۱. مولوی میگوید«هر کسی از ظن خود شد یار من ». مراد مولوی در اینجا تفسیر و تاویل است یا حداکثر نوعی هرمنوتیک. همان کاری که طبیعی است و البته گریز ناپذیر. همهی ما از پدیدهها، موضوعها و شخصیتها ،رفتارها و «متنها» تفسیر و تاویلی داریم، چه بسا انحصاری و اختصاصی. موضوع این یادداشت، ارتباطی با این مفهوم ندارد.
۲. بسیاری از روشنفکران و سیاستمداران نامی، در حیات فکری و سیاسی خود به موضوعات عدیدهای ورود کردهاند و رفتارها و کنشهای متعددی داشته اند. در یک یاددداشت، مقاله و حتی یک کتاب بررسی همهی ابعاد و اجزا دستگاه فکری و شبکهی باور و کنشها و تصمیمهای روشنفکران و سیاستمداران نامی، عملی نیست. لذا طبیعی است که امکان طرح همهی موضوعهای مرتبط با آنها در یک نوشتار ممکن نباشد. نگارندهی این یادداشت، به این نکته واقف است و در اینجا سخن دیگری دارد.
۳. کورت گودل، ریاضیدان و منطقدان آلمانی زبان، در سن ۲۵ سالگی یکی از رویاهای بشریت را به باد داد. در یک تعبیر عمومی و کاربردی میتوان گفت که گودل ثابت کرد: در «متن»های پیچیده نباید به دنبال «سازگاری» بگردیم، چون چنین متنهایی وجود ندارند و حتی اگر وجود هم داشته باشند، نمیتوانیم این «سازگاری» را ثابت کنیم. روشنفکران و سیاستمدارن نیز بهسان یک «متن» سازگار نیستند. اغلب مجموعه پیچیدهای از رفتارها و گفتارهای آنان وجود دارد که «حتما» ناسازگار است و تلاش برای نشان دادن سازگاری آنها، منجر به رویاپردازی و خلق موجودات موهومی میشود که نسبتی با سوژه اصلی ندارند. بر این مبنا کسانی که میکوشند همهی رفتارها و گفتارهای یکی از ابنا بشر را توجیه و سازگار با هم نشان دهند، باد میپیمایند. این بادپیمایی البته بسیار رایج است تا جایی که بسیاری از تفسیرهای دینی و روایتهای تاریخی، خود به «ساختارهای استدلالی» تبدیل شدهاند که وظیفه ی اثبات و تامین مراد ظن و گمان نویسنده را بر عهده دارند و نه نشان دادن بخشی از حقیقت و یا تاریخ.
۴. موضوع اصلی این یادداشت، «برخورد سلف سرویسی*» با روشنفکران و سیاستمداران است. احتمالا همهی ما دست کم یکبار در سلف سرویس غذا خورده ایم و با میل و سلیقهی خود از روی میزهای غذا، خوراکیها و نوشیدنیهای مورد علاقهی خود را کشیده و چشممان را بر بعضی از خوراکیهای روی میز بستهایم و آنها را نادیده گرفتهایم، چون طعمشان به «مذاق» ما خوش نیامده است. اکنون تصور کنید که یک روشنفکر یا سیاستمدار مجموعهای از گفتارها، رفتارها، افکار و مواضع سیاسی خود را روی میزهایی چیده است و از ما میخواهد تعارف نکنیم و هر چه دوست داریم برداریم. واضح است فرزندان و نزدیکان و دوستداران آن روشنفکر بخشهایی را بر میدارند که بتوانند در پناه آن برای خود هویتی بیابند و یا به نام و نان و نوایی برسند و یا بتوانند به کمک آن میراثدار پدر و مدافع آثار او باشند. مخالفان هم البته جبران میکنند و بخشهایی را در ظرف غذای خود میکشند که به کمک آن بتوانند میراث کشی کرده و صاحب آن گفتار و رفتار را تخریب کنند. بدیهی است که ظرف غذای هیچکدام از این دو گروه، معرف میز غذای سلف سرویس نیست و طعم و کیفیت معرفی شده به وسیله آنها اعتبار علمی ندارد و محل اعتنا نیست.
۵. در ماه های خرداد و تیر، نام تعدادی از شخصیتهای فکری و سیاسی ایرانی بیش از همیشه به گوش میخورد. در این دو ماه کسانی چون علی شریعتی، روح الله خمینی، محمد بهشتی و ابوالحسن بنی صدر یا درگذشته اند و یا مقطع مهمی از زندگی خود را گذراندهاند و به همین خاطر میتوان شاهد روایتهای متعددی از زندگی و کارنامهی فکری و عملی آنان بود. و از قضا آنچه در این میان بیش از هر چیز به چشم میآید، برخورد سلف سرویسی با آنان است.
