هرچه اصلاحطلبان، با هزینه و زندان و تبعید، قطرهقطره آبرو و اعتبار و پایگاه مردمی جمع میکنند، گاهی غضنفرهایشان به باد میدهند.
حسن خمینی در مراسم «تجلیل از خدمات فرهنگی و هنری قالیباف» او را «یک مدیر توانمند، مقتدر با عزم جزم بالا و پرکار و پرتلاش» خوانده و با اشاره به پایانیابی «دوران رقابتها»، در جایگاه یک رفیق خوب برای باقر قالیباف، ابراز امیدواری کرده که «رفاقتها مورد توجه قرار گیرد و فضاهای سیاسی باعث نشود که از تجربه دیگران استفاده نشود». حسن خمینی قبلا هم از توانمندی های قالیباف تقدیر کرده بود.
محمد موسویخوئینیها، دبیر مجمع روحانیون مبارز، پا را از این نیز فراتر گذاشته و با اعتماد به نفسی عجیب! در نامهای به محمدعلی نجفی، شهردار تهران، از او خواسته که «لطف» کند و «برخلاف آنچه در ماههای گذشته در برخی محافل و در بعضی رسانهها رواج داشته» روش دیگری و «سنت حسنهای»! در پیش بگیرد و از «مشکلاتی که شهرداری در گذشته بهوجود آورده و گرفتاریهایی که به ارث گذاشته» چیزی نگوید، چون یکی از دوستانش از «توانایی و مدیریت قابل قبول» قالیباف برایش گفته است.
معنا و مفهوم این نامه و آن سخنان این است که قالیباف مدیر توانمندی بوده و نجفی بهتر است اگر جایی خطایی رفته و فسادی اتفاق افتاده بیخیالش بشود؛ یعنی چشمش را بر قانون ببندد و در جایگاه مدعی العموم و قاضی و دادستان قالیباف را پیشاپیش تبرئه کند؛ خلاصه نه خانی آمده و نه خانی رفته!*
از کارنامهی پر خطا و مدیریت فسادانگیز باقر قالیباف که بگذریم، «بیاخلاقی» و «وقاحت» او در رقابتهای انتخاباتی امسال، شهرداری تهران و ریاستجمهوری را با هم سوزاند و رای مردم ایران و مخصوصا تهران نشان داد که به دولت و شورایی که قالیباف معاون اول یا شهردارش باشد، رای نمیدهند چون کارنامه و اخلاق و روحیهی او را دیدهاند.
آقای موسوی خوئینی ها توصیه اخلاقی کرده اند که آقای نجفی کاری به عملکرد منفی قالیباف نداشته باشد و گزارش ندهد.
قول میدهند طلبکار نشود؟— ??Abdollah Ramezanzadeh (@abdollahram) August 26, 2017
البته که موسویخوئینیها در جایگاه یک شهروند، میتواند به نجفی نامه بنویسد و از حق و سهم خود در شهر تهران بگذرد و از او بخواهد چشم بر خطاهای قالیباف بپوشد. حسن خمینی هم در مقام در یک طلبه و رفیق قالیباف، اشکالی ندارد که رسم رفاقت بهجا بیاورد کیکی با او قاچ کند و با تمثال او عکسی بگیرد، اما سخنان او در حالیکه نه تخصصی دارد و نه چیزی از شهر و شهرداری میداند و نه در هیچکدام از احزاب و جریانهای سیاسی عضو بوده، در خصوص «فضای سیاسی» و «توانمندی» قالیباف محلی از اعراب ندارد. آنچه این سخنان و نامهنوشتنها را معتبر و هزینهساز میکند، اعتباری است که از کیسهی اصلاحات میرود و نامی است که از اینان در کنار بزرگان اصلاحات به میان میآید و تیتری است که روزنامههای اصلاحطلب از آنان میسازند؛ گویی این اعتبار بینهایت است و تا به ابد دوام دارد و نه احمدینژادی آمده و نه قالیبافی رفته!
