اگر کسی از من بپرسد با شناختی که شما از دکتر علیرضا رجایی دارید، او را در چند جمله معرفی کنید، بیدرنگ خواهم گفت: نماد متانت، نجابت و شرافت. این شناخت من برآمده از حدود سی سال آشنایی، همفکری و همکاری در اشکال مختلف کارهای فرهنگی و سیاسی است.
***
در نیمه دوم دهه شصت بود که رجایی را در منزل دوست دیگرمان سعید مدنی دیدم. چند سالی بود که با سعید آشنا شده بودم. در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد طی چند سال متوالی یادنامهای با عنوان «میعاد با علی» منتشر کردم.
تلفنی از مدنی خواسته بودم در این مورد همکاری کند و برای گفتگو و تبادلنظر درباره مقالهای به دیدار او رفته بودم. در آنجا جوانی بود که سعید او را علیرضا رجایی معرفی کرد. سعید گفت ایشان از دوستان خوشفکر و اهل بینش و نظر است. او گفت به این دلیل رجایی را دعوت کرده که با من آشنا کند و در عین حال گفت میتواند در یادنامه نیز همکاری کند.
چند ساعتی به گپ و گفتگو گذشت. از این دوست جوان و نوآشنا نیز خواستم همکاری کند؛ او نیز پذیرفت. تا آنجا که به یاد میآورم مقالهای با عنوان «وجدان معذب» برای یادنامه نوشت.
این شد آغاز آشنایی و همکاری ما که از همکاری و همفکری شروع شد و بعدها بهویژه پس از «دوم خرداد» و عصر اصلاحات به همکاریهای جدیتر و گستردهتر مطبوعاتی و سیاسی کشیده شد. در بهار مطبوعات ایران (۷۶ تا ۷۹) رجایی دبیر سیاسی چند روزنامه با سردبیری شمس الواعظین بود (جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان).
با پیشنهاد رجایی در این دوران یکشنبههای هر هفته در روزنامههای یادشده ستون ثابتی داشتم که در آن یادداشت سیاسی مینوشتم. پس از بازگشت از اروپا و رفتن به زندان و توقیف بهواقع فلهای مطبوعات در بهار ۷۹، رجایی همان یادداشتها را با عنوان «یاد ایام؛ رویکردهای سیاسی به اصلاحات» به همت «نشر گام نو» منتشر کرد.
با این حال بیشترین و جدیترین همکاری ما در شبهتشکل «ملی ـ مذهبی» بود؛ فعالیت مشترکی که از انتخابات ریاست جمهوری ۷۶ تا بازداشتهای گروهی این مجموعه در بهار و تابستان ۸۰ با ظرفیت تمام ادامه داشت. جمع پس از آن تا جریان جنبش سبز در تابستان ۸۸ به فعالیت خود ادامه داد، و پس از آن با اعمال انواع فشارها و سرکوبها به محاق رفت؛ وضعی که هنوز هم ادامه دارد. در این دوران اخیر شماری از دوستان فعال ملی ـ مذهبی از جمله رجایی به زندان افتاده و سالیانی دراز محبوس شده و آسیبهای جدی روحی و جسمی دیدند، و چند تن نیز به مهاجرت اجباری تن دادند.
***
این مختصر را گفتم تا با بیان پیشینه آشنایی، اعتبار داوریام درباره رجایی را نشان دهم. بدون هیچگونه گزافهگویی من در این سالیان کم و بیش دراز همکاری و آشنایی از رجایی جز نیکی و نیکویی ندیدهام، و میتوانم گفت که او را از معدود افرادی دیدهام که در او بهلحاظ منشی و اخلاقی و انسانی نقطهضعفی سراغ ندارم.
دوست ندارم درباره کسی و آن هم در هنگام و بهعنوان حی و حاضر سخنی بگویم که بوی ثناگویی استشمام شود؛ ولی حال که به هردلیل بر آن شدهام در باب دوستی بسیار پرارزش و کمنظیر سخنی بگویم و حداقل دیدگاه و نظرم را اعلام کنم، گریزی و گزیری جز بیان حقیقت و واقعیت نیست. گرچه میدانم رجایی عزیز و دوستداشتنیام نیز چندان خرسند نخواهد شد.
***
بازگردم به چند جمله آغازین کلام؛ گفتم رجایی را نماد سه ویژگی انسانی و اخلاقی مهم و والا میشناسم: متانت، نجابت و شرافت. بیفزایم که در این نوشتار کوتاه مراد من فقط اشارتی به فضایل اخلاقی و انسانی رجایی است و نه ممیزات فکری و دانش و تخصص و گفتار و نوشتار و یا فعالیتهای علمی و فرهنگی و سیاسی او که داستان دیگری است.
آنچه در این مقام برای من مهم و والاست، منش اخلاقی است که در این روزگار (بهویژه در جماعت اهل سیاست) کمیاب است و از اینرو ستودنی. فضایل اخلاقی و منشی رجایی نیز منحصر به همین سه مورد نیست ولی به گمانم یا ذیل یکی از این سه قرار میگیرند و یا در قیاس با این سه کماهمیتترند. ناگزیر در هر مورد شرحی کوتاه میآورم.
متانت؛ در لغت «متن» و اشتقاقات آن در معانی مختلف بهکار رفته، ولی آنچه در اصطلاح و در ذهن و زبان عموم مردم و بهویژه اهل ادب مورد استفاده و استناد قرار گرفته معنای استواری و سختی و استحکام است. از اینرو در لغت «متین» یعنی: «سخت، سفت، محکم، نیرومند، قوی، یکی از اسامی خدای تعالی، جمع متان».
اینکه به نوشته متن گویند بیارتباط با این اوصاف نیست. اما در تلقی عموم از متن و متانت نرمی و آرامش و انعطافپذیری و خوشخلقی نیز مراد میشود. وقتی میگوییم فلانی آدم متینی بهشمار میآید یعنی کسی است که در عین استواری و استحکام در ایمان و هدف و پیگیری آرمانها، اهل مدارا و نرمی و خوش خلقی هم هست.
رجایی که من در این حدود سه دهه شناختهام، از این هردو ویژگی برخوردار است. مسیح گفته است چون مار هوشیار و چون کبوتر ساده باشید. در عالم واقع،جمع صفات متضاد بسیار دشوار است.
رجایی در زندگیاش تاکنون نشان داده که مردی متین و استوار و درعینحال همراه با درجه بالایی از طمأنینه و آرامش است. بعید میدانم کسی از همکاران و دوستان خشم و عصبانیت آشکار او را دیده باشد. حداقل من بهیاد ندارم. اگر هم بوده ـ که گاه طبیعی است ـ بدون کنترل رها نشده است.
او دو دوره طولانی زندان را نیز با همین متانت گذرانده است. اهل شکر است و نه شکایت. ازجمله در دوران اخیر و پس از ابتلا به بیماری مهلک و عمل جراحی مهم و ویرانگر، کسانی که به عیادتش رفتهاند، جز صبوری و آرامش از او ندیده و نگفتهاند.
نجابت؛ باز به لغت مراجعه میکنیم. نجابت یعنی «خوشنظر یا خوشرفتار و خوشکردار» و شخص نجیب یعنی کسی که متصف به این اوصاف است. البته با توجه به کاربرد اصطلاحی واژه میتوان بزرگی و بزرگمنشی را از مؤلفههای نجابت دانست؛ همانی که در بیان عمومی در زبان فارسی «آقا» و در ادب عربی «سید» گفته میشود. هرچند در طول تاریخ نجابت به خاندان و تبار و حتی نژاد نیز مرتبط شده ولی حتی اگر نجیبزادگی نیز در شخصیت آدمی تأثیرداشته باشد ـ که وراثت و بهویژه تربیت خانوادگی بیتأثیر نیست ـ اما آنچه اصالت دارد خلق و منش اکتسابی است که با تربیت و ممارست بهدست میآید.
من از تبار و خاندان علیرضا رجایی اطلاعی ندارم ولی آنچه مشهود است این است که او خود از نجابت آشکاری بهره دارد و در حد اطلاع من اعضای خانواده او (والدین و برادران) نیز اینگونهاند. همسرش لیلا لیاقت (که منسوب سببی است) نیز همینگونه است.
خوشنظری و خوشگفتاری و خوشرفتاری در منش و شخصیت رجایی است؛ نعمتی بزرگ در این جهان نامتوازن و در جامعه زیسته در جمهوری اسلامی کمبهره از اخلاق و منش انسانی.
شرافت؛ شرافت نیز بهویژه در اشتقاقات لغت عربی دارای معانی و مصادیق پرشماری است. ولی معنای اصطلاحی و رایج آن عبارت است از: «مجد و بزرگی و بلندمرتبگی». اشراف یعنی بزرگان و بلندمرتبگان و «مُشرف» یعنی جایی بلند و فراز در قیاس با مرتبهای فروتر؛ مانند قله دماوند که بر تمام دشت مرکزی ایران مشرف است و اشراف دارد.
البته از گذشتههای دور تاکنون شرافت و شریف بودن نیز عموما در تمام فرهنگها (از جمله در فرهنگ و ذهنیت ایرانی و تا حدودی اسلام شیعی) با بلندمرتبگی تبار و خاندان و به تعبیر فردوسی «نژاده» پیوند خورده است؛ اما چنان که گفته شد در ذهنیت امثال رجایی و من بهعنوان راقم این سطور، نژادگی به خودی خود واجد هیچ امتیازی و هیچ شرافتی نیست؛ آنچه اهمیت دارد و اصالت، همان شرافت اکتسابی است.
درهرحال علیرضا رجایی به اعتراف عموم کسانی که با او محشور بوده و هستند و به نحوی او را میشناسند انسانی است بهمعنای درست و کامل کلمه «شریف» و این شرافت در گفتار و رفتار او و منش او عیان است.
یکی از جاهایی که آدمی تا حدود زیادی شخصیت و منش خود را نشان میدهد زندان (آنهم زندان درازمدت) است. من تاکنون با رجایی همبند نبودهام ولی از همبندان او چیزی جز این نشنیدهام.
درهرحال ترکیب سه ویژگی ممتاز یعنی متانت و نجابت و شرافت در یک شخصیت از علیرضا رجایی انسانی ساخته است استوار و بزرگوار و کریم و دوستداشتنی؛ از آن آدمهایی که حتی در صورت مخالفت با او، نمیتوان دوستشان نداشت.
سه ویژگی مزبور موجب نوعی اعتدال و میانهروی در تمام امور (از زندگی خانوادگی و روابط فردی و دوستانه گرفته تا در سیاست و میدان پرخطر مبارزه) در رجایی شده است. او در ابتلائات دشوار سالیان اخیر، نشان داده که در عین متانت و نجابت و اعتدال، در جای خود از ایمانی استوار و پایداری روشن در برابر شداید و دشمنان پنهان و آشکار بهره وافر دارد. اگر چنین استواری نبود در دو زندان (بهویژه در زندان دوم) این همه تحت فشار و ستم قرار نمیگرفت. گفتنی است اعتدال، برخلاف تصور برخی، برای رجایی و مانند او، پیش از آن که یک مشی راهبردی سیاسی موقت و تابع شرایط زمانه باشد، یک منش و یک صفت عمیق انسانی و اخلاقی اصیل است که درهرحال و در هر شرایط یک فضلیت اخلاقی و انسانی است، و رعایت آن لازم.
***
برای دوست عزیز و دوست داشتنیام علیرضا رجایی سلامتی و عافیت عاجل آرزو میکنم. به علو مرتبت و استواری رجایی و اعضای خانوادهاش بهویژه مادر گرامی و برادران و همسر صبور و فرزندان عزیزش احترام میگذارم، و اینهمه زیبایی و نعمت خداوندی را تحسین میگویم. پایدار باشند و همچنان استوار و ایستاده در مقام یک الگوی انسانی و اخلاقی کامیاب برای نسل امروز و جوانان فردای میهن.