خویشاوندسالاری نهادینه شده در جمهوری اسلامی

نیما نامداری

این داستان «ژن خوب» که آقازاده عارف به راه انداخته تعبیر بی‌سوادانه و وقیحانه آن چیزی است که در ادبیات سیاسی نپوتیزم خوانده می‌شود. چند سال پیش من متنی درباره یکی از جالب‌ترین جنبه‌های نپوتیزم در کشور نوشته بودم که شاید این روزها خواندنش بد نباشد. این متن البته در زمان حیات آیت‌الله مهدوی‌کنی نوشته شده و این روزها شاید بعضی جزئیاتش تغییر کرده باشد. به خصوص که اکنون ریاست هیات امنای دانشگاه به صادق لاریجانی واگذار شده و خاندان لاریجانی هم در نپوتیزم ید طولایی دارد. اما متن:

نپوتیزم در دانشگاه امام صادق
یکی از بزرگ‌ترین ایرادات نظام جمهوری اسلامی خویشاوند سالاری نهادینه شده (systematic nepotism) در‌آن است. یکی از پیشتازان این موضوع آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی است.

نام آیت‌الله مهدوی کنی به دانشگاه امام صادق گره خورده‌است. دانشگاه امام صادق در اصل قرار بود رویای دانشگاه اسلامی را محقق کند. در ابتدای انقلاب بیش و پیش از هر کس آیت‌الله منتظری به دنبال این ایده بود. به سعی او در نخستین گام زمین و ساختمان مرکز مطالعات مدیریت که قبل از انقلاب با سرمایه‌گذاری برخی سرمایه‌داران معروف از جمله لاجوردی‌ها ایجاد شده بود مصادره و به این دانشگاه اسلامی اختصاص یافت. مرکز مطالعات مدیریت با همکاری دانشگاه هاروارد دوره‌های آموزش مدیریت برگزار می‌کرد و تنها چیزی که از آن مرکز هنوز باقی مانده نام «پل مدیریت» است که هنوز هم به آن منطقه اطلاق می‌شود.

پس از برکناری مهدوی کنی از وزارت کشور، آیت‌الله منتظری او را به عنوان نماینده خود مسئول ره‌اندازی دانشگاه امام صادق می‌کند. از آن زمان این دانشگاه به مهم‌ترین محل استقرار آیت‌الله بدل شده و مهم‌ترین کادرهای جمهوری اسلامی از این دانشگاه بیرون آمده‌اند. دانشگاهی که کاملا مستقل بوده و وزارت علوم هیچ گونه نظارتی بر آن ندارد. این دانشگاه مالک شرکتی است به نام جامعه الصادق که دارای زیرمجموعه‌هایی نظیر کارخانه‌های پوشاک جامعه و داروسازی حیان و مجتمع میلاد نور در شهرک غرب و همین‌طور مرکز خرید نوساز و بزرگی در تقاطع ولی‌عصر و طالقانی به نام نور است.

