بحث ما مرور تحولات منطقه است. من چند مطلب را مطرح میکنم و نهایتا به نتیجهگیری آقای دکتر رمضانزاده در رابطه با توسعه کردستان ایران برمیگردم. موضوعی که مبنای بحث من نیز هست. البته با توجه به این واقعیت که مسئله کردستان یک پدیده مجرد نیست و همه تحولات منطقه در هم تنیده هستند.
اول: ملت ایران، یک ملت چندقومی است. یک ملت چندقومیکه تعارض و تضاد قومی ندارد. من گاهی به جوانترها میگویم که مناسبات قومیدر ایران یک مزیت بزرگ است و تاکید میکنم که بزرگترین جنایات اروپا، جنایات قومیاست. در ایران هیچ کس به خاطر تفاوتهای قومی درگیر نمیشود. هیچ تعارض قومی معناداری در جامعه ایران نیست. نه در ازدواج، نه در ارتباط جاری اشخاص، نه تفکیکی قومی در ذهن افراد. نه تفاوت شهروندی میان اقوام. حداکثرش گاه با هم شوخی میکنیم که آن هم خیلی بد است و خوشبختانه در فضای جامعه مدنی امروز، آن هم کمرنگ میشود. اما بیشتر از آن در جامعه ایران تعارض قومیوجود ندارد. این در حالی است که در جوامع جهان، تعارض قومیپدیده ای جدی و واقعی و مولد خشونت و جنایت است. جامعه ایران، جامعهای است که با این ساختار چند قومی، وجود داشته و تداوم پیدا کرده و ماندگار شده است.
وقتی ما حالا با پدیدهای در عراق مواجه میشویم، واکنشهایی که بدون توجه به شرایط جامعه خودمان، نسبت به این تحولات نشان میدهیم، میتواند کاملا خطا باشد. ممکن است مسائلی را که به خطاهای داخلی خودمان و مدیریت کشور برمیگردد، فرافکنی کنیم و به مسائل قومی نسبت دهیم. در واقع وقتی درباره کردستان عراق صحبت میکنیم و میخواهیم ببینیم در عراق چه گذشته است، خیلی ناجوانمردانه است که مشابهسازی کنیم با مسایل کردستان ایران که یک پدیده درون جامعه ایرانی و متعلق به سرزمین ایران است. نارضایتی کردهای ایرانی هیچ نسبتی با نارضایتی کردهای عراقی ندارد.
دوم: من معمولا وقتی در مورد منطقه صحبت میکنم، به تکرار این اشاره را میکنم که ایران ۱۵ همسایه دارد. فقط چین و روسیه هستند که تعداد همسایگانشان از ایران بیشتر است. همسایگان متعدد، دشواریها و ملاحظات خودش را در مناسبات خارجی ایجاد میکند. فقط مناسبات با همسایگان به عنوان روابط دو جانبه کافی نیست. همسایگان حتی کوچک میتوانند تاثیرپذیر باشند و فرصت ایجاد کنند برای مخالفین بزرگی در خارج از مرزها. با این گستردگی همسایگان، سیاست خارجی منطقهای ایران سیاست دشوار و بسیار مهم و تاثیرگذاری است. در بسیاری موارد، مسائل سیاست خارجی ایران، به نسبت کشورهای بزرگ و قدرتهای پرتحرک در دنیا نیز زیاد است. به علاوه ما در منطقهای زندگی میکنیم که ۷۰-۸۰ درصد بحرانهای جهان یا در همسایگی ما اتفاق میافتد یا در فاصلهای کمتر از هزارکیلومتر از مرزهای ایران. اگر کره شمالی و سودان و برخی موارد جزئی دیگر را کنار بگذاریم، تمام حوادث بزرگ جهانی در مرزهای ایران یا در نزدیکی مرزهای ایران اتفاق میافتد. زندگی کردن در چنین منطقهای، آداب خودش را میطلبد. دشواریهای خودش را دارد و البته فرصتهای خودش را هم دارد. وظیفه ساختار حکومت و نظام و سیاست خارجی کشور، این که از فرصتها استفاده کنند و به طور دایم با تهدیدها مواجه شوند و تلاش کنند که آنها را خنثی