در حالیکه همه خبرگزاریها، سایتها، رسانهها و شبکههای اجتماعی دردها و رنجهای زلزلهی کرمانشاه را مخابره میکنند و از فاجعهای به نام مسکن مهر و لزوم محاکمه عاملان و بانیانش مینویسند و از بیپناهی روستائیان مصیبتزده و ژستهای مسئولان؛ انتخاب امروز من این است که برای همه و مخصوصا برای کردهای وطنم از زیباییهای یک زلزله بگویم!
همین چند هفته پیش، شایعه دخالت حاکمان و نظامیان ایرانی، در زمینگیر شدن رفراندوم استقلال اقلیم کردستان دل بسیاری از کردهای ایران را به درد آورد و اسرائیلیخواندن خواست یک ملت از جانب تعدادی از سیاستمداران، میرفت که بذرهای نفرت و تجزیهطلبی را بکارد و بهانهی خلق «ما» و «دیگری» در ایران شود و سیاستهای تفرقهطلبانهی اسرائیل را خواسته یا ناخواسته در منطقه تقویت کند.
امروز اما روز دیگری است. گویی فروریختنهای مسکن مهر بهانهای شده است برای مهرورزی ایرانیها. اینبار هم خرابکاریهای دولت و حاکمان و سیاستمداران را این مردماند که جبران می کنند، باز هم حدیث دوگانه دولت و ملت و داستان تکراری حکومتی که نمایندهی ملتش نیست.
امروز بارها چشمانم خیس شد و قلبم لرزید اما نه فقط از دیدن تصاویر و فیلمهای زلزله و بیپناهی زلزلهزدگان، که از پیامهای سرشار از مهری که از سوی هموطنان میگیرم.
زشتیها و تلخیهای زلزله فرصتی شده است برای تجربه زیباییها و مهربانیهای درون انسانها. همکار پناهجویم در ترکیه از من شماره حسابی برای ارسال کمک به زلزلهزدهها میخواهد، دیگری از آن سوی دنیا راهی میخواهد برای انتقال کمکهایی که جمع کرده و سومی میخواهد یک کودک را به او معرفی کنم که سرپرستی مالی او را به عهده بگیرد و…
از سوی دیگر صف طولانی خوندادن تهرانیها به وجدم میآورد. یکی از آشنایان از جمع کردن پتو در شهرک اکباتان برایم میگوید و دیگری از کاروانهای کمکی که از سوی مردم تبریز براه افتاده است…
تنها من نیستم که همراهی و همدردی هموطنانم را میبینم. دوستان دیگرم هم تجربههای مشابه و زیباتری دارند؛ این تجربهها و همراهیهای گرم ما را ترغیب میکند برداشتن یک گام بزرگتر و جدیتر*. فردا که این موج همراهیها و همدردیها کمتر شد و نوبت به بیکفایتیهای دولت رسید، نباید زلزلهزدهها را فراموش کنیم…
شبهیادداشتم را با کامنت تلگرامی یکی از دوستان، در یک گروه بسته دوستانه، بیاجازهی او، به پایان میبرم، به اندازه گویاست:
خدا شاهده یک نفر آشنا داریم بازنشسته دادگستری است اصلا کرمانشاه را ندیده زنگ زده بود گریه می کرد احوالپرسی می کرد با من، بعد بعضی از ما اصلا این همه رابط را که خیلی از ایرانی ها خودشان را از ما جدا نمی دانند نه درک می کنیم و نه ارزش براش قائلیم …استثنا نیست الان خیلی ها عکس پروفایلشان را سیاه کردند از صبح من شارژم تمام شده از بس بهم زنگ زدند […]باور کن ۷۰ درصد ایرانی ها حداقل فرق بین کرد و سمنانی را نمی فهمند فکر می کنند همه ما فامیل هستیم
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…