«شصت سال صبوری و شکوری»، خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل به رحمت حق پیوسته نهضت آزادی ایران است که تاکنون سه جلد آن منتشر شده است. وجه گزینش دو حالت «صبّار شکور» برای شرح یک زندگی، تشبیهی است به حرکت کشتیهای بادی در دل اقیانوسها، که بر گرفته از دو آیه قرآن است (۱):
۱- «صبّار» به معنای مقاومت مستمر در برابر امواج مخالف و درهم شکننده، ۲- «شکور» به معنای بهرهبرداری دایمی از باد مساعد با تغییر زاویه بادبان با باد.
دکتر یزدی نه تنها درمبارزه و زندگی سیاسیاش نمادی از صبر و شکر بود، در مبارزه با مرگ و مقاومت در برابر عوارض دردناک سرطانی که از شانزده سال پیش او را در چنگال خود گرفته بود نیز نمادی از غلبه بر نومیدی و سرپا و سرزنده و فعال زیستن در متن مصیبت بود.
۴ بار زندان پس از انقلاب نیز نشانه دیگری از صبر و مقاومت او در برابر بیدادگری بود؛ در ۲۷ خرداد ۱۳۷۶، در ۷ دی ۱۳۸۸ و اقامت در سلول انفرادی که منجر به ناراحتی قلبی و عمل پیوند عروق کرونر گشت، دستگیری در اصفهان به جرم شرکت در نماز جمعه خصوصی هواداران نهضت و اقامت ۶ ماهه در زندان و خانه امن وزارت اطلاعات و اجبار برای استعفای از نهضت و اعلام انحلال آن! و بالاخره احضار در ۱۱ بهمن سال ۱۳۹، محاکمه توسط قاضی صلواتی و محکومیت به ۸ سال زندان، که البته بهدلیل کبر سن به اجرای احکام فرستاده نشد و به عنوان شمشیر داموکلس علیه او استفاده شد.
اینک نهضت آزادی ایران ناخدای کشتی سیاست صبر و شکر خود، و ملت ایران یکی از سازندگان فرهنگ تحزّب و کنشگری سیاسی، و یکی از آزادیخواهان آزموده و دموکراسیطلبان با تجربه در دریای پرتلاطم روابط داخلی و خارجی خود را از دست داده است.
نهضت آزادی ایران از زمان تاسیس خود در سال ۱۳۴۱ تاکنون رهبران معنوی بزرگی همچون طالقانی، بازرگان، سحابی، حاج سیدجوادی و غیره داشته است، دکتر یزدی از همان آغاز تاسیس در سایه معنوی ایمان و اخلاق این بزرگان رشد کرده بود، اما به برکت حدود ۷۰ سال کار مستمر اجتماعی، آموزشی تشکیلاتی از دوران دبستان تا پایان عمر و نیز تحصیلات عالی دانشگاهی و کسب تجارب علمی، عملی، اجتماعی دوش به دوش مردمانی از ملیتهای مختلف در طول ۱۷ سال اقامت در سرزمین علم و صنعت و مدیریت و برنامهریزی، سرمایه بزرگی فراهم آورد و توانست نه تنها نهضت آزادی را از نظر تشکیلاتی و تعلیماتی به سطح بالاتری ارتقاء دهد، بلکه تاثیرات گسترده غیرقابل انکاری بر تحولات سیاسی چهار دهه اخیر ایران بگذارد.
زندگی پر تلاطم او جلوههای گوناگونی داشت؛ سالهای فعالیت سیاسی و اسلامی در اروپا، آمریکا، مصر و لبنان به همراه دکتر شریعتی، دکتر چمران، صادق قطبزاده و… در قالب کنفدراسیون دانشجوان، جبهه ملی دوم، نهضت آزادی ایران، انجمن اسلامی دانشجویان و سازمان گسترده دانشجویان مسلمان (ام اس ای) در آمریکا و کانادا در کنار مسلمانانی از ملیتهای مختلف. نقش او به همراهی دیگر مبارزان در بسترسازی برای انتقال پیام آزادیخواهانه ملت ایران به آزادگان جهان از قلب اروپا و تحقق حاکمیت ملت و بالاخره بازگشت به وطن و پاسداری از حقوق مردم و ارزشهایی که ملت ایران بهخاطر آن انقلاب کرده بود.
دکتر یزدی از نادر شخصیتهای سیاسی اجتماعی بود که به دلیل حضور مستمر در فعالیتهای اجتماعی و زندگی طولانی در جوامع مردمسالار به کار جمعی باوری عمیق داشت و عملا آنرا تمرین و تجربه کرده بود، این قلم با نام و نقش او ازجوانی آشنا بودم، ولی اولین دیدارم با دکتر یزدی در تابستان سال ۱۳۵۶ در شهر هوستون آمریکا بود؛ در دو هفته ای که مهمان ایشان بودم، دربعضی جلساتش با دانشجویان انجمنهای اسلامی شرکت میکردم. برای من، که برای اولین بار از وطن و فضای بسته جلسات تکگوینده آن خارج شده بودم، آنچه بیش از هرچیز جلب توجه میکرد، مشارکت همه جوانان در بحث و مدیریت کناری دکتر یزدی با اشاره چشم یا نتهایی بود که از چپ و راست برای حاضران در جلسه میفرستاد و آنها را به اظهار نظر تشویق میکرد. در آن جلسه خود دکتر کمتر از همه حرف زده بود.
