برسان باده که غم روی نمود ای ساقی/ این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی
حالیا نقش دل ماست در آیینهی جام / تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی
تشنهی خون زمین است فلک، وین مه نو / کهنه داسی است که بس کشته درود ای ساقی
داشتم با پسر چهارده ماههام بازی میکردم و هر دو به اتفاق سرگرم خندههای مستانه بودیم، به ناگاه ساختمان جنبیدن گرفت و چون گهوارهی کودک گشت. همراه با خانواده و دیگر همسایگان با عجله هر چه بسیار از ساختمان خارج شدیم و خود را به فضای آزاد رساندیم. آنگاه با ازدحام مردمان و رفت و آمد ماشینها مواجه شدم! گویی قیامت شده بود و هر که در فکر نجات خود یا عزیزانش بود. دقایقی بعد که پیگیر خبر زلزله شدم، مطلع گشتم که بنا به برخی گزارشهای خبری طیف بسیار وسیعی از مردمان خاورمیانه آن را احساس کردهاند که صد البته آنانکه در کانون بودند با آنانکه در دورتر بودند، متفاوت احساس کردند. رفته رفته که عمق فاجعه روشن شد و بهطور ویژه پس از طلوع صبحی دوباره برای ما که بازماندگان آن زلزلهی کذایی بودیم، دانسته شد که کانون زلزله در استان کرمانشاه و بلکه منطقهی ازگله و شهرهای سرپل ذهاب، قصرشرین، ثلاث باباجانی و دیگر شهرهای استان بوده است و با نهایت الم و تأثر شدید شماری از هموطنان را به کام مرگ کشانده و دفتر ایام عمر آنها را فروبسته و بسیاری را روانهی بیمارستانها و خیل کثیری را نیز در آن شب کذایی و نسبتاً سرد پاییزی آوارهی کوه، خیابان، پارکها و فضای سبز و… ساخته است و ناگزیر برخی در داخل خودروهای شخصی و برخی نیز در همان فضاهای باز و آزاد بدون سرپناه و گرما شب را به روز رساندند.
اما آنچه که بیش از فاجعهی اسفناک زلزله کذایی نمک بر زخم و مرراتهای مردم مصیبت زده و بیپناه میپاشید و روان آنان که جان سالم به در برده بودند را خراشیده و بلکه ویران میساخت؛ فروافتادن و ویرانشدن خانههای موسوم به مسکن مهر بود که به سان کاخ آرزوهای آنان تلقی میشد و با چندین وام درصد بالا و مصالح نامرغوب پیمانکاران رانتخوار و اختلاسگر سرپا شده بود که صد البته این فاجعه اثبات کرد که نه مسکنی برای سکنا و آرامش و نه برخوردار از کمترین ذرهی مهر و عطوفت هستند! بلکه تلی انباشته از خس و خاشاکند که برای مردم تورم زده و گرفتار فقر، بیکاری، اجارهنشینی و آسیبهای اجتماعی و… با هزینههای هنگفت و با نازلترین کیفیت مصالح و نامناسب برای زندگی بدون حتا لحاظ کردن هرگونه فضای سبز، پارکینگ، فضای آموزشی و درمانی و… به عنوان لطف و منت دولتیان برای مردم درنظر گرفته شدهاند و کسانی از طریق آنها به نان و نوایی رسیدهاند.
صبح امروز که در سایتهای خبری و شبکههای مجازی پیگیر اظهارات مسئولان دولتی و وضعیت رسیدگی به آسیبدیدگان و گرفتارشدگان بود، برخی افاضات فرموده بودند که سبب ریزش بسیاری از ساختمانهای پروژه موسوم به مسکن مهر قرار داشتن آنها بر گسلهای زلزله بوده است، اما گویا این متصدیان امر همچون همیشه کبکوار سر خود را در زیر برف غفلت و نادانی، اختلاس و رانتخواری و دونمایگی کرده بودند و نمیدیدند که در کنار همان مسکنهای مهر، ساختمانهای شخصیسازی بودند که حتا در کانون زلزله و عمق فاجعه یعنی همان مناطق قصرشیرین و سرپل ذهاب و… بودند که حتا سنگ از سنگ آنها تکان نخورده و یک آجر آنها هم کج نشده است. نمیدانم دروغ و خیانت و… برخی تا به کجا ادامه دارد! مگر نه اینکه حادثهای همچون فاجعهی دیشب برای همگان حتا رانتخواران و اختلاسگران اثبات نساخت که بزنگاه مرگ و آوردگاه مواجه با آن گریزناپذیر بوده و حتا فرصت کمترین توجه به چیزهایی را نمیدهد که سالیانی در پی آنها عمر صرف کرده و ناحق را حق ساختهاید! هرچند که این نوشتار و راقم آن هیچ نسبتی با سیاسیکاری و سیاستبازیهای جناحی ندارد اما برآن است تا انظار و افکار عمومی و صاحبان ذهن و ضمیر آزاد و روشن و فعالان مدنی، اجتماعی و فرهنگی، تشکلهای و نهادههای مردم نهاد و… را متوجه پرسشهایی سازد که توجه به آنها زیبندهی هر آنکه است که نام و عنوان انسان را یدک میکشد! براستی نسبت دست اندرکاران پروژهی موسوم به مسکن مهر با اخلاق، دین و انسانیت چیست؟ آنان ارزش های پیشین را در ازای چه واگذاشتهاند؟ چگونه است که آنان منافع کوتاه مدت شخصی را بر ارزشهای بنیادین انسانی، اخلاقی، حقوقی، دینی و اجتماعی و… ترجیح دادهاند؟ آیا چنین ترجیحهای ماقبل تاریخی و قرون وسطایی برای انسانی که در عصر قراردادهای اجتماعی و حقوق شهروندی زیست میگذارند، زیبنده و پذیرفتنی است؟ پس از فاجعهی زلزلهی کذایی دست اندرکاران پروژهی مسکن مهر چگونه با وجدان نداشتهی خود کنار آمدهاند و چگونه شب را به روز رساندند در حالیکه شاهکارهای خود را میدیدند که یکی پس از دیگری چون تلی از خس و خاشاک بر زمین افتاده یا فرومیافتاد؟!
در پایان میخواهم پیشنهادی را با فعالان رسانهای، مدنی، اجتماعی و فرهنگی و تشکلهای مردم نهاد و… در میان بگذارم و آن راهاندازی کمپین محاکمه و نفرت عمومی دستاندرکاران پروژهی مسکن مهر است، هرچند که به یقین میدانم این داستان ادامه داشته و حکایت این سخنان و دستاندرکاران اینگونه پروژهها نسبت آب و سنگ خارا است و دل همچون سنگ آنها را نه آب دیدهی مصیبتزدگان و نه اشک یتیمان متأثر نخواهد ساخت و نه حتا زلزلههای چند برابر فاجعهی دیشب نیز به لرزه و تکان نخواهد انداخت، ناگزیر سخن کوتاه نموده و برای رفتگان طلب آمرزش و برای بازماندگان و خانوادههای قربانیان و مجروحان صبر و بهبودی آرزومندم.
*دانشجوی دکترای حقوق عمومی
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…