«رفتار عفیفانه» هم شامل مردان می‌شود هم شامل زنان

گزارشی از یک نشست

زیتون-: شهروز رضوی: نشست نقد و بررسی کتاب «حجاب در ترازو»، با حضور ویکتوریا طهماسبی، استاد مطالعات زنانِ دانشگاه تورنتو، فروغ جهانبخش، استاد مطالعات ادیانِ دانشگاه کویینز و سروش دباغ، صاحب اثر و محقق و پژوهشگر دپارتمان «مطالعات ادیانِ» دانشگاه تورنتو، به همت «بنیاد سهروردی» در شهر تورنتو برگزار شد.

ویکتوریا طهماسبی سخنران اول این نشست بود. وی با تمجید از ورود سروش دباغ به این مسئله مهم و بحث انگیز در ایران معاصر، تفکیک میان «حجاب» و « عفت» و نگاه به مسئلۀ حجاب از منظر اخلاقی را از نکات رهگشای کتاب انگاشت؛ اینکه باید حجاب را ذیل عفت قرار دهیم و نه عفت را ذیل حجاب و آنچه اهمیت و محوریت دارد، رفتار عفیفانه است، نه لزوما بی حجاب بودن. افزون بر این، طهماسبی تمایز میان «نگاه جنسی» و «نگاه انسانی» به زنان و بررسیدن نسبت میان فمینیسم و نواندیشی دینی و دفاع از برابریِ حقوقی میان زنان و مردان را از فقرات مهم « حجاب در ترازو» قلمداد کرد.

طهماسبی سخنان خود را با طرح چند سؤال خاتمه بخشید. وی از سروش دباغ پرسید: مخاطب اصلی این کتاب چه کسانی اند؟ فقط دختران و زنان مسلمان؟ و یا دیگر بخش های جامعه ایرانی نیز می توانند مخاطب این کتاب باشند؟ افزون بر این، پرسید چرا به آثار فمینیست هایی چون امینه ودود و لیلا احمد در مقالات متعدد «حجاب در ترازو» ارجاع داده نشده است؟ ربط و نسبت میان فقه و حقوق و اخلاق و عرف از دیگر سؤالات طهماسبی بود. نهایتا، طهماسبی از رابطۀ میان قدرت و جنسیت سخن گفت، رابطه ای که در آثار فیلسوفان فمینیست کاویده شده؛ اما در این کتاب به بحث گذاشته نشده است.

فروغ جهانبخش، سخنرانی بعدیِ این نشست بود. وی با طرح این مسئله که پیش از انتشار مقالات سروش دباغ دربارۀ حجاب، مرحوم احمد قابل در فتوای فقهیِ شجاعانۀ خود، تصریح کرده بودکه پوشاندن موی سر و گردنِ دختران و زنان وجوب فقهی ندارد، افزود: دباغ از منظر اخلاقی، و نه فقهی به این مسئله پرداخته و با تفکیک میانِ عفت و حجاب، استدلال کرده که نپوشاندنِ موی سر و گردن در روزگار کنونی، کاری غیر عفیفانه و غیر اخلاقی نیست. جهانبخش افزود که در ادبیات بحث از حجاب در زبان فارسی، جای بررسی این موضوع از منظر اخلاقی خالی بود و «حجاب در ترازو» از این حیث، نوآوری داشته و به غنای این مبحث در ادبیات نواندیشی دینیِ معاصر افزوده است. وی، طرح مسئله از منظر قرآنی و ارجاع به تمامی آیات مربوطه در یکی از مقالات کتاب را از دیگر نقاط قوت کتاب معرفی کرد، چرا که با خواندن مقالۀ «حجاب در ترازوی قرآن»، می توان چند و چون مسئله حجاب در قرآن، متن مقدس مسلمانان را دریافت.

