در هفته گذشته، ملک سلمان و شاهزاده محمد بن سلمان در عربستان سعودی، دست بهیک کودتای سیاسی بزرگ زدند تا دست شاهزادگان سعودی را از کنترل ثروت، قدرت نظامی و رسانهای در این کشور کوتاه کنند. این کودتا که در تاریخ کشور عربستان سعودی بیسابقه بود، دوران جدیدی را در تاریخ سیاست این کشور و تمرکز قدرت در دست یک خانواده خواهد گشود.
از زمان فوت ملک عبدالعزیز، بنیانگذار عربستان سعودی در سال ۱۹۵۳ میلادی، این کشور بهصورت جمعی و شراکت تمام فرزندان و نوادههای او اداره میشده است. بعد از فوت ملک عبدالله، پادشاهی عربستان سعودی به ملک سلمان رسید. امیر سلطان و امیر نایف میبایست بعد از ملک عبدالله به پادشاهی میرسیدند اما هردو آنها فوت کرده و پادشاهی بعد از فوت ملک عبدالله به ملک سلمان رسید. بعد از ملک سلمان امیر مقرن فرزند جوان ملک عبدالعزیز بایستی بهکسی پادشاهی مینشست اما ملک سلمان، مقرن را از شاهزادگی خلع نموده و پسر خود، امیر محمد بن سلمان را بهجای او منصوب کرد. وقتی ملک سلمان، پادشاهی عربستان، عربستان سعودی را بهدست گرفت، مسئولیت وزارت کشور و نیروهای امنیتی را از محمد بن نایف گرفته و به فرزند خود محمد بن سلمان واگذار نمود. با گرفتن وزارت کشور و مسئولیت نیروهای امنیتی از محمد بن نایف، خانواده نایف از صحنه سیاست و قدرت در عربستان سعودی بهکلی طرد شدند. با این عمل، ملک سلمان نشان داد که بهتمرکز قدرت در دست خانواده خود تمایل داشته و نمیخواهد سنت سیاسی گذشته را در پادشاهی عربستان سعودی دنبال کند. محمد بن سلمان، شاهزاده جوان ۳۲ ساله عربستان سعودی، که در گذشته در صحنه سیاست این کشور امتیازی نداشت، اکنون با در دست داشتن وزارت کشور و نیروهای امنیتی، دست بهیک سلسله اصلاحات اجتماعی زده و در روز شنبه، چهارم نوامبر، زیر پوشش «کمسیون ضد فساد» که حکم تشکیل انرا ملک سلمان صادر نموده بود، به دستگیری یازده شاهزاده و تعداد زیادی از مردان سیاسی و تجاری عربستان سعودی مبادرت نمود.
در گذشته، اداره کشور در عربستان سعودی بهدست شاهزادگان و پسران آنها میسر میشد. بهعنوان مثال، امیر فیصل و فرزند او برای دههها کنترل وزارت امورخارجه عربستان سعودی را در دست داشتند. امیر سلطان وزارت دفاع عربستان سعودی را کنترل میکرد و امیر نایف و بعدا محمد بن نایف یکی از پسران او وزارت کشور و نیروهای امنیتی کشور را هدایت میکردند. امیر عبدالله مسؤل گارد ملی و میلیشیای قبیلهای خانواده سلطنتی بود. امیر سلمان استاندار ریاض بود. کوشش بر این بود که قدرت در دست یک خانواده متمرکز نشود و همه فرزندان ملک عبدالعزیز و نوادگان او در قدرت سهیم باشند. اگرچه قدرت نهایتا در دست ملک متمرکز میشد اما کوشش بر این بود که با امیران خانواده سلطنتی خصوصا در مورد مسائل کلیدی کشور مشورت شود. نظام عربستان سعودی به نظامهایی که در ان نخستوزیر قدرت داشته، بیشتر شبیه بوده است تا بهیک کشور شاهنشاهی با قدرتی متمرکز و مطلق در دست پادشاه. همیشه ملک و معاونین او که امیران دیگری بودند، کشور را مشترکا اداره میکردند. بهدنبال کودتای اخیر، امیر متعب فرزند ملک عبدالله که رئیس گارد ملی عربستان سعودی بود از کار خود بر کنار شد. امیر عبدالله فرزندان امیر سلطان که فرمانده نیروی دریایی این کشور بوده و در خانواده سلطنتی سعودیها نفوذ زیادی داشت، نیز خلع ید شد. امیر منصور پسر امیر مقرن در حادثه مرزی بین یمن و عربستان، هلیکوپتر او سقوط کرده و کشته شد. بسیاری این مرگ را مشکوک میدانند. امیر عبدالعزیر ،پسر ملک فهد نیز، در چند روز گذشته اعلام شد که از دنیا رفته است. در بین دستگیر شدگان، امیر الولید بن الطلال، ثروتمند مشهور خانواده سلطنتی هم بهچشم میخورد.
