یک. آزاده نامداری کیست؟ آزاده نامداری یک مجری تلویزیون ایران است که به عنوان زنی چادری و مبلغ چادر از رسانه رسمی جمهوری به عنوان یک چهره رسانهای شناخته میشود. وی بارها علیه زنان بیحجاب و منتقدان اجتماعی حکومت و مردمان معمولی کشور در صدا و سیما ظاهر شده و چهره زنی مذهبی و به قول خودش تا هفت جد چادری را از خود نشان داده است. چند روز قبل، آزاده نامداری و شوهرش در سوئیس مشغول نوشیدن آبجو در فضای عمومی بودند که عکس و فیلم بیحجاب آنان توسط افرادی منتشر شد و در ابعاد وسیع مورد بحث رسانههای اجتماعی قرار گرفت. ساعاتی پس از انتشار این عکسها و فیلم نامداری در یک فیلم کوتاه در این مورد توضیح داد. وی گفت که در محیط خصوصی با محارمش نشسته بود و یک لحظه روسری از سرش کنار رفته بود و عکساش توسط افرادی نامعلوم گرفته و منتشر شد. این پاسخ در ابعاد گوناگون مورد بحث قرار گرفت؛ برخی معتقد بودند که به گفته آنان «چهره کثیف و ریاکار» وی افشا شده و معدودی معتقد بودند که این عمل دخالت در حریم خصوصی این چهره دوست داشتنی است. واقعا کدام است؟ آیا حریم خصوصی وی نقض شده؟ و آیا این اتفاق در فضای «حریم خصوصی» قابل تعریف است؟
دو. قدرت، نقد و حریم خصوصی: ما در ایران با ناسازهای مواجهیم، اینکه حکومت ایران ویژگیهای جامعه توتالیتر و حکومت تمامیتخواه را دارد که در آن زندگی خصوصی و آزادی فردی بسیار محدود است. حکومت آزادی فردی را مورد هجوم قرار میدهد و حریم زندگی خصوصی، کوچک و محدود است. در نظامهای توتالیتر حکومت شیوه زندگی و الگوی زیستن را به جامعه تحمیل میکند و افراد تشویق میشوند که به مدل زندگی مورد پیشنهاد حکومت تن بدهند و مطابق آن زندگی کنند. این شیوه از طریق مبلغین دولتی رواج داده میشود. مبلغینی که غالبا از لباس ایدئولوژیک، رفتار ایدئولوژیک و شیوه زندگی مورد نظر نظام ایدئولوژیکی دفاع میکنند. آنها مجریان تلویزیون دولتی، بازیگران فیلمهای ایدئولوژیک و چهرههای حزبی تبلیغاتی هستند. معمولا این افراد باید ویژگیهای قابل توجهی مثل زیبایی، تحصیلات، صدای خوب، رفتار جالب و مهارتهای هنری داشته باشند، و جمع این خصوصیات با داشتن ویژگیهای ایدئولوژیکی معمولا غیرممکن است، به همین دلیل ستارههای ایدئولوژیک این چنینی معمولا زنان و مردان شاخص و جذابی هستند که برای دست یافتن به موقعیت و قدرت به خدمت پروپاگاندای دولتی در میآیند و چهره عوض میکنند و با فروختن خودشان و شکل و رفتارشان به ایدئولوژی، پول و قدرت به دست میآورند. این افراد معمولا زندگی مخفی دارند و در دنیای مخفی خودشان موجوداتی متفاوت با تعریف رسمی هستند، اما در جمع و حضور عمومی موجوداتی ایدئولوژیک به شمار میآیند. در ایران بهخصوص در دهه هفتاد و هشتاد چنین عواملی تربیت شدند. تعداد زیادی از مجریان تلویزیون و بازیگران سینما و خوانندگان به چهره ایدئولوژیک تبدیل شدند. برخی از افراد شناخته شده نیز برای دست یافتن به موقعیت بهتر، تغییر چهره داده و در موقعیت ایدئولوژیک قرار گرفتند. افرادی مانند جهانگیر الماسی، مهدی فخیم زاده، مسعود فراستی، بهروز افخمی، مجید مجیدی، داریوش ارجمند، علیرضا افتخاری در نسل قدیمی و فرزاد حسنی، آزاده نامداری و احسان علیخانی در نسل جدید این ویژگی را دارند. این افراد کسانی هستند که مدل الگویی انسان حزب اللهی مورد نظر حکومت را میسازند. حالا با این سئوال مواجهیم که آیا این افراد حریم خصوصی دارند، یا بخاطر حضور رسانهای و عمومی میباید مورد نقد جامعه در فضای شفاف باشند؟
