یک سال پیش از انتخابات ۹۶، مهدی کروبی در حالی که حدود پنج سال از حصر رهبران سبز میگذشت نامهای را از درون حصر به بیرون فرستاد که تنها نامه او در این دوران سخت بود. بدیهی است چنین نامهای از زبان چنان شخصیتی و در چنان شرایطی فینفسه از اهمیت فراوانی برخورد بود به گونهای که می توان این نامه را یکی از «اسناد تاریخی» جمهوری اسلامی برشمرد.
پس از گذشت یک سال و نیم از انتشار آن نامه، مهدی کروبی در اقدامی غیرمترقبه و متهورانه دست به اعتصاب غذای خشک زد تنها به منظور آنکه کسی در حرم خصوصی خانهاش نباشد و دادگاهش برگزار گردد. نظر به کهنسالی وی (۸۰ سالگی) و افت ضربان قلب او در هفتههای اخیر که منجر جراحی شد، این اقدام بیتردید به پیشواز مرگ رفتن تلقی میشد.
اینک بر هیچکس پوشیده نیست که حصر رهبران سبز جز به اراده شخص رهبر جمهوری اسلامی ادامه نیافته و از این رو حتی نقض حریم خصوصی آنان نیز برعهده هم اوست.
شیخ شجاع و اسوه پایداری در حالی به پیشواز مرگ رفت که ذره ای از موضعش کوتاه نیامد. در چنین شرایطی بازخوانی نامه تاریخی او خطاب به «برادر»ش حسن روحانی در نقد «حاکمیت مستبد» خالی از لطف نیست. بازخوانی این سند تاریخی گواه ارادهای به درازا و پهناوری دماوند است که تمام هیبت و اُبهت آنچه او حاکمیت مستبد نامیده به سخره گرفته است.
او در شرایطی جانش را به مخاطره انداخته که دیگر بر کسی حتی بر علی خامنه ای صحت گفتههای کروبی در بیکفایتی احمدینژاد پوشیده نیست. نباید از یاد برد که این خامنه ای بود که مشارکت احمدینژاد در انتخابات ۹۶ را «مصلحت» ندانست و برای دگر بار باز هم با سرکشی احمدینژاد مواجه شد تا آنجا که شورای نگهبان به اتفاق آرا یعنی ۱۲ بر صفر رأی به عدم صلاحیت او داد. او در انتخابات عمدا رای باطله داد و گفت به هیچیک از نامزدها رأی نخواهد داد و به این ترتیب صلاحیت شورای نگهبان منصوب رهبر را به سخره گرفت. اما، چنین کسی اینک بار دیگر به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شده است.
گو اینکه نامهی رهبر مجصور جنبش سبز خطاب به رئیس جمهور روحانی نوشته شده ولی مهدی کروبی با استفاده از صنعت ادبی کنایه (الکنایه ابلغ من التصریح= کنایه گویاتر از تصریح است) در جای جای این نامه ذهن خواننده را به سراغ «حاکمیت مستبدی» میبرد که کروبی به عمد از نام بردن از او خودداری میکند. به رغم این کنایه گویی، کروبی جای تردید برای خواننده باقی نمیگذارد که آن «غائب حاضر» کیست که کروبی بیمحابا بر او میتازد.
بیتردید این نامه را یکی از شدید اللحنترین اظهار نظراتی باید دانست که تاکنون از مهدی کروبی سراغ داریم. گرچه او تا پیش از حصر نیز از صراحت کلام برخوردار بود ولی هرگز کار را به آنجا نرسانده بود تا در نقد رهبر جمهوری اسلامی از او با تعبیر «حاکمیت مستبد» یاد کرده باشد و بخواهد ثابت کند «نانجیب کیست».
کروبی با اشاره به آمار و ارقام و مفاسدی که اینک از منابع رسمی کشور نسبت به غارت و چپاولگریهای دولت احمدینژاد گزارش میدهند، هوشمندانه خواننده را به یاد حمایت جانانه خامنهای از احمدینژاد میاندازد؛ یکی در آغاز دوره دوم احمدینژاد آنجا که خامنهای در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ گفت «نظر رییس جمهور [احمدی نژاد] به نظر من نزدیکتر است» و دیگری در پایان دوره هشت ساله او که خامنهای به پاس «تحمل کار شبانهروزی»، دولت احمدینژاد را شایسته «خدا قوت» گفتن دانست و گفت: «آنچه که من امروز باید به دوستان عرض کنم، در درجه اول خداقوّت است؛ انشاءالله که خسته نباشید. هشت سال کار کردید، تلاش کردید، کارهای خوبی انجام گرفت، تحمل زحمات کار شبانهروزی را شما نشان دادید، یعنی دیده شد، احساس شد».
