انتخابات مجلس دهم پیروزی زمزمه بر فریاد بود، شگفت انگیز وغیر قابل پیش بینی از جنسِ دوم خردادی که خاتمی آمد. اما شاید بهتر آن است که اصلاح طلبان از پیروزی عبرت بگیرند.
سالهاست که اصلاح طلبان به غافلگیرشدن عادت کردهاند چه اول بار که بیست میلیون رای، خاتمی را رییس جمهور کرد و چه آن وقت که در دورهٔ دوم شورای شهر، مردم نیامدند و شهرداری تهران به اشغال آبادگران در آمد و احمدینژاد شهردار شد و در نهایتِ اعجاب رییس جمهور.
شگفت زده شدن مدام هم چیز خوبی نیست و نشانه بارز نشناختن جامعه و دل بستن به باد شُرطه تا کشتی شکستگان را به ساحل رساند کهگاه وزیدن میگیرد وگاهی نه.
مرحوم بازرگان بعد از پیروزی انقلاب میگفت رهبر انقلاب، شاهنشاه آریامهر است که توانست این چنین همهٔ مخالفان را متحد کند و مارکسیست و مسلمان و روشنفکر و عوام را دست به دست دهد. از آنجا که همچنان روح شاه در کالبد حکومت جاری است، بیراه نیست اگر پیروزی هفتم اسفند را تا حدی تقدیم به آیت الله خامنهای و شرکایش در شورای نگهبان کنیم که در بیبضاعتی تبلیغی هاشمی و خاتمی و اصلاح طلبان، سنگ تمام گذاشتند و با نطق هایِ قطبی ساز و رد صلاحیتهای نفرت آفرین و درخواست مجدانه از مخالفان نظام به رای دادن و معرفی اصلاح طلبان به عنوان معاند و مخا لف نظام، چنان فضایی ساختند که انتخابات مجلس و شورای نگهبان بیشتر شبیه رفراندم شد. همه پرسیای با این سوال که آیا از حاکمیت فقیه و اعوان و انصارش راضی هستید یا نه.
اصولگرایان «نه» بزرگ مردم که سرشار از گفتههای ممنوعه بود را به خوبی ادراک کردند، هم آنها که حداقل تهرانیها را اهل کوفه میدانند و غربزده و هم آنان که دلیل شکست اصولگرایی را تندروی و بینزاکتی و بیتوجهی به حقوق شهروندی دانستهاند. درک این رای از سوی اصولگرایان به خودشناسی ایشان هم کمک شایان میکند.
اصولا اصولگرایی چیزی نیست جز حضور بخش انتصابی حاکمیت، مثل سپاه و قضا و بنیادها در قسمت انتخابی حکومت، هیاتیها و مذهبیان سرخورده از جامعه نیز رای دهندگان به این طایفه هستند. اصولگرایان را میتوان معتقدان به ولی فقیه دانست و نه ملتزمان به قانون اساسی. این بزرگواران در کارزارهای انتخاباتی از تمامی امکانات عمومی بهره میبرند و اگر شرکت مردم در انتخابات حداقلی باشد، حداکثر پیروزی را حاصل میکنند.
یک اصولگرا در عرصهٔ انتخابات، ابتدا با توپخانهٔ شورای نگهبان رقبایش را حذف میکند و پس از آن باقی ماندگان را با تبلیغات صدا و سیما بمباران میکند و عاقبت اگر هنوز طرف مقابل جانی داشت، تکفیرش میکند و عامل انگلیس و آمریکا صدایش میزند.
اگر این اصولِ ولایت محوری و رقیب کُشی را کسی زیر پا بگذارد، بر فرض که از گشت ارشاد و بگیر و ببندهای اجتماعی و فرهنگی دفاع کند هم تبدیل به علی مطهری میشود و از مرتدان سیاسی به حساب میآید.
جریان اصولگرایی با انتخابات مجلس دهم هر چند چهرههای شاخصاش را در مجلس از دست داد اما در بخش انتصابی قدرت همچنان حضور خواهد داشت و از همین است که دچار تحول و عبرت نخواهد شد. متاسفانه اصولگرایان در اقلیت افتادن را به حقانیتِ مظلومانه تعبیر میکنند و شب آسوده میخوابند که با حضورشان ادای تکلیف کردهاند و یقهٔ مردمی که به ایشان رای ندادهاند را سر پل صراط خواهند گرفت. البته نومید هم نباید بود و میتوان انتظار برد که بخشی از منصفان اصولگرا از این جمعِ جامد خواهند گسست اما این نگرانی را نیز باید داشت که ستیز اصولگرایان شکست خورده با جامعهٔ ایران اوج خواهد گرفت و احتمالا با این مردم ستیزی که در مزاج برخی از نفرات اصولگراست و هستهای شدن بدنهٔ رادیکال و جوان آنان بر محور نظریه پردازانی چون مصباح و پناهیان و حسن عباسی، داعش وطنی در شرف اعلام رسمی حضور است. عبرت پیروزی اصلاح طلبان را دریابیم.