جهانبخش نیز سخنان خود را با طرح چند سؤال به پایان برد. او از سروش دباغ پرسید: رابطۀ میان حجاب و هویت چگونه است؟ ممکن است برخی زنان برای حفظ هویت خود حجاب را انتخاب کنند، نه لزوما برای عمل به وظایف و تکالیف دینی؟ همچنین، وی با اشاره به سؤال طهماسبی درباره مخاطب «حجاب در ترازو»، پرسید: آیا زنان محجبه نیز مخاطب این اثر هستند؟ بدین معنا که ایشان نیز باید نگاه خود نسبت به کسانی را که روزگاری محجبه بوده و اکنون دیگر با حجاب نیستند، تغییر دهند؟ افزون بر این، جهانبخش از دباغ پرسید شما برای دفاع از روا بودنِ نپوشاندنِ موی سر و گردن در مقالات خود، از مکتبِ «اخلاق در نظر اولِ» دیوید راس، فیلسوف اخلاق انگلیسیِ قرن بیستم، استفاده کرده اید. حال، کسی می تواند برای موجه کردنِ از این مدعا، از مکاتب فلسفۀ اخلاقیِ دیگر بهره بگیرد؟؟

سروش دباغ، آخرین سخنرانِ این نشست بود. او در ابتدا از ویکتوریا طهماسبی و فروغ جهانبخش جهت شرکت در این مراسم و طرح ملاحظات و نظرات عالمانۀ خود دربارۀ «حجاب در ترازو» تشکر کرد، همچنین از دست اندرکاران «بنیاد سهروردی» که مجال برگزاری این نشست را فراهم کردند، سپاسگزاری کرد. در ادامه، دباغ به چگونگیِ انتشار سلسله مقالات حجاب خود پرداخت. وی توضیح داد روزگاری که برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ زبان در انگلستان به سر می برد، یکی از دلمشغولی‌هایش، واکاوی رابطه میان «دین و اخلاق» و «فقه و اخلاق» بود. پس از بازگشت به ایران، هنگام تدریس دوره های «فلسفه اخلاق» درمقاطع مختلف، به انواع روابط میان دین و اخلاق نیز می پرداخت. پس از استقرار در دپارتمان «مطالعات تاریخیِ» دانشگاه تورنتو و تدریسِ دروسِ« اسلام و حقوق بشر»، «ابعاد اخلاقی اسلام» و برگزاری کارگاه « اسلام و مدرنیته»، با اسلام شناسان غربی متعددی آشنا می شود که درآثار خویش به مبحث «فقه و جهان جدید» پرداخته اند. پس از آن، او با توجه به پیشینۀ فلسفی خود و اهمیت مسئله حجاب در داخل کشور، تصمیم می گیرد از منظر اخلاقی به این امر بپردازد. محصول تتبعاتِ او در این زمینه، می شود مقالۀ «حجاب در ترازوی اخلاق» که بیش از چهار سال پیش در سایت «جرس» منتشر می گردد. پس از انتشار این مقاله، انتقادات متعددی دربارۀ این مقاله منتشر شد، از اینرو وی مقالات «بی حجابی یا بی عفتی؛ کدام غیر اخلاقی است؟»، «مسئله حجاب و فهم روشمند از قرآن» و «حجاب در ترازوی قرآن»، را در ادامه و در راستای تبیین بیشتر مدعیات و ادلۀ خود منتشر می کند. سپس، این چهارمقاله به همراه سه جستاردیگر دربارۀ مسئلۀ زنان و فمینیسم، در بهار سال ۹۶ تحت عنوان «حجاب در ترازو» توسط انتشارات «اچ اند اس» در لندن منتشر می شود؛ کتابی که به روح بلند احمد قابل تقدیم شده، «خورشید سواری که وسیع بود و تنها».

دباغ با ذکر این مطلب که در سالیان اخیر، در سمینارها و کنفرانس های متعددی در کشورهای مختلف در این باب سخن گفته و در برخی از موارد با واکنش های انتقادیِ تند برخی از حضار هم مواجه شده، در پاسخ به ملاحظۀ طهماسبی و جهانبخش درباره مخاطب «حجاب در ترازو»، گفت: همان ایامی که مقالات حجاب منتشر شده بود، در مجلسی، خانم محجبه ای به من گفت، فلانی من مقالات شما دربارۀ حجاب را خوانده ام و با نظرات شما همدلی و موافقت ندارم؛ در عین حال، با خواندن آن مقالات نظرم دربارۀ زنان غیر محجبه تغییر کرد و متوجه شدم حجاب نداشتن، لزوما کار غیر اخلاقی نیست. وی با ذکر این خاطره افزود: مخاطبان این کتاب، هم زنان محجبه اند، هم زنان غیر محجبه، هم مردان، اعم از مردانی که باور دینی دارند و مردانی که تعلق خاطر دینی ندارند و درعین حال در جامعۀ ایران زندگی می‌کنند. از نظر دباغ، مهم این است که اولا، تمام زنان و مردان ایرانی بدانند که نپوشاندن موی سر و گردن قبح اخلاقی ندارد، بلکه آنچه در این میان غیر اخلاقی است، رفتار و کنش غیر عفیفانه است؛ ثانیا، لزومِ رفتار عفیفانه هم شامل مردان می شود، هم شامل زنان؛ نه فقط شامل زنان؛ چنانکه مطالعۀ دقیق آیات قرآن در این باب نیز این امر را تایید می کند.