سه.حریم خصوصی سلبریتیها: یک نظریه مهم و جدی در مورد نقد قدرت معتقد است که وقتی افراد قدرتمند، اعم از کسانی که ثروت فراوان دارند، یا افرادی که قدرت سیاسی دارند، یا اشخاصی که قدرت اجتماعی دارند، میبایست زیر ذره بین افکار عمومی باشند. چندی قبل یان بومرمان شاعر طنزپرداز آلمانی در شعری علیه اردوغان به او توهین کرده وی را ریاکار نامید، اردوغان از وی شکایت کرد. دادگاه تشکیل شد و بخشی از شعر را غیرمجاز و بخش دیگری از آن را به موجب قانون آزادی بیان هنری مجاز دانست. استدلال دادگاه آلمانی این بود که هر فردی حق دارد از شخصی که دارای قدرت است انتقاد کند. این یک نمونه از ضرورت وجود نقد قدرتمندان و حتی نقد تند و تمسخر آنهاست. افرادی که از ثروت و یا قدرت سیاسی و اجتماعی برخوردارند، قطعا باید کنترل شوند و رسانهها راه کنترل آنها هستند. اما برگزیدگان رسانهای اعم از هنرمندان، چهرههای رسانهای و ورزشکاران محبوب چه وضعیتی دارند؟ آیا میتوان آنها را تمسخر کرد یا زندگی خصوصیشان را زیر کنترل قرار داد؟ به گمان من جامعه حق دارد که زندگی خصوصی این افراد را تحت کنترل قرار دهد. چهرههای رسانهای قدرت دارند و در کشوری مانند ایران قدرت خود را از ثروت عمومی به دست میآورند. وقتی چنین چهرهای بخاطر کسب موقعیت چهرهای متفاوت برای خودش میسازد، جامعه حق دارد که او را کنترل کند. هیلاری کلینتون در کتاب خاطراتش نوشته بود که وقتی میخواستم وارد سیاست شوم، مدتی فکر کردم و به این سئوال پاسخ دادم که آیا میخواهم زندگی خودم را در معرض عمومی قرار دهم؟( نقل به مضمون) و تصمیم گرفتم همین کار را بکنم.
چهار.زندگی اشخاص قدرتمند، حوزه خصوصی ندارد: افرادی که با ثروت و قدرت رسانهای میتوانند روی جامعه تاثیر بگذارند، باید این حق را برای مردم قائل باشند که زندگی شان را کنترل کنند. اگرچه بخش مهمی از ادعای خانم نامداری دروغ است، اما ما به این هم کاری نداریم و بطور کلی معتقدم که افرادی که عکس او را منتشر کردند، حق داشتند این کار را بکنند و وی نمیتواند عمل آنان را غیراخلاقی بداند. ایشان گفته است که در فضای خصوصی و در حضور محارم خودش نشسته بود و افرادی ناشناس عکس او را گرفته و منتشر کردند. در حالی که همه چیز در عکس و فیلم منتشر شده نشان میدهد که این تصاویر در یک مکان عمومی برداشته و منتشر شده است. نکتهای که در نظرسنجی وبسایت فرارو که چندصد کاربر در آن نظر خودشان را علیه این مجری تلویزیونی منتشر کردند، نادیده نماند و اغلب افرادی که در مورد عمل وی نظر دادند، بیش از آنکه حضور وی بدون حجاب در یک مکان عمومی کشوری غربی را مورد نقد قرار بدهند، دروغگویی و ریاکاری او را زشت و غیراخلاقی دانستند. مخاطبان آزاده نامداری مشکلی با بیحجاب بودن او ندارند. آنها میفهمند که ممکن است زنی مجری تلویزیون باشد و برای حفظ شغلش حجاب بگذارد، یا زنی بخاطر بازی در سینما مجبور باشد چادر بگذارد، این را همه میفهمند، ولی وقتی همین مجری یا بازیگر، تغییر رفتارش را وسیله کاسبی قرار بدهد و مدل مطلوب قدرت شود، خشم مخاطبان را برمیانگیزد. همزمان با ماجرای آزاده نامداری، لو رفتن فیلم ویدئویی پسر احمد سبحانی و همچنین اظهارات پسر عارف در مورد ژن خوب نیز واکنشهایی را برانگیخت. در همه این موارد موضوع حریم خصوصی و زندگی عمومی افرادی که قدرت دارند، مورد سئوال بود. و آخرین مورد سئوال همین که، وقتی به موجب تصمیم مجلس و نظرات مقامات قضایی و مواضع رسمی رسانه دولتی تبلیغاتی حتی مردم در خودروی خودشان نیز حریم خصوصی ندارند، چگونه میتوان برای افرادی که همین حریم خصوصی را با دروغ و ریا تنگ کردهاند حریم خصوصی قائل شد و به آنان اجازه داد با نقض حقوق مردم، از حریم خصوصی خودشان لذت ببرند.
قدرت نیازمند نقد است و برگزیدگان و سلبریتیها از قدرتی برخوردارند که رسانههای اجتماعی حق دارند آنها را کنترل کنند.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…