اما آیا شاهزاده محمد بن سلمان و پدر او بهدنبال فساد زدایی از جامعه عربستان سعودی هستند؟ تمام شواهد نشان میدهد که محمد بن سلمان و ملک سلمان بهدنبال تمرکز قدرت در دست خانواده سلماناند و زیر چتر کمپین فسادزدایی مقاصد دیگری را دنبال میکننند. فساد اقتصادی بهطور گسترده ای با نظام پادشاهی ملک و امیران عربستان سعودی برای دهه ها گره خورده است. فساد وکیل–موکل، جامعه را به دو بخش تقسیم کرده بوده است. (Patron-Clientدر شکل فرهنگ). اما دستگیری شاهزادگان و صاحبان سرمایه که رابطه تنگاتنگی با پادشاهی عربستان سعودی در این کشور داشتهاند، تیشه به ریشه بافت فرهنگ سیاسی و اقتصادی وکیل–موکل این کشور میزند. از طرفی دیگر،فرهنگ سیاسی این کشور زیر بنای بافت اقتصادی ان محسوب شده و برای دهه ها به شکلگیری اقتصاد فعلی عربستان کمک کرده است. از طریق تکیه بر این بافت در این کشور، سرمایهگذاری داخلی و خارجی میسر شده و کمپانیهای خارجی در این کشور سرمایه گذاری کرده اند.
عربستان سعودی در حال حاضر با چهار مشکل بزرگ روبروست که برای هرکدام انها میبایست چاره ای بیاندیشد.
اول؛ رشد جمعیت در عربستان سعودی بسیار بالاست و خصوصا در طول چهار دهه گذشته این رشد جمعیت بطور غیرهمنتظرهای زباد شده است. بیش از ۵۱% شهروندان این کشور زیرسن ۲۵ سال بوده و بیش از ۹۵% جمعیت این کشور شهرنشین شدهاند. بیش از ۸۰% جمعیت این کشور در ده شهر بزرگ این کشور نظیر ریاض، جده، مکه، مدینه، طائف و ….متمرکزند. عربستان سعودی در طول دهههای گذشته کمتر به ساختن نیروهای انسانی و هزینه کردن در تعلیم و تربیت شهروندان خود اهتمام ورزیده است. بزرگترین چالش فعلی برای پادشاهی عربستان سعودی ایجاد کار برای این طبقه جوان کشور است. در سال ۲۰۱۷ نرخ بیکاری در عربستان سعودی به مرز ۱۳% رسیده است. این مقدار بیکاری برای هر کشوری با داشتن نیروی جوان بسیار مخاطرهانگیز خواهد بود. از طرف دیگر کاهش قیمت نفت در بازار جهانی نه تنها اجازه نداده است که عربستان سعودی بهاین بخش از جمعیت توجه در خوری داشته باشد که به رشد اقتصادی که بر پایه نفت استوار است سخت ضربه زده است. ایدهال نرخ هر بشکه نفت برای عربستان سعودی ۷۰ دلار است. اگر این قیمت به رشد و تولید انرژیهای جانشین نظیر نفت شل کمک میکند اما عربستان سعودی حاضر است که در بازار انرژی این ریسک را پذیرفته و کوشش کند تا قیمت نفت افزایش یابد.
دوم؛ برای پاسخگویی بهاین چالش اقتصادی، دولت ملک سلمان و محمد بن سلمان به برنامهریزی اقتصادی خاصی مشغول شدهاند که بهآن چشمانداز ۲۰۳۰ میگویند. محمد بن سلمان بر این عقیده است که میتواند این کشور را تا سال ۲۰۳۰ از اقتصادی متکی بر نفت خلاص کند. برای دست یابی بهاین هدف، شهر نیوم در خلیج عقبه به یک شهرک علم، تکنولوژی و صنعت تبدیل خواهد شد. اما بسیاری اعتقاد دارند که این طرح سرابی بیش نیست، چون به نیروی کار صنعتی، تکنولوژی و سرمایهگذاری وسیع نیازمند است. در عربستان سعودی فعلی با نظام تعلیم و تربیتی بسیار ضعیف این مهم میسر نخواهد بود. عربستان سعودی همچنین زیر بنایی برای چنین چشماندازی نداشته و برای سالها نخواهد داشت. برای سرمایهگذاری خارجی نیز هرکشوری به شرایط مخصوصی بهنام موقعیت نهادی و ملی (Institutional Context-National Context) نیازمند است که هیچکدام در عربستان سعودی وجود ندارد.
