در این یادداشت سعی دارم به تنگنایی اخلاقی در ارتباط با تکنولوژی( به صورت خاص رسانههای اجتماعی) بپردازم و این مسئله را مورد واکاوی قرار دهم که انتشار تصاویر اخیر آزاده نامداری در شبکههای اجتماعی، تعرض به حریم خصوصی اوست و یا لازمۀ شفافسازی و نقد عملکرد وی؛ نقدی که منجر به نکوهش رفتارهای ریاکارانه و زهدفروشانه در جامعه خواهد شد. به عبارت دیگر، در دو راهی اخلاقی مذکور، میان تعرض به حریم خصوصی و منفعت عمومی کدام یک را میتوان انتخاب کرد؟ و یا آیا اصولا چنین انتخابی امکانپذیر است؟
در این زمینه، قصد داشتم ابتدا به دستهبندی نظرات ارائه شده در این زمینه بپردازم که متوجه شدم این کار به خوبی توسط طاها پارسا در یادداشتی که در سایت زیتون منتشر شده، انجام شده است.در این دسته بندی:
دستۀ اول معتقدند که انتشار عکسهای آزاده نامداری صریحا نقص حریم خصوص اوست و عملی غیر اخلاقی. کامبیز نوروزی، حقوقدان و دبیر کمیته حقوقی انجمن صنفی روزنامهنگاران، بر این باور است و در کانال تلگرامی خود می نویسد: «به تازگی عکسهایی از خانم آزاده نامداری در فضای مجازی منتشر شده است که لباسی عادی ولی بدون شال یا روسری برتن دارد. این عکسها او را به همراه همسرش نشان میدهند که دور میز غذا نشسته و ایستاده اند. زیرنویسهای این تصاویر اشاراتی کنایهآمیز، از جمله به حجاب هم دارند. پخش این تصاویر، اما عملی غیراخلاقی و قطعاً نقض حریم خصوصی است. زندگی داخلی افراد در جایی که به طور موقت یا دائم به سر می برند، اعم از خانه یا هتل یا کمپینگ یا اتومبیل یا هر جای مشابه دیگر، حریم خصوصی آنها و محترم است. انتشار عکسهای مربوط به حریم خصوصی افراد، نه اطلاعرسانی، بلکه پردهدری و بیاخلاقی است ».
دسته دوم بر این باور هستند که چون او در وضعیت بدون حجاب در پارکی عمومی و فضایی باز بوده، اینگونه فضاهای عمومی را نمیتوان حریم خصوصی نامید و بنابراین انتشار این عکسها را نقض حریم خصوصی نمیدانند.
دسته سوم، اساسا تاکید بر مفهوم «حریم خصوصی» را نکتهای انحرافی در این رویداد می دانند و بر این باور هستند که انگیزۀ اصلی در افشای چنین تصاویری، افشای «دروغ و دورویی و ریاکاری» است و اینگونه افشاگریها، رسالت اصلی روزنامهنگاران است.(طاها پارسا، سایت زیتون)
هدف من در این یادداشت دقیقا در ارتباط با نظرات دستۀ چهارم است. طاها پارسا در تعریف نظرات دستۀ چهارم چنین نوشته است:
اما گروه چهارم، ماجرا را پیچیدهتر می دانند و به تضادی اشاره میکنند که میتواند میان «حفظ حریم خصوصی» و «منفعت عمومی» وجود داشته باشد و بر این باورند که «احتمالا نفع عام در افشای عکسها و بحث عمومی درباره آنها بر حریم شخصی خانم نامداری بچربد». سعید کمالی دهقان، روزنامهنگار شاغل در گاردین، در فیس بووک خود پس از ذکر نمونههایی در بریتانیا و مرور پروندهی قضایی آنان به این مورد خاص پرداخته و مینویسد: «در مورد آزاده نامداری چطور؟ به شخصه اگر او را در عام بیحجاب میدیدم، از او عکسی نمیگرفتم اما به نظرم با توجه به ریاکاری او در زمینه حجاب و با توجه به اینکه مبلغ حجاب اجباری بوده و این ریاکاری صرفا در حوزه زندگی شخصیاش نبوده و به حوزه عمومی حرفهاش هم کشیده شده، احتمالا نفع عام در افشای عکسها و بحث عمومی درباره آنها بر حریم شخصی خانم نامداری میچربد. خانم نامداری اگر صرفا کارمند معمولی صدا و سیما بود و آن سابقه را در سنگ حجاب اجباری را به سینه زدن نداشت، آن وقت به نظرم نمیشد به حریم شخصی او وارد شد. تنها موضوعی که ممکن است اخلاق رسانهای ماجرا را پیچیده کند، بحث عواقب این افشاگری بر زندگی شخصی خانم نامداری است و با توجه به مجازاتهای غیرقابل پیشبینی برای افراد خاطی در ایران، به نظرم شاید گناه ریاکاری ایشان بر عواقب شخصی این افشا نچربد».(طاها پارسا، همان)
به نظر من چنین رویدادی در زمرۀ تنگناهای اخلاقی قرار میگیرد و تحلیل و بررسی آن نیاز به دقت نظر و موشکافی بسیار دارد و به سادگی نمیتوان دربارۀ مسائلی از این دست حکم کلی صادر کرد.
اصولا به هنگام تحلیل تنگناهای اخلاقی که زادۀ کاربرد تکنولوژی هستند باید دو نکته مورد واکاوی قرار بگیرد. اول، تنگنای اخلاقی مورد نظر از نظر منطقی تحلیل و بررسی شود؛ دوم، طرفین دخیل و میزان ارزش هریک از آنها مورد بررسی قرار گیرد.با در نظر گرفتن چنین نگرشی، اگر بخواهیم با توجه به طرفین دخیل در این ماجرا به تحلیل منطقی آن بپردازیم، با صورت استدلال زیر مواجه خواهیم بود:
۱. آزاده نامداری در مسافرتی به سوئیس در یک پارک همراه با خانواده خود بدون حجاب حضور داشته است.
۲. عکاسی و فیلمبرداری از افراد سرشناس در فضاهای خصوصی و انتشار آن در شبکههای اجتماعی توسط اصحاب رسانه و روزنامهنگاران، بدون اجازه و اطلاع آنها، تعرض به حریم خصوصی آنهاست.
۳. تعرض به حریم خصوصی افراد سرشناس، تبعات و عواقب غیر قابل پیشبینی و معمولا جبرانناپذیری در زندگی شخصی و اجتماعی آنها خواهد داشت.
۴. روزنامهنگاران نباید به حریم خصوصی افراد سرشناس تعرض کنند.
۵. خانم آزاده نامداری در رسانههای اجتماعی و تلوزیون همواره مبلغ و ترغیبکنندۀ افراد به حجاب بوده است.
۶. اگر فرد سرشناسی در زندگی اجتماعی خود همواره مبلغ حجاب باشد اما در زندگی شخصیاش بدون حجاب در مکانهای عمومی دیده شود، این کار مصداق ریاکاری، دروغ و دورویی است.
۷. افشاى کشف حجاب کسى که مبلغ و ترغیبکننده به حجاب بوده است، افشاى ریاکاری و دورویى است و منفعت عمومی دارد.
۸. روزنامهنگاران باید به افشای ریاکاری، دروغ و دورویی در جامعه بپردازند.
۹. از موارد (۱) تا (۴) میتوان نتیجه گرفت که افشای عکسهای آزاده نامداری امری غیراخلاقی است.
۱۰. از موارد (۵) تا (۸) میتوان نتیجه گرفت که افشای عکسهای او امری اخلاقی است.
۱۱. موارد (۹) و (۱۰) با هم تناقض دارند.
