دوره چهارساله دوم ریاست جمهوری حسن روحانی چگونه سپری خواهد شد؟ این پرسشی است مهم که اگر پاسخی برای آن بیابیم جهتگیری دولت او را در سال های پیش رو خواهیم دانست. در اهمیت این پرسش همین بس که اگر چهار سال پیش در همین روزها که تنفیذ دوره نخست او صورت گرفت، همین پرسش می شد که چهار سال پیش رو (۹۲ تا ۹۶) چگونه سپری خواهد شد، آیا کسی می توانست پیشبینی کند که توافق هستهای به وقوع خواهد پیوست؟ کسی گمان داشت که ایران و امریکا رو در رو گفتگوهای دوجانبه در اتاق در بسته خواهند داشت؟
کافی است که به چهار سال پیش در چنین ایامی مراجعه شود تا به یاد آوریم که اصلا واژهای به نام «برجام» در ادبیات سیاسی ایران زاده نشده بود چه رسد به این که یکی آن را ترکمنچای دوم بداند و دیگری آن را پیروزی ایران.
در عین حال، چهار سال پیش در ویرانی به جا مانده از احمدی نژاد، در این روزها تعبیرکنایه آمیز «جام زهر» بهخوبی در ادبیات سیاسی کشورمان جای باز کرده بود. یکی به دنبال آن میگشت که چه کسی میخواهد به رهبر جام زهر بنوشاند و دیگری توصیه میکرد شجاعتی که آیتالله خمینی به کار بست و جام زهر را نوشید، رهبر کنونی نیز چنان کند.
مروری بر تحولات منتهی به برجام یادآورمان میشود که پیش از زایش واژه «برجام» در ادبیات سیاسی ایران، عبارت جنجال برانگیزی در ادبیات سیاسیمان، جای گشود که یکی آن را «جام زهر دوم» و دیگری آن را «پیروی از شیوه امام حسن» توصیف میکرد. آن عبارت جنجال برانگیز چیزی نبود جز «نرمش قهرمانانه». شنیدن چنین سخنی در جمهوری اسلامی گشودن مسیری بود که منتهی به برجام شد. اگر قصد «نظام» به سوی «نرمش» تغییر نکرده بود، چگونه متصور بود که برجامی متولد شود؟
اما، آنچه مهمتر از همه چیز بود این که فرمان نرمش از زبان کسی صادر می شد که بیدرنگ در یکیک سخنرانیهایش بر طبل دشمنی با امریکا نواخته بود. او «دشمن شناسی» را سرلوحه همه چیز میدانست ولی سرانجام «فرمان نرمش» را صادر کرد.
پس از این تغییر بنیادین در موضع رأس نظام بود که دولت تازه نفس حسن روحانی با اتخاذ سیاست خارجی «تعامل سازنده با جهان»، برجام را کلید زد و شد آنچه شد. تنها بر اساس یکی از توافقات مندرج در برجام، در قلب رآکتور اراک سیمان ریختند تا در ازای آن تحریمها برداشته شود.
دیپلماسی پنهان اوباما پیش از تنفیذ ۹۲
چهار سال پیش، آنچه که کمتر کسی میدانست دیپلماسی پنهانی بود که کاخ سفید پیش از انتخابات ۹۲ رقم زده بود. کسی از آن دیپلماسی خبر نداشت. بعدها، علیاکبر صالحی، پرده از آن برداشت که باراک اوباما از طریق عمان پیام محرمانهای را برای رهبر جمهوری اسلامی فرستاده و خواستار حل و فصل پرونده هستهای شده بود. آیتالله خامنه ای نیز محرمانه مذاکرات اولیه را با طرف امریکایی در عمان آغاز کرده بود. نوبت به دولت روحانی رسید، آیتالله خامنهای در یک موضعگیری صریح فرمان نرمش را صادر کرد و گفت این به منظور «دفع شر» است.
