زیتون- ریبوار کوهستانی: بالا گرفتن مجادلات کلامی بین رهبری و رئیس جمهور ایران در چند هفته اخیر به این پرسش دامن زده است که بیان این اختلاف نظرها از تریبونهای عمومی به معنای اعلام جنگ رهبر جمهوری اسلامی به رییسجمهور است یا این را باید تنها به عنوان بخشی از بازی قدرت جاری در جمهوری اسلامی ارزیابی کرد؟
آیا در تاریح جمهوری اسلامی سابقه داشته است اختلافات بین مقامهای ارشد نظام سیاسی در این حد علنی و رسانهای شود؟ آتش این مجادلات و سخنرانیهای متقابل پس از مدتی فروکش خواهد کرد یا باید انتظار داشت رهبری و جریان نزدیک به او به صورت عملی با حسن روحانی برخورد کنند؟
سید علیاکبر موسوی (خوئینی) معتقد است که علنی شدن این اختلاف نظرها را باید مثبت ارزیابی کرد و باید امیدوار بود سپاه با بازگشت به وظایف قانونی خود در عرصه امنیت و مقابله با تهدیدات خارجی کشور٬ اعتبار خود را بازیابد و از این دعواهای سیاسی فاصله بگیرد.
متن کامل گفتگو را در پی بخوانید.
اول اینکه به نظرم این بحثهای مناظرهگونه علنی نشان از عدم پیشرفت و توافق بر سر موضوعهایی خاص و البته مهم در جلسات هفتگی خصوصی میان رهبری و رییس جمهور است. ریشه آن به تضاد ساختاری قانون اساسی در شفاف نبودن اختیارات رهبری و نهادهای تحت امر وی و رییس جمهور برمیگردد.
درکنار آن باید پسلرزههای بهم خوردن توازن قدرت به نفع اکثریت مردم پس از انتخابات و البته خط و نشان کشی (به اصطلاح ایرانی آن تلاش ناموفق در کشتن گربه دم حجله!) و نتیجه ناموفق تلاش در تحمیل وزرای نامتناسب با خواست ملت در بستن کابینه بعدی را هم مدنظر داشت.
در ثانی مشروط به اینکه سران و عقلای دو طیف به قاعده و قوانین عرفی بحث علنی از قبیل رعایت ادب و احترام به عقاید متفاوت و رواداری و تحمل یکدیگر قائل باشند جای چندان نگرانی نیست و حتی نشان از نوعی بلوغ درفرهنگ سیاسی کشور خواهد بود. (مواضع ترمزبریدههای دوطیف حاشیهای خواهد بود و فاقد اهمیت)
دلیل اصلی بنده البته آن است که هم اصلاح طلبان از تجربههای گذشته درس گرفتهاند و هم روحانی. رییسجمهور حتی در مواردی از تجربیات همفکر و مراد خود یعنی تجربیات اقتصادی دوران ریاست جمهوری مرحوم آیت الله هاشمی و حوادث پس ازآن یاد گرفته است و از نظر شخصی فردی استراتژیست و به اصطلاح بوکس باز است! بدین معنی که قرار نیست مانند دوران اصلاحات و رییس جمهور اسبق و دوست داشتنی کشور جناب آقای دکتر خاتمی صرفا مشت خورده و نتیجه آن را نجیبانه به بستر درسهای فرهنگی و دراز مدت آینده واگذارد بلکه با دقت در برابر حملات٬ پاسخ محکم و لازم آن را به موقع خصوصی یا علنی ابراز کرده و حتی به وقت خود به عملکرد ناجوانمردانه ، متعصبانه و یا کج اندیشی جریان مقابل حمله میکند و خلاصه قدمهای کوچک و البته با اطمینان تا حصول نتیجه برمیدارد.
در نهایت اینکه نتیجه مناظره غیرمستقیم میان رهبری (یا حامیان ایشون) و رییس جمهوری در مورد معنی آتش به اختیار بودن و بر سر مبانی حکومتداری از دیدگاه امیرالمومنین (ع) که مورد استناد روحانی در نهج البلاغه طی شبهای قدربود، نشان از درست بودن دو برداشت قبلی بنده و امثال بنده از این کشمکشهاست که به نفع منافع ملی خواهد بود. به این دلیل که رهبری طی خطبههای عید فطر در هر دو مورد تاحدی شجاعانه مواضع کلی روزهای قبلی خود در مورد صدور فرمان مبهم و غلط انداز آتش به اختیار را تصحیح کردند که به نظرم تفاوت چندانی با مواضع قدیم وی نداشت و بهانه را از دست ترمزبریده ها تاحدی گرفت.
