درباره زلزله کرمانشاه و علل وقوع آن تا به امروز نکات فراوانی گفته شده است. در میان مجموعه اظهارنظرها با مواردی مواجه شدیم که علت این زمینلرزه را مستقیم به عوامل ماورایی و حتی خرافی نسبت دادند؛ برای مثال یکی از آقایان ادعا کرد خداوند زمانی که اراده کند در جایی زلزله بیاید، به مَلِکی دستور میدهد که رگی را که در زمین است، بجنباند و پس از جنبش آن رگ زلزله پدید میآید. این سنخ گفتهها سابقه زیادی دارند، چنانکه در گذشته میگفتند زمین روی شاخ گاوی است و گاو روی نهنگی و نهنگ در دریایی است و اگر خدا اراده کند این گاو زمین را از روی یک شاخش به شاخ دیگرش پرتاب میکند و در آن هنگام زلزله به وجود میآید. از این قبیل حرفها بسیار گفته شده است که شرح یک به یک آنها در این مجال نمیگنجد.
اهل فلسفه نسبتدادن مستقیم علل طبیعی رویدادها به خدا یا عوامل ماورایی را occasionalism مینامند که اهالی ترجمه آن را به مقارنهگرایی ترجمه کردهاند. مقارنهگرایی در اسلام با اشعریگری همراه است. اشاعره معتقد بودند هر معلولی مسلما به علت دخالت خدا تحقق مییابد و بهاینترتیب رابطه طولی علت و معلولی را رد میکردند. در غرب نیز افرادی مانند نیکولای مالبرانش این عقیده را نمایندگی میکردند؛ مالبرانش میگوید علت حقیقی بهطور انحصاری در اختیار خداست. وی قدرت بشری بر خلق را ممتنع میشمارد و اثبات میکند که این قدرت صرفا در دست خداست و به مخلوق منتقل نشده است. البته در مقابل این ایدهها، برخی متفکران از anti-occasionalism سخن گفته و اثبات کردهاند نمیشود گفت که خدا سببساز همهچیز است. فلاسفه در برابر مقارنهگرایی، از «جزء اخیر علت تامه» سخن میگویند. اینها علت سرریزشدن لیوان آب را آخرین قطره واردشده به لیوان میدانند درحالیکه مقارنهگرایان اساس سرریزشدن را به خدا نسبت میدهند.
باری، اکنون این صحبت به میان آمده که زلزله اخیر به علت برخورد دو لایه تکتونیک آفریقایی و اوراسیایی بهوجود آمده است، بنابراین میتوان بهدقت توضیح داد که علت زمینلرزه چه بوده است؛ به نظر کارشناسان این حوزه منطقه ازگله دقیقا روی گسل میان این دو لایه قرار داشته است. زمانی که این دو لایه به یکدیگر فشار بیاورند، زمین در سطح، ۱۰ سانتیمتر بالا میآید. اگر سازمان لرزهنگاری ما در شناسایی گسلها فعال میبود و میتوانست با حفر چاههای لرزهسنج وقوع زمینلرزه را پیشبینی و این مناطق را از پیش خطرناک اعلام کند، حتما در بهکارگیری مصالح برای سازهها دقت بیشتری میشد.
میدانیم که کشور ژاپن روی گسلهای متعدد قرار دارد و هر ساله زلزلههای متعددی را شاهد است، اما استاندارد ابنیهاش بهگونهای است که کمترین تلفات را میدهد؛ بنابراین زلزله برای مردم آنجا به امری عادی تبدیل شده است. ولی در مقابل ما میخواهیم ناتوانی خود را به گردن خدا بیندازیم و بگوییم «اذا جاء القضا ضاق الفضا»؛ درحالیکه خداوند خود را از افعال ما مبرا میداند. در قرآن کریم آمده است: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کسَبَتْ أَیدِی النَّاس…» یعنی ظاهرشدن فساد در خشکی و دریا بهدلیل دستاورد بشریت است. بشر نمیتواند آلودگی هوا و پدیدههای نحس را به خدا نسبت دهد؛ سیل امر مثبتی ، اما باید توجه کرد که خدا صرفا باران میفرستد و این بشر است که میتواند با جوی و سد آن را مهار کند، مانع از تخریب شود و حتی از آن برق تولید کند و در یک کلام تهدید را به فرصت تبدیل کند. خداوند در آیه هفتادونهم سوره نساء میفرماید: «مَا أَصَابَک مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَک مِنْ سَیئَهٍ فَمِنْ نَفْسِک» یعنی بدیها از سوی خدا نیست و ما خودمان به خودمان بدی میکنیم؛ بنابراین نباید توسعهنیافتگی و ناتوانی در مدیریت را به قضا نسبت دهیم.
امام صادق(ع) در حدیثی میفرماید: «أَبَی اللّهُ أَنْ یجْرِی الأُمُورَ اِلاّ بِأَسْبابِها»؛ یعنی خداوند متعال ابا دارد که امور را جز از طریق اسبابش به جریان اندازد. این حدیث دقیقا در تقابل با مقارنهگرایی قرار میگیرد. مقارنهگرایان معتقدند هر معلولی علت مستقیمش خداست، اما این حدیث میگوید یک سلسله سبب و مسبب وجود دارد که باعث پیدایش پدیدهها میشود. خداوند ممکن است در رأس سلسله اسباب بنشیند و مسببالاسباب باشد، اما در هر امری دخالت مستقیم نمیکند و این انسان است که باید قوانین خلقت را کشف کرده و از آنها بهنفع خود استفاده کند یا دستکم خود را از مضرات و بلایای ارضی و سماوی دور نگه دارد.
منبع: روزنامه شرق