کنند. در وقوع غالب تحولات منطقه، ایران هیچ نقشی نداشته و یا نقشی ابتدایی نداشته است. اگر قرار بود تصمیم بگیریم، سعی میکردیم آمریکاییها به عراق حمله نکنند. هر چند دلمان میخواست بلایی سر صدام بیاید. اگر میتوانستیم تصمیم بگیریم، با همه تعارضاتی که با طالبان داشتیم، ترجیح میدادیم امریکا به افغانستان حمله نکند. شرایط بحران سوریه، شرایط ساخته ایران نیست. میتوانیم عملکرد ایران را در سوریه نقد کنیم و بگوییم باید در سوریه خیلی بهتر عمل میکردیم، اما آنچه در سوریه آغاز شد ربطی به ایران نداشت. امروز هم در کردستان عراق، عدهای دنبال استقلال هستند، رفراندومیبرگزار کردند در این رابطه نیز ایران نقشی نداشته است. اما نتایج این پدیده، مانند حمله به عراق، حمله به افغانستان، بحران سوریه و همه تحولاتی که در جوار مرزهای ایران و نزدیک ایران روی میدهد، بر زندگی جاری ما ایرانیان تاثیرگذار است. بنابراین اصلا نمیتوانیم این شرایط را نادیده بگیریم و یا نمیتوانیم فقط احساساتی شویم و بدون تدبیر، با پدیدهها مواجه شویم. یک مدیریت قدرتمند و البته پیچیده نیاز است و خیلی وقتها به نظر میرسد که مدیریت ایران در مواجهه با این پدیدهها به اندازه کافی توانا نیست و میتوانسته بهتر باشد و به نتایج بهتری برسد.
سوم: چنان که آقای دکتر رمضانزاده گفتند، آنچه در همسایگی ما در کردستان عراق رخ داده، ادامه تحولاتی است که در قرن گذشته جریان پیدا کرده و کشورهایی در منطقه شکل گرفتهاند که یکی از آنها عراق است. «نقشه ۱» نقشه امپراتوری عثمانی قرن هفدهم است. از مرزهای ایران در سمت شرق آن، تا الجزیره و لیبی در آفریقا و کشورهای بالکان در اروپا. در قرن گذشته بعد از جنگ جهانی اول، این شرایط به کلی تغییر کرد. «نقشه ۲» منطقه عراق امروز در نقشه اطلس عثمانی است. در سمت راست نقشه، منطقه جنوبی آن که سبز است. نامش عراق است. منطقه آبی کردستان است. منطقه صورتی، الجزیره است و منطقه زرد رنگ هم منطقه شام است. ترکیب این مناطق، ساختار دولت جدید عراق را تشکیل دادند که در سال ۱۹۳۲ به استقلال رسید. ابتدا عثمانی فروپاشید و سپس کشورهای متعدد جدید ایجاد شد. بعد از جنگ جهانی اول کشورهای پیروز جنگ تصمیم گرفتند عثمانی متحد آلمان در جنگ جهانی اول را منهدم کنند. آنان عثمانی را به سه منطقه اصلی تحت نفوذ بریتانیا، تحت نفوذ فرانسه و تحت نفوذ روسیه تقسیم کردند. طبق توافق ساکس پیکو،۱۹۱۶، نقشه منطقه به این شکل درآمد «نقشه ۳» عثمانی تقسیم شد به منطقه آبی تحت اختیار فرانسویها، منطقه قرمز تحت اختیار انگلیسیها و منطقه سبز تحت اختیار روسها قرار میگیرد. سرزمینهای ترکیه امروز نیز ابتدا چند پاره شد اما به دنبال واکنش ترکها به رهبری آتاتورک، نهایتا براساس معاهده لوزان ۱۹۲۳، ساختار ترکیه به شکل امروز درآمد. در کنار ترکیه، کشورهای عراق و سوریه هم شکل امروز ایجاد شدند. مذاکرات مفصلی میان قدرتهای پیروز بر سر چگونگی تقسیم در میگیرد. بر سر همه مناطق و اقوام و کشورها و سرزمینها، بر سر این که آیا کردها دولت مستقل شوند و یا تقسیم و در کشورهای جدید ادغام شوند. نهایتا کردهایی که پارسی هستند و ایرانی تلقی میشوند و حتی در مفاهیم آن مذاکرات هم