اینک پس از چهارده سال، پرونده ایشان به همراه پرونده ۴۰ تن دیگراز اعضای نهضت آزادی و برخی فعالان ملی مذهبی بلاتکلیف روی میز دادگاه تجدید نظر خاک میخورد و احکام صادره همچون شمشیر داموکلس به عنوان تهدیدی درابلاغ و اعزام مجدد به زندان بالای سر این فعالان نگهداری میشود!
در میان آن جمع، خسرو منصوریان نه به عنوان رکورددار تعداد دفعات بازداشت و مدت اقامت در سلول انفرادی پس از انقلاب، بلکه به عنوان مددکاری اجتماعی که خدمات گسترده و خستگی ناپذیری به محرومان وطن داشته جلوه خاصی دارد؛ با این حال مسئولین امنیتی بی توجه به نقش مدیریتی کم نظیر او در چندین موسسه خیریه به بهانه های واهی بار دیگر او را به زندان اوین فرستاده اند!
داستان از این قرار است که ایشان برای تقاضای آزادسازی سند ملکی مورد وثیقه، که مالک آن به دیار حق شتافته بود، پس ازگذشت ۱۴ سال از تاریخ تحویل آن، به زندان اوین مراجعه و مطالبه عودت قانونی سند را مینماید. این سند البته روز بعد آزاد میشود، ولی درمقابل، خود ایشان طبق قانون دادگاه بلخ! درحالی که چند ماه قبل عمل جراحی باز قلب داشته و تحت کنترل های ویژه پزشکی بوده، به عنوان وثیقه سند به زندان فرستاده میشود!؟
نارسائیها و نوسانات غیرعادی قلبی در همان روزهای نخست زندان موجب میگردد او را به هزینه شخصی به بیمارستان اعزام نمایند و پس از چندین ماه بستری در بیمارستان، به رغم توصیه پزشکان در ضرورت مراقبت ویژه و خدمات درمانی مستمر و به دوربودن ایشان از استرس، روز دو شنبه دهم اسفند جاری بدون هیچ مقدمه ای باردیگر این خدمتگزار مردم را به زندان منتقل میکنند.
خسرو منصوریان ازجوانی به “کانون نشر حقایق اسلامی” استاد محمد تقی شریعتی پیوسته بود و از یاران بسیار نزدیک شادروان دکتر شریعتی به شمار میرفت که تا آخرین لحظه پرواز بی بازگشت آن معلم شهید در کنار آن اندیشمند عزیز بود. منصوریان از فعالین سیاسی شناخته شده پیش از انقلاب بود و در اوج مبارزات مردمی علیه استبداد سلطنتی درکنار بزرگمردانی همچون آیت الله طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و دکتر سحابی مبارزه میکرد.
پس از انقلاب، او که دانش آموخته رشته “مددکاری اجتماعی” دانشگاه تهران بود، به دعوت “مهندس محمد توسلی”، اولین شهردار موفق و خوشنام تهران پس از انقلاب، مسئولیت معاونت خدمات اجتماعی شهر تهران را بر دوش همت خود گرفت.
خدمت در این سنگر خدماتی در روزهای آشفته و نابسامان انقلاب، در محله های: خاک سفید، گود عربها، و محله بدنام تهران و… همچنین ساماندهی سازمان بهشت زهرا و دیگر خدمات شهری از او مدیری لایق، صادق و توانمند ساخت. با استعفای دولت موقت و تغییر مدیریت کشور، از آنجائیکه شرایط خدمت برای او وسایر نیروهای ملی و آزادیخواه روز به روز تنگتر میشد، به دنبال استعفای مهندس توسلی، شهرداری را ترک کرد و راهی دیگر برای خدمتگزاری برگزید.
منصوریان خانه شخصی خویش در میدان انقلاب را با همکاری همسر فداکار و فرهیخته اش، که او متخصص مددکاری اجتماعی بود ، تبدیل به دو مرکز” انجمن حمایت و یاری از آسیب دیدگان اجتماعی” و “موسسه توان یاب” کرد و به کمک نیکوکارانی دلسوز به یاری کودکان و نوجوانانی شتافت که فلج جسمی یا نارسائی ذهنی داشتند و در کنج خانوادههای خویش افسرده روزگار میگذراندند و با همکاری متخصصان داوطلب به بازپروری و آموزش نقاشی، خیاطی، نقشه کشی و منشی گری آنان پرداخت و تسهیلات ورودشان به میدان کار را از طریق دوستان فراهم ساخت.
در بخش آسیبهای اجتماعی، به کمک نیکوکاران آشنا و علاقمند ساماندهی نابسامانیهای اجتماعی، رسیدگی به بیماران مبتلا به هموفیلی، مبتلایان به ایدز و زنان و دختران متواری از خانه را وجهه همت خویش قرار داد و به تدریج با گسترش خدمات و محدودیت خانه شخصی، با جمعی از مهندسین فداکار، “موسسه آموزشی و خدماتی رعد” در “شهرک غرب” را با کارگاههای متعدد راهاندازی کردند.
این مرکز با آموزش رایگان کامپیوتر، تعمیر لوازم برقی، نقشه کشی و فنون و حرفه های دیگر امیدی در دل دختران و پسران جوانی که سربار خانواده بودند پدید آورد و توان حضور فعال آنها در صحنه های کار و زندگی رافراهم ساخت. علاوه برآن، این مرکز به زودی الگو وعامل تاسیس شعبات مشابهی در: جنوب تهران، مشهد، زنجان، تبریز و بم گردید و همچون کلمه طیبهای بارور و بالنده گردید.
خسرو منصوریان چشم دیگری نیز در رسیدگی به آسیب دیدگان اجتماعی داشت و با یاران کارکشته و فداکار خود همیشه حاضر و آماده برای خدمت بود؛ از جمله در زلزله دلخراش منجیل و رودبار، به ویژه در زلزله فاجعه بار بم، با بسیج جمعی از پزشکان و پرستاران داوطلب و تامین نیازهای اولیه، از اولین گروههای امداد رسانی بودند که قبل از سازمانهای رسمی داخلی و خارجی به یاری مصیبت زدگان شتافتند.
صد افسوس که متولیان ما از چنین انسان های والائی، بهجای نشان خدمت و مدال انسانیت، با زندان و داغ و درفش استقبال میکنند و سینه سوخته و قلب بیمار او را، که همچنان مشتاق ادامه خدمت در کنار محرومان است، در اسارت نگه میدارند و مردم را از خدمات او محروم میسازند.
اینک منصوریان به رغم توصیه اکید پزشکان، به خاطر لجبازی مامورین امنیتی از بیمارستان به زندان منتقل شده است تا دیگر طلبکار و مدعی سند وثیقه اش پس از ۱۴ سال نباشد و بداند زنده بودنش مرهون رافت جمهوری اسلامی است!!
امید است در فضای پسابرجام و شرایط پرالتهاب منطقه بهخصوص پیروزی چشمگیرخواستاران تغییر و تحول در مناسبات ملت و حاکمیت، مسئولین ما با آزادی همه زندانیان و محصورین سیاسی، بخصوص آقای منصوریان، گامی در راه آشتی ملی بردارند.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…