سوم؛ برای ایجاد اقتصادی که بتواند پاسخگوی مشکلات فعلی عربستان سعودی باشد، این کشور به سرمایه و و به سرمایهگذاری خارجی سخت نیازمند است، اما برای ایجاد تصویر دیگری از کشوری که غرق در فساد است و اقتصادش بر زد و بند های خانواده سلطنتی استوار بوده، ایجاد کمسیون مبارزه با فساد ضروری و استراتژیک بهنظر میرسد. ایجاد این کمیسیون حداقل برای تغییر تصویر خارجی عربستان سعودی نزد بخشی از شهروندان کشور که خانواده سلطنتی را فاسد فرض میکنند بسیار ضروریست. برای سرمایهگذاران خارجی هم، زدودن فساد از اقتصاد و سیاست این کشور میتواند به ایجاد تصویر جدیدی از آن کمک نماید. اجازه رانندگی به زنان، قول پاک کردن نظام تربیتی از تدریس دروسیکه با اسلام وهابی عجین بوده است و ایجاد کمیسیون مبارزه با فساد، بهجای یک استراتژی به ابزاری در دست محمد بن سلمان برای عملی کردن برنامه های خود قرار گرفتهاند. جالب اینجاست که چند هفته زودتراز ایجاد کمیسیون مبارزه با فساد، امیر محمد بن سلمان یک کشتی شخصی را بهقیمت ۵۰۰ هزار یورو از یک تاجر وابسته به کرملین خریداری کرده و پول این یات از خزانه دولت پادشاهی عربستان سعودی پرداخت شده بود.
چهارم؛ در میان تمام مشکلاتیکه عربستان با ان روبرو بوده است، مشکل دیگری که فکر ملک سلمان و محمد بن سلمان را به خودمعطوف داشته، رقابت سیاسی با ایران برای بسط نفوذ سیاسی خود در منطقه است. عربستان سعودی در سوریه، بحرین، عراق و یمن با ایران رقابت دارد. بهجز بحرین که با دخالت نظامی توانسته است اوضاع سیاسی ان کشور را تا حدودی کنترل کند، در عراق، سوریه و یمن نتوانسته در بسط نفوذ خود توفیقی حاصل نماید. در عراق، سیاست این کشور در دست اکثریت شیعه و زیر نفوذ ایران قرار دارد. در سوریه، دولت عربستان سعودی توفیقی حاصل نکرد تا با حمایت گروههای مسلح به سرنگونی دولت بشار اسد کمک کند. در یمن، پس از سی ماه جنگ و خونریزی، هنوز مناقشه و جنگ ادامه دارد. گهگاهی حوثیهای یمن نقاط ضعف نیروی دفاعی عربستان را عیان نموده، موشکهایشان را تا به ریاض میرسانند و حکام این کشور را شرمنده میکنند. برای جلوگیری گسترش نفوذ ایران در لبنان، ملک عبدالله نخست وزیرلبنان، سعد حریری را مجبور کرد تا در هفته گذشته از سمت خود استعفا نماید. پس از سالها حمایت نظامی امریکا از عربستان سعودی، هنوز حکام این کشور نتوانستهاند نیرویی نظامی منسجمی بسازند. دولت امریکا و ترامپ از سیاست انها در قلع و قمع مردم یمن حمایت میکند اما هنوز دولت عربستان سعودی نتوانسته است به چالش یمن که راه حل غیر نظامی دارد، پاسخ در خوری دهد.
