شاید آن زمان که دکتر حکیمزاده برای کمک به چند انسان ناتوان تصمیم به ساخت آسایشگاه کهریزک گرفت هیچوقت تصور نمیکرد که مرکز خیریهای که بنانهاده ، امروزه تبدیل به مکانی برای منزویکردن افراد دارای ناتوانی بدل شود؛ افرادی که نیاز دارند و باید در متن جامعه باشند، در یکی از دورافتادهترین نقاط تهران در شرایطی نهچندان مناسب نگهداری میشوند.
چند سال پیش برای بازدید به همراه تنی چند از دوستان به مرکز خیریه کهریزک یا شهر کهریزک رفتیم. شهری با دورنمای بسیار زیبا و سالنهای مجلل و کارگاههای مجهز و موزه. در آستانهی ورود، با ماشین مخصوص بازدیدکنندگان به موزه، سالنها و تالارهای زیبایی که بیشتر به موزهی کاخ سعدآباد شبیه بودند، برده شدیم. در مرحلهی بعد، مکانی مخصوص نگهداری موقت سالمندان یا بهتر است بگویم هتل پنج ستارهی کهریزک! با نمایی رو به استخر و باغچهی زیبایی که هر کسی دلش میخواست شبی را در آنجا بگذراند و مکانهای دیگری که چشمان هر ببیندهای را خیره می کرد … در نهایت به محل نگهداری سالمندان رسیدیم. مکانی کاملا مخالف آنچه که تا آن لحظه دیده بودیم. اتاقهایی نامرتب و کثیف که در هر کدام چهار تا شش نفر جا داده شده بودند. هر کدام تختی و کمدی داشتند. وضعیتی که تا مدتها از فکر آن بیرون نیامدم. سوالی که برایم پیش آمده بود و با مسئول آنجا هم مطرح کردم، این بود که چه چیزی باعث شده که این همه هزینه صرف ظاهر این شهرک شود در حالی که محل نگهداری سالمندان و معلولین جنین اسفناک است. چه دلیلی برای این ریختوپاشهای بیرویه وجود دارد در حالی که افراد دارای ناتوانی و سالمند از کوچکترین حقوق اولیه برخوردار نیستند؟ چرا بهجای اینکه این همه هزینه صرف ساخت و ساز و گستردهکردن این شهرک کنند، صرف ورود این افراد به جامعه نمیشود؟ سوالاتی که هیچجوابی برای آن نیافتم …
در جامعهی امروز که سعی بر ورود افراد دارای معلولیت و سالمندان در گروههای اجتماعی و جامعه هست، گستردهکردن مراکز خیریهای مانند کهریزک نه تنها به انزوای بیشتر جامعهی معلولان میانجامد، بلکه مخالف اهداف سازمان جهانی در سال ۲۰۱۷ است پ شعار امسال سازمان ملل متحد «تبدیل به جامعهای پایدار و انعطافپذیر برای همه تا ۲۰۳۰».
ما نهتنها به فکر تغییرات بنیادی و حضور افراد دارای معلولیت در جامعه نیستیم بلکه به دست خودمان کاری کردهایم که هیچ نشانی از افراد دارای معلولیت در جامعه دیده نشود. دنیای امروز، جامعهای انعطافپذیر را میطلبد که در آن همهی انسانها بدون درنظر گرفتن جسیت، ناتوانی، سن، نژاد و قومیت، به همهی امکانات جامعه دسترسی برابر داشته باشند و جامعهای پایدار را میطلبد که به توان افراد آسیبپذیر کمک نموده و با کاهش آسیبهای اقتصادی، اجتماعی و محیطی و همچنین بلایای طبیعی. خطر اسیب جدی به انسانها را به حداقل می رساند.
نیازمند برنامهریزی هستیم که خدمات در سطح جامعه به افراد ارائه شود نه در چندین مرکز خیریه ی بزرگ در نقاطی دور از شهر. افراد سالمند و دارای معلولیت حق دارند همچون دیگر افراد از بودن در متن جامعه لذت ببرند. خانههای سالمندان و و یا مراکز نگهداری از معلولین در همه جای دنیا بر اساس نیازهای افراد وجود دارد. این مراکز در سطح شهر پخش شدهاند و به فرد دارای ناتوانی این اجازه را میدهد که همچون دیگر افراد زندگی در جامعه را لمس کنند. این وظیفه به عهدهی دولت است که از منزویکردن و گسترش این مراکز جلوگیری نموده و با یک برنامهریزی سازمانیافته مراکز خیریه را در سطح شهر در میان مردم جای دهد.
متاسفانه نگرش حاکم بر جامعه، مبتنی بر افراد عادی و به ظاهر سالم است و به طبع آن هیچ برنامهریزی اصولی و درستی که منجر به بهرهمندی همهی افراد چه ناتوان و چه عادی گردد، وجود ندارد و این امر به گوشهگیری و خانهنشینی و یا نگهداری افراد دارای ناتوانی در مراکز خیریه میانجامد. اگر مسئولیتپذیری خانواده و دوستان و برخی از فعالین در حوزهی معلولیت نبود، همین تعداد اندک افراد دارای ناتوانی که در سطح جامعه مشاهده میکنیم، قادر به ادامهی مشارکت خود در سطح جامعه نبودند. دولت در ارتباط با این بزرگترین اقلیت جامعه کمترین نقش ممکن را دارد و هیچ برنامهی مشخصی برای عملکرد مراکز خیریه و حضور این افراد در جامعه ندارد.
*کارشناس ارشد علوم توانبخشی