همانطور که مشاهده میکنید به هنگام تحلیل منطقی وضعیت پیش رو، به منظور آن که بفهمیم چه کاری صحیح و اخلاقی است و چه کاری نادرست و غیر اخلاقی، با یک «تناقض منطقی» روبهرو هستیم. اکنون که با تحلیل منطقی موضوع مورد نظر به نتیجهای نمیرسیم، بهتر است از طریق رویکردهای پیشنهادی برای پرداختن به تنگناهای اخلاقی، به جرح و تعدیل بیشتر اجزای این رویداد بپردازیم.
رویکرد اول، رویکرد اخلاقی مبتنی بر فضیلت است. در این رویکرد، خصایص اخلاقی همچون درستکاری، شفقت، رعایت احترام و حقوق دیگران و … مرجع تصمیمگیری و انتخاب هستند. به هنگام استفاده از چنین رویکردی مجددا با مشکل «تناقض منطقی» مواجه خواهیم شد. چرا که مطابق با نظر دستۀ اول، احترام به حریم خصوصی دیگران فضیلت است؛ بنابراین، تعرض به حریم خصوصی دیگران ناپسند و غیراخلاقی است و در مقابل بر مبنای نظر دستۀ سوم، فضیلت حکم میکند که در جامعه به مبارزه با دروغگویی و دورویی پرداخته شود و یکی از گروههایی که چنین وظیفهای را بر عهده دارند، صنف روزنامهنگارن و اهالی رسانه هستند. بنابراین باز این رویکرد نیز برای این موضوع پاسخگو نخواهد بود.
رویکرد دوم، رویکردی مبتنی بر پیامدهاست. به عبارت دیگر، در این رویکرد، پیامدها شالودۀ تصمیم گیریهای اخلاقیاند. در خوانشهای مختلفی که از این دیدگاه اخلاقی وجود دارد، اغلب، امری اخلاقی محسوب میشود که بیشترین منفعت را برای بیشترین افراد داشته باشد. بررسی یک تنگنای اخلاقی بر اساس این رویکرد، نیازمند برآورد مجموعۀ همۀ تاثیرات بر تمامی افراد درگیر با موضوع است، تا بدین ترتیب روشن شود کدام تصمیم دارای بهترین پیامد است. با در نظرگرفتن چنین رویکردی مجددا به سراغ مسئلۀ مورد بحث میرویم. در بیان نظرات، اشاره شد که دستۀ چهارم بر این باور هستند که «احتمالا نفع عام در افشای عکسها و بحث عمومی درباره آنها، بر حریم شخصی خانم نامداری ارجحیت دارد». این ادعا به این معناست که افشای عکسهای خانم نامداری منفعت بیشتری برای تعداد افراد بیشتری دارد. در حقیقت، فردی که چنین باوری دارد هنگامی که به مقایسه دو طرف تنگنای اخلاقی مورد نظر میپردازد، دو حالت زیر را با هم مقایسه میکند:
۱. افشای عکسهای خانم آزاده نامداری منجر به نکوهش و تقبیح دو رویی و ریاکاری در جامعه خواهد شد و نفع عمومی زیادی برای افراد بسیاری در جامعه دارد.
۲. افشای عکسهای ایشان عواقب جبرانناپذیری برای وی دارد. چه در زندگی شخصی و چه زندگی اجتماعی؛ احتمالا خانم نامداری در آینده ممنوعالتصویر خواهد شد؛ محبوبیتی دیگر در میان مردم نخواهد داشت؛ صحبت دربارۀ او نُقل محافل مختلف میشود؛ در زندگی شخصی احتمالا دچار افسردگی و عواقب دردناکی خواهد شد و …… .
همانطور که مشاهده میشود رویکرد سوم با پیشفرض گرفتن گناه خانم آزاده نامداری در ریاکاری و دروغگویی، در قیاس زندگیاجتماعیاش با زندگی شخصیاش، و این که باید تاوان این گناه را پرداخت کند، منفعت عمومی را ارجح دانسته و عواقب این افشاگری بر زندگی شخصی و اجتماعی او را نادیده میگیرد. چرا که قائلین به این باور معتقدند که چنین افشاگریهایی در جامعه باعث نکوهش چنین رفتارها و جلوگیری از وقوع آن در آینده خواهد شد.
