زیتون: تحولات اخیر در حوزه زنان در کشور عربستان سعودی این روزها با واکنشهای گسترده رو به رو شده است.
کمپانیهای بزرگ خودروسازی به دنبال دستور ملک سلمان، پادشاه این کشور برای اعطای حق رانندگی زنان، فورا با طراحی پوسترهای تبلیغاتی که زنان این کشور را پشت فرمان مدل بالاترین این خودروها نشان میداد به این دستور واکنش مثبت نشان دادند.
این تغییر بی سابقه در عربستان٬ با واکنش کاربران شبکههای اجتماعی در ایران نیز رو به رو شد.
زنانی که بعد از سالها مبارزه هنوز موفق به کسب حقوق سادهای مانند ورود به استادیومها نشدهاند با شگفتی پرسیدند «چرا عربستان توانست و ما هنوز نتوانستیم؟!»
اوضاع وقتی جالبتوجهتر شد که زنان عربستانی اجازه صدور فتوای مذهبی همسنگ مردان را یافتند.
اینجا بود که پای تاریخ به میان آمد و برخی ناظران ایرانی، این تغییرات سریع را با آزادیهای سیاسی و مدنی اعطا شده به زنان از سوی محمد رضا پهلوی در دهه چهل شمسی مقایسه کردند. از بالا به پایین بودن این تحولات مثبت و کمرنگ بودن نقش جامعه در تحقق آنها از پیشزمینههای مشابهی حکایت میکرد.
با شنیده شدن صدای ام کلثوم خواننده قدیمی زن مصری از تلویزیون ملی عربستان و آزاد شدن دائمی پخش ترانه زنان در عربستان، تحلیل ها کم کم به سمت شوخی و جوک رفت؛ شاید از شدت ناباوری
آزادیهای جدید اعطا شده به زنان عربستانی از چه آبشخوری ریشه میگیرد؟ آیا با عملکرد محمد رضا پهلوی در دهه چهل شمسی قابل مقایسه هست؟ و البته این تحولات برق آسا تا کجا تداوم مییابد؟ این پرسشها را با حبیب حسینی فرد، روزنامهنگار و تحلیلگر مسایل بینالمللی، در میان گذاشتیم.
آقای حسینیفرد٬ تحولات اخیر در عرصه زنان در عربستان سعودی را بیشتر نتیجه فشارهای داخلی می دانید یا بین المللی؟
باید توجه داشت که این تحولات از زمان ملک عبدالله پادشاه فقید عربستان که از ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ قدرت را در دست داشت٬ آغاز شد. در زمان او تصمیم گرفته شد که زنان در انتخابات شوراهای محلی شرکت کنند و حتی از سال ۲۰۱۵ آنها توانستند در این انتخابات نامزد شوند.
در شورای مشورتی نیز که ۱۵۰ عضو دارد، از همان زمان اجازده دادند ۳۰ زن به ترکیب این شورا وارد شود. در دوران جدید و پس از فوت ملک عبدالله و روی کار آمدن ملک سلمان و پسرش محمد بن سلمان، واقعیت این است که مجموعهای از عوامل از جمله عامل اقتصادی با کاهش قیمت نفت، دستگاه حاکمه عربستان سعودی را بر آن داشت تا اقتصاد این کشور را از سیستم تک محصولی وابسته به نفت خارج کند.
همچنین حکومت تلاش کرد تحت عنوان پروژه ٬۲۰۳۰ تحولاتی از جمله در حوزه توسعه انسانی، حذف سیاست توزیع برخی خدمات رایگان و ورود زنان به بازار کار را دنبال کند.
در عربستان نیز مانند ایران در حال حضر، بیشتر فارغ التحصیلان دانشگاه از میان زنان هستند اما آنها تنها ۲۲ درصد از بازار کار را تشکیل میدهند. باید در نظر گرفت بیش از ۷۰ درصد جمعیت عربستان، جوان هستند و از این میان ۳۰ درصد بیکار هستند که بخش بزرگی از این لشکر بیکاران را زنان تشکیل میدهند.
بسیاری از این آزادیهای داده شده در همین راستا هست؛ تا زنان بتوانند بدون قید و بندهای مرسوم وارد جامعه شده و در عرصههای اقتصادی نقش ایفا کنند. احکامی مانند برخوردار شدن زنان از حق رانندگی و برخی دستورها در مورد برداشت قیمومیت مردان در عرصه خانواده نیز در همین چارچوب ارزیابی میشوند.
