در آستانه انقلاب
بدون او انقلاب ایران در مسیری باز هم ناهموارتر میغلطید. انقلاب در زمانی رخ داد که تنها جریان فکری و سیاسی که میتوانست شرایط انتقال نرمِتر قدرت از نظام سابق و از پیوندهای بینالمللی سابق به نظام تازه و سمتگیری تازه را ممکن سازد، نهضت آزادی ایران بود. هیچ یک از جریانهای سیاسی ایرانی در سالهای منتهی به انقلاب فاقد چنان مناسباتی با دستگاه رهبری کننده انقلاب بودند که بتوانند در پیوند عملی با روحانیون به رهبری آیتالله خمینی شرایط انتقال نرم قدرت را مساعد سازند. سوابق و آشناییهای دکتر یزدی و همراهان با غرب به ویژه با ایالات متحده امریکا، به ایران کمک کرد که رهبران وقت امریکا امکان روی کار آمدن یک دولت میانهرو را منتفی ندانند و از همین روی به تمام وسایل برای جلوگیری از انقلاب متوسل نشوند.
دهه هولناک شصت
بعد از رویدادهای هولناک دهه شصت و استقرار کامل نظام مبتنی بر ولایتفقیه و حدف همه مخالفان از صحنه سیاسی بسیاری صاحب نظران بر نقش نهضت آزادی، به ویژه مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی خرده گرفتند و بر این اعتقاد شدند که اگر آنها نبودند آقای خمینی و پیروان ایشان هرگز قادر نبودند قدرت سیاسی را به انحصار خود در آورند.
این ارزیابی کاملا واقعبینانه است. آری، اگر مهارتها و شبکه ارتباطات نهضت آزادی و شخص دکتر یزدی نبود هم پروسه انتقال قدرت از نظام سابق به نظام تازه با مشقاتی به مراتب بیشتر مواجه بود، و هم راه گشودهتر می شد که عناصر بسیار تندروتر کنترل اوضاع را به دست گیرند.
این ارزیابی که بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ جلوگیری از انتقال قدرت به روحانیون پیرو آقای خمینی ممکن بوده ذهنی و خیالپردازانه است. کسانی که در مقابل انتقال قدرت به پیروان آیتالله خمینی ایستادند به اختناق بیشتر، به فرادستی افراطگرایان کمک کردند.
در مسیر تحول انقلاب ایران کسانی نقش سازنده و راهگشا داشتهاند که برای راه همزیستی نیروها، برای کاهش سطح خشونت در جمهوری اسلامی ایران، برای بهبود رابطه آن با جهان تلاش کردهاند. و کارنامه دکتر ابراهیم یزدی طی چهار دهه پس از انقلاب به راستی در همین مسیر بوده است.
فشار عناصر تندرو در حکومت هرگز باعث نشد که دکتر یزدی پای از راه اعتدال بگرداند و بر این توهم دچار شود که «برچیدن جمهوری اسلامی» تنها راه چاره است.
در دهه خونین شصت، اکثریت بزرگ نیروهای سیاسی و اقشار اجتماعی ما، اعم از حاکم یا مخالف، به چیزی کمتر از نابودی کامل طرف دیگر عنایت نداشتند. سیاست نهضت آزادی ایران اما در این دوران از سایر نیروها متمایز است.
علیرغم نص صریح آیتالله خمینی در وصیتنامهاش دائر بر انکار حق مشارکت در روندهای سیاسی، و علیرغم تلاش مفرط عناصر افراطی در حکومت برای حبس و حصر سران نهضت آزادی، به برکت وجود چهرههای سیاسی خبره و دوراندیشی چون دکتر ابراهیم یزدی، نهضت آزادی ایران هرگز از التزام به قانون اساسی و پایبندی به فعالیت قانونی رویگردان نشد و تا به آخر، مستقل از ترفندهای تندروها در حکومت، به بهای انزوای سیاسی در میان مخالفان، همچنان به موازین عقیدتی و منش سیاسی خود وفادار ماند.