فارسی تلقی میشوند، در کنار عربهای شیعه و سنی عراق، کشور جدید عراق را ایجا میکنند. در سوریه، بخشی از کردها مستقر میشوند. بخش بزرگی هم در ترکیه ساکن هستند و جزو ترکیه میشوند. نقشه خاورمیانه عربی امروز شکل میگیرد. بنابراین در عراق کشوری ایجاد میشود توافقی، که ساختار قومی آن به شکلی است که در «نقشه۴» میبینید. در قسمت بالا کردها، در قسمت میانه سنیهای عرب، در قسمت پایین شیعیان. این ساختاری است که در آن از ابتدای شکل گیری کردها خود را متمایز میبینند. خودشان را با اجزای دیگر این ساختار، همراه نمیبینند. احساس عدم تعلق قومیمیکنند. این گرایش در دورههای بعد هم اتفاق میافتد. گرایشی که ما به طرز محسوسی در دوران جنگ ایران و عراق با آن مواجه بودیم. در مقابل دشمن مهاجم، دولت صدام، متحدین ما، شیعیان عراق بودند و کردهای عراق. روابط نزدیکی که فرماندهان سپاه ما امروز با کردهای عراق دارند، محصول مناسباتی است که در طول جنگ شکل گرفته است. کردها به ایران کمک کردند، ایرانیها هم به کردها کمک کردند. حتی بعد از استقرار دولت جدید عراق، کردها ناسازگاریهای خود را در عراق با دولت مرکزی نشان دادند. ایران و حتی سپاه نیز در منطقه بوده، با درک این ناسازگاریها با کردها همراهی کرده است. سپاه، کنسولگری ایجاد کرده در منطقه کردستان. مناسبات مرزی ایران جدای از دولت مرکزی بوده. مراودات تجاری ایران با کردستان عراق مستقل بوده است. ایران به رشد تمایل جداییخواهانه کردها کمک نکرده است اما در برابر آن مقاومت هم نکرده است. ترکیه که کاملا در شرایط دشوارتری بوده است. ترکیه هرگز کردهای خودش را به عنوان کرد به رسمیت نشناخته است. اما ترکیه هم با شرایط جدید عراق، سازگاری میکند. کردستان عراق میشود مرکز تجاری عمده ترکیه، خیلی قویتر از ایران. بنابراین وقتی درباره کردستان عراق و تمایلات جداییطلبانه آنان صحبت میکنیم، هیچ نسبتی بین این موضوع و مناسبات کردها در جامعه ایران وجود ندارد. مسئله امروز کردستان عراق ریشه در مناقشههایی دیرپا دارد که به چگونگی شکلگیری دولتهای خاورمیانه عربی مربوط میشود.
چهارم: بحثی دیگری مطرح میشود که در تصمیمگیری و داوری صاحبنظران نسبت به موضوع اهمیت دارد. موضوع پرسش درباره تاثیرات مثبت و منفی تجزیه کشورها همسایه ایران است. آیا تجزیه عراق به نفع منافع ملی ایران است یا عدم تجزیه آن . عراق از زمانی که شکل گرفته، دچار تعارض منافع با ایران بوده است. دولتها در عراق به دنبال این بودهاندکه دسترسی به دریا پیدا کنند و برای نیل به این هدف، یکی از انتخابهایشان درگیر شدن با ایران بوده است. اگر رژیم شاه ضعیفتر بود، حتما صدام در آن دوران، به ایران حمله میکرد و در شرایط بعد، اولین فرصتی که به دست آورد، به تصور ضعیف شدن ایران در اثر انقلاب اسلامی، به ایران حمله کرد. تصور این که این حمله ربطی به اقدامات ایران پس از انقلاب و تحولات بعد از انقلاب اسلامی داشته، تصور غلطی است. عراق از ابتدا مصمم بود. تمامیاسناد و شواهد نشان میدهد که صدام حتی لحظهای تردید نداشت که در اولین فرصت ممکن به ایران حمله کند. حالا آیا این عراق یکپارچه با امنیت ملی ایران سازگار است یا عراق تجزیه شده؟ در مورد این پرسش در فضای مجازی بحث و جدل زیادی شده است، ما با نمونه عثمانی مواجه هستیم که تجزیه اش خسارتبار بوده است. تجزیه شدن عثمانی مشکلات بزرگی در منطقه ایجاد کرد که خیلی بیشتر از فوایدش بود. ولی به هر حال عدهای میتوانند بگویند امپراتوری عثمانی اگر به شکل قبلی خودش باقی میماند، یک مشکل و یک رقیب قدرتمند و مزاحم ایران بود. آیا یک همسایه قدرتمند، با پرستیژ و شئونات و با ملاحظات خودش مناسبتر است یا تجزیه شدن به خیل کشورهای بدون منزلت کافی که میتوانند بحرانزا باشند. این وضع، خودش جای تامل دارد. در مورد اتحاد شوروی، غالب نظرات این بود که شرایط بهتری برای ایران ایجاد شده است. یک ابرقدرت تهدیدکننده تجزیه شد. بعد از آن شرایط زندگی با روسیه نیز برای ایران خیلی آسانتر شد. بنابراین میتوانیم بگوییم تجزیه یک کشور دیگر منطقه هم میتواند برای ایران فرصت باشد و هم تهدید. در مورد عراق با ساختار کنونی حکومتش، به نظر میرسد که به صورت اجماع همه صاحبنظران با سلیقههای متفاوت سیاسی، نظرشان این است که عراق یکپارچه، مصالح و امنیت ملی ایران را بیشتر تامین میکند. علت هم این است که هر نوع تغییر وضعیت منطقهای، متحرک شدن سرزمینها در منطقه میتواند نابسامانی منطقه را افزایش دهد و این به امنیت ملی ایران لطمه میزند.
پنجم: اما همه مسئله توافق بر سر ضرورت تلاش برای حفظ یکپارچگی عراق نیست. همچنان که تحولات دیگری که اتفاق افتاده متاثر از نظر و تصمیم ایران نبوده است. تحولات آینده عراق نیز میتواند از مسیر انتظارات ما خارج باشد. ما در عراق با تحولاتی مواجه هستیم که متعلق به آن سوی مرزهای سرزمین ایران است و ما در مواجهه با این پدیدهها باید تدابیری اتخاذ کنیم که مصالح مردم و کشور ایران را بیشتر تامین کند. ممکن است امروز، کردستان مستقل نشود، اما آرزوی استقلال کردستان نزد کردهای عراق باقی خواهد ماند. در صورت ادامه مناسبات کنونی دولتهای منطقه با اقلیتهای کرد، این آرزو نزد کردهای ترکیه و سوریه هم باقی خواهد بود. ممکن است شرایط بعد از ضربه خوردن داعش آنقدر تغییر کند که ما با تحرکات و تغییرات پیش بینی نشده خیلی بیشتری در منطقه مواجه شویم. بعد از داعش مناسبات میان کشورها و اقوام و اقلیتهای مختلف به چه شکل در میآید؟ سرزمینها چگونه خواهند بود؟ پاسخ اینها روشن نیست اقدام جدی کردها برای جدایی از عراق یک پارچه خود بیارتباط با تحولات ناشی از مبارزه با داعش نیست. در جنگ با داعش وضعیت اقلیمیکردها تغییر کرد. کرکوک، مناطقی مملو از ذخایر نفتی و گازی و مناطق دیگری که در میان درگیری با داعش و مبارزه با تروریسم در منطقه به دست کردها افتاد، استعداد و ظرفیت سرزمینی کردها را خیلی ارتقا بخشید. و آنها را راغب کرد که خیلی جدیتر از قبل درباره استقلال کردستان بیندیشند. «نقشه ۵» با این ذخایر نفتی و گازی، دولت کردی با همه موانعش، خیلی عملی تر به نظر میرسید. متقابلا اگر کردها مناطق نفتی را از دست بدهند موضوع کاملا متفاوت میشود. به همین دلیل هم دولت مرکزی فورا سراغ کرکوک رفت و اشغالش کرد تا بعد آن با کردها گفتگو کند. بدون مناطقی که در حال حاضر، ارتش گرفته، شرایط برای استقلال کردستان خیلی دشوارتر میشود.