«دفع شر» کانونیترین نقطه محاسباتی بود که رهبر ضد امریکایی جمهوری اسلامی را سرانجام به آنجا کشاند که به بیش از سه دهه شعار نظام یعنی «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» پشت پا بزند و حاضر شود برای «دفع شر» به «نرمش» (بخوانید جام زهر) تن در دهد.
او که بُرد ۲ بر۱ ایران در بازی فوتبال در برابر امریکا در جام جهانی فرانسه (۱۹۹۸) را «چشاندن طعم تلخ شکست بر حریف قوی پنجه و مستکبر» توصیف کرده بود، اما سرانجام توافق هستهای را «هزینه سنگین» و «خسارت محض» توصیف کرد. این خود گویای آن است که نرمش قهرمانه او آیا در پایان قهرمانانه از آب در آمد یا نه؟
تحریم ترامپ پیش از تنفیذ ۹۶
به شرحی که گفته شد تنفیذ ۹۲ در شرایطی صورت گرفت که کاخ سفید دیپلماسی محرمانهای برای مذاکره با ایران کلید زده بود. آیتالله خامنهای به رغم همه دشمن شناسیاش که گفته بود دست امریکا «دستی چُدنی زیر دستکشی مخملی» است، پیام اوباما را بیپاسخ ننهاد تا «دفع شر» کند؛ دفع شری که در زبان هیلاری کلینتون ، وزیر وقت خارجه امریکا، عبارت بود از «تحریمهای فلجکننده».
اینک تنفیذ ۹۶ در شرایطی رخ داد که تنها یک روز پیش از آن،کاخ سفید (ترامپ)، قانون تحریمهای گسترده ایران را امضا کرد. مفاد این مصوبه حول سه محور مهم چرخ میزند:
یکم؛ متوقف کردن برنامه موشکی ایران به گونهای که علیه هر شخص یا نهادی که به نوعی به برنامه موشکی بالستیک ایران یا به فروش و انتقال تجهیزات نظامی خاص به ایران کمک مالی یا فنی کند، تحریمهای توقیف اموال و محرومیت از تجارت با آمریکا وضع خواهد شد.
دوم؛ هدف قرار دادن ستون فقرات ایران یعنی سپاه پاسداران از طریق توقیف اموال و منع تبادلات مالی و بانکی آن.
سوم؛هدف قراردادن ناقضان حقوق بشر در ایران به گونهای که هر شخصی که وزارت امور خارجه آمریکا او را به عنوان ناقض حقوق بشر در ایران معرفی کند در فهرست سیاه تحریم قرار گرفت. (بدیهی است چنین فهرستی میتواند شامل بسیاری از مقامات و نهاد جمهوری اسلامی شود که گستردگی آن حتی میتواند از گستردگی تحریم موشکی بسیار فراختر باشد.)
چهار سال پیش رو
در بیانات روز تنفیذ ۹۶، به نظر میرسد آیتالله خامنهای روزنهای را گشوده که احتمالا میتواند نشان چرخشها و انعطافهای بیشتر او باشد. تا آنجا که نگارنده میداند، این سخن نو و موضعی جدیدی از اوست اگر محقق شد شود انطباق صد در صد با «سیاست تعامل سازنده روحانی» خواهد داشت. او در یکی از تازهترین موضعگیریهایش بر «سیاست تعامل گسترده با دنیا»انگشت نهاد. قید تعامل با «دنیا» نکته مهمی است که روزنهای هر چند کوچک در راستای تغییری بزرگ در سیاست خارجی ایران بشمار می رود. او در این موضعگیری جدیدش در روز تنفیذ گفت: «جهتگیری دیگر، تعامل گستردهی با دنیا است؛ این توصیهی همیشگی ما است که این درست نقطهی مقابل آن چیزی است که دشمنان ما و سلطهگران عالم دنبالش هستند. ما میتوانیم با دنیا ارتباطات وسیع و گستردهای داشته باشیم، هم به ملّتها و دولتهای دیگر کمک کنیم، هم از کمک آنها بهرهمند بشویم؛ حیات اجتماعی بشریّت اینجور پیش میرود: همکاری، همدلی، همراهی، تعامل با دنیا؛ اقلیم ما، جغرافیای ما، امکانات فراوان ما، این را برای ما آسان می کند».