در دستگیری گسترده رهبران و فعالان نهضت آزادی و سایر گروههای ملیمذهبی در سال ۱۳۸۰ به جرم رهبر فرموده «براندازی قانونی»! دکتر یزدی برای معالجه سرطان پروستات خود در آمریکا به سر میبرد. من نیز که از دو هفته پیش از آن به آمریکا سفر کرده بودم، از نزدیک میدیدم که چگونه او از خانه و بیمارستان با وجود چنان بیماری، مسئولیت دفاع از زندانیان و تهیه بیانیهها را بدون آنکه خود نقش مستقیمی داشته باشد، به عهده گرفته بود. با همه اعضاء و علاقمندان نهضت در ایالتهای مختلف آمریکا، اروپا و خاورمیانه در تماس تلفنی بود و همه را بهکار وامیداشت. از یکی میخواست پیشنویس بیانیهای را تهیه کند، به دیگری توصیه میکرد در فلان مسئله سیاسی یا اقتصادی تحلیلی بنویسد و هرکس را به کاری میگماشت. اخذ نظریات دیگر اعضاء، اصلاح متن، ویراستاری و ارسال آن به گیرندگان را بهصورت کارگروه (تیم ورک) انجام میداد. جوان دانشجویی که پیشنویس بیانیه بسیار مهمی را تهیه کرده بود میگفت، من درعمرم از این کارها نکرده بودم، دکتر چه اعتماد به نفسی به آدم میدهد!
- بیشتر بخوانید:
- از «قلندری» خمینی تا وزارت و زندان / احسان محرابی
حزبی که حاشیهنشین سیاست شد؛ نهضت آزادی در قاب تاریخ / مهدی تاجیک - ابراهیم یزدی، دموکرات یا ناسیونالیست؟/ گفتوگو با علیرضا علویتبار
حرفهای یزدی و قطبزاده باورهای امام بود/ گفتوگو با صادق زیباکلام
ابراهیم یزدی به مشی مصدق و بازرگان وفادار ماند / گفتوگو با مهدی نوربخش - در سوگ سالک «شصت سال صبوری و شکوری» / عبدالعلی بازرگان
یزدی از فردای روشن گفت/ سولماز ایکدر
ورود به سیاست در ایران، بیهیچ تجربه و تخصصی، از احساسی ملی یا مذهبی ناشی میشد و صد البته بهزودی به اصطکاکهای عاطفی خصلتی میکشید و همچنان میکشد. چه نادر بودند امثال «رحیم عطائی»(از موسسان نهصت مقاومت ملی و نهضت آزادی) که با خواندن نشریات معتبر جهانی و گوش دادن همه روزه به رادیوهای خارجی تحلیلگر و صاحب نظر هم میشدند و دکتر یزدی که دو دهه خود در دنیای غرب و در متن تحولات جهانی تنفس کرده بود، از همین اهل سیاست به شمار میرفت. او علوم سیاسی نخوانده بود، اما در صحنه عمل استاد سیاست و وزیر خارجه شده بود.
نقش او در کنار همراهان سفر نوفل لوشاتو در بستر جهانی فراهم ساختن برای مبارزات و انتقال پیام آزادیخواهانه مردم ایران به جهان از طریق خبرنگاران، مدیریت ارتباطات داخل و خارج، مشارکت در به ساحل نشاندن سالم کشتی انقلاب و پس از آن، عضویت در شورای انقلاب، معاونت نخستوزیری و وزارت خارجه و مسئولیتهای دیگر، حضور همه جانبه او را در صحنه سیاست و مسئولیت و مدیریت نشان میدهد.
هرچند با انحراف اصولی انقلاب از اهداف اولیه و مصادره آن توسط کسانی که بر موج احساسات دینی تودههای مقلد سوار شده بودند و تغییر گفتمان جهانی و تحول ارزشی واژگانی که روزی مقدس محسوب میشدند، امروز سخن گفتن از آن روزها، همچون نالهای ناشنیدنی از عمق چاهی است که از چاله پیشین به آن سقوط کردهایم! اما کسانی که در هوای برادری و برابری و صلح و صفای فراموش نشدنی روزهای ایثار و احترامِ «همه با هم» تنفس کردهاند، استبداد «همه با من» و آثار تلخ فراگیر آن نظرشان را در اصالت و ضرورت آن مبارزات اصیل مردمی عوض نخواهد کرد.