درمورد دیدگاه حضرت علی (ع) به حکومت که تئوریسن هایی چون آیت الله مصباح یزدی-صادق آملی لاریجانی و سایر چهرههای رادیکال (جبهه پایداری) در تضاد با دیدگاه بنیان گذار جمهوری اسلامی، حملاتی به روحانی داشتند نیز وب سایت رسمی رهبری، با قراردادن ویدیوی سالیان قدیم آیت الله خامنه ای که دقیقا موید سخنان شب قدر روحانی بود مهر باطلی به برداشت جبهه پایداری زده وسخنان رییس جمهور را تایید کردند.
در مورد موضوع ناتمام اخیر نیز یعنی موضوع دخالت برخی نظامیان در اقتصاد و سیاست کشور (که خارج از قانون اساسی و فرامین صریح بنیانگذار جمهوری اسلامی است)، به نظرم در بستر زمان میتواند قابل حل باشد . یعنی تاکید بر اشتراکات مبنی بر اینکه سپاه در انجام وظایف ذاتی خود یعنی حفاظت از امنیت مرزها و تهدیدات فرامرزی به کیان کشور تا حد بسیار زیادی مورد حمایت قاطبه مردم بوده و هستند٬ همچنانکه در مورد مقابله با داعش به فرماندهی سردار قاسم سلیمانی (درجریان دفاع از شهر بی دفاع کوبانی ،…) و پاسخ موشکی فرامرزی اخیر به مقر تروریستها چنین اجماعی میان رهبران نظام مستندا وجود داشته و دارد.
در حوزه سیاست (داخلی وخارجی) و اقتصاد، این مناظرهها و بحثهای خصوصی و علنی با رعایت آن شرط، یقینا به نتایجی نزدیک و مشابه دوران بنیان گذار جمهوری اسلامی خواهد رسید. بدین معنا که سپاه و نیروهای مسلح به محدوده قانونی و مورد قبول اکثریت مردم برخواهند گشت و دخالت در پروژههای اقتصادی نیز متوقف و صرفا محدود به اجرای پروژههای حوادث غیرمترقبه و موارد مورد نیاز دولت و بخش خصوصی خواهد بود٬ مانند همه ارتشهای حرفهای جهان.
آیا در تاریخ نزدیک به چهل ساله جمهوری اسلامی سابقه داشته است اختلاف بین رهبری و ریاست جمهوری در این سطح علنی شود و عملا به یک نزاع کلامی متقابل ولو غیرمستقیم در حدی تبدیل شود که در نماز عیر فطر و پیش از خطبه اقای خامنهای کسی بیاید و رسما علیه رییس جمهور مستقر شعر و شعار بخواند؟
بله وجود داشته با نتایج متفاوت البته.دلیل ساختاری آن تضاد ذاتی در قانون اساسی در مورد حیطه اختیارات رییس جمهور (نخست وزیر سابق) و رهبری است٬ توام با سایر دلایل جانبی.
اوج این اختلاف در زمان احمدینژاد و در تعیین وزیر اطلاعات بود که مورد مخالفت رهبری قرارگرفت و باعث خانهنشینی اعتراضی رییس دولت وقت شد. نتیجه آن البته به تحمیل وزیر مخالف احمدی نژاد از سوی دیگر منجر شد. پیش از آن نیز در مورد آقای مشایی و برخی وزرای دیگر علنی یا خصوصی مشکلاتی به وجود آمد که بعضی بینابینی و بعضی به نفع یک طرف ماجرا خاتمه یافت.
در مقطع ریاست جمهوری آیت الله خامنهای و نخست وزیر محصور، مهندس میرحسین موسوی عزیز نیز اختلافها در مواردی بسیار تنشزا و علنی بود به نحوی که عمدتا با دخالت رهبری وقت یعنی امام خمینی خاتمه مییافت که البته علاوه بر تضاد قانون اساسی به خاستگاه و آبشخور فکری میان نخست وزیر و رییس جمهور نیز مربوط میشد.
قبل از آن در دوران شهیدان رجایی و باهنز نیز مشکلاتی بوده و قبل از آن اولین رییس جمهور (آقای بنی صدر) و نهایتا مهندس بازرگان نخست وزیر موقت نیز قربانی همین تضادها بودند. بنابراین موضوع جدیدی در بستر تاریخی حوادث بعد از انقلاب نبوده و نیست ولی طبعا شدت و حدت و موضوعهای آنها متفاوت بوده، هستند و خواهند بود.