سرانجام، رویکرد سوم، رویکرد مبتنی بر قواعد است. در این رویکرد «قواعد» هستۀ مرکزی تصمیمگیریهای اخلاقی به شمار میآیند. برای مثال قاعدۀ «کسی را نکش»، «همواره راستگو باش» و … . امانوئل کانت از مهمترین فلاسفۀ مشهور است که دیدگاه مبتنی بر قاعده را در حوزۀ اخلاق مطرح کرده است. مطابق با امرِ مطلق او میتوان چنین گفت: «همواره چنان رفتار کن که بتوانی بخواهی همگان نیز بدان نحو رفتار کنند.».
اکنون، میتوانیم به نظر دستۀ پنجم در مورد مسئلۀ پیش رو بپردازیم:
سرانجام گروه پنجمی هم وجود دارند که اساسا افراد مشهور اعم از سیاستمداران و هنرمندان را فاقد «حریم خصوصی» به معنای رایج دانسته و معتقدند حریم خصوصی سیاستمداران به خاطر اینکه با قدرت در ارتباطند و بیشتر در معرض فسادند نباید محفوظ بماند و هنرمندان و سیلبرتیها هم به سبب آنکه بعضا بخشی از حریم خصوصی خود را اسباب کسب درآمد و شهرت می کنند، حریم خصوصی آنها کمتر است و مسئولیت نقض احتمالی و ورود به آن بخش از حریم خصوصی که جنبهی عمومی پیدا کرده است، با خود آنهاست.(طاها پارسا، همان)
اکنون فرض کنید مطابق با استدلال فوق و بر اساس امر مطلق کانت چنین قاعدهای را وضع کنیم: «همواره روزنامهنگاران میتوانند به حریم خصوصی افراد سرشناس تعرض کنند». حال، باید ببینیم که آیا مطابق با امر مطلق کانت چنین قاعدهای اخلاقی خواهد بود و یا نه؟! در یک جامعه اگر روزنامهنگاران همواره بتوانند زندگی خصوصی افراد سرشناس را زیر ذرهبین قرار دهند، نه ضرورتا در جهت منفعتهای عمومی و شفافسازی و نظارت بلکه به منظور پرداختن به حاشیهها برای پر رونق کردن کار خود و جذب مخاطبین بیشتر، مسلما یکی از روزنامهنگارانی که فرد سرشناسی هست نیز از چنین تعرضی به حریم خصوصی در امان نخواهد بود. به عبارت دیگر، او نیز نمیتواند بخواهد که همگان نیز چنین رفتار کنند! بنابراین باز چنین قاعدهای، اخلاقی به نظر نمیرسد.
یک راه برای حل چنین تنگنای اخلاقی در این مورد خاص این است که قاعدۀ فوق را محدود و محدودتر کنیم. برای مثال چنین بگوییم:
در مواردی که افراد سرشناس در زندگی شخصی خود بر خلاف چیزی که در زندگی اجتماعی نشان میدهند و مردم را به آن ترغیب و تشویق میکنند، رفتار کنند، به طوری که چنین رفتاری دورویی، دروغگویی و ریاکاری تفسیر شود، روزنامهنگاران میتوانند در جهت افشای چنین موارد غیر اخلاقیای به حریم خصوصی آنها تعددی کنند.