ورود در سیاست الزاما با کسب محبوبیت همراه نیست؛سهل است در بیشتر موارد نسبت معکوس هم دارد. وقتی با حاکمانی درافتادی، رانتخوارانی که منافع همنشینی با قدرت را از دست میدهند دشمن خونی تو میشوند. اگر هم به جایی رسیدی، دوستان دیروز نیز رقیبان و حسودان و هجو کنندگان تو خواهند شد. آنکه امام عدالتش نامیدهاند، وقتی خلیفه شد، هم دشمنان تغییر چهره داده دیروز (به رهبری معاویه سرکرده منافقان) با او جنگیدند، هم برادران انقلابی دیروز (طلحه و زبیر) و هم خشکه مقدسان متعصب(خوارج) که سرانجام تکفیر و ترورش کردند و هر سه گروه تا قرنی بعد به دنبال هر نماز به لعن و نفرینش پرداختند و برای کسانی نیز که شنیدند در مسجد کشته شده این سئوال مطرح شد که مگر علی نماز هم میخواند؟!
دکتر یزدی نیز از این قاعده مستثنی نبود، نه اینکه عیب و نقصی در سیاستورزیهای خود نداشت، ذات گام گذاشتن در میدان سیاست برای کسب آزادی و عدالت و حقوق مردم دشمن افزاست و از این روی شمار مخالفان دکتر یزدی نیز در میان سیاسیون معاصر بیش از موافقان به نظر میرسد. اغلب آنها از وابستگان به رژیم گذشته هستند که برخی محاکمات و اعدامهای اول انقلاب را به حساب او میگذارند، حال آنکه، با نفوذی که بر رهبر انقلاب داشت، برای جلوگیری از اعدامهای خلخالیوار و محاکمه عادلانه هویدا و دیگر سران رژیم گذشته با حضور هیئت منصفه هیچکس بیش از او تلاش نمیکرد و از دو طرف زخم زبان نمیشنید. مصاحبه با تیمسار نصیری و برخی فرماندهان نگهداری شده در اطاقی از طبقه دوم مدرسه رفاه، که ستاد انقلاب نامیده میشد، جز به درخواست خبرنگارانی که میخواستند کنجکاوی مردم در روزهای انقلاب را پاسخگو باشند، مطلقا ربطی به کتکزدن و محاکمه نصیری توسط دکتر یزدی! نداشت.
گروه دوم از مخالفان دکتر یزدی نیروهای چپ بودند که از زمان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا با نیروهای ملی و مذهبی زاویه و ضدیت داشتند و برچسبهای آمریکایی و ایجنت سیا بودن! عمدتا از ناحیه همانهاست. گروه سوم نیروهای خط امام و ذوبشدگان در ولایت ایشان هستند که برخلاف انتظارشان دکتر یزدی را پس از انقلاب در کنار مهندس بازرگان و یاران نهضت، در سنگر دفاع از آزادی و حقوق و حاکمیت ملت و منتقد از انحرافات جدید دیدند و چون خود حرفی نداشتند، اتهامات حزب توده و چپزدگان دیگر را تکرار کردند. اما حق و باطل را معیاری مستقل از ادبار یا اقبال معاصران است؛ آیندگان با انصاف بیشتری بدون حُب و بُغض داوری خواهند کرد و داوری عادلانه اسرعالحاسبین حقیقت را روشن خواهد کرد.
پروردگارا، ما و برادرانمان را که در ایمان برما پیشی گرفتند بیامرز و در دلمان نسبت به مومنین دشمنی قرار نده که تو رؤف و رحیمی. (حشر ۱۰)… رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ
———————————-
۱- لقمان ۳۱ وشوری ۳۳
3 پاسخ
سپاسگزاری میکنم از اینکه مروری بر زندگانی و خدمات این بزرگمرد ایران زمین شد. دکتر ابراهیم یزدی یک زندگی هشتاد ساله ی پر افتخار داشت که گوشه ای از آن در بالا گفته شد. ما در قبل انقلاب جوان بودیم که بعضی نوار سخنرانی ها و تحلیل های ایشان به ایران می رسید و ما گوش می کردیم و استفاده می کردیم. از او پشتکار و امید به بهروزی را درس بگیریم. خداوند او را مشمول رحمت واسعه ی خویش قرار دهد.
آقای بازرگان شما اگر در سوگ ننشینید که نشیند؟ فقط خواشمندم قبل از اینکه آفتاب عمر از لب بام شما هم رخت بندد، راجع به نقش شما در حفظ ساواک بعد از پیروزی انقلاب و سرکوب مجاهدین و نیروهای چپ مارکسیست و غیر مارکسیست بنویسید.
البته مناسب تر خواهد بود که پیرامون تماس های پدرتان یا خودتا و نیز سایر اعضای آنچه نهضت آزادی ایران اسلامی می خوانید با امریکا و سازمان های امنیتی اش در آستانه انقلاب توضیح دهید!
جناب ناشناس!
ظاهرا شما چیزهائی میدانی و یا وانمود میکنی که ما نمی دانیم. میشود شما از پشت پرده ی حزب توده و چپهای وابسته به شوروی و چین و آلبانی و ..از طرفداران تروتسکی و یا بوخانین و استالین و انور خوجه و پل پوت …از تحریکات در تجزیه طلبی در کردستان از همان هفته ی اول اسفند ۵۷, از درگیری در خوزستان و گنبد و ترکمن صحرا، از دعوا بنام خلق بلوچ و هزار توطئه و قومیت گرائی و دسیسه علیه مردم ایران بگوئید؟
دیدگاهها بستهاند.