زیتون-سینا پاکزاد: فضای سیاسی کشور پر شده از سخنرانیهای کنایهداری که مخاطبانش نه در میان حضار بلکه در در راس نهاد، سازمان و بخشی از کانون قدرت قرار دارند.
حسن روحانی در جمع اساتید دانشگاهها و فعالان اقتصادی سخنرانی میکند اما مخاطبانش در سپاه و نهادهای انتصابیِ بیارتباط با رای مردم قرار دارند، آملی لاریجانی در جمع معاونانش سخن میگوید اما مخاطباش در میدان پاستور نشسته و…
مخاطبان باید و نبایدها
در این میان شاید بتوان آنجایی که آیتالله خامنهای در جریان دیدار رمضانیاش با مسوولان و کارگزاران نظام در حین سخنرانی به سمت روحانی سر برمیگرداند و او را «مخاطب بایدها» معرفی میکند تنها نمونهای برشمرد که گوینده و مخاطب هر دو در یک جلسه و یک مکان حضور داشتند.
این روزها کسی از خیر پاسخگویی و واکنش به طعنهها نمیگذرد، هر مسوولی امروز کنایهای بزند در سریعترین زمان پاسخاش را از مخاطب مسوول در فلان نهاد و ارگان میگیرد.
همچنین در اثنای این بگومگوها٬ دو طرف یکدیگر را به برخورد گزینشی متهم میکنند. رسانههای اصولگرا مینویسند که دولت دهان منتقدان را میبندد و حامیان دولت معتقدند که رواداری با منتقدان از حد گذشته است. در این راستا آخرین اظهارنظر مقامی بلندپایه متعلق به جعفر منتظری دادستان کل کشور است. هرچند سرعت واکنشها بهقدری است که شاید در لحظه انتشار این گزارش این آخرین اظهارنظر نباشد. او میگوید: «ما نباید گزینشی عمل کنیم؛ جریانهای طرفدار رییس جمهور در جریان توهین به رییس جمهور همانطور رفتار کنند که اگر به رییس قوه قضاییه توهین میشد رفتار میکردند.»
محمدباقر قالیباف، شهردار تهران نیز چهارشنبه گذشته در اظهاراتی شبیه دادستان گفته بود «همانقدر که اهانت به آقای رییسجمهور در روز قدس اسباب تاسف و قطعا محکوم است، تلاش برای ساکت کردن صدای منتقدان هم نادرست است.»
رو کردن برگ فتنه
مهمترین واکنش در دو روز گذشته از زبان سخنگوی قوه قضائیه بیان شده است. محسنی اژهای در سخنان پیش از خطبههای نماز جمعه تهران گفته است: «هنگامی که فتنه سال ۸۸ پس از حوادث دهههای ۶۰ و ۷۰ شکل گرفت خسارتهای زیادی بر مردم و کشور وارد شد که قبل از این فتنهها در دهههای قبل تخریب نهادهای انقلابی از جمله سپاه، بسیج، دستگاه قضایی و افراد مؤثر مطرح میشد. امروز نیز این تخریبها شدت گرفته است و فکر میکنم فتنه و توطئههای جدیدی در پیش است.»
آشکار است که پس از انتخابات ۲۹ اردیبهشت ماه٬ صفحه جدیدی از کشمکش سیاسی در ایران به جریان افتاده است. پیش از آن منتقدان و مخالفان دولت روحانی با ایراد شبهه در پایاننامه دکترایش و متهم کردن وی به سرقت علمی، تشکیل پرونده اقتصادی و تحصیلی برای برادرش، ناتوان نشان دادن دولت در بهبود اوضاع اقتصاد، حمله به برجام و وارد کردن دولت در حاشیهای به نام سند۲۰۳۰ فشار بر دولت را افزایش داده بودند و در طرف مقابل حسن روحانی نیز با استفاده از فرصت انتخابات عبارتهایی را درباره اعدام در جمهوری اسلامی و نوشتن شعار بر موشکها توسط سپاه بیان داشت که به خاطر آن هنوز زیر ضرب منتقدان و دیگر مسوولان نظام است.
روشن است که حسن روحانی در دور یازدهم و دوازدهم انتخابات ریاستجمهوری با حمایت اصلاحطلبان به پیروزی رسید و منطق حکم میکند که تحقق خواستههای آنان و اکثریت رایدهندگان را در اولویت قرار دهد
با این وجود نمیتوان از پیام راهبردی اقتدارگرایان به دولت میانهروی روحانی و اصلاحطلبان غافل بود. آنان با رفتار خود پس از انتخابات اردیبهشت نشان دادهاند که جریان میانهرو و اصلاحطلب نمیتواند در استراتژیهای کلان و اساسی نظام از جمله سیاستهای منطقهای و تعیین جانشین آیتالله خامنهای نقش تعیینکننده ایفا کنند. رفتار مراکز قدرت و گروههای وابسته به آنان یادآور عملکرد انقلابیون پس از بهمن ۵۷ در به حاشیه راندن برخی جریانهای فکری و سیاسی و دورانهای پس از آن در جمهوری اسلامیاست که در آن هر بار جناح و گروهی به حاشیه رانده شده یا حذف شدهاند.