اما، کروبی اینک که گوشهای از فساد دولت احمدینژاد برملا شده با «نکبت بار» خواندن این دوره مینویسد: «متاسفانه در هر دو دوره … فردی که حقهباز و دروغگو بود و نسبتهای ناروا به مقدسات و تشیع میداد، به ملت و کشور تحمیل شد تا فاسدترین دولت پس از مشروطیت بنام انقلاب اسلامی رقم خورد.»
کروبی در توصیفی روشن از حاکمیت خودکامه مینویسد: «اگر در رژیم فاسد گذشته از شعبان جعفری در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ استفاده گردید ولی در این حاکمیت هر روز در سرتاسر کشور از این دست اوباشها برای حمله به بیوت مراجع تقلید، رجال منتقد مذهبی و سیاسی، سفارتخانهها، مراکز علمی و هنری استفاده میگردد.»
این آینه تمام نمایی است که کروبی در برابر دیدگان تاریخ مینهد تا نشان دهد حاکم مستنبد ایران به اتکای نه یک شعبان بیمخ بلکه صدها همچون او ارکان قدرت خود را محفوظ نگه داشته است.
در فرازی دیگر کروبی به زیبایی از ادبیات خامنهای در به کارگیری تعابیری همچون نفوذی ها، بیبصیرتها، نانجیبها و .. وام میگیرد و از آنها علیه «حاکمیت مستبد» استفاده میکند. او مینویسد: «طنز ماجرا آنجاست که آنانی [خامنهای] که سرمایههای مادی و معنوی کشور را به پای کذابی [احمدی نژاد] گذاشتند و نتیجهٔ بصیرتشان این روزها بر همه روشن شده، بابصیرت و نجیب شدند؛ و آنانی که هشدار دادند و این روزها را پیشبینی کردند … نانجیب نام گرفتند.»
او در فرازی دیگر از نامه، خواستار محاکمه علنی خود شد تا ثابت کند نجیب کیست و نانجیب کیست؟
کروبی در آخرین فراز نامه با شجاعت مثالزدنی خود نه انگیزه نگارش نامه را رفع حصر از خود بلکه مطالبه حضور در دادگاه علنی اعلام میکند «تا ادله خود مبنی بر تقلب انتخابات ریاست جمهوری ۸۴، مهندسی انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و آنچه را بر فرزندان این کشور در بازداشتگاهها گذشت به اطلاع عموم» برساند.
در این ابراز شجاعت، وی تا آنجا پیبش میرود که مینویسد: «حکم صادره از این محکمه را [حتی اگر اعدام باشد] با جان و دل پذیرا هستم و بدون در نظر گرفتن حق تجدید نظر از آن استقبال میکنم.»
کروبی استثنایی در تاریخ
در تاریخ ملت های جهان کم نبودند مردانی که رنج تبعید و حبس و حصر و اعتصاب غذا را به جان خریدند تا از سخن حق شان باز نگردند. نسلون ماندلا (آفریقای جنوبی) و آنسان سوچی (میانمار) دو تن از رهبرانی هستند که رنج حبس ظالمانه را بر جان خریدند ولی از مواضعشان کوتاه نیامدند. بابی ساندز (مبارز ایرلندی) نیز در پی ۶۶ روز اعتصاب غذا سرانجام جان از کف داد.
اینک مهدی کروبی هم سالهای حصر غیرقانونی را همچون ماندلا و سوچی تحمل کرده و هم رنج اعتصاب غذا را برجان خریده، اما، میان او و آن نامبردگان تفاوت در این است که آنان رهبرانی خارج از حکومتهایشان بودند. اما مهدی کروبی در حالی در ۸۰ سالگی دست به اعتصاب غذا زده که خواستار ابقای جهوری اسلامی است. او بازگشت به قانون اساسی جمهوری اسلامی را باور دارد. او هرگز خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی نشده که هیچ؛ در تثبیت همین نظام در انتخابات ۹۶ مشارکت داشت و مردم را برای رای دادن فراخوان داد.
شگفت اینکه اینک مردی با آن هم پیشینه مبارزاتی در استقرار جمهوری اسلامی و پیشینه مدیریتی در تثبیت ارکان جمهوری اسلامی اینک در حصر است و برای رساندن صدایش ناگزیر به اعتصاب غذا در سن ۸۰ سالگی است ولی احمدینژاد که نه هیچ پیشینه مبارزاتی قبل از انقلاب داشت و نه یک روز در جبهه جنگ بود و بی کفایتی او به تایید همگان رسیده و انتخابات ریاست جمهوری را مسخره گرفت اینک نه تنها مجازات نشده بلکه عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
به راستی مهدی کروبی با اعتصاب غذایی که کرده مثالی یگانه در تاریخ است چرا که او چوب اصلاح جمهوری اسلامی می خورد نه سرنگونی آن را.
2 پاسخ
کاشکی اهل عمل بودیم و نه حرف!
البته که قیاس شعبان جعفری با جوانان متعهد با چهره نورانی در خدمت ولایت ظلم به شعبان جعفری است !
دیدگاهها بستهاند.