روشنفکری دینی یا نواندیشی دینی پیشینه ای تاریخی به قدمت یک قرن. شاید از آن روزی که مشروطیت در ایران رونق می گرفت پروژه روشنفکری دینی نیز ریشه می دواند. افراد منورالفکری که در سازگاری دین و مدرنیته تلاش می کردند تا جامعه ایران که میان این دو مقوله گاهی سازگار و گاهی ناسازگار بوده است را با طرح مباحثی متناسب با مقتضیات روز از سردرگمی فکری در این موضوعات برهانند.اما اینکه چه اندازه روشنفکران دینی در مقاطع مختلف تاریخی موفق به انجام چنین کاری شدند را می توان مورد کنکاش قرار داد. اما روشنفکری دینی در سال های اخیر در ایران به نظر می رسد کمی از رونق افتاده است اینکه علت این امر چه هست و نیست و آینده این پروسه در جامعه ایران کجا خواهد بود و مهم ترین سوالاتی که در برابر روشنفکران دینی گشوده خواهد شد را را با دکتر علیرضا علوی تبار، پژوهشگر و استاد دانشگاه در میان گذاشتیم.
مشروح مصاحبه خبرنگار شفقنا با دکتر علیرضا علوی تبار با اندکی تلخیص را می خوانید:
*سال های اخیر را شاید یکی از کم رونقترین دوره روشنفکری دینی در ایران بنامیم. دورهای حداقل ۱۰ ساله که گویی روشنفکران دینی در ایران به محاق رفتهاند. آیا نبود ایشان در عرصههای رسانهای و مجامع علمی و سیاسی یک نوع انتخاب خودخواسته از سوی این قشر میتوان نام برد یا اینکه این گوشهگیری و گوشهنشینی اقدامی ناخواسته بوده است؟ دلایل درونی و بیرونی اوج و فرودها چیست؟
علوی تبار: برای پاسخ به این سوال توجه شما را به این نکته جلب میکنم، جریان روشنفکری دینی در طول حیات خود دو نقش متفاوت داشته است. در یک نقش به عنوان ایجادکنندگان یک جنبش اجتماعی و هدایتکننده آن نقش ایفا کرده اند. این نقش بیشتر شکل اجتماعی و سیاسی داشته است. جنبش دانشجویی و احزاب و تشکلها به شدت از این نقش تاثیر میپذیرفتهاند و با جهتگیری آن همسو میشدهاند. مجموعه محدودیتها و تنگناهایی که بر سر راه جنبش دانشجویی و احزاب و تشکلها وجود داشته است موجب کمرنگ شدن این نقش گردیده. همانطور که توزیع کنندگان و مصرف کنندگان تولیدات روشنفکری دینی در این زمینه به محاق رفته بودند، این جریان نیز با کاهش حضور مواجه بوده است. اما نقش دیگر روشنفکران دینی از جنس «اندیشگی» بوده است. نتیجهی این نقش تولید تفسیرها و استنباطهای تازه از آموزههای دینی بوده.
در اینوجه که میتوان آن را «نواندیشی دینی» نامید این جریان در طی سالهای اخیر تولیدات بسیاری چه در زمینه آموزههای نظری تشیع و چه در زمینه آموزههای عملی آن انجام داده است. اگر فضای داخلی مساعد بود و میشد اجتهادهای ایشان را در موضوعات مختلف منتشر ساخت با بحثهای عمیق و تحول آفرینی مواجه میشدیم که کمتر در سالهای بعد از انقلاب زمینه داشتهاند.
