کتاب «تحول نامگذاری کودکان تهرانی؛۱۳۹۴- ۱۳۷۵» اثر پژوهشی عباس عبدی حاصل طرح پژوهشی مصوب پژوهشگاه است و در راستای همکاری پژوهشگاه با نهادهای زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به نام شورای فرهنگ عمومی کشور منتشر شده است.به استناد این پژوهشها، در یک دهه گذشته فرهنگ نامگذاری کودکان، تغییرات جدی کرده و خلق نامهای جدید برای کودکان روند رو به رشدی پیدا کرده است.پژوهشگر این اثر، نامگذاری کودکان را محصول روند کلی جامعه میداند و تاکید میکند که فرهنگ نامگذاری کودکان، محصول سیاستهای رسمی نیست. عبدی به استناد این تحقیقش، تصریح میکند که شاید نتایج این پژوهش برای سیاستگذاران فرهنگی خوشایند نباشد زیرا نتیجه سیاستگذاریهای انجام شده در این حوزه، نتیجه معکوسی داشته است.جدیدترین پژوهش عباس عبدی یعنی تحولنام گذاری کودکان تهرانی ۱۳۹۴_۱۳۷۵، بهانه ای شد تا در این موضوع اجتماعی فرهنگی به سراغ وی برویم. پیش از این نیز عبدی در دو پژوهش دیگر خود، تحول نام گذاری کودکان تهرانی در سال های ۱۳۴۵ تا ۱۳۷۵ و تحول نام گذاری کودکان چهار قوم ایرانی و عوامل موثر بر این پدیده فرهنگی را سنجیده بود.اما کتاب اخیر عباس عبدی که بر پایه پژوهش گسترده در فرهنگ این روزهای جامعه بوده،توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ هنرو ارتباطات چاپ شده است.این کتاب و تحولات فرهنگی در انتخاب نام کودکان بهانه ای شد تا به سراغ عباس عبدی برویم و نظرات وی را جویا شویم.
با توجه به نتایجی که درکتاب تحولنامگذاری کودکان تهرانی ۱۳۹۴_۱۳۷۵ ارائه کردهاید،به نظر شما مهمترین علت کاهش گرایش به اسامی عربی و روی آوردن به اسامیملی چیست؟آیاحوادث سیاسی داخلی و بین المللی و موضع گیری های یک دهه اخیر کشور های عربی یا تقویت عناصر ملی گرایی دراین تغییر روند تاثیری داشته است؟
کاهش گرایش در استفاده از اسامی عربی اسلامی، ناشی از دو جریان مختلف است که البته هم پوشانی هم باهم دارند.یک گرایش به سمت استفاده بیشتر از زبان فارسی و ادبیات ملی و دیگری، کاهش گرایش به ارزشهای غیرملی است.این دو گرایش است که موجب می شود اسامی عربی نسبت به سالهای گذشته کمتر استفاده شود.ولی در چنددهه گذشته مثلا درزمان انقلاب و یا قبل از آنکه اسامی عربی اسلامی زیاد شد، تحت تاثیر افزایش گرایش مذهبی بود، نه ضدیت با فرهنگ ملی و زبان فارسی.درباره گرایش به تقویت عناصر ملی نیز باید توجه کنیم که شبیه گرایش ملی پیش از انقلاب یا گرایشی که در زمان رضا شاه و در زمان محمدرضاشاه تبلیغ می شده است، نیست. آن گرایش بیشتر مبتنی بر ادبیات حماسی امپراطوری ایران باستان و کوروش و داریوش یا مفاهیمی از این نوع بود؛ در حالی که گرایش جدید ملی گرایی، بیشتر یک گرایش فرهنگی است تا یک گرایش سیاسی، یعنی یک گرایش ترکیبی به فرهنگ و زبان و ادبیات و تاریخ ملی و یک فرهنگ تاریخی است تا یک گرایش سیاسی به آن معنای گذشته.
درکتاب تحول نام گذاری کودکان تهرانی از ۱۳۴۵ تا ۱۳۷۴ بررسی کردید که بخشی از آن در برهه انقلاب است و بعد از آن استفاده از اسامی دارای ریشه عربی اسلامی افزایش یافته است.
بالا بودن اسامی عربی اسلامی نسبت به اسامی فارسی بعد از انقلاب نیز ادامه داشته است. آیا انقلاب و ارزشهای اسلامی و اعتقادی، منجربه این پدیده شده یا ترس ازآینده و مکتبگرایی ارزشی و دیگر عناصر ایدئولوژیک و به نوعی ترس از آینده فرزندان بهخصوص فرزندان پسر، تاثیرگذار بوده است؟ نه من فکر نمیکنم که رویکرد نام گذاری کودکان، ناشی از ترس خاصی باشد؛ چرا که اگر ترس بخواهد وجود داشته باشد، مردم راه های زیادی دارند برای اینکه از یک گرایش اجباری عبور کنند، در عین حال که از عوارض تن ندادن به آن نیز مصون بمانند. وضعیت نامگذاری، صفر و یک نیست که این اسم را انتخاب کنند یا آن یکی را. اگر دو تا اسم بود بله ولی مردم راه های بسیار متنوعی در نام گذاری دارند تا ارزش های خود را تجلی بخشند. آنان می توانند تمام موانع و مشکلات پیش روی خود را در نامگذاری برطرف کنند، ضمن اینکه در نهایت گرایش غالب خودشان را نیز نشان بدهند. من فکر نمی کنم این قضیه ناشی از ترس بودهاست؛ چه در مورد پسرها وچه در مورد دخترها، فرقی نمی کند. حالا شاید برخی افراد معدود، ملاحظه کنند و برخلاف خواست اولیه ، اسم پسرشان را کوروش نگذارند اما خیلی اسامی دیگری هست که می توانند بگذارند که مذهبی نیز نباشد و در واقع معرف گرایش آنان باشد.
تاثیر متغیر هایی همچون افزایش سطح تحصیلات و آگاهی زوج ها،استفاده از تکنولوژیهای جدید ارتباطی مثل سایت های اسمگذاری یا کانال های تلگرامیمربوط به آن و توسعه فضای جهانی شدن از طریق رسانه ها بر روند نام گذاری کودکان چگونه بوده است؟
در مطالعه ما متغیر تحصیلات بهطور مستقیم در دسترس نبود؛علتش نیز این است که داده ها و متغیرهایی که در پژوهش استفاده شده، متغیرهای ثبتی هست که از ثبت احوال گرفته شده و پرسشی در مورد تحصیلات نمی شود اما میتوانیم به صورت دیگری تاثیر این قضیه را دریابیم. مثلا وقتی که میبینیم منطقه غرب تهران یک گرایش فرهنگی خاص را نشان می دهد و ساکنان این منطقه به لحاظ سطح تحصیلات ممکن است از مناطق دیگر بالاتر باشند، آن موقع از این طریق رابطه بین تحصیلات و فرهنگ نام گذاری را نشان میدهیم که در کتاب تا حدود زیادی به آن اشاره شده است. اما تنوع اسامی و تغییراتی که در نام گذاری شده، بخشی از آن نیز به دلیل همین تکنولوژیهای ارتباطی جدید است؛ مثلا پدران و مادران ما، یا حتی خود مان وقتی که میخواستیم نامی را برای فرزند خود بگذاریم، همین نامهایی را انتخاب میکردیم که در دسترس بودند. بعید بود یک نام چندان جدیدی را بشود انتخاب کرد و بر فرزند گذاشت؛ هم دردسر داشت و ناملموس بود و هم دسترسی نبود ولی الان شما بیش از ۲۰ کانال نام گذاری دارید که هر نامی را با هر نوع آوا ومفهومی وبا هر نوع به اصطلاح زیبایی شناسی، می توانید در آن انتخاب کنید و این قضیه نیز تاثیر جدی بر نامگذاری کودکان دارد.
با توجه به بررسی های شما درباره روند نامگذاریکودکان تهرانی در پنج دهه اخیر ، پیشبینیتان از ادامه این روند در دو دهه آینده چیست؟
خب دراصل میتوانیم بگوییم که در دو دهه آینده آنچه که برای ما مهم است، پیش بینی نام گذاری نیست بلکه پیش بینی روند تحول فرهنگی است که بازتابش را در نامگذاری خواهیم دید. حس عمومی این است که یک مقدار تنوع طلبی در اسامی بیشتر خواهد شد.پدران و مادران سعی می کنند برای فرزندان خود بیشتر اسامی تک انتخاب کنند. سهم زیبایی شناسی در به کار بردن نامها بیشتر میشود. به خصوص وقتی که قرار است افراد یک یا دو فرزند داشته باشند، قضیه خیلی متفاوت خواهد شد با وقتی که بیش ازپنج فرزند داشتند که اهمیت نامگذاری کمتر بود. آن زمان تعداد فرزند آن قدر زیاد بود که هرگونه نامی با هر سلیقه ای می توانستند برایشان انتخاب کنند. همچنین و درمجموع گرایش غالب غیر مذهبی شدن و خنثی شدن و ملی شدن به معنای فرهنگی آن نیز روند غالب خواهد بود.فکر می کنم این گرایش در یکی دو دهه آینده ادامه پیدا می کند. یک گرایش دیگری نیز که در این سال ها میبینید، این است که به هر حال از اسامی استفاده میکنند که این اسامی در جوامع دیگر به ویژه در جوامع غربی نیز بتواند به همین شکل آوایی مورد استفاده قرار بگیرد و نام نامانوس و خیلی عجیبی نباشد.
به نظر شما اسمگذاری فرزندان چگونه میتواند تغییرات اجتماعی را بازنماییکند؟
می شود گفت که در نام گذاری ،آزادی عمل تا حدود زیادی وجود دارد و کسی مانع این نیست که افراد چه اسمی را انتخاب کنند؛ حتی اگر اسامی راکه شما دوست دارید، ثبتش نکنند با یک کلک یا شکل دیگری می شود جای دیگری آن را ثبت کرد.از این موارد، خنده دارش نیز وجود دارد اما من می خواهم بگویم که در واقع نام گذاری یکی از مهم ترین شاخص هایی است که می تواند سنجه و میزان الحراره فرهنگی باشد. فراموش نکنید چون این کتاب در حقیقت اطلاعاتش هم ثبتی است خیلی میزانالحراره مناسبی خواهد بود اما پیش از آنکه تغییرات اجتماعی را نشان بدهد، معرف تغییرات فرهنگی است.
به نظر شما علت استفاده از اسامی ترکیبی که بخشی از آنها اسامی اسلامی (مثل زهرا،فاطمه،محمد) و اسامی دیگر( مثل یاس،نازنین،پارسا) چیست؟
اسامی ترکیبی دلایل مختلفی دارد ولی بخشی از آن به نوعی معرف دوران گذار فرهنگی است. شاید به نوعی معرف تنوع طلبی فرهنگی نیز باشد. افراد با ترکیب دو اسم با یکدیگر به شکلی سعی میکنند که هر دو فرهنگ را داشته باشند؛ در برخی از موارد مثلا ترکیب محمد علی، هیچ چیزی نیست غیر از محمد و علی که از یک فرهنگ مشترک نیست. اما مثلا ترکیب نازنین فاطمه در واقع نوعی تغییر نسبت به استفاده از اصل نام فاطمه است. نازنین رقیه می تواند زیاد باشد ولی بهطورمعمول رقیه را به تنهایی کمتر استفاده می کنند چون هم به لحاظ آوایی و تلفظی و هم به لحاظ فرهنگی از زبان ایرانیان فاصله دارد. اما وقتی با نازنین ترکیب می شود، امکان استفاده اش به وجود می آید؛ این نوع ترکیبها می تواند نشان دهنده ترکیبات فرهنگی نیز باشد و به تعبیری گامی برای گذار از یک مرحله به مرحله دیگر است.
ودر نهایت ضرورت انجامپژوهشهای اینچنینیچیست و در چه زمینههای همسویی باید پژوهش های مفصل اینچنینی صورت گیرد؟
هر پژوهشی که بتواند درک قابل قبولی از تحول فرهنگی را به ما نشان بدهد، ارزشمند است. البته تحولاتی را که این تحقیق نشان میدهد، با چشم نیز میتوانیم ببینم اما جزییاتی درآن وجود دارد که بهطورحتم با چشم دیده نمیشود. این جزییات در روابط میان متغیرها دیده میشود. به نظرم آن چیزی که اهمیت دارد، این است که هر پژوهشی بتواند به یک سوال اساسی جواب بدهد؛سوالی که مساله مردم باشد. درنهایت پژوهش باید بتواند از اعتبار و روایی و روش تحقیق معتبری نیز برخوردار باشد.
منبع: روزنامه قانون
یک پاسخ
کاری ژورنالیستی که به هرحال گرایشی از سلیقه هارا نشان می دهد .اما مقتضای شفافیت در یک جامعه برخوردار از یک حکومت واقعا مردمی اینست که اسامی فرزندان اولیای امور ( حداقل از سطح معینی به بالا) و بلکه اسامی والدین و اسامی نزدیکان بلا فصل نسبی و سببی آنها هم ( مثل عمو و داپی یا داماد و عروس ) برای اطلاع عموم پخش گردد .در آن صورت علاوه بر رخ نماپی سلایق فرهنگی پنجره ای نیز برای سرک کشیدن به سازوکارهای درونی تشکیلات و روابط قدرت گشوده خواهد شد و خیلی از گرایشات فرهنگی ــ سیاسی و مذهبی و…آشکار خواهد شد .به نظر میرسد کسانی مثل عباس عبدی ها بدشان نمی آید که با کارهای ژورنالیستی از این دست ملاحظات مهم دیگری که با نام و نامگذاری در کشور ماارتباط داردنادیده گرفته شود و کسی در تبار شناسی روابط قدرت سیاسی و اقتصادی کنجکاوی نکند !
جالب است. دهه ی پنجاه اسم احسان زیاد شده بود، پسر اول دکتر شریعتی. و حدود ایام انقلاب اسم روح الله .
دیدگاهها بستهاند.