از سوی دیگر، نباید تاثیر شبکه های اجتماعی و انفجار اطلاعات در این عصر را دستکم گرفت. هر چند در جامعه عربستان، به آن صورت، چیزی به عنوان جنبش زنان وجود ندارد اما مطلع شدن آنها از سبکهای مدرن زندگی٬ خواه ناخواه باعث شده٬ دیگر آنها زندگی در آن محدودیتها را تحمل نکنند.
به خطر بیاورید ویدیوهای بسیار پر بازدید از زنان ورزشکار و رقصنده سعودی، یا آن ویدیویی را که یک زن سعودی بدون حجاب از خود در شبکههای اجتماعی منتشر کرد؛ همه اینها نشانههای تحول در سبک زندگی بخشی از زنان سعودی بوده است.
در عین حال برای غرب نیز کم کم داشت حمایت از چنین رژیمی با این قوانین متحجر سخت میشد. همزمان سیاستهای هژمونی طلبانه حکومت سعودی بر منطقه خاورمیانه را نیز باید در نظر گرفت. این رژیم که تا به حال از سوی رقبای منطقهای، از جمله جمهوری اسلامی به عقب ماندگی متهم میشد حالا دست به سیاستهایی زده که دیگر نمی توان به راحتی آن اتهام ها را متوجهاش دانست. با همه این احوال، این به معنای لیبرالیزاسیون جامعه نیست.
در روزهای اخیر، برخی علمای وهابی از راه های مختلف، مخالفت شدید خود را با سیاست های جدید در حوزه زنان در عربستان اعلام کردهاند. با این وصف، فکر می کنید اعطای این آزادیها تا کجا میتواند تداوم یابد؟
همان طور که گفتم این نوعی از مدرنیزاسیون است که با دادن آزادیهای سیاسی و مدنی به مخالفان حکومتی همراه نیست. ما با سیاستهایی شبیه روشهای اعمال شده از سوی حکومت محمد رضا پهلوی در ایران روبه رو هستیم.
در نظر بگیرید امروز همین حکومت عربستان با بمباران یمن٬ در حال بازگرداندن این کشور به عصر حجر است. همینطور تحریمهایی که این کشور بر علیه رژیم قطر اعمال کرده بیان کننده این امر است که دستگاه حاکمه عربستان، خیال اعمال سیاستهای معتدل در تمام عرصهها را ندارد.
این که تحولات اعمال شده در بخش زنان، چقدر میتواند تداوم داشته باشد تا حد زیادی به واکنش جامعه و به خصوص خود زنان این کشور بستگی دارد. جامعه عربستان تا حدودی جامعهای محافظهکار است و مثلاً شما میبینید وقتی موضوع حق صدور فتوا در شورای مشورتی ۱۵۰ نفره بررسی شد، ۱۰۷ نفر به این سیاست، رای مثبت داده و ۴۳ نفر مخالفت کردند.
ظاهراً تا امروز، محافظه کاران مذهبی در شوک به سر میبرند و همین باعث سکوت آنها تا به حال شده است.
اگر این تحولات با حمایت جامعه زنان عربستان همراه شود، میتوان به ماندگار شدن آنها امیدوار بود، ولی اگر آنها منفعلانه برخورد کنند، وضعیتی شبیه اصلاحات در دوران پهلوی روی خواهد داد. در آن دوران، زنان با این که از سیاستهای مدرن شاه استفاده کردند اما چون حضورشان در صحنه کم رنگ بود، در نهایت این تحولات٬ پایگاه اجتماعی فعال خود را نیافت و با انقلاب اسلامی مجبور به عقب نشینی شد.
در عربستان هم این امکان منتفی نیست. شاید بدون حمایت اجتماعی لازم، بن سلمان شکست سختی را در این راه متحمل شود.
آیا این تحولات، در چارچوب سیاستهای استراتژیک دستگاه حاکمه عربستان هستند یا در چارچوب نظرات شخصی پادشاه جدید قرار می گیرند؟
وقتی در عرصه های مختلف نگاه می کنیم و میبینیم که مثلاً برای نخستین بار در تاریخ عربستان، یک زن به مدیریت بورس ریاض به عنوان مهمترین بورس کشور منصوب شده، یا همزمان با بازگشایی مدارس که مصادف هم هست با مهر ماه شمسی، وزارت آموزش و پرورش دستور داده که تمام مدارس باید زنگ مدرسه داشته باشند و باید فضاهای ورزشی باید برای انها فراهم شوند. به نظر می رسد این تصمیمها جمعیتر از این هستند که تنها آنها را ابتکار محمد بن سلمان بدانیم و همان طور که گفتم ظاهراً اینها جهشی هستند به سمت توسعه و مدرانیزاسیون.
این تحولات مربوط به حوزه زنان در عربستان بسیار در ایران مورد توجه قرار گرفته است. تاثیر این سیاستهای جدید بر وضعیت زنان در ایران چه خواهد بود؟ آیا جمهوری اسلامی برای در پیش گرفتن این دست سیاست ها تحریک خواهد شد یا خیر؟
دستکم میتوان گفت که این تحولات در کشور همسایه یعنی ایران، تاثیر منفی نخواهد داشت. اگر این سیاستها در عربستان با موفقیت رو به رو شوند، جمهوری اسلامی دیگر نمیتواند برای ممنوعیتهای عقب افتادهای مانند منع آواز خواندن زنان و ورود آنها به استادیومهای ورزشی٬ توجیه مناسبی پیدا کند.
تا به حال این حکومت که از ساختار سیاسی بازتری نسبت به عربستان برخورد دار بود در میان مردم خود تبلیغ می کرد ما نسبت به همسایه عرب خود به شدت پیشرفتهتر هستیم. یا مثلاً میگویند که کشور اسلامی دیگری مانند ترکیه هم روند اسلامی کردن امور را آغاز کرده است.
حالا با این تحولات در عربستان، تریبونهای جمهوری اسلامی از بیان چنین حرفی ناتوان خواهد شد. جمهوری اسلامی به ویژه با توجه به این که ما در ایران با جنبش زنان قویایی رو به رو هستیم، احتمالاً نمی تواند به سادگی به همین روندها ادامه دهد.
آیا مقاوت شدیدی را از سوی وهایبون عربستان سعوی در برابر این سیاست هاپیش بینی می کنید؟
شاید سرعت تحولات به سمت مدرنیزاسیون برای زنان در این کشور بتواند واکنشهایی را از سوی محافظه کاران مذهبی این کشور برانگیزد.
دو سه سال پیش وقتی یک کارگردان زن میخواست درباره دوچرخه سواری زنان فیلمی بسازد، مجبور بود از داخل اتوبوس این صحنهها را کارگردانی کند و نمیتوانست به خیابان بیاید.
با توجه به این که هنوز زمان زیادی از آن روزها نگذشته٬ میتوان گفت جامعه هنوز آنقدر دچار تحولات بنیادین نشده که مثلاً حق فتوا دادن برای زنان را دستکم در میان لایههای محافظه کار مذهبی به رسمیت بشناسد. کما این که در همین مدت که ما شاهد سیاستهای انبساطی جدید هستیم، برخی علمای وهابی از ناقص العقل بودن زنان سخن راندند و با این دست قوانین جدید مخالفت کردند.
در مجموع باید گفت سرعت تحولات به حدی است که تحریک افراطیون مذهبی چندان بعید نیست.
از آن سو٬ چقدر مقاوتهای مدنی از سوی جامعه و به خصوص زنان جامعه عربستان را در برابر فشارهای تندروهای مذهبی محتمل می دانید؟
همان طور که گفته شد جامعه عربستان از وجود یک جنبش زنان قوی بیبهره است. در سالهای اخیر حرکات پراکندهای به ویژه با استفاده از شبکههای اجتماعی برای استیفای حقوق از دست رفته انجام شده است. کمپینهای اینترنتی که زنان همدیگر را از نیاز بازار کار برای ورود به این بازار مطلع میکردند، یا ویدیوهای منتشر شده از رانندگی برخی زنان که البته خیلی زود با برخورد پلیس رو به رو می شدند از این دست حرکات پراکنده بوده است.
اما با توجه به این که محمد بن سلمان، توفیق های چندانی به ویژه در سیاست خارجی به دست نیاورده است، میتوان عقب نشینی او در اعطای آزادی به زنان این کشور را در صورتی که از پایگاه اجتماعی فعال برخوردار نشود، محتمل دانست.
بن سلمان در بحران قطر و یمن نتوانسته راهکار قابل ملاحظهای پیدا کند و این میتواند به بروز برخی فشار منجر و در نهایت کوتاه آمدن او را در پی داشته باشد.
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…