در ادامه، دباغ در پاسخ به سؤالات و ملاحظات ویکتوریا طهماسبی گفت: درست است، در «حجاب در ترازو» جز فاطمۀ مرنیسی، به دیگر آثار فمینیست های معاصر ارجاع داده نشده؛ بدین دلیل که ادبیات فارسی دربارۀ این مبحث در دهه های اخیر نحیف بوده وپرداختن به این موضوع در عداد تابوها بوده، ازاینرو یکی از دغدغه های نگارنده، غنی کردن ادبیات این مبحث بوده است، مشخصا تا پیش از انتشار این سلسله مقالات، در دهه های اخیر، تنها یوسفی اشکوری و مرحوم احمد قابل و امیر ترکاشوند به این موضوع پرداخته بودند. مضافا بر اینکه، نگارنده بنا داشته از منظر فلسفی و هرمنوتیکی به مقولۀ حجاب بپردازد، مواجهه‌ای که در آثار فمینیست های معاصر کمتر دیده شده است. در عین حال، برای پرداختن به این مبحث از مناظر دیگر، ارجاع به ادبیات این بحث در آثار فمینیست ها مهم و ضروری است.

دباغ افزود: هر چند بحثی از رابطۀ میان قدرت و جنیست در کتاب نیامده، در عین حال در دو جستار «خویش را تاویل کن نی ذکر را» و «فمیینسم و روشنفکری دینی» تلاش کرده است تا نگاه مردانه ای را که به زن به عنوان ابژۀ جنسی نگاه می کند، نگاهی که با قدرت ارتباط وقیقی دارد، قویا نقد کند. دباغ، در پاسخ به سؤال دیگرِ طهماسبی افزود: چه هنگام نگارش مقالات دربارۀ حجاب، چه هنگام بازخوانی نهاییِ «حجاب در ترازو»، توجه داشتم که سویه های مختلف بحث را با یکدیگر خلط نکنم و مشخصا بحث فقهی را از بحث اخلاقی و بحث حقوقی و جامعه شناختی تفکیک نمایم؛ بحث اخلاقی در این باب، صبغۀ هنجاری دارد و «باید محور» است، در حالیکه سراغ گرفتن از عرف و مناسبات و روابط میان انسانها در یک جامعه، سویۀ توصیفی دارد و هنجاری نیست. همچنین، بحث حقوقی دراین میان، مانند نگاه اخلاقی صبغۀ هنجاری دارد، اما بر خلاف نگرش اخلاقی، پشتوانه و ضمانت اجرایی دارد.

دباغ در بخش انتهایی سخنان خود، به ملاحظات فروغ جهانبخش پرداخت. وی با توضیح این مطلب که وقتی پژوهش دربارۀ مسئلۀ حجاب را آغاز نموده، تصور می کرده در قرآن، قصۀ حجاب با بسامد و صراحت بیشتری ذکر شده باشد، تاکید کرد که در مسئله حجاب، مانند برخی مسائل و احکام دیگر، نظیر ارتداد، سنگسار، ساب النبی… آنچه امروزه در میان ما جا افتاده و تثبیت شده، بیشتر برگرفته شده از روایات است، نه متن مقدس مسلمان. فی المثل مجازات اعدام برای مرتد و سابّ النبی، هیچ شاهد قرآنی ندارد. از اینرو، وی پس از انجام تحقیقات خود، تصمیم گرفته مقالۀ  «حجاب در ترازوی قرآن» را بنویسد تا روایت قرآن از این مسئله را با عنایت به آیات سورۀ نور وسورۀ احزاب تبیین کند

دباغ دربارۀ استفاده از دیگر نظریات و مکاتب اخلاقی گفت: بله، علی الاصول می توان از دیگر مکاتب اخلاق هنجاری، نظیر «فایده گرایی قاعده محور» و یا قرائت های دیگری از وظیفه گرایی اخلاقی استفاده کرد و روایی نپوشاندن موی سر و گردن دختران و زنان در روزگار کنونی را موجه نمود.

نویسندۀ «حجاب در ترازو» در انتهای سخنان خود دربارۀ رابطۀ میان حجاب و هویت گفت خصوصا در جماعت مسلمانان که بیرون از کشورهای اسلامی زندگی می کنند، حجاب بخشی از هویت را تشکیل میدهد و لزوما افراد از سر اعتقاد دینی حجاب سر نمی کند؛ وی برای روشن تر شدن سخنش، به یکی از دانشجویان مصری خود اشاره کرد که در تحولات سیاسی کشور مصر در دوران بهار عربی، در ابتدای ریاست جمهوری محمد مرسی، به گفته خود، به رغم اینکه اعتقادات دینی نداشت، اما با انگیزه ها و ادلۀ سیاسی، حجاب سر کرده بود. همچنین، دباغ از قول یکی از همکاران ایرانی خود که در سمیناری در کویت شرکت کرده بود، نقل کرد:خانمی روبنده داشت و در حال سخنرانی بود، از سخنانش چنین بر می آمد که باورهای دینی چندانی نداشته باشد. پس از اتمام سخنرانی، فرد ایرانیِ حاضر در کنفرانس، در مجال و فرصتی از آن خانم پرسیده بود که شما با این عقاید و نگرش تان، چرا پوشیه زده اید؟ ایشان در پاسخ گفته بود، بله من اعتقادات دینی ندارم و «ندانم انگار» ام؛ اما به خاطر رسم و رسوم خانوادگی باید اینگونه حجاب داشته باشم، درغیر اینصورت اعضای خانواده تصور دیگری درباره من می کنند. دباغ با ذکر این خاطرات، سخنان خود دربارۀ نسبت میان حجاب و هویت را اینگونه جمع بندی کرد: رابطه میان حجاب و هویت به تعبیر منطقیون، «عموم و خصوص من وجه» است: برخی از زنان، نه از سر عقیدۀ دینی، بلکه صرفا برای ابراز هویت خود که جنبۀ اجتماعی- سیاسی- فرهنگی دارد، حجاب دارند؛ برخی دیگر حجاب ندارند و همچنان خود را مسلمان به حساب می آورند و معتقد نیستند با حجاب نداشتن هویت شان آسیب دیده ؛ برخی دیگر هم از سراعتقاد دینی و همچنین حفظ هویت خود محجبه هستند؛ پس رابطۀ میان هویت و حجاب به نزد زنان مسلمان زاده، شقوق مختلف دارد.

سروش دباغ در انتها افزود: مباحث من در مجموعه مقالات این کتاب، ناظر به مسئلۀ نپوشاندن موی سر و گردن و تبیین روایی اخلاقی این امر بوده؛ اما لازمۀ این سخن این نیست که پوشاندن موی سر و گردن، از منظر اخلاقی، کاری خطا باشد؛ چرا که پوشاندن موی سر و گردن منافاتی با شهودهای اخلاقی ما ندارد و امری غیر اخلاقی نیست. پرسش از این سو طرح شده، آیا نپوشاندن موی سر و گردن هم رواست و قبح اخلاقی ندارد؟ اگر ادله ای که من در جستارهای مختلف این کتاب آورده ام موجه باشد، پاسخ این سؤال مثبت است

پس از اتمام سخنان دباغ، مجری جلسه از حضار خواست تا سؤالات خود را با هر سه شرکت کنندۀ در میزگرد طرح کنند؛ حدود یک ساعت، بخشِ پرسش و پاسخ به درازا انجامید. پس از آن نشست نقد و بررسی کتاب «حجاب در ترازو» به پایان رسی.د

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »