درگذشت دکتر ابراهیم یزدی، پیر آزادیخواه و دموکراسیجو و استقلالطلب ایران بهانهای برای موج جدیدی از دروغ و تهمت و تحریف و افترا علیه وی ایجاد کرد. یکی از این اتهامها علیه دکتر یزدی، دخالت وی در لغو قرارداد جنگندههای F16 و F14 (منعقد شده بین رژیم شاهنشاهی و ایالات متحده) و تحمیل خسارت حدود ۱۰ میلیارد دلاری به ایران است.
این اتهام دروغین درحالی علیه دکتر یزدی مطرح شد که ماجرا (شامل دو بخش) از سوی آن مرحوم توضیح داده شده، و حقیقت موضوع برای آگاهان از ماجرا بهقدر لازم مکشوف و مستند است.
نگارنده اما میکوشد در زیر، و به اختصار، این دو موضوع را با تکیه بر مستندات موجود برای پیگیران منصف حقیقت ـ و نه برای کینهتوزان و دشمنانی که چشم بر حقیقت بستهاند ـ تبیین کند.
ماجرای لغو قرارداد جنگندههای F16
اتهامی که علیه دکتر یزدی مطرح میشود (یعنی لغو قرارداد هواپیماهای جنگی اف۱۶) بیشتر به طنز میماند؛ چرا؟ چون لغو قرارداد خرید هواپیماهای مزبور در نیمه بهمنماه ۱۳۵۷ (یعنی پیش از پیروزی انقلاب) و در زمان دولت بختیار بهوقوع پیوسته بود.
درآن مقطع، دکتر یزدی تنها عضوی از اعضای شورای انقلاب بود و هنوز دولت موقت شکل نگرفته بود؛ بماند که دولت موقت مهندس بازرگان هنوز از سوی دولتهای غربی بهرسمیت شناخته نشده بود. این دولت بختیار بود که دولت قانونی و رسمی ایران محسوب میشد.
یکروز پیش از معرفی مهندس بازرگان بهعنوان نخستوزیر دولت موقت توسط رهبری انقلاب، دولت بختیار طی تفاهمنامهای نه تنها قرارداد خرید جنگندههای اف۱۶ بلکه برخی دیگر اقلام جنگی را نیز لغو کرد؛ اتفاق مهمی که خبر آن در روزنامههای وقت منتشر شد.
روزنامه اطلاعات در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ به نقل از آسوشیتدپرس خبر داد: «بنا به گزارشی که در واشنگتن انتشار یافته است دولت ایران تصمیم گرفته است که قراردادهای خرید جنگ افزار از آمریکا را به میزان ۱۰ میلیارد دلار لغو کند.»
مطابق این خبر، لغو قرارداد مزبور بین فرستاده نظامی آمریکا و فرماندهان نظامی ایران نهایی شده؛ قراردادی شامل ۱۶۰ فروند جت اف ۱۶ به ارزش ۵/۳ میلیارد دلار؛ ۷ فروند هواپیمای پیچیده اخطار هوابرد از محصولات بوئینگ حدود ۳/۱میلیارد دلار؛ دو فروند ناوشکن به ارزش ۴/۱ میلیارد دلار؛ ۲۰ فروند هواپیماهای جنگنده و شناسائی به ارزش ۵۰۰ میلیون دلار؛ و ۴۰۰ فروند موشکهای فینیکس به ارزش یک میلیارد دلار و فهرست مفصل دیگری از اقلام جنگی.
تفاهمنامه لغو قرارداد نظامی مزبور در تاریخ سوم فوریه ۱۹۷۹، برابر با ۱۴ بهمن ۵۷ توسط اریک فون باربد، از جانب وزارت دفاع آمریکا و تیمسار توکلی، معاون تسلیحاتی وقت وزارت دفاع ایران امضاء شد.
ویلیام سولیوان، سفیر وقت آمریکا در خاطرات خود (مأموریت در ایران) مینویسد امضای این تفاهمنامه و لغو قراردادها میلیاردها دلار به نفع دولت آمریکا بود.
ژنرال رابرت هایزر، فرستاده ویژه ایالات متحده به ایران نیز در خاطرات خود مینویسد: «در ۱۴/۱۱/۵۷ با تیمسار قرهباغی درباره امضای یادداشت تفاهم خریدهای نظامی صحبت کردم… پیش از این قرهباغی علاقه زیادی به این کار نشان نداده بود. اما این بار سخنان مرا مثل یک دستور قبول کرد. به تیمسار طوفانیان نگاه کرد و خیلی کوتاه به او گفت که کار را انجام دهد.»
اگرچه دکتر یزدی میگوید که به موجب اسناد و مدارک، طوفانیان حاضر به امضای این تفاهم نامه نشده و به دستور قرهباغی (رییس ستاد بزرگ ارتشتاران)، تیمسار توکلی آن را امضا کرده است.
دکتر یزدی همچنین معتقد است که «لغو این قراردادها، به ظاهر عملی “ملی” و “انقلابی” محسوب میشد، بختیار با انگیزه سیاسی این قراردادها را لغو کرد. اما لغو این قراردادها میلیاردها دلار به ضرر ایران تمام شد. دولت آمریکا هزینه لغو قراردادها را از محل موجودی ایران در حساب مخصوص تنخواه گردان ایران برداشت نمود.»
مخالفان دکتر یزدی و تهمتپراکنان اما بیآنکه به خود زحمت جستجویی ساده را در اسناد موجود (ازجمله در اینترنت) دهند، علیه وی دروغ و اتهام منتشر میکنند. چنانکه در همین خصوص به خبری که نیویورک تایمز در تاریخ چهار فوریه ۱۹۷۹، برابر با ۱۵ بهمنماه ۱۳۵۷ منتشر کرده، ارجاع میدهند؛ حال آنکه این خبر نیز موید نظر دکتر یزدی (لغو قرارداد در زمان استقرار دولت بختیار و توسط فرماندهان ارشد نظام شاهنشاهی) و عدممسئولیت دکتر یزدی در قبال این موضوع است.
علاقمندان برای مطالعه بیشتر موضوع به این لینک مراجعه کنند.
ماجرای قرارداد جنگندههای F14
اتهام غریب دیگری که در این روزها متوجه دکتر یزدی شده، مربوط است به اقدام وی برای لغو قرارداد جنگندههای اف۱۴. منتقدان و تهمتپراکنان معترض به چیزی هستند که اساسا بهوقوع نپیوسته است. یعنی دکتر یزدی بر این نظر بود که نگهداری جنگندههای اف۱۴ هزینهبر و بیمورد است و در پی فروش این هواپیماها بود؛ اتفاقی که رخ نداد.
اساسا دولت موقت (مهندس بازرگان و دکتر یزدی) بهدلیل رویکرد صلحطلبانه و گفتوگومحور و مداراجویانه خویش و نیز بهخاطر پرهیز از ماجراجویی منطقهای و تحریک دولتهای مخالف و اجتناب از مخاصمهجویی، به رخدادهای غریبی چون اشغال سفارت آمریکا و عوارض آن، یا درگیرشدن درازمدت تهران با واشنگتن و نیز وقوع جنگ با یک کشور همسایه نمیاندیشیدند.
افزون بر اینها، دکتر یزدی معتقد بود نگهداری جنگندههای اف۱۴ برای ایران بسیار پرهزینه خواهد بود و استفاده از توان تهاجمی و کاربری موشکیشان در بضاعت تخصصی کارشناسان نظامی ایران نیست، و اینگونه به فروش آنها میاندیشید.
نظر وی ـ و دولت موقت ـ هرچه بود ـ درست یا نادرست ـ با مخالفت برخی اعضای شورای انقلاب در عمل متحقق نشد.
شاید ارزیابی دکتر یزدی اشتباه بوده باشد؛ اما حیرتبرانگیز آن است که او برای چیزی مورد شماتت و اعتراض قرار گیرد که اساسا متحقق نشده است.
قابل تأمل آنکه دکتر یزدی بخاطر این ارزیابی از دو سوی کاملا متمایز هدف حمله و انتقاد و اتهام قرار گرفته؛ از یکطرف، اقتدارگرایان حاکم در جمهوری اسلامی که این نظر او را به وابستگیاش به واشنگتن متصل میکردند و هنوز «توطئه»آمیز ارزیابی میکنند؛ و از طرفدیگر، از سوی مخالفان کنونی جمهوری اسلامی و همدلان کنونی واشنگتن که یزدی را برای اقدام انجامنشده در چهار دهه قبل، هدف حمله غیرمنصفانه و نامستند قرار میدهند.
دشمنان جمهوری اسلامی و مخالفان دکتر یزدی حتی برای یک لحظه نمیاندیشند که اگر دستگاه قضایی سند و مدرکی در این موضوع از وی دراختیار داشت، لحظهای برای اقدام علیه دبیرکل نهضت آزادی دریغ نمیکرد. بهخصوص درباره این ماجرا که موضوع از همان ابتدای انقلاب (حتی در مجلس اول) مطرح شد. به بیان دیگر، اگر کوچکترین سندی از خیانت یا سوءاستفاده توسط دولت موقت موجود بود، از فردای استعفای مهندس بازرگان و یارانش، دست هسته اصلی قدرت برای برخورد قضایی با آنان باز بود. وضعی که تا امروز ادامه دارد.
با وجود تمام اتهامها و تهمتها و دروغها، دکتر یزدی بهگونهای سربلند، کارنامهای گرانسنگ از هفت دهه تلاش برای آزادی و آبادی ایران را در کارنامه خود ثبت کرده است؛ کارنامهای که هرچند ـ همچون تمامی سیاستمداران ـ خالی از نقد و خطا و اشکال نیست، اما معدل و خروجی و جمعبندی آن، در خور تجلیل و ستایش است.
چنانکه دکتر حبیبالله پیمان، فعال برجسته ملی ـ مذهبی (و از منتقدان وقت دولت موقت) در پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت دبیرکل نهضت آزادی ایران، تصریح کرده است: دکتر یزدی از نادر افرادی بود که لحظهای از تعقیب اهداف و ارزشهای انسانی بازنایستاد . او در انجام تعهداتش در قبال خود، جامعه و کمک به رهایی مردم و سرزمین خویش از قیود جهل و استبداد و خودکامگی و عقبماندگی هرگز درنگ نکرد. برای پی بردن به ارزش و اهمیت مشی زندگی وی کافی است به یاد آوریم که نظایر دکتر یزدى در جامعهای زیسته و میزییند که «ناپایداری و بیثباتی» به یک ویژگی «پایدار» در آن بدل شده است، و حرمت «دروغ و ریا»، «نقض عهد»، «قانونشکنی»، «ابنالوقتی» و نان به نرخ روز خوردن و ستایش ارباب قدرت و ثروت نزد اکثر دولتمردانش درهم شکسته و زشتی و پلیدی «خیانت» به امید، اعتماد و امانتهای عمومی، پشتکردن به قول و قرارها و حیف و میل ثروتهای ملی، رنگ باخته است. رمز محبوبیت و ماندگاری نام و خاطره آنان در این است که با ارایه سرمشقی از یک عمر «پایداری و ثبات قدم»، «وفای به عهد» و «احترام به میثاقهای ملی» و «ارزشهای اخلاقی»، به سهم خود به حفظ و بازتولید ارزشهای مزبور در خاطره و وجدان جامعه یاری رسانده و میرسانند.
13 پاسخ
نظرات افراد چی شد؟ کجا رفت؟
جناب انسان ضد نئاندر تال
البادی اظلم
فمن اعتدی علیکم فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم.
دیگ به دیگ میگه ته ات سیاه است!
بائی تجر و بائک لاتجر؟
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند، بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست!
آقای تبریزی
مستندات منطقن متقنی دال بر صجت نسبی بعض شایعات یا اتهامات وارده هست که طبیعی است زیتون چاپ نمی کند. چون نظر افرادی مثل شما برای این جانب اهمیت دارد اگر در خارج از کشور هستید در صورت تمایل شماره تلفنی در کامنت بگذارید تا به اطلاعتان برسد .
در زمان ایشون نبود تبریز رو تهدید کردن از اعتراض دست برنداره تبریز رو بمباران خواهد کرد؟
آقای علی تبریزی از کامنتهای قبلی شما در باره دکتر شریعتی و لزوم بازنویسی آثارش توسط آقای حکیمی هم پیداست که شما بیشتر به فرمولها و کلیشه و احکام سرراست و بی تغییر گرایش ذهنی و عاطفی دارید. والا به آسانی متوجه می شدیدکامنت (( یکدوست )) از منظر یک فرد چپ بوده است نه حامی فرقه گمراه رجوی خاپن !با وجود این ایشان متاسفانه به ظواهر پرداخته است .نقد اساسی به امثال دکتر یزدی به بی پاسخ ماندن ارتباط حدودا شصت ساله او با ریچارد کاتم استاد دانشگاه و مامور کار کشته سیا از قبل از ۲۸ مرداد تا حداقل آخرین سفر دکتر یزدی به آمریکا ست . آقای کاظمیان ظاهرن دارند از راه دور هم که شده باشد از مکتب رندی بی بی سی توشه بر می چینند و طرح مساپل انحرافی را به عنوان محاکمه در بوق میکنند تا خلق الله خیال کند نقد و بررسی انجام شد و اینکه حداکثر این است که دکتر یزدی اشتباه محاسبه کرد و از روی کم اطلاعی و عدم تخصص لازم هواپیماهای اف ۱۴ و اف ۱۶ را به امریکا پس داد !
جناب حمید ربیعی،
با تشکر از توجهتان به عرایض حقیر، اولا منظور من لزوم بازنویسی آثار نبود، توجه به مرام و شاغول فکری مرحوم دکتر شریعتی و خواستگاه و تمایل قلبی و درونی او بود. چیزی که از وصیت نامه ها در می آید، نه در سخنرانی های ارتجالی و فی البداهه یک آدم پر کار و شلوغ مثل دکتر رحمه الله علیه.
بنده، علیرغم سخن شما، کلیشه ای و سرراست نیستم، برای همین گاهی افراد هم از سخنانم به سوء برداشت دچار می شوند، کما آنکه بنده هم ممکن است بشوم.
اما آن شخص بقول شما چپ گرا، ممکن است حق با شما باشد، ولی نهایتا، چندان فرقی نمیکند، چون بنده با قتل هر بیگناهی از چپ و راست مخالفم و ایشان گمان کرده بود که بنده قائل به قتل آنها هستم!
اما درباره ارتباط و آشنائی دکتر یزدی با ریچارد کاتم، مامور کارکشته سیا، اولا من نمیدانم. اما شما از کجا میدانید این استاد دانشگاه، مامور کار کشته یا نکشته است؟ دکتر شمس اردکانی از دوران دانشجوئی با اندرو یانگ نماینده اسبق آمریکا در سازمان ملل که از دوستان مارتین لوتر کینگ بود و کارتر که از آتلانتا بالا آمده بود، او را به آن سمت گماشت، سابقه رفاقت و دوستی داشت. مرحوم دکتر یزدی هم مثل دیگران، بطور طبیعی بعد از چند دهه در آمریکا بودن دوستانی در دانشگاه و موسسات مختلف می تواند داشته باشد که سمت هائی هم داشته باشند. و اگر سمت پنهانی هم باشد، چه بسا شخص نداند. و بسیاری آمریکائیان، مثل ایرانیان و هر کشور دیگری، مردمان فطرتا نیکی هسند، همه ترامپ و رامسفلد و چینی و بولتون و جولیانی و … نیستند.
شما مجموعه عملکرد یک فرد، آنهم مسلمان با سابقه را، بدون غرض، و مستند و از روی اطلاع قضاوت کنید، نه با شایعات و اتهامات و افترائات افراد چپ و راست.
در عین حال، هر آدم هشتاد ساله ای در زندگیش ممکن است اشتباهاتی سهوی و یا حتی عمدی، به جهت بی اطلاعی، بی تشخیصی، عدم مشاوره صحیح، غفلت و غیره داشته باشد.
درباره مصاحبه ی آقای یزدی که کشتار بدون حساب و کتاب دفاع کرده هم توضیح بدید
من به کامنت یک دوست کاری ندارم اما پاسخ فردی بنام علی تبریزی پرده از خوی ضد انسانی حاملان نو اندیشی دینی بر میدارد. همان دیدی که در سال های ۶۰ در جامعه جو سرکوب را حاکم کرد و در زندان ها شکنجه و کشتار تا سال ۶۷ که قتل عام زندانیان سیاسی مجاهد و چپ را عملی کرد. با تمام ژست های دروغینشان در مدح آزادی و از همان ددمنشی دوران مک کارتیسم برخوردارند. این ددمنشی را در لابلای جملات صاحب نظران این جریان در لفافه می شد دید آنجا که در باره قتل عام سال ۶۷ یا سکوت یا دفاع یا تنها به کشتار مجاهدین می پرداختند. لابد چون ریختن خون کافر و مرتد جزو واجبات است. اما خوب است که در این بین افراد رده پایینشان دم خروس را از لای عبای نو اندیشی دینی بیرون می گذارند.