نشانهها شبیه آن دوران است. «جریان انقلابی» مجوز آتش به اختیاری دریافت کرده، در روز قدس علیه روحانی شعار سر داده میشود اما هیچ نهادی مسوولیتش را بر عهده نمیگیرد، مداحی در نماز عید فطر اشعار انتقادی از دولت میخواند و ستاد نماز جمعه مدعی بیخبری از آن میشود.
حسن روحانی در جریان انتخابات کنایههای متعددی به دستگاه قضایی و سپاه بیان داشت و اکنون کانونهای قدرت در این نهادها درصدد انتقامگیری از وی هستند. البته میتوان تصور کرد که اگر سخنان انتقادی روحانی درباره این دو نهاد نیز نبود آنها دیر یا زود برای تضعیف میانهروها و اصلاحطلبان در دور دوم ریاستجمهوری روحانی دست بهکار میشدند.
تلاش برای آتشبس
در حال حاضر تفاوت آنجاست که این منازعه زودتر و با شدت بیشتری آغاز شده و دو طرف را درگیر خود کرده است. عمق بگوگوها تا آنجا پیش رفته که علیرضا زاکانی از مخالفان دولت پیشنهاد «آتشبش» ولو بهصورت یکطرفه را داده است.
استفاده این فعال سیاسی اصولگرا از واژه «آتشبس» که مورد استقبال احمد توکلی دیگر منتقد دولت نیز قرار گرفته در حالی است که سال گذشته آیتالله خامنهای در برابر پیشنهاد و تعبیر ملایمتر سیدمحمد خاتمی مبنی بر «آشتی ملی» واکنش تندی نشان داد و ضمن «بیمعنی» خواندنش گفت: «مگر مردم با هم قهر هستند که بخواهند آشتی کنند؟»
اکنون اما بهنظر میرسد حجم تقابل میان مسوولان جمهوری اسلامی و کانونهای قدرت حامیشان به میزانی رسیده که دو چهره حاضر در جرگه جناح نزدیکتر به آیتالله خامنهای از لزوم «آتشبس» سخن میگویند.
بهنظر میرسد با مواضعی که حسن روحانی و در سطحی دیگر اسحاق جهانگیری در طی رقابتهای انتخاباتی اتخاذ کردهاند٬ جریانی در حکومت از بیم پیگیری مطالبات اصلاحطلبان توسط جانب دولت دوازدهم میخواهد با افزایش حملهها راه را برای پیگیری این مطالبات از سوی حسن روحانی ببندد.
روشن است که حسن روحانی در دور یازدهم و دوازدهم انتخابات ریاستجمهوری با حمایت اصلاحطلبان به پیروزی رسید و منطق حکم میکند که تحقق خواستههای آنان و اکثریت رایدهندگان را در اولویت قرار دهد. سوال اما اینجاست که با این حجم از فشار چقدر احتمال دارد وی بتواند ضمن انتخاب وزرا و مدیران نزدیک به خود و جریان اصلاحات پیگیر مطالبات شهروندان و جریانهایی باشد که به وی رای دادند و از وی حمایت کردند؟ قوه قضاییه و سپاه در هماهنگی با بیت رهبری در پی اثبات خود بهعنوان قدرت تعیینکننده در نظام هستند و مثل همیشه نشان میدهند که قدرت اصلی در جمهوری اسلامی در نهادهای انتصابی جریان دارد. در مقابل نیز حسن روحانی تلاش میکند تا مهر ناکامی و به حاشیه رانده شدن در کارنامهاش ثبت نشود.
2 پاسخ
نویسنده محترم در تحلیل خود هیچ نقشی برای مردم در تحولات سیاسی قائل نیست و چند اهانت به دولت و رئیس آن را هم دلیل دست برتر تند روها در صحنه سیاسی ایران میداند !!
و شما هم تا می توانید بر تنور تفرقه و تقابل بدمید! اما بدانید که هر که این ره را برود، به ترکستان رفته است.
نیروهای ملی و دلسوز کشور باید بر صلح و آرامش و همزیستی بدمند و گره ی مشکلات مردم را با صلابت و درایت باز کنند. اینجوری امیدی به بهبودی اوضاع هست.
مادر دلسوز برای حفظ جان بچه اش، چه بسا از مادری خود صرفنظر کند!
دیدگاهها بستهاند.