به نظر میرسد که این نسخه از قاعدۀ اخلاقی با امر مطلق کانت مطابقت بیشتری دارد و همگان میتوانند به منظور داشتن جامعهای اخلاقیتر چنین رفتار کنند. با وضع چنین قاعدهای، افراد سرشناس از جمله بازیگران سینما، مجریان تلویزیون، ورزشکاران و سیاستمداران نیز خواهند دانست که در مورد حریم خصوصی و زندگی شخصی خود تا جایی دارای امنیت خاطر هستند که امری خلاف آنچه در زندگی اجتماعی مردم را به آن ترغیب و تشویق میکنند، از آنها سر نزند. یعنی زندگی خصوصی آنها نیز مانند دیگر افراد به خودشان مربوط است اما اگر بخواهند در زندگی اجتماعی خود در قیاس با زندگی شخصیشان، به صورت غیر اخلاقی مرتکب ریاکاری، دورویی ودروغگویی شوند، در ملأ عام و در مقابل اذهان عمومی باید پاسخگو باشند. چرا که هر ادعایی در زندگی اجتماعی مسئولیت سنگینی را بر دوش آنها بار میکند و آنها باید مراقب آنچه میگویند و رفتار میکنند باشند. پر واضح است که یک فرد سرشناس نسبت به افراد عادی، همانطور که به خاطر معروفیتش از مزیتها و منفعتهای اجتماعی بیشتری برخوردار است، در زندگی شخصی و خصوصی خود نیز باید دقت نظر و مراقبتهای بیشتری داشته باشد.
2 پاسخ
رحانم نامداری وحانم نامداریها وایضا آقایان نامداریها، معلول هستند واین حتی اختصاص به ایران هم ندارد. هرجا ودر هر کجای تاریخ، حکومت رنگ ایدئولوزیک به خود بگیرد وبه مردم بر اساس میزان دوری ویانزدیکی آنها به ایدئولوژی حاکم بها بدهد،بسیاری از افراد جامعه را به ۲ دسته تقسیم میکند. دسته اول سعی میکنند به جای کوشش و تلاش در جهت کسب مهارتها وتجربه وفابلیت،خود را با ایدوئولوزی جاکم هماهنگ کنند یا هماهنگ نشان بدهند ومتقابلا حکومت هم معمولا بهمین علت، به انها بیشتر بها میدهد وقدر میبینند وبر صدر مینشینند یک شبه ره صد ساله میروند ومسیولیتها ومناصب بین انان تقسیم میگردد.وبدین ترتیب، ناکارآمدی به علت عدم ارزشگداری به تخصص وتجربه وشایستگی، ریشه گرفته ودر درازمدت، به همراه تظاهر وریاکاری، فراگیر میگردد وحتی خود ایدئولوژی حاکم را هم، از درون تهی میگرداند. دسته دوم که همرنگ ایدئولوژی جاکم نیستند وتمایلی هم به وانمود کردن و تظاهر به آنرا هم ندارند، در حاشیه قرار میگیرند ویا در عکس العمل به رفتار جاکم بر جامعه، عاصی شده وبه صورت علنی به مخالفت یا مقاومت منقی میپردازند که نتیجه آن بعد از ۴ دهه،عقب افتادگی ناشی از ناکارآمدی، ریاکاری فراگیر، دین گریزی جوانان، گسترش آسیب های اجتماعی مثل طلاق اعتیاد وفجشا،حاشیه نشینی ۲۰ دز صد جمعیت کشور و… است به طوریکه میزان طلاق نسبت به قبل از انقلاب ،۱۱ برابر ومعادل ۸ برابر جهانی رسیده وتعداد زندانیان عادی،۲۵ برابر شده وایران اکنون رتبه اول فرار مغرهاست وبزرگترین ارقام احتلاس در طول تاریخ بشریت،در ایران رقم خورده است .ودر عوض، گزافه گویی وداعیه اخلاق ونسخه احلاقی پیچیدن برای نشریت سرگشته،گوش فلک را کر کرده است
نقد عملکرد حاکمیت هم هست ، تقدم تعهد بر تخصص ، تعهدی که در ریش و حجاب خلاصه میشود ، در شهر ما رئیس یکی از ادرات ریش گذاشت ، میگفت از بس در مقابل ارباب رجوع های ریشو کم آوردم خسته شدم ، حالا میگویم ریشت به ریشم ، حرف حسابت چیست !
دیدگاهها بستهاند.