اقلیتِ اصیل باش: اصلاح طلبان در مجلس دهم اکثریت نخواهند یافت اما میتوانند به عنوان یک اقلیت بزرگ تاثیر گذار باشند و مسیر قانون گذاری را تغییر دهند اگر دچار استحالهٔ ترس و محافظه کاری نشوند. سرنوشت گروه اصلاح طلبان در شورای شهر تهران که نه ریاست شورای شهر را حفظ کرد و نه در انتخاب شهردار و نظارت بر شهرداری موفق شد برای اصلاح طلبان مجلس درسی است که با تعارفات بیجا و عقب نشینی و سکوت، نماینده، تبدیل به صندلی خواهد شد. اقلیت اصیل که صدا و هویت خودش را دارد بهتر از همرنگ جماعت شدن است. محافظه کاری بیتدبیر اصلاح طلبان در مجلس میتواند آغاز شکست در انتخابات بعدی باشد، به یاد باید داشت که در تهران به عنوان پایگاه اصلاح طلبان بیشتر از نیمی از مردم رای ندادهاند و این درصد هشدار دهنده میتواند بیشتر و بیشتر شود.
برنامهات کجاست: اگراعتماد مردم به خاتمی محبوب نبود و اگر هراس از تندروهای اصولگرا، فهرست گمنام اصلاح طلبان بیآنکه اعلام برنامهای کنند، بختی برای پیروزی نداشت. بخت و اقبال و برداشت از سرمایهٔ خاطرات و احساس سالهای خاتمی همیشگی نیست. اصلاح طلبان برای ارائهٔ برنامه دیر کردهاند و چه بهتر که تا مجلس آغاز به کار نکرده، فهرست برنامهها را ارائه کنند. متاسفانه ارائهٔ برنامه در ایران با شعار یکسان تلقی میشود. چه بهتر که اصلاح طلبان طرحهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسیشان را به صورت جزئی مطرح کنند و با آمار و ارقام. رک و پوست کننده بگویند که چه طرحی برای مبارزه با فساد و قطع دست نظامیان از اقتصاد دارند. صریح اعلام کنند که رابطهٔ با غرب و نقش ایران در منظقهٔ خاورمیانه چگونه باید باشد. اعلام چنین برنامههایی پیش از بازگشایی مجلس خطر محافظه کاری و همرنگ جماعت شدن را کمتر میکند.
حزب را باید ساخت: حضور چهرههای گمنام اصلاح طلب این مزیت را دارد که تکیه به افراد و شاخصین کمتر میشود و کار جمعی بیشتر. مجلس دهم فرصتی است برای حزب سازی در ملا عام. اصلاح طلبان باید که با بدنهٔ اجتماعی که رای داده، ارتباط بگیرند و همه چیز را به شب انتخابات حواله ندهند. از چهرههای گمنام، شخصیت بسازنند و ازبدنهٔ اجتماعی نیرو جذب کنند. لازمهٔ حزب سازی البته قانون انتخابات و یک سره ساختن تکلیف با نظارت استصوابی نیز هست. قانون انتخابات و فعالیت آزاد احزاب را باید از روز اول مجلس جدی گرفت کاری که مرحوم مصدق بانیاش بود. محمد مصدق برنامه دولتش دو چیز بیشتر نبود، ملی کردن صنعت نفت و اصلاح قانون انتخابات. نگاهی فراتر از مجلس: اصلاح طلبی در ایران یک سبک زندگی و نگاهی بلند مدت است. اصلاح طلبان باید برنامهای بلند مدتی عرضه کنند تا نسل بعدی اصلاحات در مجالس بعدی گام به گام این برنامه را عملی کنند. برای مثال حقوق زنان در حکومت فقه سالار جمهوری اسلامی یک تابوست. اگر نماینده اصلاح طلبی به دنبال برنامه بلند مدت حق اختیاری حجاب است، باید که در وهله اول طرحی ارائه کند تا اشتغال زنان جدی گرفته شده و حضور زنان در مدیریتهای سیاسی امری معمول تلقی شود. اگر گامهای کوچک بیبازگشت برداشته شود، رسیدن به مقصدی که امروز آرزوست نیز میسر است.
برای عبرت گرفتن از پیروزی، پیش نیازی هم لازم است و اینکه اصلاح طلبان بدانند در جامعهٔ ناهمگون ایران راهی جز حرکت تدریجی و آرام ندارند، اصلاحات به جای انقلاب در تاریخ معاصر ایران راه تازه و تجربه نشدهای است و نسبت مستقیم با سطح سواد و معیشت دارد. اگر اصلاحات بلند مدت و موثر و نمایان میخواهیم باید آموزش و پرورش را دریابیم و از حضور نخبگان دگر اندیش استقبال کنیم.