رمضان امسال هم روزههای مسلمین یکسان نبود. برخی ۳۰ روز را در ماه صیام بودند و برخی ۲۹ روز. هنگامی که در ایران، اولِ رمضان اعلام رسمی شد، از نجف خبر رسید که رؤیت هلال رمضان برای آیتالله سیستانی مسجل نشده است. آیتالله وحید خراسانی در قم هم با سید سیستانی هم نظر بود. آنها یک روز پس از تقویم رسمی ایران، حکم به اولِ رمضان دادند.
در هنگامهی عید فطر نیز رأیها یکسان نبود. در حالی که غالب مراجع تشیع، دوشنبه را برابر با روز عید اعلام کرده بودند، حضرات سید کاظم حائری و سید کمال الحیدری و شیخ محمد سند، یک روز پیش از این را عید گرفتند. در این میان، آیات عظام سیستانی و وحید خراسانی که یک روز دیرتر از سایر مراجع حکم به حلول رمضان داده بودند اما عید فطر را با سایرین برگزار کردند.
این رویّهی غالب جهان اسلام شده است. گویی برخی میباید ایام بیشتری را در بر سفره کریمانهی خداوند بنشینند و اجر بیشتری را نصیب ببرند. شروع ماه رمضان را میتوان به «یوم الشک» برگزار کرد. ماجرا اما وقتی پیچیدهتر میشود که روزه گرفتن در عید فطر حرام اعلام شده است. برخی متدینان به دلیل احتیاط بیشتر و برای فرار از فعل حرام، مسافتی را از شهر خارج میشوند. بر اساس احکام اسلامی، مسافر روزه ندارد. و مسافر کسی است که ۸ فرسخ به صورت رفت و برگشت از شهر محل سکونت فاصله بگیرد. حدود ۴۰ کیلومتر. به این معنا که اگر ۲۰ کیلومتر از شهر خارج شوی، فردی مسافر قلمداد شده و روزه بر شما واجب نخواهد بود. همین حکم کافی است تا برخی از متدینان، مسافتی کوتاه از شهر دور شده و تا اذان ظهر در آنجا توقف کنند و دوباره به شهر بازگردند. به مانند فردی که خود را به مریضی میزند تا روزه بر او واجب نشود، اینگونه رفتارها نیز چونان فردی است که خود را به مسافرت زده است.
اخیراً اما نسخهای جدید از رسالهی آیت الله شبیری زنجانی منتشر شده که در آن حکم مسافتِ سفر، به بیش از ۵۰۰ کیلومتر افزایش یافته است. یعنی فرد میباید به مسافت ۵۰۰ کیلومتر از شهر خود دور شده تا بر وی اطلاق مسافر شود. در این صورت است که میتواند روزهی خود را افطار کند و نماز را شکسته بخواند. پیش از این آیت الله صادقی طهرانی نیز قریب به همین رأی را برگزیده بود.
رهایی از روزه به واسطهی خروج از شهر، اما مرسوم و مقبول غالب متدینان افتاده است. گویی متنِ مکتوبِ شریعت میباید عملی شود؛ حتی اگر شده به نحو نمادین و سمبلیک و خارج از حقیقت. از این شگفتتر، احکامی است که در خصوص کشورهایی وضع شده که روز و شب یکسانی ندارند. در برخی از مناطق جغرافیایی، خورشید طلوع و غروب یکسانی ندارد. بعضاً تا ۲۲ ساعت را در روزِ روشن به سر میبرند. افرادی که در چنین کشورهایی زندگی میکنند اگر بخواهند که بر اساس معیار طلوع و غروب خورشید روزه بدارند، با نهایتِ مشقّت مواجه میشوند. تصور کنید فردی که روزانه ۲۲ ساعت لب بر طعام نبرد و آبی ننوشد. او پس از یک ماه، اگر جان به سلامت به در ببرد هم کمتر حالت سلامتی خواهد داشت.
برخی از فقها همین معیار طلوع و غروب خورشید را در اینگونه مناطق نیز روا میدانند و پای از متنِ مکتوبِ شریعت فراتر نمینهند.حضرات سید محمد رضا گلپایگانیو محمد فاضل لنکرانی از این قبیلند. آنها بر این باورند که مسلمانان در این مناطق باید ۲۲ ساعت روزه بگیرند و نمازهای روزانه را به جای آورند و نمازهای شبانه را در طی ۲ ساعت شب انجام دهند. به باور این مراجع، امکان ندارد که حکم روز را در شب و یا حکم شب را در روز به انجام رساند.
برخی دیگر اما به چاره جویی پرداختهاند. آیتالله سیستانی گفتهاند که نماز در این مناطق بر اساس همان طلوع و غروب خورشید انجام شود؛ اما اگر در روزه گرفتن مشکلی دارند، ادای روزه از شانهی مسلمانان ساقط میشود و باید قضای آن را در موعدی دیگر از سال به جای آورند. ایشان که بر آنند تا مراعات حال روزه داران کنند، اساساً وجوب روزه در این ماه را در این مناطق جایز نمیدانند. و چه بی نصیب میشود آنکه از برکت رمضان و لیالی قدر –آنگونه که در رویات آمده است- محروم میگردد. و شاید این جفای در حق مسلمانانی است که در اینگونه مناطق گذران زندگی میکنند.
ماجرا اما در قطب پیچیدهتر هم میشود. در آن مناطق، طول روز بیش از ۲۴ ساعت است و بعضاً شش ماه از سال روز است و شش ماه شب. حضرات خویی و وحید خراسانی معتقدند که میباید از این مکانها هجرت کرد. در صورتی که مهاجرت از مناطق قطبی برای مکلّف امکان داشته باشد، هجرت از این مناطق واجب شرعی است و سهل انگاری در این خصوص حرام است. گویی بذر مسلمانی در اینگونه مناطق ثمری نمیدهد و حتماً میباید این محیطها را ترک گفته و به آغوش اسلام بازگشت.
این رویکرد به اوقات شرعی، حتی در میان فقهای روشن اندیش نیز دیده میشود. (پی نوشت را ببینید) .آیت الله صانعی گفته است که در چنین مناطقی، روزه بر این افراد واجب نیست. در خصوص نماز هم، فقط در مدت شش ماهی که شب است، یک نماز مغرب و عشا و صبح واجب است و در شش ماهی که روز است، یک نماز ظهر و عصر واجب میشود. این حکمی است به غایت غریب. گویی آن فرمودهی پیامبر(ص) که بواسطهی نماز، روزانه پنج نوبت خود را شستشو میدهید، در این مناطق صدق نمیکند. و یا اینکه در این مناطق، زنگاری بر دل نمینشیند تا به واسطهی نماز زدوده گردد.
اینگونه چاره جوییها بسیار شگفت مینماید. گویی گوهر دینداری در این احکام، مورد غفلت قرار گرفته است. فردی که میباید روزه بدارد تا از پلیدیها به دور باشد، به واسطهی حضور در جغرافیایی خاص، از تزکیهی نفس بواسطهی روزه، منع میشود. غایت دینداری تزکیه نفسانی و به دست آوردن سکینهی روحی است. هر کجای عالم که باشد، میتواند و میباید نفس را پاکیزه بدارد. چگونه میتوان پذیرفت که در مناطقی از کرهی خاکی، این رسالت از دوش انسانی برداشته شده و حتی از این مهم منع میشود.
روشنفکران دینی نیز در خصوص این مهم به چاره اندیشی پرداختهاند. عبدالکریم سروش اعلام کرده است که تعبد ورزیدن بر ماههای قمری لزومی ندارد و میتوان آنرا متغیر کرد. وی بر این اعتقاد است که میتوان دو ماه ذی الحجه و رمضان که برای مسلمین مهم است را در فصلهای معتدلی از سال، ثابت نگه داریم و بقیهی ماهها را متغیر کنیم. به تعبیر دیگر، میتوانیم رمضانِ شمسی داشته باشیم، نه رمضان قمری. وی به نحو بسیار کوتاه و گذرا به این مسأله پرداخته و توضیحات بیشتری در این خصوص بیان نکرده است.
در این میان، ابوالقاسم فنایی نیز پای به میدان گذاشته و به گره گشاییهایی نائل آمده است. وی غایت دینداری را در معنویت و اخلاق میداند و تمامی آموزههای شریعت را در رسیدن به این دو هدف، تفسیر میکند. فنایی در خصوص تعبد ورزیدن بر اوقاتِ شرعی معتقد است که این امور از عرضیات دین است و میتواند متحول شود. اگر به واسطهی تعبد ورزیدن بر اوقات شرعی، لبّ و گوهر دینداری مورد خدشه قرار میگیرد، چه جای اهتمام ورزیدن بر این امور وجود دارد؟
فنایی برای حل مسألهی اوقات شرعی، بحث از «ساعت» را پیش میکشد. وی معتقد است که در زمان صدر اسلام، دقیقترین متر و معیارِ سنجشِ زمان، طلوع و غروب خورشید بود؛ حال آنکه امروز، ملاکهای دقیقتری نیز در دست است. چرا از این ملاکهای مدرنتر و معقولتر بهره نگیریم؟ او ادعا میکند که زمان صوم و صلاه را نیز با معیار ساعت و تقویم دقیق امروزی میتوان برگزار کرد. به این معنا که در هنگام روزه داری، مشخص گردد که فرد میباید فی المثل ۱۴ ساعت را نخورد و نیاشامد. و این حکم را چه در گرمای حجاز باشد و چه در سرمای قطب، عملی سازد. بر این اساس، متدینان در هر کجای عالم که باشند، میتوانند از برکات رمضان بهره برگیرند.