ثمربخشی استقامت
این استقامت کمک کرد که در فاصله یک دهه، «حماسه دوم خرداد» آفریده شود و هم در طیف حکومتگران و هم در طیف ناراضیان از حکومت گروههای پرقدرت و معتبر پیدا میشوند که از تلاش برای نابودی کامل طرف مقابل دست میکشند و به ترویج مدارا و همزیستی با دیگری روی میآورند. برای آندسته از فعالان سیاسی که پایبندی به منافع و اتکاء بر منابع ملی میپذیرند و تنها از روشهای مسالمتآمیز بهره میگیرند، کارنامه سیاسی دکتر ابراهیم یزدی کارنامهایست ستایشانگیز و مشحون است از درسهای آموختنی.و برای آندسته از فعالان سیاسی که کسب قدرت سیاسی، به هر وسیله و به هر قیمت، را هدف گرفتهاند، کارنامه دکتر یزدی دفترچهایست خیانتبار، توخالی و گمراهکننده.
حرفهای غیضآلود سرنگونیطلبان علیه دکتر یزدی در شبکه اجتماعی، و صدای پرستایش اصلاحطلبان در رسانهها،و زبان بستهی اکثر روزنامههای تندرو به روشنی مسلم میکند که صبوری و صلابت دکتر یزدی امروز در جامعه ما تا کجا به بر نشسته است. این مرور نشان میدهد که علیرغم فاصله بزرگ حکومت ایران با آرمانهای دکتر یزدی، سیر تحول در تناسب نیروها در سمت انزوای مخالفان او، و در سمت رونق بیشتر کار همفکران اوست.
اسلام ناب و لیبرال دموکراسی
۴۰ سال پیش انقلاب ایران نظامی سکولار و تجددگرا را سرنگون کرد و حکومتی مذهبی و سنتگرا را در پایان کار جایگزین ساخت. این جایگزینی اعتراض و انتقاد نیروهای سکولار و تجددگرای کشور را دامن زد و آنان را به بیگانگی با نظام حاکم محکوم کرد.
اکنون ۴۰ سال پس از انقلاب در میان طیف بزرگی از منتفدان ولایت فقیه این فکر رو به گسترش و تا حدود زیادی غالب شده است که در ایران و بسیاری کشورها در خاورمیانه استقرار بیواسطه یک «دموکراسی لیبرال» حاصل رجوع به صندوق رای نیست و هنوز در آمیزی نوعی ملیگرایی با احکام و فرهنگ اسلامی، یک آلترناتیو واقعی است.
تجربه غنی انقلاب ایران، رویدادهای موسوم به بهار عربی، و نیز نتایج وضعیت ناشی از تهاجم خارجی در عراق و سوریه و افغانستان و لیبی، و به ویژه تحولات دو دهه اخیر در ترکیه نشان میدهد که این تصور که در این کشورها میتوان از طریق رجوع به صندوق رای حکومتی سکولار و تجددخواه را به قدرت رساند تصوری دلپذیر اما دور از دسترس است.
همین تجارب نشان میدهند که آندسته از نیروها که خواهان برچیدن تمام عناصر لیبرال دموکراتیک از سیمای سیاست کشور خود هستند، آنها که رویای حاکمیت «اسلام ناب» را در سر دارند، ممکن است از راه رعب و ترور به کسب قدرت دست یابند. اما از کشورداری و اقتصاد گردانی و از همزیستی با مردم خویش عاجزند. داعش و القاعده و طالبان ممکن است بتوانند عناصر جمهوریت و دموکراسی را براندازند ، اما هرگز قادر نیستند ثبات سیاسی پدید آورند و یا با همسایگان و جهان همزیستی کنند.
دکتر ابراهیم یزدی مبشر نوعی از اسلامگرایی بود که میکوشید خود را هرچه بیشتر با موازین دموکراسی و نیازهای همزیستی با سایر ملتها و مذاهب، تطبیق دهد. او دموکراسی را طوری میخواست که با صاحبان قدرت اسلامی کمترین تنش را ایجاد کند.
مدل پیشنهادی دکتر یزدی و همفکران برای گردانش نظام سیاسی در ایران این ظرفیت را داراست که:
– هم امید به پیشرفت در راستای اهداف سکولار را در میان طیفهای غیر مذهبی جامعه زنده نگاه دارد،
– و هم طیفهای مذهبی جامعه را از امکان پیگیری مطالبات خویش نومید نکند.