ششم: آنچه برای ایران در منطقه مطرح است و آنچه ضرورت و وظیفه دولت ایران است، این است که با همه پیچیدگی این تحولات، تلاش کند بهترین تصمیمات را بگیرد و بهترین انتخابها در بهرهگیری از فرصتها و خنثی کردن تهدیدات داشته باشد. صرف نظر از آنچه در کردستان عراق روی بدهد، ایران باید مسیر درست خود را دنبال کند. آنچه برای ما در رابطه با عراق مطرح است، این است که کردها متحد ایران هستند و باید همیشه متحد ایران بمانند. چه در مجموعه دولت مرکزی عراق باقی بمانند، چه تبدیل به فدراسیون دو کشور عراق و کردستان شوند و چه با احتمال ضعیفی اصلا از عراق، جدا شوند. در تمامیاین حالتهای مطلوب و نامطلوب، کردها باید متحد ایران بمانند، به دلایل متعددی که به تاریخ و مناسبات و فرهنگ و روابط ایران و آنها مربوط است و البته مناسباتی که برای امنیت ملی و توسعه ملی ایران مطرح است. شیعیان عراق، متحدین ایران هستند. در همه شرایط، احساس تعلق خاطر و همراهی کردهاند و میکنند. شیعیان عراق هم باید متحد بمانند. ایران باید تدبیر کند که میان متحدانش در عراق یعنی شیعیان عراق و کردهای عراق، درگیری و تعارض و کشمکش و بحران ایجاد نشود. به نظر میرسد مجموعا با همه ملاحظات و انتقادهایی که مطرح میشود، در مجموع عملکرد دولت ایران تا این مرحله با احتیاطهایی که دنبال کرده، عملکرد مناسبی است. اما باید هشدار داد که شرایط منطقه، شرایط بسیار دشواری است و با وضعیتی که جامعه جهانی و به خصوص امریکا دارد، این دشواریها میتواند برای ایران، آسیبرسان باشد. بنابراین در رابطه با عراق و در رابطه با کردستان عراق، و در رابطه با تمام تحولات منطقه از جمله سوریه و یمن و سایر مناطقی که در جوار ایران است، همه آنها اقتضا میکند سیاست خارجی ایران، سیاست قویتر از وضعی باشد که الان با آن مواجه هستیم.
هفتم: گاه مطرح میشود که جداییطلبی کردهای عراق، کار اسرائیل است، این شیوه نگاه و برچسب زدن برسر هر پدیدهای، مشکلی را حل نمیکند. معلوم است که اسرائیل از جدایی کردستان استقبال میکند. اسرائیل از هر جنگ داخلی در کشورهای دیگر استقبال میکند. از هر تجزیه ای درکشورهای همسایه اش که دشمنان بالقوه اش محسوب میشوند استقبال میکند. به خصوص که دولت غیر عرب مستقلی ایجاد شود که با اعراب تعارض قومی داشته باشد و با اسرائیل پیشینه تعارض نداشته باشد. اما به رغم علائق موذیانه اسرائیل، نسبت دادن این تمایلات به اسرائیل و هر بازیگر دیگری در دنیا، پنهان کردن واقعیتهای جامعه کردستان عراق و کردهای عراق و سوریه و ترکیه و مناسبات آنها با دولتهای مرکزی این کشورها است. گفتم ما به هیچ وجه نباید قیاس با ایران بکنیم. کردهای سایر خودشان را دارند و ما باید برای تدبیر درست باید شرایط آنها را به خوبی درک کنیم. باید به درستی دریابیم که آنها چرا چنین کنشی از خودشان نشان میدهند. چرا همه آنها علاقهمندند با همه مشکلاتی که با آن مواجه خواهند شد، مستقل شوند. چه مشکلاتی با دولتهای متبوعشان دارند؟ اگر ما معتقد هستیم که مصالح ملی ایران و مصالح صلح در منطقه اقتضا میکند که عراق، تجزیه نشود، باید با درک همه این جوانب تدبیر کنیم. در مناسبات با دولت دوست عراق، با شیعیان عراق، با اهل سنت عراق و با کردهای عراق، با درک واقعیتهای آن جامعه باید مسیری را دنبال کنیم که شرایط بهترین برای همزیستی و اتحاد و یکپارچکی میان این دوستانمان در عراق فراهم شود.