۶. «برخورد سلف سرویسی» را می توان آسیبشناسی کرد. به تعبیر تاجزاده یکی از اشتباهات ما این بود که مناسبات عصر عصمت را به مناسبات عصر غیبت تعمیم دادیم. مفهوم عصمت و معصومیابی و معصومسازی یکی از علل برخورد سلف سرویسی با شخصیتهای فکری و سیاسی است، به همین خاطر برای حسن خمینی تصور اینکه پدر بزرگش فتوای اعدام های ۶۷ را صادر کرده است غیر ممکن مینماید و در توجیه ان می کوشد. و یا فرزندان بهشتی نمی توانند چشم بر نقش او در استقرار نهاد ولایت فقیه بگشایند.
کاریزمای بسیاری از این شخصیتها، دیگر علت این برخوردهای سلف سرویسی است. عبدالکریم سروش در مستند بیبیسی فارسی هنگامی که لحظهی دیدار خود با آیت الله خمینی را روایت میکند او را «موجودی فراگیرنده و رعبآوری» میخواند که «برای مدت کوتاهی او را سر جای خود میخکوب کرده» است، و شاید به همین علت حتی در سالهایی که اوج معلمی او در نقد اندیشه و سیاستها بود باز هم خمینی را «آفتاب دیروز و کیمای امروز» میخواند.
علت سوم را میتوان در سیستم آموزشی معیوب و ایدئولوژیک ما جست. سیستمی که دانشآموزانش را به نقد کردن تمرین نمیدهد و روایتهای تاریخی او از شخصیتها سیاه و سفید است.
علت چهارم را میتوان در دانشگاههای ما یافت که از نهادی اصیل برای تولید علم و برخورد علمی، به کارخانههای ارتقای شغلی و صدور مدرک وتولید مقالههای غیر اصیل تبدیل شده اند.
و اما علتالعلل برخوردهای سلف سرویسی، فرهنگ استبدادی ما و روح استبدادی حاکم بر جامعهی ماست. فرهنگی که در قالب حکومتها و سیاستها و شخصیتها و نهادها ظاهر میشود و امکان نقد را از میگیرد. بیخود نیست که تعابیری چون «نقد منصفانه»، «نقد علمی»، «نقد اخلاقی» در ادبیات و نوشتارهای ما بسیار رایجاند و از پیوند نامبارک نقد با انصاف و اخلاق، او را عقیم کردهاند، غافل از آنکه نقد بهخودیخود ضامن انصاف و تولید علم و رواج اخلاق است و محدود کردن آن، نتیجهای جز برخورد سلف سرویسی با افکار و شخصیتها نخواهد داشت
*این تعبیر از رضا علیجانی است
11 پاسخ
در یادداشت قبلی در مورد بهره مندی سلف سرویسی توضیح بیشتر لازم است تا سو تفاهم نشود…
در حقیقت ما باید از مواهب الهی کسب شده در نزد خود سلف سرویسی استفاده کنیم مابقی امانتی است در دست ما…
از آنچه بیش از اندازه در دست متنعمین وجود دارد باید بعنوان زکات برای استفاده سلف سرویسی به مستحقین داد آنهایی که توان کار یاحضور فیزیکی در کارخانه ندارند (بازنشستگان و… )
البته دیر شده…
پیشنهاد میکنم بجای “سلف سرویسی” از کلمه “گزینشی” استفاده کنید.
همانطور که اشاره هم شده سلف سرویسی همیشه بد نیست برای همان مورد خوب هم که شده از این عبارت استفاده نکنید تا مورد مفید بودن آن ضایع و کم ارزش نشود…
بنظر میرسد استفاده از مواهب طبیعت “سلف سرویسی” تقدیر شده است (مساوات را تداعی میکند) یعنی هر کس به اندازه نیازش بردارد و رد شود و برای مصرف در همان وعده و نه برای انباشت …صرف غذا در محیط شفاف و در کنار هم پس از کار انجام شده توسط هر کس به اندازه توانی که داشته است….
نویسنده محترم لطف کنند مرجعی را که کورت گودل در مورد “متن” اظهار نظر کرده اند معرفی کنند…
تا آنجا که اطلاع دارم کورت گودل در مورد ناتمامیت منطق ریاضی تئوری البته ثابت شده دارند…
دیگرانی هستند که نتیجه میگیرند استدلال انسان پروازی است که به اوج نمی رسد…(برهان گودل و حقیقت و برهان ترجمه دکتر اردشیر)
اما اینکه میفرمایند:
“گودل ثابت کرد: در «متن»های پیچیده نباید به دنبال «سازگاری» بگردیم، چون چنین متنهایی وجود ندارند ”
بنظر میرسد حکم متفاوتی باشد…و ممکن است نتیجه شود که قرآن متن ناسازگاری است…بهتر است توضیح بیشتری داده شود…
البته خود این بحث میتواند موید این باشد که قرآن “متن” دست ساخت انسان نیست و معجزه در همین جاست…
ممکن است کسی نمونه بیاورد از ناسازگاری در قرآن و بگوید:
از طرفی فرموده “ان امهاتهم الا الائی ولدنهم” و از طرف دیگر فرموده “…و ازواجه امهاتهم”…
این ناسازگاری نیست توضیح حوزه های مختلف در طبیعت زندگی انسان هاست اتصال آیات هر سوره بحث را تفکیک و منظم میکند…
از توجه شما به متن ممنونم. در خصوص تعابیر فلسفی از قضایای دوگانه ناتمامیت گوگل این متن احتمالا کمک می کند:
http://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_59_10489e061580b16f79815e89b9427f52.pdf
تمامیت تعبیر دیگری از سازگاری است.
