آیا بنی صدر سازی پروژه رهبری است؟ / قسمت دوم
در قسمت قبل نوشتم که به گمان من بنیصدر سازی پروژه آیتالله خامنهای نیست. اما آنچه این روزها با آن مواجه هستیم، نام ابوالحسن بنیصدر است که به تواتر در اخبار میآید و با تجربههای گوناگونی که من در این مدت در چند رسانه اجتماعی فیسبوک، اینستاگرام و توییتر داشتم، به این نتیجه رسیدم که تقریبا بخش اعظم و شاید بیش از هفتاد درصد کامنتگذاران براساس ارزیابی من اصولا هیچ اطلاع و فهم روشنی درباره ابوالحسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهور ایران ندارند. برخی از آنان شنیدهاند که بنی صدر خائن، همکار عراق و مجاهدین خلق و تروریستهاست و برخی دیگر که موضع آنتی دارند، با این تحلیل که هر کس جمهوری اسلامی در موردش نظر مخالفی بدهد، لابد آدم خوبی است، بطور کلی بنیصدر را خوب، شریف، روشنفکر و مردمی میدانند. اما نه آنها که او را شریف میدانند دلیلی برای خودشان دارند، نه آنها که وی را خائن میدانند دلایلی جز تبلیغات حکومتی دارند. لازم است من در این بخش پیش از آنکه به تحلیل شرایط کنونی کشور بپردازم قصد دارم به دو موضوع اشاره کنم. نخست اینکه بنیصدر کیست که رهبری روحانی را از شبیه شدن به او برحذر داشته است. و دیگر اینکه چرا بنیصدر یک چراغ خطر برای روسای جمهور است. و اینکه اصولگرایان بطور جدی دوست دارند سرنوشت بنیصدر، یعنی تصویب طرح عدم کفایت سیاسی و برکناری رئیس جمهوری توسط مجلس و رهبری را به عنوان استراتژی خود در این دوره انجام دهند.
ابوالحسن بنی صدر که بود؟
پیش از هر چیز خاطرنشان کنم که من از سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ با آثار بنیصدر آشنا شدم و بطور جدی همه کتابهایی که توسط او منتشر میشد، میخواندم و تا مدتها پس از انتخاب او من مثل دیگر همفکرانم در دانشگاه شیراز بنیصدری به معنای مشخص کلمه در آن روزها بودیم. کلمه به کلمه و به دقت او را میشناختم. و بهطور جدی زمانی با او فاصله گرفتم که بنیصدر به سوی مجاهدین خلق رفت و بحران آغاز شد. پس از خروج از ایران نیز در یک گفتگوی مفصل دو سه ساعته با بنیصدر گفتگویی کردم که در حال حاضر روی یوتیوب است و گمان میکنم گفتگوی خوبی بود. لذا روایتی که از بنیصدر خواهم گفت از نظر خودم روایتی دقیق است، اما این را هم میدانم که از نظر دیگران ممکن است این روایت دقیق نباشد و طبق تجربیاتی که دارم میدانم که بنی صدر و طرفدارانش ممکن است به این نوشته نقدی وارد بیاورند، که پیشاپیش از آن استقبال میکنم و پاسخ خواهم داد.
ابوالحسن بنیصدر دانشجوی فعال سیاسی عضو جبهه ملی که پس از رفتن از ایران در پاریس اقامت کرده و به تحصیل در رشته جامعهشناسی پرداخته بود، یکی از دانشجویان فعال در تشکیلات دانشجویان مسلمان بیرون کشور بود. وی نزدیکی بسیاری با آیتالله خمینی داشت و تحقیقات و تالیفات بسیاری را تا پیش از انقلاب ایران انجام داده بود. وی از نظر ایدئولوژیک بیشترین نزدیکی را به انقلاب ایران و آیتالله خمینی داشت. تالیفات وی که مانند اغلب فعالان مسلمان طرفدار آیت الله خمینی بر اساس مخالفتشان با کمونیستها و مجاهدین خلق صورت گرفته بود، در واقع پاسخهایی بود به آثار ایدئولوژیک مجاهدین خلق که اکثرا تقلیدی از اندیشه مارکسیستی به شمار میآمد. وی بنیان اندیشههایی مانند حکومت اسلامی، اقتصاد توحیدی، موضوع منافق بودن و التقاطی بودن مجاهدین، نظریه موازنه منفی که سالها اساس سیاست خارجی ایران قرار گرفت وانکار ضرورت آزادی و توصیف آن در محدوده استقلال و دشمنی کلاسیک با غرب و حکومت دینی بود، را بنیصدر بنیان نخاد. بعدها بخش مهمی از نظریات وی تا سالها پس از رفتن وی از حکومت و ایران، به عنوان بخشهای زیانآور سیاستهای جمهوری اسلامی ماند و منشاء جریانات بسیاری در زندگی سیاسی و اجتماعی ایران شد.
