زیتون- پوریا رشیدی:سالهای زیادی است که سید اسماعیل، پاتوق معروف دستفروشان تهرانی در بازار تهران که جمعه به جمعه محل خرید و فروش کالاهای دست دوم یا ارزان قیمت بود، دیگر چندان رونقی ندارد و جایش را همچون پاساژ پروانه در چهارراه استانبول به کالاهای لوکس و گران قیمت داده است. در عوض دستفروشان تهرانی که حتی دیگر مثل گذشته کم تعداد هم نیستند در سراسر شهر پراکنده شده و در بعضی نقاط حتی به مرور زمان حضور خودشان را بر نظم موجود و مامورانش تحمیل کردهاند. مثل خیابان گیشا در شبهای منتهی به سال نو، مثل میدان صادقیه در بیشتر مواقع سال، مثل پیاده راههای اطراف بازار تجریش و حتی مناطق لوکس تری. در واقع اگر چه دستفروشی اتفاق تازهای در تهران نیست اما اخبار و گستردگی حضور آنها در شهر چنان اتفاق تازه و بزرگی است که نایب رئیس اتاق اصناف تهران تشکیل کمیتهای ویژه برای ساماندهی دست فروشان خبر داده است.
این موضوع به خصوص وقتی جدیتر شد که چندین مورد برخورد خشن ماموران شهرداری تهران با دستفروشان توسط مردم فیلم برداری و در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته شد. داستان غمانگیز واژگونی بساط لبوفروش در خیابان آزادی، ماجرای خودسوزی روسریفروش پاساژ شانزهلیزه خیابان جمهوری و یا مرگ دلخراش یونس عساکره در خرمشهر به قدری افکارعمومی را تحت تاثیر قرار داده که حتی در موردی٬ از برخورد جدی و اداری با ماموران ستاد ساماندهی مشاغل شهر تهران خبر داده شد. همزمان عدهای از جوانان تهرانی نیز در صدد حمایت از دستفروشان برآمده و با استناد به شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور و همچنین بنیه ضعیف اقتصادی این بخش از مسئولان خواستند که هر چه سریعتر برخورد با این «زحمت کشان» را متوقف کنند. اما این تنها یک سوی داستانی است که هر روز ابعاد پیچیده تری به خودش گرفته و با کلماتی چون «بحران»، «تهدید»، «آنومی» و «آسیب اجتماعی» توصیف میشود. به صورت دقیق آماری از تعداد دستفروشان در کشور و یا حتی در پایتخت وجود ندارد اما دو سال قبل یک مقام مجله تخصصی شهرساز به نقل از یک مقام مسئول نوشت: در یک دوره هفتساله از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۱، جمعیت شهر تهران ۱۰ درصد کمتر، اما همزمان جمعیت حومه تهران دو برابر شد. همزمان یک پژوهش انجام شده در موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی نیز نشان داد در شرایطی که حد فاصل این سالها ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر به جمعیت در سن کار کشور اضافه شده بود فرصتهای شغلی تنها به اندازه ۶۸۴ هزار نفر افزایش داشته است. بنابر این پژوهش در سال ۱۳۸۴ بر اساس آمارهای رسمی ۲۰. ۶ میلیون نفر و در پایان سال ۱۳۹۱ نیز همین تعداد شاغل داشتهایم.
یک پژوهش دانشگاهی در بین ۳۵۰ دستفروش در خیابانهای تهران نشان داده است، فقط ۱۰ درصد آنها مستحق بوده و بیش از ۹۰ درصد این افراد برای تولیدکنندگان مشترک کالا و به صورت گروهی کار میکردهاند.
احتمالا با در نظر داشتن این آمارها بود که یکی از روزنامههای دولتی کشور نوشت در شرایطی که اقتصاد کشور توانایی ایجاد شغل به میزان تقاضا را ندارد، همین پدیده دستفروشی بسیاری از جوانان این کشور را هرچند غیرپایدار شاغل کرده است.
اما این تمام ماجرا نیست و این پدیده مخالفان خود را نیز دارد، گذشته از مردمی که دستفروشان را مخل آسایش خود میدانند و همچنین مغازهدارانی که آنها را مانع کسب و کار تلقی میکنند. ماده ۵۵ قانون شهرداریها، نیز دست فروشی را جزو مظاهر سد معبر اعلام کرده و شهرداری را طبق قانون موظف به جمعآوری آن دانسته است.
اما اگر تمام این تناقضات هم قابل رفع باشد، نکته مهمی که این روزها کلاف سردرگم دستفروشی را در تهران پیچیدهتر کرده است اظهاراتی است که مقامهای مسئول در این رابطه میکنند. آنچنان که ابوالقاسم چیذری، مدیرعامل شهربان و حریمبان (متولی برقراری انضباط شهری وابسته به شهرداری تهران) چند روز قبل توضیح داد: در بررسیهای انجام شده در حوزه پدیده دستفروشی در محدوده بازار تهران که البته میتوانیم آن را به کل شهر تهران هم عمومیت بدهیم، با یک سری افراد برخورد کردیم به اسم بساطگستر. بساطگستران افرادی بودند که یا از بساطدارها حقوق میگرفتند تا جنس بفروشند یا اینکه عده کمی از آنها خودشان نیازمند واقعی بودند. در لایه بعدی، بساط چینها قرار داشتند.