اما خویشاوندسالاری! خود آیت‌لله که رئیس مادام‌العمر دانشگاه هستند حتی محل زندگی او هم در محوطه دانشگاه است. همسر او خانم قدسی سرخه‌ای هم از بدو تاسیس واحد خواهران دانشگاه رئیس مادام‌العمر این واحد شده‌اند. برادر بزرگ‌تر هم یعنی محمدباقر باقری کنی قائم مقام رئیس دانشگاه‌‌هستند. همین برادر قائم مقام دو پسر دارد. یکی علی باقری (فارع‌التحصیل و استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق) که معاون سعید جلیلی (فارع‌التحصیل و استاد علوم سیاسی دانشگاه امام صادق) در شورای عالی امنیت ملی بود و تا یک سال پیش نامش به دلیل مذاکرات هسته‌ای زیاد شنیده می‌شد. پسر دیگر هم مصباح‌الهدی باقری کنی (فارع‌التحصیل و استاد مدیریت دانشگاه امام صادق) که داماد رهبر ایران و همسر خانم هدی خامنه‌ای است او هم چند سالی مدیر طرح و برنامه دانشگاه و رئیس دانشکده مدیریت آن بوده‌است.
آیت‌الله سه فرزند دارند. دختر بزرگ‌شان صدیقه مهدوی کنی (فارع‌التحصیل و استاد علوم قرآنی دانشگاه امام صادق) قائم‌مقام مادر در واحد خواهران هستند. همسر این خانم آقای ابراهیم انصاریان تنها عضو خانواده است که در دانشگاه امام صادق سمت مهمی ندارد در عوض مسئول دفتر آیت‌الله در مجلس خبرگان هستند. این زوج دو فرزند دارند زهیر انصاریان (فارع‌التحصیل و استاد فلسفه دانشگاه امام صادق) که مدتها مدیر اداره گزینش دانشجویان بود و ضحی انصاریان (فارع‌التحصیل دانشگاه امام صادق) که در واحد خواهران دانشگاه امام صادق شاغل است.

دختر کوچک آیت‌الله هم مهدیه مهدوی کنی است (فارع‌التحصیل و استاد تاریخ اسلام دانشگاه امام صادق) که هم اکنون مدیر گزینش واحد خواهران و نیز مدیر مدارس دخترانه غیرانتفاعی وابسته به دانشگاه است. همسرش حجت‌الاسلام سیدمصطفی میرلوحی هم عضو هئیت علمی و مدیر کل روابط عمومی و امور بین‌الملل دانشگاه امام صادق است. این زوج سه فرزند دارند. فرزند اول سیدمحمدحسین میرلوحی که فعلا دانشجوی دانشگاه امام صادق و ضمنا داماد حجت‌الاسلام پناهیان (واعظ مورد علاقه مصباح یزدی و جبهه پایداری) است. دو فرزند دیگر هنوز مدرسه می‌روند.

آیت الله یک فرزند پسر هم دارند به نام محمد سعید مهدوی کنی (فارع‌التحصیل و استاد ارتباطات دانشگاه امام صادق) که ریاست هسته گزینش دانشگاه را برعهده دارد ولی عملا مدیریت اجرایی دانشگاه برعهده او است. همسر او هم در همین دانشگاه کار می‌کند. این زوج سه فرزند دارند که آنها هم هنوز به سن دانشگاه نرسیده‌اند که وارد دانشگاه خانوادگی شوند.

می‌بینید که همه اعضای خانواده از این دانشگاه مدرک گرفته‌اند، آنجا استاد شده‌اند و همان‌جا مدیریت کرده‌اند. این گونه است که مهم‌ترین کانون کادرسازی جمهوری اسلامی به محفلی خانوادگی بدل شده‌است.

منبع: کانال تلگرام نویسنده

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

11 پاسخ

  1. جناب آقای مرادی، بنده از آیات و روایت در این زمینه، تفسیرهای موجود و تاریخ اطلاع دارم. اما، برای دانستن عدد دندان‌های اسب، کتاب ارسطو، تورات، انجیل، روایت‌های اهل سنّت و شیعه یا هر مذهب دیگری را نمی‌خوانم، دندانهای اسب رو میشمارم. شمارش بلدم و اگر ببینم هر کدام از این کتاب‌ها تعداد دندانهای اسب رو بیشتر یا کمتر از آنچه که هست نشان میدهند، این کتاب‌ها رو بر دیوار خواهم کوبید. برای درک و حل موضوع اجتماعی هم لزومی به خواندن روایت نمی‌بینم. لازم میدانم مستقیماً بروم سراغ موضوع و ببنیم، بپرسم، گوش بدهم، رنج بکشم و به سختی فکر کنم و برای مشکل راه حل پیدا کنم. این روایات و آیات کمترین شناختی‌ از موضوع به من نمی‌دهند. و چندان احساس تحقیر نمیکنم از نظر عقلی که برای درک موضوع ای‌ چنین واضحا جامعه شناختی‌ به این یا آن روایت و کتاب مراجعه کنم. خصوصاً که نفرت و دشمنی آشکاری هم با مذهب خاصی‌ داشته باشم که وقت و بی‌ وقت، جا به جا و مناسب و ناا مناسب علیه‌ش موضع بگیرم. استدلال شما ناا امید کنندست