جناب سلطانپور،
احتمالا از جای دیگری ناراحتی و چنین با نثار خوی ضد انسانی به من تاخته ای. بنده به هیچ وجه با کشتار هیچ بیگناهی، و از جمله زندانیان مقتول سال ۶۷ موافق نبوده ام و آنرا در کامنت های قبل، بنا به مناسبت موضوع کاملا محکوم کرده ام.
بهتر است بجای هوچیگری بفرمائید بنده چه گفته ام که شما را برآشفته است؟
اما دفاع از کالت یا فرقه ی رجوی را جان مک کین و جان بولتون و رودلف جولیانی و شاهزاده بندر و نایف مشغولند، همان بیچارگانی که سالها با صدام نرد دوستی باختند و با تانک و توپ او به سربازان وطن حمله ور شدند. آن گول خوردگان مظلوم در زندانها به ناحق کشته شدند. اما حمایت از جانیان احمقی که به بقال و چقال رحم نمی کردند و میان کارزار هشت ساله با صدام، با دشمن مردم همدست شدند، کار افراد معلوم الحال است. دو امر مختلف را با هم قاطی نکنید.
پاس جانانه راست ها و آبشار آقای کاظمیان که به اوت رفت!
آقای کاظمیان بسیار گرامی! من به این امر واقفم که نیروهای مذهبی اعم از مدعیان ملی بودن یا قشری بودن، انتقاد از خود را بر نمی تابند. شما ارادتمند یزدی و بازرگان بوده و هستید لذا تمام قد در دفاع از آنان بر میایید. اما سوال اینجاست که در میان این همه سوال و ابهام پیرامون نقش یزدی و کلا نهضت وی و دوستانش چرا سراغ این یکی رفته اید؟ چرا به این سوال امثال من که معتقدند یزدی و بازرگان دچار هیستری ضد کمونیسم بودند و به همین دلیل تن به همکاری با امریکایی که علیه دکتر مصدق کودتا کرد دادند، نمی پردازید؟ چرا به نقش یزدی و بازرگان ها اعم از پدر و پسر در حفظ ساواک برای سرکوبی چپ ها نمی پردازید؟ چرا به این واقعیت که انگیزه تاسیس نهضت مقابله با نفوذ کمونیسم بوده تا جایی که سال ۱۳۶۲ بعد از سرکوب حزب توده و اعتراف گیری از انسان های سالخورده این جنایت را به سران رژیم تبریک گفته و خواستار پاکسازی جامعه از رسوبات مارکسیستی می شود (یعنی قتل عام طرفداران عدالت اجتماعی که در سال ۶۷ صورت گرفت) نمی پردازید؟ آقای کاظمیان تشت رسوایی نیروهای مذهبی اعم از مدعیان اصلاح طلبی یا ملی مذهبی و داعشی ها حداقل در حال افتادن است. شما که من در صداقتتان شکی ندارم به خود آیید!
هیستری ضد کمونیسم؟!
پشه چیست که کله پاچه اش چه باشد؟
کمونیسم و این حرف ها مرد. صادقانه دنبال حقیقت باشید.
این به او می گوید پشه … او به این می فرمود ملی منقلی…
الان می فهمم که عباس جدیدی چرا محترم تر و شایسته تر است.
عجبا از این همه شعور…
بله، شما و دوستانتان همه آدم های مودب و آداب دانی هستید.
اما وقتی در باره یکی از فهیم ترین و منصف ترین انسان های روزگار، شخصیتی چون مهندس بازرگان، با آن لحن هیستریک، از ذهنیت هیستریک ضد کمونیسم سخن میگوئید، باید بمصداق کلوخ انداز را پاداش سنگ است، عمل نمود.
می فرماید “کلوخ انداز را پاداش سنگ است”
دقیقا مانند انسانهای نئاندرتال !
درود بر مرتضی کاظمیان که شجاعانه از حق و مظلوم و مرحوم یزدی دفاع می کند. آیا وقت آن نرسیده که یک تاریخ درست و معتبر و مستند، بدون حب و بغض شخصی و سیاسی تدوین شود؟
تاریخ نویس های دولتی- حکومتی و حزبی و شخصی هر کدام سعی در تحریف واقعیت دارند، متاسفانه.
یاد کرد از پیمان، بدون ذکر جفای سنگین او به بازرگان و یزدی و برچسب لیبرال و مقالات تند و تحریک آمیز امت در به انحراف کشاندن انقلاب ضد استبدادی ملت ایران، صحیح نیست.
دیدگاهها بستهاند.