چیذری با اشاره به جزئیات بررسیها پیرامون بساطگستران خیابان ۱۵ خرداد گفت: در محور ۱۵ خرداد از سر گلوبندک تا چهارراه سیروس، ما ۱۲ محدوده جداگانه و اختصاصی با ۱۲ رئیس باند شناسایی کردیم، یعنی هر محدوده یک سردسته داشت که هماکنون همه این سردستهها شناسایی شدهاند.
او جزئیات بیشتری هم از این سردستهها برای خبرنگارها رو کرد؛ برای مثال به سردستهای اشاره کرد که ۲۸نوچه داشته، پسرعمویش بپا و پول جمع کن بساطهایش بوده و طبق اعترافات خودش به پلیس امنیت، در شبهای عید سال گذشته، شبی ۳۰ میلیون تومان از این بساطها درآمد داشته است. محدوده فروش این دستفروش را چیذری با نام پلان Aو جلوی بانک تجارت در خیابان ۱۵ خرداد معرفی کرد.
او گفت: برای نمونه طبق بررسیهای ما از ۱۲۰۰ نقطه در شهر تهران که گاریهای لبوفروشی در آنجا استقرار داشتند، به طور جداگانه عکاسی شده است و اگر این عکسها را کنار هم قرار بدهید متوجه میشوید که این گاریها همه یک شکل هستند و همگی زیرمجموعه یک باند بزرگ فعالیت میکنند.
اگر چه ممکن است طرح این موضوعات به دلیل خروج از فشاری باشد که افکار عمومی به خاطر برخوردهای خشن ماموران به شهرداری وارد میکنند اما یک پژوهش دانشگاهی در بین ۳۵۰ دستفروش در خیابانهای تهران نشان داده است، فقط ۱۰ درصد آنها مستحق بوده و بیش از ۹۰ درصد این افراد برای تولیدکنندگان مشترک کالا و به صورت گروهی کار میکردهاند.
اگرچه با این وجود بازهم دلیلی برای برخوردهای خشن شهرداری مشاهده نمیشود و مردم همچنان ناراحتی آشکار از برخوردهای خشن با این صنف تازه قدرت گرفته در خیابانهای تهران صحبت میکنند. چنانچه یکی از کاربران شبکههای اجتماعی در زیر عکس برخوردهای خشن با دستفروش روبروی ایستگاه مترو آزادی تهران و ادعای شهرداری مبنی بر اراذل بودن وی نوشت: «هیچ اراذل و اوباشی حاضر به دستفروشی نیست و آدمهای حلالخور و آبرومند این کار را میکنند نه اراذل٬ شهرداری بهتر است اینطور راحت دروغ نگوید».
مرتضی، یکی دیگر از کاربران به مشکل بیکاری اشاره میکند و میگوید: «اگه کار و درآمد خوبی وجود داشته باشه هیچکی حاضر به دستفروشی نمیشه. این خیلی نامردیه که این طوری بساط دستفروشا رو جمع کنن. اول بستر مناسب برای کار ایجاد کنند، بعد اگه دستفروشی رو دیدند هر کاری دوس داشتن بکنن. شهرداری باید خجالت بکشه که این کار رو انجام میده تو حین جمع کردن بساطا. اصلا به فکر خونواده اون بدبخت هستند؟»
البته که در این جریان شهرداری مدافعانی هم دارد، یکی از این افراد در موضوع برخورد با یک دستفروش در صفحه خود با اشاره به خبر منتشر شده نوشت: خط آخر رو بخونید، با قید وثیقه آزاد شده است. یعنی از همین دستفروشی انقدر درآمد داره که وثیقه بذاره. من اصلا موافق کار شهرداری نیستم اما بسیاری از دستفروشان و گداها و… خیلی هم وضع خوبی دارند.
تغییر چهره شهر
دستفروشی هر روز ابعاد تازه تری به خود میگیرد، از دالانهای تنگ و تاریک بازار تهران خارج شده و به سالنهای روشن و مجلل متروی تهران رسید، پا به درون قطارها گذاشت و با افزایش درآمد و همچنین افزایش بیکاری و مهاجرت عرصه را تنگ دیده و پا به خیابانها نهاد و این روزها آنچنان شده که کمتر خیابانی در تهران یافت میشود که از وابستگان این صنف خالی باشد و اینگونه است که بحثهای جدی مخالفت و موافقت را در نهادهای دانشگاهی و مدیریتی شهر دامن زده است و تنها در یک ماه گذشته باعث برگزاری ۳ سمینار عمومی و دهها جلسه خصوصی پیرامون خود شده است. این موضوع آنقدر افکار عمومی را درگیر کرده است که حتی در گیر و دار اجرای توافق سیاسی ایران و قدرتهای جهان و انتخابات مجلس نیز گم نشده و همراه با حواشیاش در صدر اخبار باقی ماند. قصه اشک و لبخندها، نالههای لبو فروشی که بساطش برهم ریخت و دخترک شیک پوش میدان تجریش که با دستههای گل سرخش همانند یک چهره معروف هنری راه به صفحات اول روزنامههای کشور باز کرد.