به باور و برآورد شما پیامدهای علنی این اختلافات چه خواهد بود؟ چه تاثیری بر عملکرد دولت و تلاش آن برای عملی کردن وعدههایش خواهد گذاشت و آیا به تشدید فشارهای بخش انتصابی و سخت نظام بر دولت خواهد انجامید؟
درصورت رعایت آن شرط٬ احترام و افزایش تحمل و مدارا، به نظرم عمدتا به نفع دولت منتخب مردم، تحقق وعدههایش و حتی رهبری نظام و بازوها و نهادهای تحت امر وی و مهمتر از همه منافع ملی تمام خواهد شد. چرا که اتفاقا در برخی موضوعهای به ظاهر اختلافی هر دو طیف داعیه مشترکی مانند محرومیت زدایی وبهبود اقتصاد (کاهش بیکاری، تورم و..) دارند منتها در روشها واستراتژیها تفاوتهایی دارند که این دیالوگها البته میتواند به غنای بحثها از جنبه کارشناسی و حاکم شدن بیشتر رای و خواست مردم در پای صندوق ها کمک کند.
خارج از آن شرط البتهمیتواند به هرج و مرج و اتلاف وقت و انرژی و حتی به اصطلاح کولپس سیاسی در کشور منجر شود که شخصا باتوجه به درایت روحانی و شناختام از روحیات و شخصیت رهبری نگرانی چندانی نداشته و به رعایت آن شرط اقلا در سطوح فوقانی قدرت امیدوارم.
آیا دولت میتواند از حمایت بدنه اجتماعیاش برای ایستادگی در مقابل این فشارها بهره ببرد؟
یقینا. این کار البته در شرایط حاضر نیازی از جنبه حضور و اجتماعات قانونی که قانون اساسی در اصل ۲۷ تضمین کرده ندارد و در مقطع فعلی در شبکههای اجتماعی و اجتماعها در فضاهای بسته معمول در مناسبتها محدود است و البته جوابگو.
با توجه به اینکه آقای خامنهای شرایط کنونی را با سال ۵۹ مقایسه کرد، آیا این احتمال وجود دارد که روحانی به سرنوشت بنیصدر دچار شود؟
بسیار این احتمال را ضعیف میدانم. چرا که نه روحانی بنی صدر است، نه رهبری فعلی امام خمینی است. با احترام به همه آنها حتی آرایش قوا در مجلس شورای اسلامی با آن زمان قابل قیاس نیست. البته در سیاست هیچ چیز صدردصد غیرمحتمل نیست ولی چنین نشانه و امکانی در بستر تاریخی امروز را بسیار ضعیف میدانم.
فکر میکنید آتش این حملات در ماههای آینده افزایش پیدا کند یا بنا بر ملاحظات بزرگتر و یا کم آوردن و تسلیم دولت و حرکت در جهت خواست رهبری، به تدریج از شدت حملات کلامی کاسته شود؟
اولا: همانطوری که با سند در پاسخ سوالهای قبلی اشاره داشتم٬ تاکنون روحانی بدون تردید برنده نسبی موارد اصلی اختلافی اخیر بودهاند
ثانیا: تدبیر روحانی و واقعبینی رهبری و برخی عقلای جناح اصولگرا در ۲ مورد اخیر نشان داد هنوز ایشان به رغم محاصره خود در بیت (ازسوی فرزندان تصمیمساز نورسیده) و حتی فشار برخی فرماندهان و نهادهای نظامی٬ مصالح کلی کشور را بر حتی مواضع از پیش اعلام شده آن جریان ترمزبریده ترجیح میدهند. ایشان حتی معنی توازن قوا را در داخل و عرصه بین المللی تاحد قابل اعتنایی قبول دارند و طبق آن تصمیم میگیرند. نمونه قبلی آن نیز قرارداد تاریخی هستهای بود و به اعتقاد بنده تصمیمهای سخت دیگری نیز در عرصه منطقهای و سیاست داخلی توسط ایشان با کمک عوامل قبلی ذکر شده در طول دوره ۴ سال دوم روحانی امکانپذیر خواهد بود.
به نظر شما بخش انتصابی و نزدیک به رهبر در برابر بازداشت آتش به اختیارها چگونهه موضع خواهد گرفت و دولت چقدر میتواند در این زمینه جدی عمل کند و روی همکاری وزارت اطلاعات حساب کند؟
به نظرم تا وقتی رهبری کشور زندهاند این جریان مورد اشاره شما امکان تخطی استراتژیک از آخرین ورژن مواضع اعلام شده ایشان نخواهدداشت. وزارت اطلاعات نیز مانند دوره اول روحانی و شاید بهتر از قبل در کنار دولت منتخب خواهد ایستاد با همه مشکلات و تضادها.
فراتر از آن، سپاه و نیروهای مسلح و مقامهای کنونی آستان قدس (که تولیت آن و کاندیدای ایشان وعده محرومیت زدایی مقابل دوربینها دادهاند) نیز در صورت ادامه روند کنونی در موارد استراتژیک در کنار یکدیگر به تهدیدات خارجی ( به ویژه ازسوی آقای ترامپ (نژاد!) وبرخی رهبران وابسته منطقه ای) و نیز حل معضلات مناطق محروم و پروژههای بزرگ محرومیت زدایی درکشور خواهند ایستاد. به امید آن روز.
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…