اگر از «سلام» و «رقابتهای فردی» خوئینیها با آیتالله خامنهای و «ژن خوب» حسن خمینی فاکتور بگیریم، آثاری از همراهی این دو روحانی عمامه سیاه با گفتمان اصلاحات و خواستههای اصلاحطلبانه وجود ندارد، بلکه موارد متعددی را میتوان ذکر کرد که نشان دهد همخانهگی و همراهی ایندو نفر با اصلاحطلبان صرفا «اتفاقی» است و با «دموکراسی»، «شفافیت» و «حقوق بشر» میانهای ندارند. متاسفانه، ایندو بهوسیلهی تعدادی از شخصیتها و رسانههای اصلاحطلب در زمرهی بزرگان اصلاحات به مردم معرفی شدهاند و لاجرم ایننوع رفتارها و گفتارهایشان میتواند هزینههای اصلاح و اقبال و اعتماد مردم به اصلاحات را افزایش دهد و اسباب ناامیدی و بدبینی نسبت به شخصیتهای اصلاحطلب شود و بلکه دسترنج اصلاحگران و اصلاحطلبان را بر باد دهد. بر این اساس لازم است این نوع همراهیها و حمایتهای سفارشی، بیرحمانه مورد نقد جبههی اصلاحات و همراهان آن قرار گیرد و دستکم از مواضع آنها تبری جویند.
https://twitter.com/mjalaeipour/status/901533340779655168
بر این غفلت و هشدار باید «رنجی» و «هزینه»ای را افزود؛ رنجی که پیشروان اصلاحات و بزرگان جنبش سبز کشیدند و میکشند تا پرچم اصلاحات زمین نماند. رنجی که هر روز بر محصوران، بر خانوادههای کشتهشدگان و زندانیان جنبش سبز و روزنامهنگاران تبعیدی و خانوادههایشان میرود تا مولفههای اصلی جنبش اصلاحات فراموش نشوند و هویت اصلاحات در هویت رقیب استحاله نشود و آرمانها و خواستههای یک ملت به فنا نرود.
* گویا یک تحلیل این است که خوئینیها خواستهاست به نوعی تضمین بدهد که نجفی پرونده قالیباف را پیگیری نمیکند تا کارشکنی در راه صدور حکم او در وزارت کشور پایان پذیرد. بهنظرم خوئینیها در جایگاهی برای چنین تضمینی قرار ندارد اما با این فرض باز هم این معامله و لاپوشانی و عدم شفافیت نسبتی با خواستههای اصلاحطلبانه و رای دهندگان به اصلاحات ندارد.
6 پاسخ
ساختن آرامگاه خرج داردوانصافا شهرداری قالیباف سنگ تمام گذاشت
لاجوردی بحق سرباز اسلام ناب ولایی بود و خاتمی سخنی به گزاف نگفته است ، همانطور که قالیباف هم مدیر و مدبر این اسلام است !
وقتی خاتمی در ستایش اسدالله لاجوردی او را سرباز اسلام مینامد، قالیباف مدیر و مدبر نیست؟
مردم از این بندبازان نرم تن عبور کرده اند و با هیچ کس که پا سست کند تعارف ندارند حتی با با میرحسین عزیز!
به باور من تا زمانی که در ایران احزابی مشخص با هویت و شناسنامه ی مشخص و با برنامه های سیاسی و اقتصادی مدون-مانند آن چه که در آمریکا هست- اصلاح طلبی و اصولگرایی تعارفی بیش نیست.و تمام کنشگران سیاسی این مرز و بوم به خوبی درک کرده اند که برای در آغوش کشیدن عروس جذاب قدرت باید دست بوس عجوزه های زشت و بد اخلاق قدرت باشند وگرنه هرگز رخت دامادی برتن نمی کنند.
این کدام توانمندی است که فقط اقایانی که اوج تخصص انان تدریس شرح لمعه و مکاسب است و رفقای انان پی به آن میبرند !!
جناب سردبیر، اصلاح طلبان، بخاطر ابهاماتشان در اصلاح طلبی، در سال ۸۸ با طیفی از براندازان و فرصت طلبان و چه بسا دزدان و قاتلان هم همراه شدند، نوعی اصولگرائی در اصلاح طلبان لازم است تا نه خودشان و نه دیگران به بیراهه نروند. کما آنکه اصول گرایان اصطلاحی و اقتدارگرایان حکومتی به نوع دیگری از همراهی های باطل رو آوردند که نشان میدهد عشق به قدرت و پیروزی سیاسی چقدر وسوسه کننده است و رژیم سابق را روسفید کردند.
شفافیت و تقوای سیاسی و صداقت، راه درازی است که ما مردم ایران در آغاز آن راهیم.
دیدگاهها بستهاند.