پیشنهاد یک الگوی تازه در دینشناسی (سنتگرایی انتقادی یا ایمانگرایی انتقادی از جمله این تولیدات هستند. به طور مثال مجموعه کارهای دکتر ابوالقاسم فنایی در زمینه رابطهی دین و اخلاق را متذکر میشوم. هرکدام از این فراوردههای فکری میتوانستند در فضای مناسب حرکت آفرین و تحولزا باشند. اما فقدان رسانه همدل داخلی و محدودیتهایی که برای طرح برخی نام ها وجود دارد مانع از گسترده شدن مباحث آنها و طرح پرسش ها و رونق اینگونه بحثها می شود. اما این نوع پژوهشها اثر خود را در مجامع علمی میگذارد و افراد به حمایت یا مخالفت در این زمینهها به تولید فکر پرداخته و به آنها واکنش نشان میدهند و این تاثیر بلندمدت این اندیشهها را تضمین میکند.
به دلایل سیاسی ارتباط بخش مهمی از نواندیشان دینی یا مخاطبان داخلی قطع شده است و از گفتگویی که بتواند منشأ اثر باشد در نمی گیرد. در یک فضای آزاد و باز با طرح پرسش، دیدگاهها میتوان به تاثیرگذاری چشم داشت به علاوه باید اذعان کرد که ادعاهای محوری جریان نواندیشی دینی کم و بیش پذیرش یافته است و به صورت معماهای حل شده درآمده. شما حتی در میان کسانی که در چارچوب سرمشق سنتی دین شناسی کار میکنند نیز ردپای این پذیرش را میبینید. امروز تقریباً همه پذیرفته اند که “باید میان دین و دین شناسی تمایل قایل شد.”
همه پذیرفتهاند که میتوان از آموزههای دینی برداشتها و استنباطهای گوناگون داشت”، همه پذیرفتهاند که میتوان از دانشها و روش های مدرن برای فهم بهتر دین و آموزش هایش بهره گرفت.” توجه داشته باشید که هیچ کدام از این مبانی قبلاً به راحتی مورد قبول نبودند و تنها در سایه تلاش نواندیشان دینی تثبیت شدند. در واقع میخواهم بگویم نواندیشی دینی تا حدود زیادی حداقل در مبانی به تثبیت دیدگاههای خود در میان اهل نظر دست یافته است و شاید یک دلیل برای آنکه زیاد دیده نمیشود همین باشد. حالا دیگر همگان بخشی از ادعاهای روشنفکران دینی را پذیرفته اند.
روشنفکری دینی دیگر تک صدایی نیست و میتوان از درون آن صداها و گرایشهای گوناگون را شنید. بحثهای جدیدتر این جریان قدری هم تخصصیتر شده و برای عامه مردم درک و فهم آن تا حدودی دشوار گشته است. این را نیز می توان بر مجموعه دلایل افزود.
*تعریف شما از روشنفکر دینی چیست و در شرایط فعلی رسالت روشنفکر دینی را چه می دانید؟
علوی تبار: اگر در وجه اجتماعی و سیاسی آن مدنظرتان باشد، میتوان روشنفکری دینی را «تلاش برای حذف موانع زندگی شایسته از طریق ایجاد یک جنبش اجتماعی» تعریف کرد. در هر مقطعی روشنفکران دینی یک مانع مهم بر سر راه زندگی شایسته برای مردم میدیدند. در یک مقطع «خرافات»، در یک مقطع «دوری از علوم تجربی» ، در یک مقطع «نابرابری» و در یک مقطع «استبداد». آنها میکوشیدند تا در مردم حرکتی جمعی و کم و بیش سازمان یافته ایجاد کنند و با این موانع مقابله نمایند. اما اگر وجه اندیشگی را مدنظر دارید یا همان «نواندیشان دینی» در اینجا به گمانم دومحور موردنظر بوده است. محور اول نشان دادن این واقعیت بوده که متون و منابع دینی از یکسو حاوی پیام و دعوت فرازمان و فرامکان خداوند خطاب به انسان هستند و از سوی دیگر حاوی فرهنگ نظام و معیشت زمان و مکان نزول وحی. وظیفه دین شناسان عصر ما جداسازی آن محتوای فرا زمان و فرا مکان از این طرف زمانمند و مکانمند است. محور دوم، تلاش نواندیشان دینی این بوده است که میتوان با کمک دانشها و روشهای مدرن به درک بهتر پیام خدا خطاب به همهی انسانها دست یافت.