پروژه کودتا در عربستان سعودی از سه فاکتور تاثیر گرفته است:ترامپ، یوسف العتیبه و محمد بن سلمان. گزارشهای مفصلی از روابط نزدیک ترامپ با ملک سلمان و داماد ترامپ، جرد کوشنر، با محمد بن سلمان، منتشر شدهاند. ترامپ در ماههای گذشته توانسته بود ملک سلمان را قانع کند تا چند ده میلیارد دلار اسلحه از امریکا خریداری نماید. تا بهحال جرد کوشنر سه بار بطور خصوصی به عربستان سعودی مسافرت نموده تا با محمد بن سلمان گفتگو کند. هفته پیش از دستگیری شاهزادگان عربستان، کوشنر برای بار سوم به عربستان سفر نموده و با محمد بن سلمان ملاقات کرده است. خبر ها حاکی از ان است که در تهیه لیست شاهزادگان دستگیر شده، کوشنر دخالت داشته است. درست روز دوشنبه ترامپ در سفر خود به آسیا با سلمان صحبت کرده است. کاخ سفید مشروح این صحبتهارا گزارش نکرده است. زودتر از این دستگیریها، تیلرسون به عربستان سعودی مسافرت نموده تا سعودیها را برای تشکیل یک جبهه ضد ایران با عراقیها تشویق کند. درست بلافاصله بعد از دستگیری شاهزادگان، چهار وزیر و دهها مسؤل دیگر در عربستان سعودی، ترامپ در روز سه شنبه ۷ نوامبر در توییتر خود نوشت، «من به ملک سلمان و شاهزاده محمد بن سلمان اعتماد بزرگی دارم…انها دقیقا میدانند چه میکنند. کسانیکه در روزهای گذشته مورد این عمل سخت (دستگیری) قرار گرفته اند سالها بکشور خود تجاوز مالی کردهاند».
یوسف العتیبه سفیر عمارات در واشینگتن است. مربی فکری او امیر محمد بن زاید، شاهزاده ابوظبی است. او هم مثل محمد بن سلمان جوان و بهفکر ایجاد اینگونه اصلاحات برای تشویق غرب و امریکاست. عتیبه روابط تنگاتنگی با حلقههای قدرت در اطراف ترامپ برای خود دست و پا کرده است. او بن سلمان را برای ایجاد یک سری اصلاحات ظاهری مثل اجازه رانندگی برای زنان تشویق کرد. عتیبه، محمد بن سلمان را بهعنوان یک اصلاحطلب به حلقههای محافظهکار واشینگتن معرفی کرده است . او به حلقه های محافظه کار در واشینگتن قول داده بود که اصلاحگر دیگری در عربستان سعودی مانند محمد بن سلمان پیدا نشده و اوست که میتواند سیستم تعلیم و تربیتی عربستان سعودی را از خوانش وهابی پاک کند. اجازه زنان برای رانندگی دلیل محکم عتیبه برای اصلاحگرایی محمد بن سلمان بوده است. کمیسیون مبارز با فساد را عتیبه بعنوان یک کنش دیگر برای اصلاحات در عربستان سعودی به محافظه کاران امریکایی معرفی نموده است.
محمد بن سلمان با ایجاد کمیسیون مبارزه با فساد خصوصا در بین جوانان کم سن وسال عربستان سعودی حمایت وسیع اجتماعی پیدا کرده است. آو در بین حلقههای محافظهکار امریکایی و خود ترامپ محبوبیتی بهدست آورده است. در بر اورد وال استریت جورنال، سرمایه شاهزادگان دستگیر شده و تجار مربوط به خانواده سلطنتی بالغ بر ۸۰۰ میلیارد دلار است. ترامپ ملک سلمان و محمد بن سلمان را تشویق کرده که شرکت نفتی ارامکو را که متعلق به عربستان سعودیست ملی کنند تا سهام ان در بازار نیویورک خرید و فروش شود. اگر نیمی از ارامکو ملی شود، بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار پول نقد در دست عربستان سعودی قرار میگیرد. با ایجاد کمیسیون مبارزه با فساد، محمد بن سلمان بهفکر مصادره اموال شاهزادگان و تجار عربستان سعودیست. اگر این مصادره صورت گیرد و بخشی از کمپانی ارامکو ملی شود تا سهام ان فروخته شود، محمد بن سلمان مینواند ۹۰۰ میلیارد دلار پول به خزانه عربستان سعودی واریز نماید. در طول سالهای کاهش قیمت نفت، خزانه عربستان سعودی با بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار، دارد به مرز ۴۰۰ میلیارد دلار نزدیک میشود. رقم ۹۰۰ میلیارد دلار دست ترامپ و شرکا و امریکا را باز میکند تا نفوذ مالی سرساماوری در عربستان سعودی پیدا کنند.