    1. نفرت و دشمنی و عصبانیت شما مانند همان است که سوار بر شاخه برای اصلاح شاخه بن آن را می برد….

      چون خود را محصور در فریب و خرافات اجتماعی مذهبی میبینید برای خلاصی از اینها تمام دین را کنار گذاشته اید…

      آیا جامعه شناسی منکر دین (مذهب – نه دین)؟

      کنار گذاشتن دین بطور اساسی نا امید کننده است…

      دوست عزیز دین با خلقت ما در هم تنیده است…خلاصی از آن نداریم…هیچ ربطی هم به طبقات روحانی ندارد…در وجود ما اگر لذائذ دنیوی و مخدرات و …. لحظه ای کنار بروند دین ظاهر میشود…

      تبلیغات عالمان دینی یا روحانیت رسمی شاخه سالم یا فاسدی را از دین ارائه میدهد…

      1. جناب آقای مرادی، طبیعتاً منتظر خواهم ماند تا زمانی‌ که پاسخ مستدل، منظم، منطقی‌ و ` با معنی‌ ` از شما ببینم . موفق باشید

        1. استراحت لازم است…با این اوصافی که از خودتان میگویید:

          “لازم میدانم مستقیماً بروم سراغ موضوع و ببنیم، بپرسم، گوش بدهم، رنج بکشم و به سختی فکر کنم و برای مشکل راه حل پیدا کنم.”

  2. جناب آقای مرادی، بنده از آیات و روایت در این زمینه، تفسیرهای موجود و تاریخ اطلاع دارم. اما، برای دانستن عدد دندان‌های اسب، کتاب ارسطو، تورات، انجیل، روایت‌های اهل سنّت و شیعه یا هر مذهب دیگری را نمی‌خوانم، دندانهای اسب رو میشمارم. شمارش بلدم و اگر ببینم هر کدام از این کتاب‌ها تعداد دندانهای اسب رو بیشتر یا کمتر از آنچه که هست نهان میدهند، این کتاب‌ها رو بر دیوار خواهم کوبید. برای درک و حل موضوع اجتماعی هم لزومی به خندان روایت نمی‌بینم. لازم میدانم مستقیماً بروم سراغ موضوع و ببنیم، بپرسم، گوش بدهم، رنج بکشم و به سختی فکر کنم و برای مشکل راه حل پیدا کنم. این روایات و آیات کمترین شناختی‌ از موضوع به من نمی‌دهند. و چندان احساس تحقیر نمیکنم از نظر عقلی که برای درک موضوع ای‌ چنین واضحا جامعه شناختی‌ به این یا آن روایت و کتاب مراجعه کنم. خصوصاً که نفرت و دشمنی آشکاری هم با مذهب خاصی‌ داشته باشم که وقت و بی‌ وقت، جا به جا و مناسب و ناا مناسب علیه‌ش موضع بگیرم. استدلال شما ناا امید کنندست

  3. دانشگاه زده اند خجالت هم نمیکشند.دانشگاهی که یک عده دزد تشکیل داده اند و یک عده دزد دیگر تربیت میکنند و هوار میکنند بر سر این ملت بدبخت بی عرضه گوسفند که باز میروند پشت سر همین دزدها نماز میخوانند.وقتی برای تاسیس یک کله پاچه فروشی باید هزار جور مدرک و مجوز داشته باشی چطور یک دانشگاه که زیر نظر هیچ وزارت خانه ای نیست میتواند دانشجو بگیرد و دکتر تحویل بدهد؟عاقبت روزی این دزدخانه و دزدانش به پای میز محاکمه خواهند رسید وشاید هم قبل از محاکمه به ستونها آویزان شوند.