قرآن را هم اگر به عنوان یک «متن» ببینیم، مشمول همین قضایاست. یعنی ناسازگاراست یا اثبات سازگاری ان ممکن نیست . شاید به همین خاطر است که برخی قران را «متن» نمی دانند و برخی هم که متنش می دانند، به کمک محکم و متشابه و یا تفسیر و تعبیر سعی می کنند با این ناسازگاری دست و پنجه نرم کنند
ممنون از جواب سریع شما.
مثالی نقض برای سازگاری قرآن ارائه بفرمایید…
یعنی مثالی که نشان دهد قرآن ناسازگار است.
برداشت های رایج از عباراتی همچون “محکمات و متشابهات” و “ناسخ و منسوخ” را مبنا قرار ندهید. چرا که با رعایت اتصال آیات هر سوره این برداشت های رایج کنار میروند…
رعایت “اتصال قول” مبنایی است که حتی در طی گسترش سیستم های منطقی نیز همواره رعایت میشود.
اتصال است که باقی می ماند…البته اتصال آیات هر سوره و کلیت قرآن و کلیت بحث…اتصال درختواره نه اتصال صلب سنگواره…
ممنون از لینک معرفی شده …
این برخورد سلف سرویسی را، زیتون که شما هم سردبیرشی، با نظرات خوانندگان می کند. بعضی با آثار شریعتی، و از جمله نامه اش به حکیمی می کنند.
افراد معمولی که هچ! دانشمندانی مثل …. با مخالفان و منتقدانشان می کنند.
اصلا با کاربرد اخلاق هم، بخصوص در برخورد با منتقدان سلف سرویسی برخورد می کنند.
!
برخورد سلف سرویسی الزاما و همه جا کار بدی نیست. نمونه اش همان میز غذا. نمونه دیگرش همین کامنتدانی زیتون
سخن درستی است. اما بهتر است کامنت مردود را، همچنانکه این دفعه کرده ای، کمی اصلاح و سانسور کنی تا مطابق روش شما قرار گیرد و درج کنی.
چون آنکه وقت گذاشته و کامنت نوشته، نیز وقتش ارزش دارد و نظرش نیز تا حدی محترم است.
توقع بسیار عجیبی است که حاکمان ایران تن به نقد بدهند . اخوندی از منبر و عظ و خطابه امده است و رهبر سیاسی الهی کشوری چون ایران شده است و به این هم قانع نیست و داعیه رهبری مسلمانان جهان را دارد ، در این جهان پر آشوب . نه دانش و تجربه سیاسی درخوری دارد و نه بینش لازم سیاسی .
ناقدان چه چیزی را میخواهند نقد کنند ، دشمن دشمن گفتن ها یا فرمان آتش به اختیار دادن را ، سایرین هم هنری ندارند جز اجرای منویات آقا !
داری تند می ری! رهبری اشتباهاتی داشته و دارد. اما میدانی که یکی از روشنفکرترین آخوند ها و مورد ستایش شریعتی در جوانیش بوده؟ کتابها و مقالاتی نوشته و یا ترجمه کرده. اهل ذوق و ادب و شعر و هنر و ادبیات است. دو دوره رئیس جمهور بوده و تجربه کار سیاسی دارد.
در این کشور ملوک الطوایفی، و با انواع جناح های سیاسی و نهاد های سنتی ، نظامی، آخوندی، دانشگاهی، حدود سی سال است که حاکم شده و مملکت را بنوعی اداره کرده. خیلی خوب نبوده. اما علیرغم اشتباهش در ریاست جمهوری احمدی نژاد، رئیس جمهوری خاتمی و حالا روحانی را مدیریت کرده. الان در شهر کورها چشم داریم!
نگاهی به همسایگان ایران بیندازید. بالاترین آمار تحصیل کرده ی دنشگاهی، زنان و دختران تحصیل کرده، امنیت عمومی قابل قبول،دموکراس نیم بند وآزادی نسبی، البته نه ایده ال، نشریات متعدد فرهنگی،و…
ایده ال و یا خوب هم نیست. اما به آن بدی هم که گفتی، نبست.
اگر واقع گرا نباشیم، دچار توهم می مانیم و نمی توانیم درست پیش بینی کنیم و برای زندگی مان تصمیم درست بگیریم.
در اینکه آخوند روشنفکری است حرفی نیست ، هر آخوندی سه تار بزند آخوند روشنفکر است ، ولی نه روشنفکر !
دیدگاهها بستهاند.