فرزند مهندس موسوی و دکتر رهنورد اخیراً و در پی وخامت حال محصورین اشاره ای ظریف داشتند که «…. این حصر بی بدیل….» و شاید در میان انبوه پست هایی که در شبکه های مجازی منتشر می شد و هریک جنبه ها و ابعادی از حصر را بازگو می کرد دور از اذهان قرار گرفت ولی حقیقت همین است که حصر غیر قانونی واقع شده در جمهوری اسلامی ایران را از هر نظر که بنگریم «بی بدیل» است.
بی بدیل است زیرا در همه تاریخ، مانند آن را نمی توان یافت و در نظامی که داعیه اسلام را دارد، دقیقا برخلاف دستورات دینی افدام به حصر نموده اند، دینی که تاریخ سراغ ندارد؛ پیشوایان آن کسی را در بند و زنجیر و بدتر از اینها حصر قرار داده و یا دستوری بر آن صادر کرده باشند و بالعکس خود آن پیشوایان معصوم، بخاطر دفاع از حقوق مردم و عمل بر پایه اسلام عزیز؛ همیشه در عسر و حرج بوده و به دستور ظالمان عصر خود به زندان افتاده و یا در حصر شده اند و سرانجام هم به شهادت رسیده اند.
بی بدیل است زیرا در انقلابی که پدید آمد بنا بر آزادی حتی کفار بود و قرار بود هر کس و گروهی بتواند پس از سالها رنج و مبارزه، عقیده خود را آزادانه بیان کند و اکنون که نزدیک به چهار دهه از عمر آن انقلاب می گذرد؛ مخالف که جای خود دارد، موافقین و همراهان انقلاب و یاران و معتمدین امام و کسانی که برای انقلاب مبارزه و در پیش از انقلاب زندان و شکنجه شدند باز هم به زندان می افتند. کسانی چون مهندس میرحسین موسوی و آقای کروبی و خانم رهنورد که در هنگامه آشوبهای بزرگی چون جنگ تحمیلی و تروریسم منافقین و اقدامات تجزیه طلبانه ای که در گوشه و کنار کشور؛ می رفت تا انقلاب و میهن را به نابودی کشاند، با همه توان و ایمان راسخ ایستادگی کردند و پیروزی و بهروزی و آرامش و امنیت را به ملت هدیه نمودند که اگر زیغی و خیالی در سر داشتند در همان هنگامه می توانستند طور دیگر عمل کنند. اما تاریخ گواهی می دهد که در کنار امام خود و ملت خود و فرزند خود یعنی انقلاب استوار ماندند و متاسفانه امروز مورد کینه و حسد قرار گرفته و در حصرند.
-بی بدیل است زیرا این رهبران و مسئولین انقلابی بخاطر کسانی در حصرند که هیچ سابقه ای در انقلاب نداشته و امروز بخوبی آشکار است که دزدان و راهزنان و دروغگویانی بیش نبودند که انقلاب و انقلابیون را مورد هتک قرار داده و انحراف از اصول انقلاب و اصل دین را در کارنامه خود دارند.
-بی بدیل است و اگر با دکتر مصدق هم قیاس می شود فقط یک بعد آن در نظر گرفته می شود ولی می دانیم که مقابل مصدق شاهی و دستگاهی بود که خود هم داعیه دین را نداشت و اصراری بر اینکه آنها را اسلامی بخوانند نمی کرد ولی اینها خود را نه تنها بر مدار اسلام بلکه عین اسلام می دانند.
-بی بدیل است زیرا آنها که فتنه کردند و هنوز هم دست از فتنه گری بر نمی دارند و رسوای عالم آدم هستند و هر روز گوشه ای از پرونده غارتگری این نوکیسگان افشا می شود آزادند و آنان که چشم فتنه را کور کردند در حصرند. در نظر بگیرید اگر آقای کروبی و مهندس موسوی و رهنورد و دیگرانی چون این رهبران نبودند و همچنان احمدی نژاد و نزدیک النظران تاخت و تاز می کردند چه بلایی بر سر کشور و انقلاب و اسلام آمده بود.
-بی بدیل است که در هیچ کشوری هم نمی توان چنین حصری را سراغ گرفت که دینداران به دست داعیه داران دین در حصر باشند.
-بی بدیل است که اگر آنانکه امروز در حصرند، ظلم و جنایت و تقلب و تخلف را افشا نمی کردند و چون برخی سلامت و عافیت خود را می خواستند، امروز کسی نمی توانست حتی از اسلام سخن بگوید و جوانان و دانشجویان تصویر اسلام عزیز را در چهره چپاولگرانی چون احمدی نژاد و یارانش و تکفیر گرانی که هر روزه حکم اعدام صادر می کنند،مجسم می کردند.
-این حصر بی بدیل است زیرا آنانکه می خواهند به مجلس راه یابند و مثلا نماینده مردم شوند با شعار رفع حصر رای مردم را می گیرند و پس از استقرار در مثلا خانه ملت، ملت را فراموش می کنند و جرات حتی ملاقات با محصورین بیمار را ندارند و برای رفع حصر اقدامی نمی کنند.
-این حصر بی بدیل است چون رئیس جمهور در دو دوره انتخابات با مطالبه حداکثری رفع حصر از سوی مردم روبرو می شود و وعده ها می دهد اما عملا می بینیم که حصر هنوز هم ادامه دارد.
-بی بدیل است زیرا عقده ها و کینه ها و حسدها، کسانی را در حصر کرده است که امروز باید از تجربیات و توانائیهای آنان برای پیشرفت کشور و بالندگی انقلاب سود برد ولی آنان را در حصر می کنند و بیماری را را هم در کهولت سن بر آنان تحمیل.
-این حصر بی بدیل است زیرا تاریخ امروز ایران بی بدیل است و پوستین وارونه بر تن دین کرده اند و در کار فریب مردمند.
اساسا حصر هیچ بدیلی ندارد چه مسلمان باشی چه کافر.
بی بدیل است چون ظلم است؛ هم به دین و هم به مردم «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم»
یک پاسخ
یک وجه جالب و عبرت آور ماجرا اینست که ببینیم موضع کروبی و موسوی ورهنورد و …همه ی ضد حصران! در اوان انقلاب، وقتی که آیات عظام شریعتمداری در قم، و طباطبائی قمی در مشهد بخاطر اعلام مواضعشان در حصر شدند، (چه حصری که حتی طبابت هم برای دو پیرمرد عالم چندان راحت نبود، حتی گرفتن مجلس ترحیم برای آقای شریعتمداری مجاز نبود. حتی محل دفن!) چه موضعی داشتند؟؟؟!!!
چه مکن بهر کسی، اول خودت دوم کسی! چه ظلم ها که در زمان قدرت و شوکت آقایان شد.
فاعتبروا یا اولی الابصار.
کمتر کسی جرئت میکند این حقایق را بگوید! شاید دارند تاوان اعمالشان را پس می دهند.
مواظب باشیم. ظلم نکنیم. حتی در حد رضایت قلبی به آن.
خداوند انصاف و معرفت و عاقبت به خیری عطا کند.
دیدگاهها بستهاند.