  4. خودآگاه یا ناخودآگاه در جامعه ما خویشاوند گرایی از مذهب تشیع سرچشمه میگیرد..ترفندی قدیمی از جانب بعضی قدرتمندان برای ایجاد اختلاف و تصاحب قدرت و ثروت پس از رحلت پیامبر…

    1. و بنا به فتوای شما هیچ نیازی به تحقیق جامعه شناختی‌، روان شناسی‌ اجتماعی و غیره نیست. فتوای شما کاملا و دقیقا روشن می‌کند علت خویشاوند گرایی در جامعه به شدت متنوع ایران چیست.

      پژوهش تاریخی‌ رو ول کنید، تحقیق علمی‌ جامعه شناختی‌ رو رها کنید. فتوا‌های اینچنینی همه مشکل را مشخص و حل خواهند کرد. مشکل فقط شیعه است. مشکل شاهان ایرانی‌ که با مادر و خواهر خودشان ازدواج میکردند که “ خون “ خویشاوندی – شاهی‌ در خانواده‌شان محصور بماند اصلا مهم نیست. جامعه‌ای که هنوز خانواده در آن گسترده است (همه جای ایران، و در مناطق با مذاهب دیگر این گستردگی و وابستگی خانواد‌گی بیشتر است) و بستگی خانواد‌گی از مهمترین عوامل هویت و همبستگیست در تحلیل شما اصلا مهم نیست و فقط دیدگاه مذهبی‌ شما مهم است. ساختار اجتماعی اصلا اهمیتی ندارد و فقط و فقط دید و فتوای شما مهم است.
      دقیقا همین نوع “ بیانیه “ هاست که اعتبار تفسیر‌های مذهبی‌ شما رو تعیین می‌کند. و حقیقتاً ناا امید کنندست!

      1. جناب سوفی

        اتفاقا فرمایشات شما نشان میدهد که ساختار قدرت در مذهب تشیع با ساختار قدرت در ابران قبل از اسلام هماهنگ شده است…قدرتمندان این بار با لبا س مذهب ظاهر شده اند… بنده مخالف تحقیقات بیشتر نبودم و نیستم…

        منظور بنده “سرچشمه” عللی است که امروزه در میان معتقدان مذهبی اثر آشکار و نهان یا خودآگاه یا ناخودآگاه دارد …

        1. متوجّه نشدم. سرچشمه تشیع است یا ساختار اجتماعی؟ در افغانستان که خویشاوند سالاری اصلا اسسس روابط اجتماعی‌ست چه؟ در عربستان چه؟ که خانواده منشأٔ قدرت سیاسیست؟ در ترکمنستان، تاجیکستان، حتا پاکستان و و. خویشاوند سالاری موضوع اجتماعی- ساختاری و اقتصادیست و در همهٔ جوامع، خصوصاً خاور میانه و آفریقا و آسیای جنوب شرقی‌ با انواع اقسام مذاهب متنوع حکم است. در غرب هم این موضوع هنوز بسیار قویست. این چه ربطی‌ به تشیع دارد؟ چه ربطی‌ به یک مذهب خاص دارد؟

          نظر شما از نظر جامعه شناختی‌ سست است. و از نظر مذهبی‌ بی‌ پایه.

          1. بنظر میرسد شما از حادیثی مانند “…قرآن و عترتی…” یا برداشت های مدعیان این مذهب خاص (تشیع) از آیاتی مانند “…الا الموده فی القربی…” و …خبر ندارید …

            وجود یک مشخصه در مذهب و آیین خاص مانع این نیست که در جاهایی دیگر وجود نداشته باشد..

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »