بر این جایگاه در نامهای تاریخی به شهربانی کل اعلام کرد: «در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته میشود، هرچه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد، بههیچوجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار بگیرد.»
این مواجهه، نه فقط نام روحانی را نیز ماندگار خواهد ساخت، بلکه فراتر از آن، به گسترش آزادی عقیده و بیان در ایران یاری خواهد رساند.
فرصت سوم: «نیروی اجتماعی را از یاد مبر!»
اما یک فرصت و درس دیگر رخدادهای روز قدس، هم برای روحانی و همراهانش و هم برای شهروندان حامی وی، یادآوری نقش و کارویژههای جنبشهای اجتماعی است؛ همان چیزی که با عنوان «فشار از پایین» بهقدر لازم شهره شده است.
اگر این امکان و آزادی برای منتقدان و مخالفان دولت وجود دارد که در چنین ابعادی توهینآمیز و تند، علیه روحانی و برنامههایش فعال شوند، چرا حامیان وی به گسترش شبکههای اجتماعی و تقویت نیروهای اجتماعی همدل با سوگیریهای اساسی و راهبردی دولت در حوزه سیاسی و فرهنگی، نیاندیشند و اقدام نکنند؟
این نکته، البته فاصله محسوس میان امنیت و میدان بازی فراخ دراختیار مخالفان دولت با موافقان آنرا نادیده نمیگیرد؛ اما همزمان تنها به درس و «تذکر»ی اشاره میکند که از دل اعتراضهای مخالفان برای موافقان دولت وجود دارد.
اگر حسین اللهکرم در نمازجمعه و دانشگاه، علیه حضور زنان در ورزشگاهها، به جمعآوری امضا مشغول است، موافقان این موضوع میتوانند اقدامی مشابه با خروجی متفاوت را در سطح جامعه در دستور کار قرار دهند. «کمپین»های حامی مطالبات جامعه مدنی، میتوانند به «چانهزنی» و اقدام جدیتر دولت یاری رسانند.
اگر مخالفان بدون مجوز، علیه روحانی فریاد «مرگ» سر میدهند، حامیان دولت و دغدغهداران دموکراتیزاسیون میتوانند با تجمعهای قانونی ـ و با تکیه بر مجوز وزارت کشور و حمایت آن ـ به بروز و ظهور میدانی بپردازند و به مخالفان و اقتدارگرایان، پتانسیل خود را یادآور شوند.
آنچه در واکنش به رویدادهای روز قدس در توییتر رخ داد و و هشتگ «حامی روحانیام» را ـ بهخاطر مشارکت گسترده حامیان رییس جمهور ـ در صدر فهرست داغترین موضوعات جهان در توییتر قرار داد، میتواند در فضای عمومی جامعه و در شهرهای مختلف کشور و عرصههای گوناگون (از دانشگاه تا بازار و پارک و خیابان) متبلور شود.
تحقق این مهم، منوط به آن است که هم روحانی و همراهان وی در دولت، و هم حامیان وی در جامعه، اهمیت و جایگاه «جنبشهای اجتماعی» و نقش نیروی اجتماعی پشتیبان دموکراتیزاسیون را از یاد نبرند.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…