وی بر اساس همین معیارِ ساعت، به این امر میرسد که در خصوص اوقات نماز نیز میتوان پای ساعت را به میان آورد و از تعبد ورزیدن بر طلوع و غروب خورشید چشم پوشید. فنایی معتقد است که طلوع خورشید برابر بود با شروع به کارِ روزانهی اعراب در زمانهی صدر اسلام. اعراب در آن زمان، با طلوع آفتاب، روزِ خود را آغاز میکردند و غروب خورشید هنگامهی پایان فعالیتهای آنان بود. این اوقات اما با زمانهایِ جهانِ جدید مطابقتی ندارد. ساعت خواب و بیداری در جهان جدید تغییر کرده است. اوقات نماز، با ساعات خواب و بیداری و زندگی روزانه در جهان مدرن سازگاری و هماهنگی ندارد. الان نماز صبح بسیاری از مسلمانان قضا میشود و قضای آن را هم کمتر به جای میآورند. فنایی ادعا میکند که چرا به جای این که فتوایی صادر کنیم که خیل کثیری از مکلفین عملاً از آن پیروی نمیکنند و نمازشان قضا میشود و آن را به حساب ضعف ایمان و تعهد دینی آنان بگذاریم، از همان آغاز، سبک زندگی روزمره پیروان خود را در نظر نگیریم و به آنان نگوییم شما که ساعت ۷ صبح از خواب بر میخیزید و ساعت ۸ صبح سر کار میروید، نماز صبح خود را هم در همین فاصلهی زمانی بخوانید؟
سخنان فنایی در این خصوص اگر چه راهگشاییهایی دارد و میتواند شریعت سهله و سمحه را تداعی کند، اما به نظر میرسد که در این وادی نمیباید یک سویه هر آنچه را که راحتِ خلق است، ملاک و معیار حکم شارع قلمداد کرد. بنگرید که چگونه عارفان مسلمان بر زمانِ خاص عبادات تأکید فراوان میکنند. سحرخیزی تجربه اندکی نیست که بتوان به راحتی چشم بر آن بست. اگر صلاه صبح موعدی مقرر در شریعت یافته و خواب بندگان را بر هم میزند و مشقاتی را به همراه دارد، اما هزاران برکات برای ایشان به ارمغان میآورد.
نمیتوان بر همهی این آموزهها چشم پوشید و همگی را به چوبِ مشقّتِ خلق راند. این تنها در آموزههای اسلامی نیست که بر زمان و موعد عبادت، خصوصا ًدر هنگامهی سحر توصیه و تأکید شده است. بر آئین بودا بنگرید که چگونه سحر خیزی را منشأء برکت میداند. چگونه میتوان این امور را با ساعاتِ کاری و شروع روز، برابر دانست و بر همه این تأکیدات و توصیهها چشم فرو بست.
به نظر میرسد که اگر چه معیاری که ابوالقاسم فنایی برای زمان روزه داری برگزیده است میتواند چارهی کار باشد و بر اساس ملاکِ ساعت، روزه را بر پا داشت؛ اما برای تعمیم این سخن در خصوص سایر عبادات، قدری نیاز به احتیاط بیشتری است.
روشنفکران دینی اگر تا کنون در بخش «معاملات» در فقه انگشت مینهادند و آنرا شایستهی تغییر و تحول میدیدند، اینک در «عبادات» نیز این تحول را روا میبینند. این امر مهمی است و میتواند در حوزههای علمیه و محافل دینی نیز مورد عنایت بیشتری قرار گیرد. شاید انتظارِ نشستنِ همزمان بر سفرهی رمضان و جشن گرفتنِ همگیِ مسلمین در عید فطر، توقع چندان زیادی نباشد. توقعی که فقیهان میتوانند آنرا به نیکوترین وجهی به انجام رسانند.
***
پی نوشت: در قسمتی از این متن؛ رأیی به آقای محسن کدیور نسبت داده شده بود. آقای کدیور سابق بر این معتقد بودند در مناطقی که روزهای طولانی دارند، اگر حرج و مشقت شدیدی برای مکلفان دارد، روزهی ادا از گردن آنها ساقط و قضای آن واجب می گردد.( پانوشت شماره ۸ ، اینجا : http://www.rahesabz.net/story/73702/)
این رأی ایشان اما با انتقاد آقای ابوالقاسم فنایی مواجه شد. آقای کدیور نیز با استقبال از این انتقاد، از رأی پیشین عدول کرده و راهکار دیگری را برای روزه داری در روزهای طولانی برگزیدهاند.( در پانوشت شماره ۱۹، این نوشته، در سایت کدیور امده است: رأی قبلی راقم این سطور: «در چنین مناطقی … که روزهی تمام یا برخی روزهای ماه رمضان برای غالب مردم باعث حرج و مشقت شدید می شود، تکلیف روزهی ادا ساقط می شود، اما روزهی قضا به گردن مکلف باقی است که تا قبل از ماه رمضان آینده به جا آورد، بی انکه موظف به پرداخت کفاره باشد.» تیر ۱۳۹۲)
نویسنده در ابتدا با استناد به رأی سابق آقای کدیور و سهوا بدون اشاره «به قضای روزه» تنظیم کرده و از نظر جدید ایشان در این خصوص مطلع نبود. از همین روی ضمن عذرخواهی از خوانندگان و آقای کدیور، مخاطبان را به دیدگاه جدید ایشان در خصوص روزهداری در روزهای بلند که در وبسایت جناب کدیور در دسترس است ارجاع میدهد.
http://kadivar.com/?p=11973
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…