بیشترین نقش بنیصدر در جریان سفر آیتالله خمینی به فرانسه دیده شد. وی که به گفته احمد سلامتیان همیشه سودای ریاست جمهوری ایران را داشت و به همین دلیل به شوخی توسط دوستانش «موسیو لو پرزیدان»( آقای رئیسجمهور) خوانده میشد، زمانی که آیتالله خمینی پس از آغاز تظاهرات انقلابی در ایران مجبور به خروج از عراق شد، میزبان آیتالله در پاریس شد و به گفته خودش تلاش کرد برای ایجاد چهرهای زیبا و دموکرات از آیتالله خمینی رابط وی با روزنامه نگاران و مطبوعاتیهای جهان شود و از این طریق اهمیت ویژهای یافت. بنیصدر چنانچه خودش نیز پذیرفته است در پاریس کوشش کرد با کنترل آیتالله خمینی در مواجهه با مطبوعات از وی چهرهای دموکرات با اسلامی زیبا نشان دهد.
البته من و بسیاری از دانشجویان مذهبی سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ پیش از ماجرای پاریس و نوفل لوشاتو کتابها و آثار وی را دیده بودیم و خوانده بودیم و غالبا مثل او فکر میکردیم. در نمایشگاه کتابی که من و دوستانم از جمله محسن کدیور و سیف الله داد و بسیاری دیگر از بچههای شیراز راه انداختیم، در عرض سه روز فقط هزار نسخه از کتابهای «مدرس و موازنه منفی» و «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» و «اقتصاد توحیدی» به فروش رفت. آثار او مانند کتاب «ولایت فقیه» آیتالله خمینی به عنوان شخصی هم فکر آیت الله خوانده میشد. بعدها همسر ابوالحسن بنی صدر کتاب «ولایت فقیه» آیتالله خمینی را به فرانسه ترجمه کرد.
حضور آیتالله خمینی در پاریس وزن سیاسی بنیصدر و دوستانش مانند ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده و حسن حبیبی را بالا برد، تا حدی که وقتی آنها با هواپیمای آیت الله خمینی به ایران برگشتند، تردیدی نبود که ابوالحسن بنی صدر در میان عناصر تشکیل دهنده حکومت قرار خواهد گرفت. بنیصدر در فاصله کوتاهی موقعیت خودش را محکم کرد و توانست به سرعت وارد شورای انقلاب و دولت شود و در همه این دورانها او سخنگویی نزدیک به آیت الله خمینی بود. او از نخستین کسانی بود که علیه دولت موقت بازرگان موضع گرفت و رهبری حزبالله را علیه بازرگان برعهده داشت.
وی از آغاز تابستان ۱۳۵۸ به عنوان وزیر وارد کابینه دولت موقت شد و پس از استعفای دولت موقت و در جریان انتخابات در بهمن ۱۳۵۸ اولین رئیس جمهور ایران شد. بنی صدر علیه همه گروههای رقیب خودش و انقلابیون مبارزه کرد؛ مجاهدین خلق، مارکسیستها، نهضت آزادی و جبهه ملی و حزب جمهوری اسلامی جزو گروههایی بودند که بنی صدر با آنان جدال قلمی خود را در یادداشتهای روزانهاش که با عنوان «روزها بر رئیس جمهور چگونه میگذرد» انجام میداد. بنی صدر روزنامهای به نام انقلاب اسلامی دایر کرد که به گمانم در تمام سالهای زندگی در پاریس به آن فکر کرده بود. در تمام مدت فعالیت وی به عنوان تقریبا مهمترین روزنامه کشور حامی رسانهای وی بود.
به تدریج در سال ۱۳۵۹ تضاد بنیصدر و حزب جمهوری اسلامی و آقایان هاشمی و موسوی اردبیلی و بهشتی جدی شد(در آن دوران هنوز نامی از آیت الله خامنهای بطور جدی نبود.). حاصل این تضاد مجموعهای از تنشها بود که به آرامی آغاز شد و پس از چندی مجاهدین خلق که تحت فشارهای حزب الله که بنی صدر نخستین ایدئولوگشان بود، زیر ضرب مخالفان حزباللهیشان به بنی صدر نزدیک شدند و او که مایل بود قدرت را قبضه کند دچار این توهم شد که بدون آیتالله خمینی می تواند قدرت را به دست بیاورد.
تنشها از زمستان ۱۳۵۹ جدی شد، ماجرای ۱۴ اسفند در امجدیه تضاد را آشتی ناپذیر کرد و در اردیبهشت تقریبا بنیصدر رودرروی آیتالله خمینی ایستاده بود. آیتالله خمینی تا آخرین لحظهها با او کنار آمد، اما به نظر می رسید که مجاهدین خلق بیش از حد بنی صدر را در اختیار خود گرفتهاند. در یک فاصله دو هفتهای پس از اظهار نظر آیتالله خمینی درباره جبهه ملی و مصدق، عملا کار به مجادلهای شدید کشید. طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در دستور کار مجلس قرار گرفت و وی در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ برکنار شد. روز ۳۰ خرداد سازمان مجاهدین خلق که بطور رسمی و طی اطلاعیهای اعلام جنگ مسلحانه علیه حکومت کرده بود، با میلیشیای کم سن و سال هوادار سازمان به خیابان ریخت و بنی صدر توسط مجاهدین خلق به خانه تیمی رفت، بنی صدر و مسعود رجوی سرانجام با هواپیمایی که ربوده شده بود، از فرودگاه مهرآباد به پاریس رفتند و بنی صدر در آنجا ماند.
ادامه دارد…
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…