زیتون ـ در هوای گرم و دمکردهی تابستان داغشدهی پاریس، چهلمین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی با حضور شماری از علاقمندان و نیز با تمرکز بر مفهوم عدالت اجتماعی گرامی داشته شد. مراسمی که سخنران افتتاحیه آن، دوست و همراه قدیمی شریعتی بود: مهدی ممکن. محمدجواد اکبرین، تقی رحمانی و مرتضی کاظمیان، دیگر سخنرانان برنامه بودند.
مهدی ممکن در همان سالی متولد شده که علی شریعتی: ۱۳۱۲؛ هر دو در فعالیت اجتماعی خود را در نوجوانی در مشهد و در کانون نشر حقایق اسلامی و زیر سایه آموزههای استاد محمدتقی شریعتی پی گرفتند. رشته تحصیلی متفاوت، میان آنها فاصله انداخت. شریعتی جامعهشناسی خواند و ممکن داروسازی. شریعتی، آنکه «معلم انقلاب» خوانده شد، نماند و پیروزی انقلاب و تغییر نظام سیاسی را ندید؛ اما ممکن در دولت موقت مهندس بازرگان، معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد شد.
روند تحولات سیاسی در انتهای دهه ۵۰ و ابتدای دهه ۶۰ چنان پیش رفت که ممکن کولهبار مهاجرت بست و در کشور و شهری مستقر شد که دو دهه پیشتر، شریعتی برای ادامه تحصیل در آن سکونتی چندساله داشت؛ فرانسه، پاریس. و حالا، چهل سال پس از درگذشت شریعتی، در یادمان وی، ممکن سخن میگفت.
این فعال دیرپای ملی ـ مذهبی در افتتاحیه برنامه با یادکرد از شنیدن و خواندن خبر تلخ درگذشت دکتر شریعتی در روزنامه و زمانی که در زندان دوران محکومیت خود را سپری میکرد، به نقش استاد محمدتقی شریعتی در برآمدن نسلی متعهد به ارزشهای دینی (ازجمله علی شریعتی و خود) پرداخت.
ممکن با اشاره به فضای فرهنگی و اجتماعی دهه ۱۳۲۰ به تاکید محمدتقی شریعتی به قرآن و نهجالبلاغه در کلاسهای درس دبیرستان اشاره و آن را در آن زمانه و در مشهد و زیر سایه حضور روحانیان سنتی، و بیاعتنایی غالب به تفسیر قرآن و تأمل در نهجالبلاغه، بسیار مهم و باارزش توصیف کرد.
وی تاکید کرد که متاسفانه این وضع، همچنان ادامه دارد و همچنان «مفاتیح» پرفروشتر از قرآن و نهجالبلاغه است.
همراه دور و یار دیرین شریعتی از همین زاویه، بر اهمیت نواندیشی دینی و کار فرهنگی مورد توجه دکتر شریعتی، تاکید کرد.
پس از سخنان افتتاحیه دکتر ممکن، شهاب عموپور مجری برنامه، به تشریح فعالیتهای «کمیته یادمان چهلمین سالگرد درگذشت دکتر شریعتی» پرداخت. وی به انتشار کتاب «شریعتی، امروز و آینده ما» (شامل مجموعه مقالات)، تهیه و انتشار شش کلیپ درباره زندگی و دیدگاههای شریعتی (منتشرشده در کانال تلگرام کمیته) و نیز برگزاری سه نشست در آلمان، آمریکا و فرانسه اشاره کرد.
شریعتی و تجربهی ابوذر
محمدجواد اکبرین، روزنامهنگار و دینپژوه سخنران نخست جلسه بود. او با اشاره به تاکید شریعتی بر ابوذر، اظهار داشت: «تاریخ و میراث بهجا مانده از ابوذر نشان میدهد که شریعتی ابوذر را انتخاب نکرده بلکه به تدریج او را کشف کرده است.»
وی تصریح کرد که این شناخت اولیه و کشف تدریجی توسط شریعتی را دقیق و منطبق با واقع میداند. اکبرین توضیح داد که «ابوذر، اول مسئلهی شریعتی بود و به تدریج تبدیل به پاسخ شریعتی شد. به این معنا که شریعتی با ترجمهی یک داستان کار خود با ابوذر را آغاز کرد اما به تدریج، خود نیز ابوذر را تجربه کرد.»
اکبرین با اشاره به این نکته که «ابوذر در دورانی زبان به اعتراض علیه حکومت گشود که طبقهای به وجود آمده بود که هر آنچه را که بر روحانیان و راهبان پیش از اسلام خرده میگرفتند، خود مرتکب میشدند»، افزود: «محور اعتراضات ابوذر بر خلافت اسلامی وقت، آیه ۳۴ سوره توبه است که شریعتی از آن به «اسلام کنز» تعبیر میکند.»
اکبرین توضیح داد که «کنز عربی، همان گنج در زبان فارسی است و این آیه، روحانیان را ملامت میکند که مال مردم را میخورند و طلا و نقره را گنج و ذخیره میکنند و انفاق نمیکنند. یعنی فقر مردم را نادیده میگیرند تا دستگاه سلطهی خود را به قیمت لاغری جامعه فربه و متورم کنند.»
وی با اشاره به انحصارطلبی خلیفه وقت در ثروت، افزود که این رویکرد بعدها به انحصار طلبی در قدرت و معرفت هم میرسد. از همین زاویه، اکبرین توضیح داد که «شریعتی میگوید جهتگیری ابوذر درست و دقیق بوده و میدانست کجا را هدف گرفته است.»
به باور سخنران: «شریعتی در معرفی ابوذر میگوید هنر او این بود که معلول را به جای علت نگرفت. او اینجا بهعنوان یک روشنفکر، با تکیه بر تجربهی ابوذر، عدالتخواهی را بهمثابه فرهنگ دنبال و ترویج میکند نه بهمثابه یک روش.»
اکبرین در ادامه سخنانش افزود: «ابوذر از عدالت نمیگفت تا بهدنبال سقوط خلافت اسلامی در زمان خودش باشد، اما خلیفهی وقت مدتی بعد از تبعید و مرگ ابوذر سقوط کرد و کشته شد. از قضای روزگار مدتی پس از شریعتی هم حکومت وقت از هم پاشید.»
این روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی تاکید کرد: «نه سقوط خلیفه لزوما نتیجهی اعتراضهای ابوذر بود و نه سقوط شاه لزوما نتیجهی روشنگریهای شریعتی.»
وی همچنین در بخش دیگری از صحبتهای خود اظهار داشت که «اعتراض به فقدان عدالت، حداقل مسئولیتپذیری است و مسئولیت ناشنوایی حکومت و پیامدهایش را نباید به حساب معترض گذاشت. اگر بیعدالتی و انحصارطلبی از حد بگذرد و تحمل مردم هم از حد بگذرد این قاعده طبیعت است که اگر این دو از حد بگذرند انفجار حاصل میشود.»
او در پایان سخنان خود گفت: «متفکر مسئول، واقعیت را نه لزوما میسازد نه لزوما تغییر میدهد. واقعیت را نقد میکند و آگاهی میبخشد و البته مسئول پیامدهای ناخواستهی فکرش نیست. پیامد خواستهاش آگاهی جامعه است. مصلحتسنجی به معنای رایجش کار او نیست، کار سیاستمدار است.»
شریعتی؛ فلسفه عدالت یا مدل عدالت؟
تقی رحمانی، نویسنده و فعال ملی ـ مذهبی، دیگر سخنران برنامه بود. وی در سخنان خود شریعتی را «سپهرساز بزرگ»ی توصیف کرد که «با نبوغ خود دلبرده ابوذر بود که حقیقت را فدای مصلحت نمیخواست.»
رحمانی افزود که شریعتی همچون ابوذر «بر سر قدرت حاکم داد میکشید و داد از بیداد میخواست.» وی اما تاکید کرد که «همین شریعتی توجه راهبردی هم داشت؛ زمانیکه از ایده به تاریخ و جامعه میآمد؛ او هم به مصدق عشق میورزید و هم حکومت علی و سکوت علی و تعامل وی با خلفا را راهبردی و مهم میدانست.»
این تحلیلگر سیاسی با تاکید بر این نکته که «توجه امروز من به نیاز راهبردی برای تحقق عدالت است» افزود: «۴۰ سال بعد از شریعتی ما از آرمانگرائی سپهرساز به فلسفهپردازی کلاننگر کوچ کردهایم اما در روی زمین و بستر واقعی توسعه عادلانه همهجانبه را شاهد نیستیم.»
وی تاکید کرد که «مشکل ما نداشتن فلسفه یا ایده عدالت نیست؛ مشکل بزرگتر ما فقدان برنامه و نقشه راه عملی برای عدالت است که در جامعه نفتی و حکومت نفتی تحقق آن آسان هم نیست.»
رحمانی با اشاره به این نکته که «امروز هم در جامعه و هم در حکومت در میان دور باطلی از پوپولیسم و بروکراسی و بروکرات شبهلیبرال گرفتار آمدهایم که هم را توجیه میکنند» افزود: «بدون رد توانائی سرمایهداری مولد برای کمک به توسعه در ایران باید توجه داشته باشیم که در سپهر عدالتطلبانه شریعتی به نقشه راهی نیاز داریم که از سر تجربه باشد.»
وی با انتقاد از کشمکشهای نظری غیرعملی و بدن کاربرد، و متکی بر ترجمه، اظهار داشت: «این بحثهای داغ به واقعیت نزدیک نمیشود؛ اگر هم بشود سوسیالیسم میشود جاده صافکن پوپولیسم احمدینژادی و لیبرالیسم آن هم میشود اقتصاد خصولتی و شبهدولتی.»
این فعال سیاسی تصریح کرد که «اما در این میان راه راهبردی معطوف به الگو هم وجود دارد.» او بهعنوان نمونه از «توسعه متوازن ایده مهندس سحابی که فراتر از لبیرال یا سوسیال است اما سمت عدالتطلبانه دارد» یاد کرد و آن را ایده و نظری خواند که «محصول تلفیق عدالت و تجربه مدیریتی است.»
رحمانی همچنین به الگو و ایده «زیست مسلمانی» مهندس میرحسین موسوی اشاره کرد و با انتقاد از بیتوجهی اصلاحطلبان به آن، دلیل را در «وادادگی نظری به ایده های لیبرالی» ردیابی کرد.
وی در ادامه سخنان خود به «نگاه روحانیت رفرمگرا» پرداخت که «به گشودگی احکام فکر میکند.»
رحمانی همچنین به نقش مهم و موثر «جامعه مدنی و روشنفکران مطالبهگر که پیگیر حقوق قومی و فرهنگی و صنفی وجنسیتی هستند » اشاره کرد.
او تاکید کرد که «بیگمان این گرایشها یکسان نیستند اما میتوانند در بستری به سمت برنامه عملی برای توسعه متوازن در اقتصاد، فرهنگ و سیاست و اجتماع بروند.»
به باور رحمانی، این ایده «راهبردی و عملی» است چراکه «در این چهار گروه، تجربه هم وجود دارد و برنامهها بر شرایط جامعه هم مبتنی است و در سپهر عدالت، گام به گام بسوی عدالت ممکن و پایدار طی طریق میکند.»
او توضیح داد که پیوند اندیشهها و رویکرد سحابی و موسوی و روحانیون رفرمگرا و جامعه مدنی و روشنفکران، میتواند برنامه راهبردی خلق کند که به عدالت نزدیک است و دور تکراری پوپولیسم و شبهلیبرالیسم در حکومت را به چالش میگیرد.
این فعال ملی ـ مذهبی همچنین اظهار داشت که «متاسفانه اصلاحطلبی در گرایش غالب خود به عدالت توجه نداشته است.»
شریعتی و سوسیال دموکراسی
آخرین سخنران برنامه، مرتضی کاظمیان، روزنامهنگار و فعال ملی ـ مذهبی بود. او شریعتی را از چهرههای شاخص اردوگاه «چپ مذهبی» در ایران معاصر و در صفی دانست که با افرادی چون میرزا کوچکخان جنگلی و شیخ محمد خیابانی و محمد نخشب و آیتالله طالقانی تعریف میشود.
به باور کاظمیان، جریان فکری ـ سیاسی مزبور یا «سوسیال دموکراسی دینی»، در سوگیریها و دیدگاههای بخش مهمی از نیروهای ملی ـ مذهبی و نیز طیفی از اصلاحطلبان و «سبز»ها، تداوم یافته و متبلور شده است. واقعیتی که به عقیده او: «بهدشواری میتوان نقش موثر دیدگاههای شریعتی را در آن نادیده گرفت.»
وی تاکیدهای شریعتی بر عدالت اجتماعی را مستقل از واقعیتهای تلخ دوران (فقر عمیق و گسترده)، و آموزههای پدر (استاد محمدتقی شریعتی)، تحتتأثیر نظرات محمد نخشب دانست و توضیح داد: «تأثیر اندیشههای نخشب (بهویژه بر همزمانی سوسیالیسم و دموکراسی و اخلاق) بهوضوح در دیدگاههای شریعتی قابل کشف است؛ بهویژه آنجا که شریعتی از مثلث آزادی، برابری و عرفان میگوید.»
این فعال ملی ـ مذهبی با مرور دیدگاههای شریعتی درباره سوسیالیسم، تاکید کرد: «تجلیل شریعتی از سوسیالیسم، مانع یادکرد وی از دموکراسی نبود. ضمن اینکه او از یاد نمیبرد که نگاه معنوی و تاکیدهای اخلاقی خود را از منظر نواندیشی دینی، به سوسیالیسم ضمیمه کند.»
وی با اشاره به توجه شریعتی به نتایج مارکسیسم بروکراتیکشده در استالینیسم، اظهار داشت: «میتوان مدعی شد که در اندیشه شریعتی، آزادی بر عدالت تقدم دارد. به بیان دیگر، در مانیفست و مثلث عرفان، برابری و آزادی که او در سالهای پایان زندگیاش مطرح کرد، معنویت و اخلاق در جامعه استبدادزده و آکنده از اختلاف طبقاتی و فقر، منتفی است.»
او همچنین افزود: شریعتی از مذهبی که تبدیل به «خرافات و توجیهات به نفع طبقه حاکم» میشود و ابزاری در «دست متولیهای متجمدشده» و «دستگاه روحانیت» انتقاد میکند.
این تحلیلگر سیاسی در ادامه به بررسی قرابتهای اندیشههای شریعتی با دیدگاههای نئومارکسیستها پرداخت. او اظهار داشت: «شریعتی همچون لوکاچ میان مارکس و وبر ایستاد و به تلفیق آراء ایشان پرداخت و همچون وی به نقد فرایند شیءوارگی در روابط اجتماعی ـ اقتصادی پرداخت.»
وی اضافه کرد که «سوسیالیسم شریعتی همچون سوسیالیسم گرامشی، هم به دموکراسی عنایت داشت و جامعه غیرمتمرکز، و هم واجد خصلتی اومانیستی بود و بر عنصر انتخاب و آگاهی و جنبه داوطلبانه اقدام انسان تاکید میکرد.»
او به قرابت محسوس نظرات شریعتی با «بلوخ اتوپیاگرا و باورمند به عنصر امید» اشاره کرد و افزود: «بلوخ نیز به آرمانشهرهای دینی بیاعتنا نبود و از عناصر رهاییبخش آن میگفت و دغدغهدار ازخودبیگانگی و بیریشهگی انسان مدرن بود، و نیز نقاد زندگی سازماندهیشده زیر سلطه و سیطره سرمایهداری یا سوسیالیسم حکومتی و آزادیستیز.»
کاظمیان همچنین توضیح داد: «توجه شریعتی به مفاهیمی چون چون خرد ابزاری و الیناسیون (ازخودبیگانگی) با دیدگاههای مارکوزه در پیوند است. یا آنجا که از استحمار میگوید به نظریه صنعت فرهنگ آدورنو، دیگر متفکر مکتب فرانکفورت، بیاعتنا نیست.»
وی اضافه کرد که «شریعتی آشکارا متأثر از چپهای اروپایی بود؛ چنانکه خود به تاکید از ژرژ گورویچ یاد کرده است.»
کاظمیان اما تصریح کرد که «پارادایم غالب زمانه و یا سپهری که شریعتی در در دوران تحصیلاش در فرانسه لمس کرد (گفتمان غالب چپ) تنها دلایل موثر بر رویکرد عدالتخواهانه وی نبود. لمس بیواسطه نابرابری در جامعه و مواجهه وی با محرومیتهای فراگیر زمانهاش در ایران، مشوق مهمی برای تقویت نگاه و تهییج زبان و قلم شریعتی بود.»
در بخش پایانی سخنانش، کاظمیان به تبیین این موضوع پرداخت که کار چپهای تجددخواه و دموکرات و مذهبی برای تعقیب چشماندازهای مطلوب خود، آسان نیست و نیازمند «برنامه عملی و علمی» است.
او با اشاره به شرایط اجتماعی و سیاسی ایران امروز تصریح کرد که «به نظر میرسد تا اطلاع ثانوی، تاکیدهای شریعتی بر آزادی (رهایی از استبداد، و گذار به دموکراسی) و برابری (تحقق عدالت بهمثابه انصاف) و نیز نواندیشی و اصلاح دینی، همچنان موضوعیت دارد، و برای تعقیب توسط سوسیال دموکراتهای نوگرا، بااهمیت خواهد بود.»
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…