هشتم: ترکیه بازرگان اصلی کردستان عراق است. تا چندی پیش نیز همکار حداقل تجاری داعش نیز در سوریه و عراق بوده است. این درحالی است که به شدت از تغییر وضعیت سرزمینی منطقه نگران است و نسبت به تغییر ساختار عراق مشکل دارد. با چنین توصیفی حداقل میتوانیم بگوییم ترکیه، طرف قابل اعتماد، دولت دوست قابل اعتمادی برای همکاری در رابطه با کردها و سوریه و عراق نیست. ضمن آن که حتما باید با این کشور همکاری کنیم و گسترش مناسبات با او را دنبال کنیم و حتما باید با این کشور صمیمیتر هم باشیم. اما باید توجه کنیم که ترکیه در چارچوب و مصالح و چارچوب امنیت ملی خودش به تحولات نگاه میکنید. مصالح ملی ترکیه در این تحولات غالبا با مصالح ایران متفاوت است. همچنان که مصالح کشورهای دیگر نیز متفاوت است. تحولات زیادی در پیش است. «نقشه ۶» نقشه سرزمینهای کردنشین منطقه است. جمعیت قابل توجهی، کردهای ترکیه هستند که مشکلات خیلی جدی دارند. البته مشکلات آنها نسبت به گذشته کمتر شده اما مشکلات جدی دارند. در سوریه، کردها توانستهاند از فرصت مبارزه با داعش استفاده کنند و وضعیت جدیتر و موقعیت سرزمینی خیلی بزرگتری پیدا کنند. این که آیا میتوانند این موقعیت را حفظ کنند یا نه معلوم نیست. کردهای سوریه و عراق و ترکیه به مسیرهای نزدیک به دریا در مناطق درگیری نیز فکر میکنند و میپندارند که اگر بتوانند به دریا وصل شوند. تحقق تصور و آرزوی استقلال، بسیار محتمل تر میشود. معنای این بحث این است که شرایط سرزمینی در سوریه و در شمال عراق و در مناطق کردنشین ترکیه کاملا متحرک است «نقشه ۷» مناطق درگیری با داعش و «نقشه ۸ » وضعیت سوریه است. باید با دقت و با درک همه جوانب، به تحولات توجه جدی بشود.
نهم: در بخش آخر به بحث توسعه ملی ایران و توسعه کردستان ایران برمیگردم. به اعتقاد من اگر چیزی به یکپارچگی ملی و انسجام و اقتدار ملی ایران لطمه بزند، تحولات برونمرزهای ایران نیست بلکه عدم تحقق توسعه ملی در ایران است. قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سفری به چین داشتم، با مرحوم آیتاللههاشمیرفسنجانی. بعد از فروپاشی اتحاد شوروی هم سفری به چین داشتم در خدمت جناب آقای خاتمی. در هر دوی این سفرها به منطقه غرب چین، استان مسلماننشین سینکیانک، و شهرهای مسلمان نشین ارومچی کاشغر. در زمان سفر اول مناطق مسلمان نشین چین جزو مناطق بسیار محروم این کشور بود و کاملا منزوی بود. در سفر دوم، بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و شکلگیری کشورهای همسایه مسلمان جدید چین، ارومچی یکباره تغییر کرده بود. یک مرکز توریستی شده بود. طبعا دولت چین نسبت به گرایشات دینی مسلمانان حساسیت جدی داشت. نسبت به تهدیدات ناشی از تغییر وضعیت سرزمینی همسایگانش نگران بود. همسایگانی که به راحتی مسیر تردد داعش و القاعده و طالبان هم بود. چین باگرایشات افراطی و تند ناشی از همه عوامل محیطی و جغرافیایی و فکری و محرومیتهای جامعه مواجه بود. در میانه همه اینها دولت چین، راهبرد خود را بر مبنای توسعه مناطق مسلماننشین چین و گسترش روابط اقتصادی و تجاری این مناطق با کشورهای همسایه قرار داده بود. از اولین اقدامات دولت ایجاد مراکز توریستی و برقراری پروازهای مستقیم بین ارومچی و همه کشورهای تازه استقلالیافته اتحاد شوروی و پاکستان بود. چین حتما نگرن ارتباطات مذهبی ناشی از این مراودات میان مردم کشورهای دیگر و مسلمانان چین بود اما راهبرد اصلی اش این شده بود که ارومچی مهمترین شهر مسلماننشین منطقه بشود و در این منطقه مسلماننشین جهان موقعیت برجسته پیدا کند.