به نظر من، و در شرایط کنونی رسالت روشنفکران دینی تلاش برای تقویت جنبش اجتماعی برای گذر کامل و مسالمتآمیز به مردم سالاری است. در وجه اندیشگی نیز نشان دادن پیامدهای دیدگاههای خود در زمینه آموزههای عملی دین به ویژه فقه از اهمیت اصلی برخوردار است.
*فکر نمی کنید برخی از روشنفکران دینی در طی سالهای گذشته بیش از آنکه به بطن جامعه توجه کنند سر در کتابها و مکاتب غربی کرده و از تحولات جامعه عقب مانده اند؟
علوی تبار: در مباحث مربوط به فلسفهی علم نشان داده میشود که مشاهدات ما از جامعه کاملاً تحت تاثیر دیدگاهها و نظریههای ما صورت میگیرد. آنها بطور خلاصه نشان میدهند که «مشاهده گرانبار از نظریه و لبریز از آن است». اگر منظور از سر در کتاب داشتن به دنبال نظریه و چارچوب مناسب گشتن است، این مغایرتی با مشاهده وضعیت جامعه ندارد. اگر شما نظریه مشخص و منطقی نداشته باشید بطور ناخودآگاه تحت تاثیر نظریههای دیگران به مشاهده اجتماعی میپردازید. توجه به بطن جامعه بدون داشتن یک چارچوب مشخص شعاری به محتواست. اول شما باید زاویه نگاه خود و حساسیتهای خود را مشخص کنید و آنگاه به مشاهده و فهم جامعه اقدام نمایید.
از میان صدها پدیده و متغیری که در هر جامعه وجود دارد ما کدام را مهم و اساسی میدانیم؟ این پرسشی است که باید قبل از تلاش برای شناختن جامعه به آن پاسخ دهید و اینکار از طریق انتخاب نظریه صورت میگیرد. از نظر شیوهی زندگی نیز روشنفکران تافته جدا بافته نیستند. همهی ما در یک کشتی زندگی میکنیم. تلاطمهای آن و طوفانها را با هم درک و حس میکنیم. از این رو گمان نمیکنم این تصور درست باشد. البته به یک چیز اشاره کنم، روشنفکر اصیل لزوماً دنباله رو جامعه نیست. بطور آمرانه نمیخواهد جامعه را به دنبال خود بکشد اما تسلیم آنچه مد روز است نیز نمیشود. باید اصول و چهارچوبی داشت، حتی اگر این چهارچوب برای برخیها خوشایند نباشد. فقط باید از اعمال زور و قهر برای دست دادن به جامعه خودداری کرد.
*به نظر شما آیا ما در آینده شاهد نسل جدیدی از روشنفکران دینی خواهیم بود؟ اگر بله این نسل شامل چه ویژگی هایی خواهند بود و چه چیزی بیش از همه برایشان مساله و طرح سوال خواهد بود؟
علوی تبار: بخشی از روشنفکران دینی به سوی مباحث عمیق «فلسفه دین» سوق داده میشوند و از عرصهی عمومی به مراکز آموزشگاهی و تخصصی نقل مکان خواهند کرد. بخش دیگری از آنها نیز بیشتر در عرصه ی نظریه پردای و ارایه راهبرد برای ساماندهی به زندگی جمعی فعالتر میشوند. به ویژه گمان میکنم مسئله «برابری اجتماعی» برای این گروه از روشنفکران دینی در آینده اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد. به ویژه بحث نسبت میان «آزادی فردی» و «برابری اجتماعی» اهمیت خواهد یافت. در کنار این به گمانم بحث «اخلاق» در یک جامعه مصرف زده در آینده به موضوعی جدی تبدیل خواهد شد.
*از نگاه شما بیشترین دغدغه مردم به ویژه نسل جدید در عرصه دینداری و دین ورزی چیست؟ به نظر شما روند عرفی شدن جامعه ایران جدی است؟
علوی تبار: بخشی از دغدغههای نسل جوان ما واکنش به شکل خاصی از بعضی رفتارها است که به نام دین صورت می پذیرد. به ویژه مغایرت برخی خط قرمزهای سیاسی با سبک زندگی بخش قابل ملاحظهای از جامعهی ما به یک پرسش جدی تبدیل شده است. گرایش به داشتن سبک زندگی (نوع خوراک، پوشاک، گذران اوقات فراغت و …» مغایر با سبک زندگی رسمی پرسشهایی در مورد برخی آموزههایی که از تریبون های رسمی تبلیغ می شود پدید آورده است. در کنار این، ترویج برخی شیوه های اجرای شعایر مذهبی در ذهن برخی پرسش هایی را درباره بخشی از آموزهها و شیوه ها ایجاد کرده است. به گمان من دو پرسش اصلی در حال حاضر در میان نسل جوان و از طریق شبکههای مجازی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
یک مجموعه پرسشها مربوط میشود به «خردپذیر» یا «خردستیز» در دل بخشی از آموزههای نظری. سازگاری بخشی از آموزههای ترویج شده در برخی منابر و حتی رادیو و تلویزیون از نظر طیفی از جوانان با موازین عقلی مورد تامل است و این ابهامهای بسیاری آفریده است. مجموعه دیگر از پرسشها مربوط به برخی احکام برخی فقها است و بخصوص «اخلاقی» بودن برخی آنها در دوران حاضر مورد پرسش است. برخی از دیدگاههای برخی فقها در مورد زنان، خداناباوران، اقلیتهای دینی و مذهبی از نظر بخش قابل ملاحظهای جوانان با موازین و شهودهای اخلاقی آنان سازگار نمی آید و نیازمند بازنگری با توضیح است.
اما در مورد عرفی شدن؛ عرفی شدن به دو معنا می باشد. یک معنای آن «دین جدایی» است. یعنی اینکه دین یکی از منابع معرفتی و ارزش آفرین در کنار سایر منابع بوده و با آن منابع دیگر ضمن حفظ استقلال و محدوده خاص خود وارد گفتگو شود. اما معنای دیگر عرفی شدن «دین گریزی» است. نوعی واکنش روانی به آموزه های دینی و دور شدن. به نظر میآید، روند «دین جدایی» در جامعه ما جدی است. اما روند دین گریی بیشتر واکنشی است وبا گذر به مردم سالاری بیشتر و توسعه ی پایدارتر تعدیل می شود.
*مهم ترین نقطه ضعف روشنفکری در ایران را در چه می بینید و فکر می کنید چه آینده ای برابر این جریان وجود دارد؟ آیا نسبت به گذشته فعال تر خواهد شد؟ و آیا خواهد توانست بر نسبت ها و ابهاماتی که در آینده در برابر عرصه دینداری به وجود بیاید پاسخگوی مناسبی باشد؟
علوی تبار: روشنفکران ما کار جمعی نمیکنند. فاقد نهادهای ماندگار برای کار جمعی و ارایه آن به جامعه هستند. آنقدر به «چرا» در مورد اقدامات فکر میکنند که اغلب از «چگونه» انجام دادن اقدامات غافل میشوند. با یکدیگر وارد گفتگوی انتقادی نمی شوند و … .
اگر این ضعفها ادامه پیدا کند روز به روز از نقش آنها در جامعه کاسته میشود. اما اگر بتوانند در پاسخ به پرسشها و دغدغههای موجود بطور جمعی و در یک گفتگوی عمومی اقدام کنند، میتوانند نقش سازندهای در آینده ایفا کنند. البته در نظر داشته باشید جامعهای که درگیر بحران باشد و تداوم زندگی در آن اصل باشد، بیشتر به جریانهای غیر روشنفکر توجه میکند. اگر ایران از چالشهای بزرگ پیش رو به سلامت خارج شود، دوباره شاهد نقش پررنگ روشنفکران در آن خواهیم بود.
منبع: وبسایت شفقنا
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…