چشم انداز
سه دهه پیش قضاوت مندرج در وصیتنامه آیتالله خمینی در باره نهضت آزادی با اقبال گسترده پیروان وی مواجه بود. امروز به یقین باید گفت که طیف بسیار بزرگی از همان نیروها، که در انتخابات ۹۶ هم به پیروزی رسیدند، از آن قضاوت به وضوح فاصله گرفته و به همان تعابیری از رابطه اسلام و دموکراسی نزدیک شدهاند که نهضت آزادی ایران از قبل از انقلاب مبشر آن بود.
این تحول نشان می دهد که اندیشه سیاسی و سمتگیریهای راهبردی دکتر یزدی هنوز هر زمان با اقبال و رونق بیشتر روبروست، و بازارِ فکر مخالفان او، هم در حاکمیت و هم در میان مخالفان نظام، هر زمان منزویتر و کم رونقتر شده است. یک ارزیابی واقعبینانه از سیر تحول فکری در کشور هر ذهن منصف را قانع میکند که اداره کشور بر اساس صندوق کشور بدون مشارکت حامیان ارزشهای پایهای در اندیشه سیاسی دکتر یزدی در چشماندازهای قابل رویت یک رویداد قابل دسترس نیست. ارزشهایی مثل اصلاحطلبی، اعتدالگرایی، آزادیخواهی و تکثرپذیری، دفاع از منافع ملی و رعایت موازین اسلامی، هم چنان برای بخش مهمی از جامعه رایدهنده ایرانی تا جایی که چشم کار میکند زنده و جذاب باقی خواهد ماند.
و در پایان:
درگذشت دبیرکل نهضت آزادی ایران، دکتر ابراهیم یزدی را به خانواده گرامی، به یاران و همفکران ایشان در نهضت آزادی ایران، و به عموم دوستداران ایشان تسلیت می گویم. فقدان دکتر یزدی خسارتی سنگین برای همه آزادیخواهان و مهین دوستان ایرانی است. نقش و تاثیر دکتر یزدی در تاریخ معاصر کشور ما ماندگار است. یادش گرامی.
4 پاسخ
بگو دوستت کیست تبگویم کیستی. وقتی آقایی مثل تبریزی از مقاله شما چنین بوجد آید باید بفکر فرو روید!
دوست شخصیت برجسته ی تاریخ معاصر ایران، قهرمان پشت صحنه، آقای ناشنتس کیست؟
ـ–شیطان توهمات؟
–قهرمان ضد امپریالیستی؟
–آنها که بنام خدا و خلق قهرمان می گفتند، و بعد سرجوخه ی صدام شدند؟!
……
و این پیشرفت و ترقی معکوس ادامه دارد!
فرخ محترم از هر فردی بنا به خاستگاهش انتظاری می رود. از تو نمی توان چیزی در حد فردی مثل زیبا کلام انتظار داشت. تو اگر بریده باشی یا تواب هم باشی با زیباکلام باید فرق داشته باشی.
من به چند سوال بسنده می کنم و امیدم اینست که بدان پاسخ دهی. می نویسی: اگر مهارتها و شبکه ارتباطات نهضت آزادی و شخص دکتر یزدی نبود هم پروسه انتقال قدرت از نظام سابق به نظام تازه با مشقاتی به مراتب بیشتر مواجه بود، و هم راه گشودهتر می شد که عناصر بسیار تندروتر کنترل اوضاع را به دست گیرند.
منظورت از مهارت ها کدامند؟ منظورت از شبکه ارتباطات کدامند؟ ارتباط با سیا؟ ارتباط با ساواک؟ یا هر دو؟
منظورت از نیروهای بسیار تندرو تر کیست؟ یعنی به جای خمینی طالقانی یا منتظری رهبر می شدند؟ مجاهدین بر راس انقلاب می نشستند؟ شما چریک های مسلح یا حزب توده؟ منظورت کیست؟
منتظر پاسخت می مانم.
درود بر فرخ نگهدار، یک مخالف و تند روی سابق، که در طی زمان اینچنین به پختگی و اعتدال و انصاف رسیده است.
آدم های اهل فکر و منصف کم داریم!
مگر عمر انسان چقدر است؟ چرا فکر نکرده و با تعصب، عمری را بر اساس دگم ها و اوهام بگذرانیم؟
درود بر آنکه فرمود، ساعتی اندیشیدن بر عبادت هفتاد سال برتری دارد.
تفکر ساعه افضل من عباده سبعین سنه. پیامبر اکرم ص
دیدگاهها بستهاند.