چین با یک راهبرد مبتنی بر توسعه ملی با تحولات ناشی از فروپاشی اتحاد شوروی مواجه شد. فرصتهایی ایجاد کرد برای سفر مسلمانهای منطقه به ارومچی. امکان تجاری ایجاد کرد و مسیر را دنبال کرد که هر مشکلی را در چارچوب توسعه ملی حل کند. چند سال پیش، پس از استقرار دولت جدید عراق، سفری داشتم به سلیمانیه. سلیمانیه چه در ساختار کردستان عراق و چه در ساختار خود عراق، آن روز در حال توسعه بود و اکنون نیز در حال توسعه است. مسلما توسعه سلیمانیه و اربیل چه در ساختار دولت یکپارچه عراق باشد و چه در هر ساختار دیگری ، برای همسایگان کردشان در ایران توجه برانگیز است. همچنان که تبریز مهد توجه آذریزبانهای جهان است. اگر شرایط توسعه، نامتوازن شود، اگر شرایط توسعه سرزمینهای دیگری با وضعیت مشابه بهتر باشد، طبعا باعث نارضایتی ملت ایران در کردستان وآذربایجان و دیگر مناطق میشود. اگر روند توسعه تبریز از باکو تندتر نباشد، مسلما اهل تبریز باید ناراضی باشند، تبریز همیشه زیباترین شهر آن منطقه بوده است. در کل مناطق آذری زبان جهان، همه آرزو داشتهاند ساکن تبریز باشند. هنوز هم آرزو دارند تبریزی باشند. اگر نگاه ملی داشته باشیم، عدم توسعه مطلوب تبریز باید ما را نگران کند. به درستی تبریز میتواند مرکز تجارت و گردشگری کل آذری زبانها و ترک زبان عالم باشد و سنندج میتواند مرکز تجاری و گردشگری همه کردهای عالم باشد. آنچه میتواند خیال ما را نسبت به پیامدهای هر تحولی در بیرون مرزهای ایران راحت کند، توسعه ملی ایران قدرتمند و متوازن ایران است. در این حالت چه کردستان عراق، کردستان عراق بماند و چه مستقل باشد، کرد ایرانی که خود را ایرانی به توان دو میبیند، کرد ایرانی خواهد ماند و به کرد ایرانی بودن خود افتخار خواهد کرد. در چنین شرایطی کرد ایرانی در منطقه، تحرک گستردهای خواهد داشت و مناسبات کرد ایرانی با کردستان عراق یا هر سرزمین کرد دیگری در منطقه، مناسباتی مبتنی بر توسعه ملی ایران و ارتقای منزلت ملی ایران خواهد بود. ولی اگر خطا کنیم، نارضایتی از ناتواناییهای مدیریتی در قالب منافع ملی ایران را با نگاه سیاسی امنیتی جداییخواهی و یا گرایش قومی ترجمه کنیم، نگاه امنیتی داشته باشیم و مدیریت منطقهای ما، مدیریت راهبردی نباشد، مدیریت مبتنی بر ارتقای منزلت ایران در سطح جهان نباشد، در این صورت باید حتما نگران پیامدهای این بی تدبیریها باشیم. بیتردید این بیتدبیریها تهدیدات خطرناکی برای وحدت ملی و یکپارچگی ملی ایران خواهد بود. خطراتی که ناشی از خطاهای کلان راهبردی در مدیریت خودمان خواهد بود و حق نخواهیم داشت آن را به دیگران نسبت بدهیم. انشاءالله که به این جنبهها توجه شود و با تدابیر درست ملی، همه تحولات مناطق مختلف ایران در جهت منافع ملی ایران دنبال شود و توسعه ملی، پایدار و متوازن ایران را تحقق بخشد.
منبع: وبسایت بنیاد باران
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…