اگر همین روزنه کوچک را بتوانیم نشانی از تغییر مواضع آیتالله خامنه ای بدانیم، او دیگر به دنبال تنش با عربستان نباید باشد. او دیگر نباید آل سعود را «بدتر از کفار قریش» و همچنین «بدتر از اسرائیل» بداند که «باید گریبانش را گرفت».
«اقلیمی» که او از آن سخن میگوید که باید در آن به دنبال همکاری و همدلی و همراهی بود، نیازمند رفع کدورتها در مساله سوریه و یمن است که شدیدا برای ایران هزینهساز شده و سرشاخ شدن تهران و ریاض را دامن زده و جنگ شیعه و سنی را دامن زده است. اینک پرسش این است که آیا آیتالله خامنه ای حاضر است در پروندههایی همچون سوریه و یمن نیز «نرمش قهرمانانه» کند تا مصداقی باشد از سیاست «تعامل گسترده با دنیا». آیا در نظر او در این سیاست تعامل «گسترده» با دنیا، جایی برای اتحادیه اروپا با رویکردهای حقوق بشریاش وجود دارد؟ اگر نه، چنین سیاستی نه «تعامل» است و نه «گسترده».
پیشبینی درست زیبا کلام
دکتر صادق زیباکلام یکبار و به زیبایی در توصیف شرایط استثنایی که در زمان اوباما روی داده بود گفته بود که: «آنقدرها طول نخواهد کشید که خیلیها از ایران چراغ به دست خواهند گرفت و به دنبال روزهایی که آقای اوباما در راس کاخ سفید بود و آقای جان کری سکان وزارت خارجه آمریکا را در دست داشت بگردند، آن روز متوجه خواهند شد که چه روزهای خوبی بود که میشد با آمریکا به تفاهم رسید، به سمت تنشزدایی رفت اما این فرصت طلایی را ما در ایران از دست دادیم».
اگر فرض بر این باشد که «سیاست تعامل گسترده با دنیا» عبارت است از «نرمش دوم قهرمانانه آیتالله خامنهای» میتوان فهمید که آن پیشبینی دکتر زیباکلام به سرعت به وقوع پیوسته است. مرد «بحرانسازی» همچون ترامپ در کاخ سفید در قدرت قرار دارد که پیشبینی هیچ اقدام او ممکن پذیر نیست.
اگر تعامل گسترده با اتحادیه اروپا (از جمله در پرونده حقوق بشر) از هم امروز سرلوحه جمهوری اسلامی قرار نگیرد، بهانه بزرگی (بزرگتر از بهانه موشکی) در دست ترامپ است که ایران را به «تحریم های فلجکننده دوباره» دچار سازد.
آیتالله خامنهای باید بداند آزموده را آزمودن خطاست. او دیگر نمیتواند لاف بیاثر بودن تحریمها را بزند . دیگر کسی گوش شنوا به او ندارد که در روز تنفیذ از «ظرفیتها»ی بزرگ کشور برای مقابله با دشمنی امریکا صحبت کرد. اگراین ظرفیتها از قوه به فعل در آمده بود او چرا فرمان نرمش در پرونده هستهای صادر کرد؟
حال اگر چنان ظرفیتهای بالفعلی وجود ندارد (که تمام شواهد اقتصادی گواه آن است) گزیدن «سیاست تعامل گسترده با دنیا» از جمله با اتحادیه اروپا در موضوع حقوق بشر سنجیدهترین راهبرد است. اگر چنین است آیتالله خامنه ای باید بداند که جای امثال نرگس محمدی ها در زندان و امثال موسوی و کروبی در حصر نیست.
یک پاسخ
باعث تاسفه که از آدم روشان بینی چون آقای حسین زاده در دستگاه دیپلماسی محرومیم.
دیدگاهها بستهاند.