در میان شاهزادگان دستگیر شده، الولید بن الطلال، شاهزاده ثروتمند عربستان سعودی و اصلاحگر واقعی در خانواده پادشاهی عربستان سعودیست. بن الطلال بعد از جنبش بهار عربی در تونس در سال ۲۰۱۲ در روزنامه وال استریت جورنال نوشت، «اگر درسی از بهار عربی گرفته شود، ان موج تغییرات در خاورمیانه است که نهایتا تمامی کشورهای عربی را در خود خواهد بلعید….خودسوزی محمد بوعزیز نشان گر عمق احساس جمعی از بی امیدی و فروماندگیست….انها دیگر تحمل این اوضاع را از دست داده اند و بطور مشخص به رهبران خود میگویند که کافیست و قدرت را رها کنید». او در دسامبر ۲۰۱۵ در تویتر خود خطاب به ترامپ نوشت، «تو باعث فضاحت و رسوایی جمهوریخواهان و امریکا هستی. از رقابت برای کسب کرسی ریاست جمهوری دست بردار که هر گز پیروز نخواهی شد». و ترامپ روز سه شنبه گذشته ، در توییتر بنالطلال را جزو کسانی خواند که به کشور خود تجاوز مالی کرده اند.
اما بازی جدید عربستان سعودی برای به چالش کشیدن ایران در لبنان است و حمایت امریکا و اسراییل را پشت سر خو دارد. با استعفای حریری، رئیس دولتی ائتلافی که حزبالله لبنان هم در ان شریک بود، سیاست داخلی لبنان با بحرانهای سختی روبرو خواهد شد. غیر از بحرانهای سیاسی، بحران مالی نیز سیاست داخلی لبنان را بهچالش خواهد کشید. اسراییلیها مدت زمان زیادیست که امریکائیهارا تشویق میکنند که در سوریه، ایران را بهچالش بکشند. احزاب دست راستی اسراییل، همه پیشبینی میکنند که اسراییل راهی جز رودررویی مستقیم با ایران بهخاطر نفوذ این کشور در سوریه نخواهد داشت. دولت ترامپ و نظامیان امریکایی هنوز فکر میکنند بعد از شکست کامل داعش در سوریه، زمان بهچالش کشیدن نظامی ایران فرا خواهد رسید. حسن نصرالله در صحبت چند روز پیش خود در مورد استعفای حریری به عربستان سعودی سخت انتقاد کرد و امروز گفت که عربستان به لبنان و حزبالله اعلان جنگ داده است. او همچنین عربستان را متهم کرد که سعد حریری، نخست وزیر لبنان را بازداشت کرده و از اسرائیل خواسته به لبنان حمله کند. این مناقشه و جنگ احتمالی در لبنان پای ایران را بهمیان خواهد کشید. عربستان سعودی دقیقا با استعفای حریری دنبال همین راهکار است، راهکار خطرناکی که پتانسیل انرا دارد که مجددا پای کشور مارا در یک مناقشه منطقهای باز نماید. تخمین خسارت برای بازسازی سوریه بیش از صد میلیارد دلار است و سؤال اینجاست که توان مالی ایران برای جبران خسارت در سوریه و احتمالا لبنان تا کجاست.
قمار بزرگی را که عربستان سعودی شروع کرده، برای صلح منطقه بسیار خطرناک است. محمد بن سلمان هرگز موفق نخواهد شد که بعد از یک کودتا، وضع سیاسی عربستان سعودی را برای طولانی مدت ارام نگه دارد. بافت سیاست قبیلهای و غیر مدرن عربستان سعودی اجازه نخواهد داد که کشور با یک کودتا و تنها بهدست یک خانواده اداره گردد. چیزیکه در عربستان سعودی اتفاق افتاد یک کودتاست که با نظم سیاسی و سنتی ان مقاربتی ندارد. دولتهای کودتایی و خودکامه نمیتوانند برای سرمایه گذاریخای خارجی و اقتصادی پویا بستر امنی مهیا کنند. از طرف دیگر، ملک سلمان و محمد بن سلمان با گروهی از محافظهکاران در امریکا همپیمان شده که در حال از دست دادن مشروعیت خود در صحنه سیاست امریکا هستند. ترامپ عربستان سعودی را به بی ثباتی نزدیک میکند. بیثباتی عربستان سعودی و تکیه مردان قدرتش بر ترامپ و امریکا، منطقه را بی ثباتتر خواهد نمود. کشور ما نیازمند کیاست سیاسی دقیقتریست تا بتواند امنیت و منافع ملی کشور را در مقابل این دشمنان و حوادث فعلی حفظ نماید. سفر ملک سلمان به روسیه و پذیرش و برخورد با او میبایست به مردان قدرت ما نشان داده باشد که نمیتوانند به پوتین اعتماد کنند. پوتین نهایتا منافع شخصی خود را در معادلات کلی خاورمیانه منظور خواهد داشت. تنها کیاست سیاسی، دوری دست نظامیان از طراحی سیاست خارجی کشور خصوصا در مورد خاورمیانه و وفاق ملی ضامن حفظ امنیت و منافع ملی کشور ما خواهد بود.